یکشنبه, ۲۳ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 12 May, 2024
مجله ویستا

دیدگاه فمینیسم در رابطه با پول



      دیدگاه فمینیسم در رابطه با پول
شایسته مدنی

اخیرا فمینیست ها نگاه خاصی به مسائل مربوط به زن و پول پیدا کرده اند که دیدگاهی تندرو، غیر معمول و تحریک آمیز است. راندل (1996) معتقد است سوء استفاده مالی نه جنسی، چنان گسترده و زیان آور است که می توانیم از لحاظ قانونی آن را تروریسم در ابعاد همگانی بنامیم.

 

 او اعتقاد دارد زنان ترغیب شده اند که درباره پول صحبت نکنند، از این رو آنان درباره ی این موضوع احساس شرم و گناه می کنند و ممکن است در خصوص قیمت کالا و میزان درآمد خود به دروغ متوسل شوند (فرنهایم، آرگایل، 1384: 50).

زنان در بیان اینکه چقدر درآمد دارند، به چه مقدار پول نیاز دارند، یا چقدر خرج یا پس انداز می کنند، دچار مشکل هستند. پول، از دید فمینیست ها برای برتری و غلبه است. زنان و دختران از روی عمد راجع به موضوع های مالی خانواده، پرداخت صورت حساب، بایگانی صورت حساب های مالیات و گرفتن دسته چک بانکی، در جهالت نگاه داشته می شوند. بعضی از فمینیست ها اعتقاد دارند، تا همین اواخر احساس یک زن درباره اینکه چقدر ارزش دارد، بستگی تام به میزان درآمد خانوادگی، چگونگی روابط خانوادگی و نگرش او به پول داشت. فمینیست ها معتقدند که زنان به ویژه در محیط های کاری استثمار می شوند؛ و احتمال اینکه آنان کمتر از مردان از خدمات و توجه بهره مند شوند، بیشتر است. میان انواع مختلف مشاغل، درآمد و منزلت اجتماعی آنان اختلاف فاحشی وجود دارد. برای مثال اگر چه مشاغل سختی مانند احداث ساختمان، ابزار دقیق و لوکه کشی و سایر کارهای مردانه دستمزد خوبی حاصل می شود، به مشاغل زنانه ای چون معلمی همچنان دستمزد کمی پرداخت می شود (فرنهایم، آرگایل، 1384: 51).

فمینیست ها معتقدند میزان حقوق نقش عمده ای دارد، نه فقط از این منظر که جامعه چگونه به زن نگاه می کند، بلکه از این نظر که زن چگونه به خود می نگرد. شرح مشاغل مهم است: روان پزشک در مقایسه با روان شناس یا مشاور، پزشک در مقایسه با پیراپزشک یا پرستار، نگهبان در مقایسه با سرایدار، هنرپیشه نقش اول در مقایسه با بازیگر خرده پا، استاد در مقایسه با معلم، تاجر خرده پا در مقایسه با کارمند فروش. سری اول این عناوین شغلی بیشتر مواقع به مردان مربوط می شود، در حالی که زنان اغلب سری دوم مشاغل را پر می کنند. این بحث ها از دوران قدیم وجود داشته است که در مواقعی نیز صحیح قلمداد می شد، اما گروه های بسیاری سعی در تغییر این قالب های فکر داشته اند (فرنهایم، آرگایل، 1384: 51). همه ی مفسران موضوع اشتغال زنان این واقعیت را خاطر نشان کرده اند که در مقایسه با مردان، دست مزد زنان بسیار پایین تر است. بخش هایی که زنان در آن متمرکزند مثل کار دفتری، نساجی یا پرستاری، در زمره ی کم دست مزدترین صنایع هستند. دلیل آن تمرکز زنان در بخش های استخدامی کم دست مزد و نیز در پایین ترین رده ی ساختار حرفه ای در هر شغل است. زنان هم چنین نسبت به مردان در هفته ساعات کم تری کار می کنند، اضافه کاری کمتری دارند و کمتر در شیفت های کاری غیر معمول می مانند. یک توضیح این امر مسئولیت خانوادگی زنان است که مانع مشارکت بیشتر آن ها می شود. اما جالب توجه آن است که به رغم این واقعیت که مردان هم دارای خانواده اند، از این استدلال برای توجیه محدود کردن ساعات کار مردان استفاده نشده است. بسیاری از کارفرمایان، به طور سنتی دست مزد زنان را کمک خرج می دانستند، با این تصور که مرد شاغل است که خانواده را تامین می کند و دست مزد زن در واقع برای بقاء خانواده ضروری نیست. شاید این میزان پایین دست مزد برای زنان به این دلایل از سوی کارفرمایان توجیه شده باشد (گرت، 1385: 128- 129). معمولا این طور تصور شده که زنان متاهل برای پول توجیبی کار می کنند و اشتغال در زندگی شان اهمیت چندانی ندارد، چون فرض بر این است که زنان در درجه ی اول با نقش خانگی شان در مقام همسر باز شناخته می شوند. پژوهش های فمینیستی این فرضیه را به چالش طلبیده و اطلاعات مشروح تری درباره ی زنان شاغل فراهم آورده است. فمینیست ها استدلال کرده اند که خانه داری نیز کار است و باید از همین وجه به آن نگریست. هم چنین اعتقاد دارند که بیش تر زنان نه به خاطر پول تو جیبی بلکه از سر نیاز کار می کنند و بسیاری از آنان کار کردن را عامل برآوردن نیازهای مهم عاطفی و هویتی خود می دانند. اما این به آن معنا نیست که تجربیات کاری زنان و مردان کیی است یا نگرش ها و ارزش های ایشان به مردان شباهت دارد (آبوت و والاس، 1388: 171).

فقط در جامعه سرمایه داری است که خانواده و اقتصاد دو قلمرو جداگانه شناخته می شوند. منظور از اقتصاد قلمرویی است که تولید و تبادل کالا در آن صورت می گیرد، تولید کالا و خدماتی که باید فروخته شوند و خرید و فروش آن ها. در چنین چارچوب فکری، زنی که غذا می پزد فعالیت اقتصادی نمی کند، حال آن که اگر برای پخت همین غذا در رستوران استخدام شده بود کار او اقتصادی به شمار می آمد. با چنین درکی از امر اقتصادی، فعالیت های درون خانواده به کنار می روند و مبارزه سیاسی که طبقات اقتصادی به آن مبادرت می ورزند طبعا زنان را در صورتی که نقش مزدبگیر داشته باشند در بر نمی گیرد (زارتسکی، 1390: 28). مارکس ورود زنان به نیروی کار را بخشی از توسعه ی بی امان سرمایه داری توصیف کرد که راه را برای پیروزی پرولتاریا هموار ساخت (لگیت، 1391: 324). همچنین مطرح می شد که زنان خانه دار یا کدبانو مانند زنان داوطلب کار، از نظر اقتصادی استثمار می شوند و فقر زنان به دلیل ثروت مردان است. زبانی که با آن پول را بتوان توصیف کرد، شامل واژگانی مانند مال شما، مال من، و مال ما می شود که اغلب زنان در مال شما غایب هستند، در مال من نامرئی و سهم بسیار ناچیزی در مال ما دارند. موضوع ازدواج و طلاق نیز بیشتر در مواقعی مطرح است که موضوع های مالی در راس قرار داشته باشد (فرنهایم، آرگایل، 1384: 51). درآمدی که از کار به دست می آید برای زن مهم است به ویژه برای زنان مجرد، زنان سرپرست خانوار و زنان خانواده های تنگ دست. این درآمد ضمنا زنان را در خانوار از توان اقتصادی بیش تر و پولی از مال خودشان است برخوردار می کند (آبوت و والاس، 1388: 189). انگلس و مارکس پیش بینی می کردند که کار با حقوق با رهانیدن زنان از وابستگی اقتصادی به شوهر و نیز از نقش زن خانه دار در خانواده آنان را آزاد می کند. به تازگی روباتام (1973) استدلال کرده است زنی که بیرون از خانه کار می کند در نهایت باید با تناقض میان نیازهای این نقش و ملزومات ایفای نقش زن خانه دار و نقش خانوادگی خود رو به رو شود، و حاصل آن افزایش توقع دیگران از او و فزونی انتقاد از نقش سنتی اوست (گرت، 1385: 141). ژاک گودی آغاز گر مبحث تفکر ناسازگاری بین هویت زن شاغل و زن مادر را مطرح می کند (مقصودی، 1386: 256).  ابعاد اشتغال زن و یا مادر از عواملی منشاء می گیرد که خود در هر جامعه و با توجه به ارزش های حاکم بر آن، شبکه ای متمایز تشکیل می دهد. بررسی هایی که در جوامع صنعتی در این مورد صورت گرفته است، حکایت از تنوع عوامل و مخصوصا پیدایی عوامل روانی و خواستی در برابر نیاز مادی می نماید. یکی از انگیزه های زنان شوهر دار برای قبول شغل که از همه شایع تر است، میل شخصی زنان به گریختن از محیط به اصطلاح خسته کننده و کسالت آور خانه است (ساروخانی، 1390: 196).

پژوهشگران بسیاری خاطر نشان کرده اند که چگونه رفتارهای آسیب شناسی پول اغلب با رفتارهای مربوط به مسائل جنسی و غذا آمیخته است. از این رو افراط در خوردن و یا خرج کردن، و بی قید و بندی های اخلاقی و جنسی ممکن است، همگی پیامد یک نیاز روانی به کنترل، تسکین پریشانی و یا پر کردن خلاء درونی باشد. خرید کردن برای دست یافتن به احساس بهتر، گاهی خرید درمانی نامیده می شود، که نه به عنوان آسیب شناسی فردی بلکه به عنوان آسیب شناسی اجتماعی مطرح است. زنان اغلب سالهایی از عمر خود را به دلایل صدور چک بی محل، سوء استفاده از کارت اعتباری، تقلب، و یا دزدی از فروشگاه ها در زندان سپری می کنند، در حالیکه مردان با ارتکاب جرائمی مانند کلاهبرداری های کلان از  صدها و هزاران نفر، با سپری کردن زندان کوتاه مدت در بندهای عمومی پاداش می گیرند. فمینیست ها این را می پذیرند که جامعه مقداری تغییر یافته و بسیاری از زنان روابط سالم تری با پول دارند. هر چند وجود سنت های قوی اجتماعی بدین معنا است که زنان قربانی جامعه پدرسالاری باقی می مانند (فرنهایم، آرگایل، 1384: 51). در حالی که پژوهش های تجربی، نظریه های فمینیستی را فاقد اعتبار می داند، تفاوت چشمگیر در نحوه استفاده از پول بین دو جنس را آشکار می سازد. پرایس (1993) از تعمق در مصاحبه هایی که با زنان و مردان آمریکایی انجام داده است، چنین نتیجه می گیرد که مردان در خصوص پول از اعتماد، استقلال عمل، خطر پذیری و قمار کردن بیشتری برخوردارند؛ در حالی که زنان بیشتر احساس محرومیت و حسادت می کنند. به نظر می رسد که هویت فردی، عزت نفس و احساس قدرت در مردان ارتباط تنگاتنگی با پول دارد، در حالی که پول برای زنان فقط وسیله ای برای دستیابی به چیزهای مختلف و تجربه لذت حاصل از آن در زمان حال است (فرنهایم، آرگایل، 1384: 52).

بسیاری از فمینیست ها با فردگرایی به مقابله با پدرسالاری رفته و خواستار حقوق برابر برای زنان شده و فرآیند بالا بردن خود آگاهی زنان را هدایت کرده و تشویق شان کرده تا حقوق بیشتری مطالبه کنند. بدیهی است که نتیجه ی این کار برای مردان خوشایند نیست. اما به تدریج معلوم می شود که این کار همچنین می تواند دارای آثار منفی روی بستگان شخص – فرزندان، بیماران و سالمندان – باشد (فولبر، 1388: 45). پول نشانگر معانی و استفاده های متفاوتی در حوزه های اجتماعی است. تحلیل زلیزر (1989) از پول خانگی نشانگر این است که چطور درآمد مردان و زنان کاملا متفاوت توصیف می شوند. یک دلار درآمد زن – حتی اگر مقدار آن با درآمد مرد یکی هم باشد- به اندازه پول مرد، واقعی و جدی دیده نمی شود؛ بیشتر شبیه یک هدیه است و برای اهداف خاصی هزینه می شود که از آزادی کمتری برای منظورهای مختلف (مخارج خانه، تفریحات) برخوردارند (بیکر، جیمرسون، 1992: 682).

زلیزر در ادامه ی صحبت از پول خانوادگی این سوالات را مطرح می کند: چه نوع پولی در خانواده در جریان است؟ چه طور صرف می شود و چطور از آن استفاده می شود؟ این پول چطور روابط اجتماعی و قدرت را در خانواده تغییر می دهد؟ مطالعه پول در خانواده، ما را وارد مباحث مبهمی می کند. پول منبع اصلی اختلافات زن و شوهری و گاهی مشکلات بین والدین و فرزندان است، باید گفت که ما در مورد موضوع پول کمتر از خشونت خانوادگی و یا حتی مسائل زناشویی می دانیم. خانواده ها نه تنها نسبت به ابراز مسائل خصوصی مالی شان به بیگانگان بی میل هستند؛ بلکه شوهران، زنان و اغلب بچه ها در این مورد به یکدیگر دروغ می گویند و به طور ساده ای حتی اطلاعاتی را از یکدیگر مخفی می کنند. مدلی که سن[1]  (1983) تحت عنوان "خانواده به هم چسبیده" مطرح کرد بیانگر این سوالات باشد که چه مقدار پول بین افراد خانواده تقسیم شده است. وقتی پول وارد خانواده می شود، فرض بر این است که منصفانه بین اعضای خانواده تقسیم می شود و هرکدام حداکثر میزان رفاه را از آن دارند. این که هر کس چه مقدار پول می گیرد، این پول را چطور بدست می آورد، به ندرت در نظر گرفته شده است. مایکل یونگ (1952) گفت که سی سال پیش، تقسیم پول در میان اعضای خانواده نابرابر و دلبخواه بوده و شبیه به تقسیم درآمد ملی در میان خانواده ها بوده است. طبق نظر یونگ این فرض که "بعضی از اعضای خانواده نمی توانند پولدار باشند مادامیکه دیگران فقیرند"، رد است. زنان آمریکایی، حتی آنهایی که شوهرانشان استطاعت داشتند، هرگز ادعای سهمی مساوی از پول خانه نداشته اند. هر چه قدر هم که زوج با یکدیگر زندگی می کردند، اینکه زن پول زیاد یا کمی دریافت کند، بستگی به تصمیم شوهرش داشت. در نتیجه واگذاری پول خانگی به زن به مذاکرات غیررسمی مربوط بود. با ورود به قرن جدید، زنان متاهل پول را به شکلهای مختلفی بدست آوردند. زنان طبقه متوسط و بالا سهم بی قاعده ای دریافت می کردند و از طرف دیگر زنان طبقه کارگر پول شوهرانشان را در اختیار داشتند و باید پول خانواده را مدیریت می کردند. گرچه این مسئله باعث تعجب است، ولی همین پولها هم توسط شوهرانشان کنترل می شد. بیشتر اوقات شوهران به معاملات پولی کاملا مسلط بودند. حتی اگر زنی دراثر مدیریت مالی که داشت مقداری پس انداز می کرد، قانونا آن پول متعلق به همسرش بود. پول خانگی فقط جنسیتی تعریف نمی شود بلکه طبقه ی اجتماعی هم مهم است. زن طبقه ی کارگر از این نظر مورد حسادت زنان پولدارتراز خودش واقع شد. در حالیکه زن پولدار به ندرت پول در دست داشت، زن یک کارگر معمولا بر سیاست مالی خانواده مسلط بود و آن را کنترل می کرد. مطالعات 1917 نشان می دهد همانطور که درآمد خانواده افزایش می یافت، سهم کنترل زنان کم می شد. به نظر می رسد که طبقه اجتماعی – در بیشترین گروه های قومی- ، ساختار قدرت جنسیتی را به طور پارادوکسیکال در مورد پول خانگی معکوس می کند. البته در خانواده های کارگر، بیشتر، پول برای شوهران و کودکان است و نه زنان. در تحقیقی که در مورد مقرری بین 108 خانواده انجام شد (1907): 94 مرد، همه یا بخش زیادی از بودجه را به خود اختصاص داده بودند. در 29 خانواده، یک یا دو کودک هم سهمی داشتند. این مطالعات ممکن است اقتصاد زنان طبقه ی کارگر را زیاد برآورد کند. بی گمان مدیریت درآمد خانواده، زنان را درگیر مسائل مالی خانگی کرد و به آنها اجازه داد تا حدی کنترل مدیریتی داشته باشند. آنچه مبهم است، قدرتی است که در حال حاضر به آنها واگذار شده است. پیش از هر چیز، باید گفت که مدیریت مالی در خانواده هایی که درآمد مالی محدودی دارند، وظیفه ای دشوار است. گرچه استاندارهای زندگی طبقه ی کارگر نسبت به گذشت قرن، افزایش یافته است، مطالعات انجام شده برروی بودجه خانواده، زندگی مالی آنها را نامعلوم  و مخاطره آمیز نشان می دهد. بیشتر هزینه ها صرف کودکان و مردان برای تهیه غذا، لباس و بیمه می شود و صندوقدار بودن زنان، مسئولیت سنگینی را بر عهده ی آنان قرار می دهد (زلیزر، 1989: 353- 355).

وقتی که دیگر پول زنان از طرف شوهرانشان تامین نشد، چه اتفاقی افتاد؟ وقتی زنان در ازای دستمزد کار می کردند، حد و مرزی بین درآمدشان و پول واقعی باقی بود. برای مثال درطبقه ی کارگر،  درآمد زن متاهل از راههایی چون خیاطی، شست وشو، و یا در میان مزرعه داران از راه فروش کره و یا تخم مرغ بدست می آمد. همانطور که کار زن بخشی از وظایف سنتی اش در خانه بود، پولی هم که بدست می آورد خرج خانه و خانواده، لباس و پوشاک می کرد. در واقع تا اوایل قرن بیستم، به لحاظ قانونی این درآمد خانگی به شوهر تعلق داشت. مرز بین درآمد زن و حقوق مرد توسط استفاده ای که از آن می شد قابل تشخیص بود. در اواخر قرن نوزدهم درآمد زن به طور متفاوتی خرج می شد و نسبت به مرد، آزادی کمتری داشت. پول خانگی نوع بسیار خاصی از پول رایج است. مشکل بتوان معنای تغییرات و استفاده از آن را فهمید. در مورد زنان متاهل، پول آنها به طور عادی جدا از پول واقعی است. اصولا انتظارات از خانواده به عنوان فضایی غیرتجاری است و ورود بی اجازه بازار در کارهای خانگی نه تنها ناخوش آیند بلکه تهدیدی مستقیم برای استحکام خانواده است. بنابراین صرف نظر از منابع آن، وقتی پول وارد خانه شد، واگذاری، محاسبه و استفاده از آن موضوع متمایزی از قوانین بازاری است. پول خانوادگی غیر قابل تعویض بوده و حصارهای اجتماعی، مانع تبدیل آن به حقوق جاری شده است.

ولی فرهنگ خانواده همه ی اعضایش را به طور مساوی تحت تاثیر قرار نداد. جنسیت،  نوع فراتری از تمایز غیربازاری را در جریان خانگی پایه گذاشت: پول زن، همان پول شوهرش نبود. وقتی زن درآمد نداشت جنسیت، خیلی چیزها را صورت بندی می کرد:

·        واگذاری پول: در ساختار سلسله مراتب خانوادگی، شوهران، بخشی از درآمدشان را به زنان می دادند و زن برای گرفتن پول اضافه تر باید به چاپلوسی، فریبکاری متوسل می شد.

·        زمان واگذاری: زمان خاصی برای پول دادن به زن وجود نداشت و زن باید هر بار تقاضا می کرد (یا به طور هفتگی یا ماهانه).

·        استفاده از پول: پول زن یعنی پول اداره ی منزل. پول توجیبی مبلغی بود که برای شوهر و بچه ها و نه زن در نظر گرفته شده است.

·        کمیت پول: زنان معمولا بخش کوچک تری از پول را دریافت می کردند. مقرری که دریافت می کردند نه بر اساس لیاقت یا فعالیت و یا مشارکتشان، بلکه به واسطه عقاید رایج تعیین می شد.

ولی چرخش پول خانگی فقط بر اساس جنسیت شکل نگرفت. طبقه ی اجتماعی نیز محدودیتهایی به پول اضافه کرد. روش طبقه ی متوسط در تخصیص پول خانه برعکس طبقه ی کارگر بود، در طبقه کارگر قدرت زن در مدیریت پول بیشتر از طبقه ی متوسط بود. پول خانگی، پول خاصی است که نه فقط واسطه ای برای تبادل اقتصادی، بلکه یک پول رایج طرح ریزی شده ی اجتماعی و پرمعنی ست که توسط فضای خانگی شکل گرفته است. در واقع بین سالهای 1870 و 1930، پول بچه ها موضوع مباحثات در خانواده ها و بین متخصصان بود. سهم پولی که برای بچه ها بوجود آمد معنای متفاوتی داشت؛ به شدت توسط والدین نظارت می شد.

زندگی اجتماعی و فرهنگی، تسلط ضروری "پیوند پولی" را در دنیای مدرن به چالش می کشد. بی گمان مارکس و انگلس وقتی در مورد بورژوازی و کاهش روابط خانوادگی به سمت روابط پولی، بحث می کردند، درست می گفتند. پول در خانه های آمریکایی ها نفوذ کرد. در واقع در سالهای 1920، پژوهشگران به طعنه پیش بینی کردند که عقلانی شدن خانه داری و بودجه، اصطلاح " خانه ، خانه ای شیرین" را به "خانه، خانه ای پرداخت کننده قبوض" تبدیل می کند. پول وارد خانه های آمریکایی ها شد ولی در این فرایند، تغییر کرد وبخشی از معنای نظام خانواده  وساختار روابط اجتماعی گشت. مورد پول خانگی تنها یک مثال از یک مقیاس تجربی از اقتصاد پیچیده است که در پارادایم اقتصادی مسلط منفرد، بی کیفیت و عقلانی شده، پنهان می ماند. با هر پول خاص، شبکه اجتماعی و روابط اجتماعی متفاوتی شکل می گیرد که سیستم معنایی متفاوتی دارد (زلیزر، 1989: 359- 363).

منابع:

·        فرنهام، آدریان، آرگایل، مایکل (1384)، روان شناسی پول، ترجمه شهلا یاسایی، تهران: جوانه رشد

·        گرت، استفانی (1385)، جامعه شناسی جنسیت، ترجمه کتایون بقایی، تهران: نشر دیگر، چاپ سوم

·        لگیت، مارلین (1391)، زنان و روزگارشان: تاریخ فمینیسم در غرب، ترجمه نیلوفر مهدیان، تهران: نشرنی

·        ساروخانی، باقر (1390)، مقدمه ای بر جامعه شناسی خانواده، تهران: سروش، چاپ چهاردهم

·        زارتسکی، ایلای (1390)، سرمایه داری، خانواده و زندگی شخصی، ترجمه منیژه نجم عراقی، تهران: نشرنی

·        آبوت، پاملا، والاس، کلر (1388)، جامعه شناسی زنان، ترجمه منیژه نجم عراقی، تهران: نشر نی، چاپ ششم

·        مقصودی، منیژه (1386)، انسان شناسی خانواده و خویشاوندی، تهران: شیرازه

·        فولبر، نانسی (1388)، قلب نامرئی: علم اقتصاد و ارزش های خانوادگی، ترجمه حسن گلریز، تهران: نشرنی

·        بیکر، واین ای، جیمرسون، جیسن بی (1374)، جامعه شناسی پول، ترجمه محمدرضا عطایی، مجله فرهنگ و توسعه، سال چهارم، خرداد و تیر، صفحه 31- 36

·         Zelizer A. Viviana, (1989), The social meaning of money: Special money, The American Journal of Sociology.

 

 

 

 

 

 

 

[1] Sen