پنجشنبه, ۲۵ بهمن, ۱۴۰۳ / 13 February, 2025
مجله ویستا

هری مگداف و آن پایان ناگزیر



      هری مگداف و آن پایان ناگزیر
پرویز صداقت

به مناسبت دومین سالگرد درگذشت هری مگداف
«باید ذهنی بدبین ولی دلی خوشبین داشته باشی» این از گفته‌های هری مگداف ، اقتصاددان رادیکال امریکایی است که در نخستین روز ژانویه‌ی سال 2008 دو سال از مرگ وی می‌گذرد. وی پیش از این با آثاری مانند عصر امپریالیسم، پایان رونق، جهانی‌شدن،... به خوانندگان فارسی‌زبان معرفی شد و از زمره‌ی اقتصاددانان چپ‌گرایی بود که ترجمه‌ی آثار وی به زبان فارسی مورد توجه قرار داشت.
مگداف در 21 اوت 1913 در امریکا به دنیا آمد. وی فرزند یک کارگر یهودی مهاجر بود که شغل اصلی‌اش نقاشی ساختمان بود. او نخستین بار در 1929 با دیدگاه‌های رادیکال آشنا شد و اندکی بعد در هنگامه‌ی رکود بزرگ در امریکا شاهد تظاهرات گسترده‌ی فقرا و بیکاران بود. ژنده‌پوشانی که به سخنرانان گوش می‌کردند و وقتی شروع به تظاهرات کردند با سرکوب شدید پلیس ضدشورش مواجه شدند. وی به شدت متاثر از این واقعه و مطالعات قبلی‌اش دیدگاه‌های رادیکال را پذیرفت.

به مناسبت دومین سالگرد درگذشت هری مگداف
«باید ذهنی بدبین ولی دلی خوشبین داشته باشی» این از گفته‌های هری مگداف ، اقتصاددان رادیکال امریکایی است که در نخستین روز ژانویه‌ی سال 2008 دو سال از مرگ وی می‌گذرد. وی پیش از این با آثاری مانند عصر امپریالیسم، پایان رونق، جهانی‌شدن،... به خوانندگان فارسی‌زبان معرفی شد و از زمره‌ی اقتصاددانان چپ‌گرایی بود که ترجمه‌ی آثار وی به زبان فارسی مورد توجه قرار داشت.
مگداف در 21 اوت 1913 در امریکا به دنیا آمد. وی فرزند یک کارگر یهودی مهاجر بود که شغل اصلی‌اش نقاشی ساختمان بود. او نخستین بار در 1929 با دیدگاه‌های رادیکال آشنا شد و اندکی بعد در هنگامه‌ی رکود بزرگ در امریکا شاهد تظاهرات گسترده‌ی فقرا و بیکاران بود. ژنده‌پوشانی که به سخنرانان گوش می‌کردند و وقتی شروع به تظاهرات کردند با سرکوب شدید پلیس ضدشورش مواجه شدند. وی به شدت متاثر از این واقعه و مطالعات قبلی‌اش دیدگاه‌های رادیکال را پذیرفت.هری مگداف در سیتی کالج نیویورک دانشجوی مهندسی بود و همزمان در یک سازمان دانشجویی با عنوان «باشگاه مسایل اجتماعی» فعالیت می‌کرد. وقتی در سال 1932 در 19 سالگی به شیکاگو سفر کرده بود تا در منشور اتحادیه‌ی ملی دانشجویان مشارکت کند با همکلاسی خود بئاتریس گرایزر ازدواج کرد. این زمان سه سال از اولین دیدار هری و بئاتریس گذشته بود؛ از زمانی که با دوستانشان به دشواری از بام خانه بالا می‌رفتند تا به صدای موسیقی کلاسیک و بحث بر سر آن که از خانه‌ی یکی از همسایگان برمی‌خاست گوش دهند. آنان تا هنگام مرگ بئاتریس در 70 سال بعد همچنان با هم زندگی کردند.
وی در سال‌های 1933-1932 همراه با یک شاعر رادیکال سردبیر نشریه‌ی «اتحادیه‌ی ملی دانشجویی» شد. وی دوبار از سیتی کالج اخراج شد و سرانجام به مدرسه‌ی بازرگانی دانشگاه نیویورک رفت و در 1936 لیسانس اقتصاد گرفت. مگداف در این هنگام در کمیسیون ملی عدم اشتغال و اشتغال مجدد شروع به کار کرد. در همین سال مدیر پروژه‌ای درباره‌ی اندازه‌گیری بهره‌وری در صنایع بود و هنوز هم اداره‌ی کار در امریکا از روش مورد استفاده در این پروژه استفاده می‌کند. نتایج این پژوهش در سال 1939 در گزارش مفصلی با عنوان «تولید، اشتغال و بهره‌وری در 59 صنعت امریکا» منتشر شد. در سال‌های 1939 و 1940 مگداف دو مقاله نیز درباره‌ی توسعه‌ی معیارهای بهره‌وری و رشد بخش خدمات منتشر کرد.
درپی این پروژه وی در «اداره‌ی دفاع ملی و هیئت مشورتی واشنگتن» شغلی یافت. در اینجا مگداف ظرفیت صنعتی و بهره‌وری ملی را در صورت استفاده از ظرفیت کامل تولید در هنگام جنگ مورد بررسی قرار داد. گزارش مگداف و همکارانش درباره‌ی روش‌های نظامی منسوخ در ارتش ایالات متحده زمانی روی میز روزولت قرار گرفت که ژاپنی‌ها به پرل هاربر حمله کرده بودند.
مگداف در 1944 وقتی جنگ به پایان خود نزدیک می‌شد اقتصاددان ارشد مسئول در اداره‌ی بازرگانی دایره‌ی تحلیل اقتصادی جاری بود. وی مسئول نظارت بر انتشار بررسی وضعیت جاری اقتصادی بود و گزارشی هفتگی درباره‌ی وضعیت اقتصادی امریکا تهیه می‌کرد که در نشست‌های کابینه مورد بررسی قرار می‌گرفت.
هنری والاس، وزیر بازرگانی (و معاون بعدی رییس‌جمهور) در 1946 از مگداف خواست که مشاور ویژه‌اش باشد. وی این شغل را پذیرفت. وی در زمان ریاست جمهوری ترومن نیز همچنان گزارش‌های هفتگی برای جلسات هیئت دولت تهیه می‌کرد.
از اواسط 1947 تا حدود 1952 مگداف هنوز در دوایر دولتی اقتصادی در امریکا مشغول به کار بود و عمدتاً در اداراتی که در پی «نیودیل» در امریکا ایجاد شده بود فعالیت می‌کرد. اما در هنگام مک‌کارتیسم یکباره امکان تمامی مشاغل دولتی بر روی مگداف بسته شد و به سبب پیشینه‌ی سیاسی‌اش ناگزیر دربرابر کمیته‌ی تحقیق و بازجویی قرار گرفت. وی که اکنون در فهرست سیاه قرار گرفته بود با همسر و دو فرزندش واشنگتن را ترک کرد و به نیویورک رفت. اما در نیویورک نیز همچنان اعمال محدودیت برای وی ادامه یافت.
این‌بار برای نزدیک به یک دهه وی به عنوان تحلیل‌گر مالی و کارگزار سهام در وال استریت مشغول به کار بود. او سرانجام شغلی در یک شرکت بیمه یافت. در اواخر دهه‌ی 1950 وی به یک ناشر کتاب‌های دانشگاهی پیوست و بعداً شریک این ناشر شد.
در اواخر دهه‌ی 1950 و اوایل دهه‌ی 1960 مگداف به برای تعدادی از موسسات اقتصادی دوره‌های آموزشی برگزار کرد. در پی آن رییس «نیو اسکول» در نیویورک از وی دعوت کرد که در این موسسه‌ی آموزشی تدریس کند و در سرتاسر دهه‌ی 1960 مگداف در نیواسکول تدریس می‌کرد. وی همچنین یک ترم در دانشگاه ییل تدریس کرد.
از اوایل دهه‌ی 1960 مگداف عموماً با نشریات چپ‌گرا همکاری می‌کرد. وی در سال 1965 مقاله‌ای در «سوشلیست رجیستر» با عنوان مسایل سرمایه‌داری امریکا نوشت. بخش مهمی از این مقاله با عنوان اقتصاد بر روی بدهی رشد می‌کند به تشریح این موضوع اختصاص داشت که اقتصاد امریکا چه گونه وابسته به رشد اعتبار / بدهی است تا تقاضا را تحریک کند. علاوه بر مخاطرات ناشی از فروپاشی مالی، این وابستگی سطح سود مورد انتظار بنگاه‌های اقتصادی را افزایش می‌دهد تا قادر به بازپرداخت بدهی‌ها و نرخ بهره‌ی آن باشند. وی نوشت در اقتصاد شبه‌رکودی افزایش سود از انباشت بیشتر سرمایه ناشی نمی‌شود بلکه از کاهش دستمزد و حقوق سرچشمه می‌گیرد و چون حقوق‌بگیران نیز نیازمند افزایش حقوق هستند آنان نیز در تله‌ی بدهی گرفتار می‌شوند. بدین ترتیب، سهم درآمد اشخاص که صرف بازپرداخت بدهی می‌شد از 14 درصد در 1951 به 21 درصد در 1963 افزایش یافته بود.
مگداف در سال 1969 کتاب معروف خود با عنوان «عصر امپریالیسم، اقتصاد سیاست خارجی ایالات متحده» را منتشر کرد. بخش اصلی این کتاب نخست به شکل مقدماتی در سومین کنفرانس سالانه‌ی استادان سوسیالیست در سال 1969 ارائه شده بود. این کتاب در دوران جنگ ویتنام تاثیر مهمی در روی اندیشه‌های چپ داشت و 000ر100 جلد از آن فروش رفت و به 15 زبان ترجمه شد.
کتاب مگداف نشان می‌داد که ایالات متحده دارای یک امپراتوری است همچون بریتانیا که پیش از آن دارای امپراتوری بود و در این چارچوب است که می‌توان جنگ ویتنام را درک کرد. وی در جملات پایانی کتاب می‌نویسد امپریالیسم یک گزینه برای جامعه‌ی سرمایه‌داری نیست بلکه سبک زندگی جامعه‌ی سرمایه‌داری است.
در سال‌های دهه‌ی 1970 مگداف مقالاتی در تشریح برخی پرسش‌های طرح شده در کتاب خود نوشت و حاصل این مجموعه نیز کتابی شد که در 1978 با عنوان «امپریالیسم از عصر استعمار تاکنون» منتشر شد.
از سال 1969 مگداف همراه با سوییزی سردبیری نشریه‌ی مانتلی ریویو را برعهده گرفت. وی در دهه‌های 1960 و 1970 سفرهای متعددی به نقاط مختلف جهان داشت. او گفت‌وگوهای مفصلی با چه‌گوارا درباره‌ی اقتصاد و برنامه‌ریزی داشت که اخیراً با عنوان «رویاروی چه‌گوارا» در امریکا منتشر شد.
در سال‌های دهه‌های 1970 و 1980 مگداف همراه با سوییزی سلسه مقالاتی درباره‌ی اقتصاد امریکا و نقش جهانی آن نوشت و منجر به انتشار پنج کتاب شد: پویایی‌شناسی سرمایه‌داری امریکا (1970)، پایان رونق (1977)، بحران عمق‌یابنده‌ی سرمایه‌داری امریکا (1980)، رکود و انفجار مالی (1987)، و بحران بی‌بازگشت (1988).
علاقه‌ی مگداف به بررسی توسعه‌ی سرمایه‌داری وی را به بررسی جهانی‌شدن کشاند و در 1992 وی مقاله‌ی مفصلی در «سوشلیست رجیستر» در این باره نوشت. وی معتقد بود که برخلاف دیدگاه‌های جاری در این دوران نیز دولت‌های ملی و رقابت میان آن‌ها همچنان با قدرت تمام وجود دارند.
در سال 2003 مجموعه مقالاتی از وی با عنوان امپریالیسم بدون مستعمره‌ها منتشر شد و در واپسین ماه‌‌های عمر خود مجموعه مقالاتی با پسرش فٍرٍد درباره‌ی طبقه‌ی کارگر در امریکا نوشت.
مگداف در نخستین روز ژانویه‌ی سال 2006 دو سال پس از مرگ همسرش خود نیز به پایان ناگزیر تن داد و در سن 93 سالگی در خانه‌اش درگذشت. در هنگام مرگ از وی به عنوان یکی از تاثیرگذارترین و مهم‌ترین اقتصاددانان رادیکال امریکا در قرن بیستم یاد شد.

آدرس وبلاگ پرویز صداقت:
rouzegarema.blogfa.com