سه شنبه, ۱۲ تیر, ۱۴۰۳ / 2 July, 2024
مجله ویستا

روز جهانی باستان شناسی



      روز جهانی باستان شناسی
گروه باستان شناسی

به مناسبت روز جهانی باستان شناسی، گروه باستان شناسی ِ «انسان شناسی و فرهنگ»، پرونده کوچکی از مجموعه ای از یادداشت های اعضای خود تهیه کرده است که در  زیر می خوانیم. در انتهای این متون، گروهی از لینک های بین المللی درباره این روز، در اختیار خوانندگان گذاشته شده است. انسان شناسی و فرهنگ امیدوار است در طول سال جاری بتواند یکی از جلسات یکشنبه خود را به موضوع انسان شناسی و باستان شناسی اختصاص دهد و از همه پیشنهادها در این زمینه استقبال می کند.

روز جهانی باستان شناسی و سهم اندک ما

مریم دژم خوی

هیئت علمی گروه باستان شناسی دانشگاه بیرجند و مدیر مشترک گروه باستان شناسیِ انسان شناسی و فرهنگ

19 اکتبر مصادف با 27 مهرماه روز جهانی باستان شناسی است. نامگذاری این روز از سوی موسسه باستان شناسی آمریکا انجام گرفته است.  با نگاهی واقع گرا و در مقیاسی جهانی سهم باستان شناسی ایران در پیشبرد دانش باستان شناسی، اعم از پیشرفتهای تئوریک، متودیک و از آن مهمتر کاربردی، بسیار ناچیز است. بیشتر پژوهشگران اروپایی و آمریکایی آشنایی بسیار محدودی با باستان شناسی ایران دارند. تقریبا برایشان اصلا موضوعیت ندارد! نمیدانند که در ایران چه شکلهایی از باستان شناسی وجود دارد؟ رویکردهایش چیست و نسبتش با دانشهای دیگر مانند انسان شناسی و تاریخ چگونه است؟

ما باستان شناسان ایرانی کمتر توانسته ایم به فعالیتهای پژوهشی بلند مدت و تاثیرگذار دست بزنیم. کمتر توانسته ایم خود را در قالب تشکلهای علمی پژوهشی سازماندهی کنیم. سالانه دهها فعالیت میدانی در باستان شناسی انجام میشود اما خروجی انها در قالبهای پژوهشی بسیار انگشت شمار است. میزان مشارکت باستان شناسی ایران در مجامع بین المللی باستان شناسی نیز بسیار اندک است. سالانه چندین همایش معتبر (کلاسA) در دنیای باستان شناسی برگزار میشود. ما نه تنها سهمی در راه اندازی این همایشها نداریم بلکه شرکت ما در انها نیز با رویکردی آماری در حدودصفر است! متاسفانه گامهای رو به جلو باستان شناسی ایران در طول سالها و بلکه دهه ها بسیار ناچیز بوده و از وارد کردن! یکسری  ابداعات متودیک یا روش شناسانه فراتر نرفته است. حال آنکه در ایران مبانی نظری و بنیانهای مطالعاتی این دانش مشکل دارند. از زمانی که باستان شناسی درست مانند یک کالا در قرن نوزدهم وارد ایران شد حدود 200 سال میگذرد. در آن روزها باستان شناسی بقدری برای ناصرالدین شاه قاجار هیجان انگیز و البته پولساز بود که با کلنگ باستان شناسی عکس یادگاری گرفت! درواقع خشت اول یا سنگ بنای باستان شناسی در ایران  از همان  ابتدا بد گذاشته شد. در دوره رضاخان قانون عتیقات تصویب شد و دایره عتیقات که بعدها به اداره باستان شناسی تغییر نام داد شکل گرفت. در همان سالها در دانشگاه تهران باستان شناسی به شکل یک رشته دانشگاهی موجودیت یافت. در بیشتر این مراکز باستان شناسان اروپایی بویژه فزانسویها و بعدها آلمانیها و آمریکاییها گردانندگان اصلی بودند. ایده و روش از آنها بود چرا که در سنتهای تاریخی ما چیزی به نام باستان شناسی وجود نداشت. سالها گذشتند و در این سالها تعدادی باستان شناس ایرانی که توانایی کاوش داشتند تربیت شدند و خارجیها آرام آرام عرصه را خالی کردند. باستان شناسی ایران اما در مبانی و چارچوبهایش کمتر تجدید نظز کزد و مبناها تقریبا همانهایی هستند که اروپاییها در نیمه اول قرن بیستم برایمان آوردند. باستان شناسی ایران کمتر میل به تغییر داشته است در سالها و دهه هایی که گذشت باستان شناسی جهان راهش را تغییر داد، تجربه کرد و آموخت. امروزه طیفها و شکلهای متکثری از باستان شناسی وجود دارد به گونه ای که واژه Archaeologies  به معنی "باستان شناسیها" که تکثر را میرساند در ادبیات باستان شناسی جا باز کرده است.

 از سوی دیگر باستان شناسی ایران متاسفانه نتوانسته با اقتضائات زمینه ای جامعه ایران ارتباط برقرار کند و متناسب با آن رویکردی در راستای سیاستگذاریهای توسعه در پیش بگیرد. باستان شناسی که از طریق بودجه های دولتی و درامد نفت حمایت میشود. در سال هایی که ما از دست دادیم باستان شناسی جهان راهش را یافت. باستان شناسان دریافتند که اگر نقضی و تعهدی در برابر جامعه و دولتی که بودجه هایشان را تامین میکند به عهده نگیرند به انزوا دچار و محکوم به فنا هستند. باستان شناسان دریافتند دانشی که تولید میکند و تنها مصرف کننده اش هم خودش است دانش نیست. در این سالهایی که ما از دست دادیم باستان شناسی با مردم همراه شد، گورهای دسته جمعی را کاوید قربانیان جنگها و نسل کشی ها را شناسایی کرد و مایه تسلی بازماندگان شد، در دادگاه بین المللی لاهه علیه صدام حسین شهادت داد، اجساد قربانیان حادثه 11سپتامبر را کاوید، بانژاد پرستی مبارزه کرد ، زباله های شهری را کاوش کرد و در برنامه های توسعه فعالانه شرکت جست. بیایید خودمان را قضاوت کنیم. در این سالها ما باستان شناسها چه کردیم؟ ما که پشت درهای بسته اتاقهایمان تنها دلمشغولیمان توصیف داده و لایه نگاری بود. ما که حتی نتوانستیم از مثله شده سازمان میراث فرهنگی جلوگیری کنیم و " به ناحق" منتظر واکنش عمومی از سوی جامعه بودیم. ما که هیچوقت درک نکردیم در قبال  جامعه ایران متعهدیم. ما که در سنت تاریخیمان کمتر روی خوش به نواوری و تغییر نشان داده ایم. آری! این تجربه تاریخی ماست که نواوران را به "بدعت گری" و انحراف محکوم کنیم. از همان روزی که کرتیر موبد ساسانی  افراد بسیاری را قلع و قمع کرد  و دینکرد مزدک را بدعتگر و منحرف نامید...

ما که در باستان شناسی  تنها به یک نسخه  قائلیم، ما که در نیمه آغازین قرن بیستم متوقف شده ایم. مسئول عدم حضور ما در عرصه های بین المللی کسی جز خودمان نیست... ما که صدایمان در مجامع بین المللی باستان شناسی کمتر شنیده شده است .

 

تعهد اجتماعی و باستان شناس معاصر

لیلا پاپلی یزدی

پژوهشگر پست دکترا، دانشگاه فرای برلین و مدیر مشترک گروه باستان شناسی  انسان شناسی و فرهنگ

باستان شناسی معاصر بیش از آنکه یک شاخه دانشگاهی در باستان شناسی باشد یک روش زندگی است، اگر هر باستان شناسی این روش زیست را انتخاب کند خوب به قول شما قاعدتا می تواند باستان شناس معاصر قلمداد شود حتی اگر در مورد پیش از تاریخ پژوهش کند. بر همین اساس یک باستان شناس کلاسیک می تواند در این زمره قرار بگیرد در حالی که یک باستان شناس پست مدرن به دلیل عدم رعایت این شیوه زندگی ممکن است از آن خارج شود:

باستان شناسان معاصر سیاسی اند (McGuire 2004) باستان شناس معاصر باید نسبت به مسائل سیاسی جامعه خود دیدگاه عملی داشته باشد و خود به عمل سیاسی دست زند ، اعتراض مدنی کند و برای تحقق آنچه از نظر او انسانی است بکوشد. در این راه حتی از جان خود بگذرد و برای موضوعاتی تلاش پژوهشی کند که دیگران با توجه به خطرات احتمالی از آن کنار می کشند (نک. Myers 2010).

باستان شناس معاصر نسبت به دنیای معاصر و بشریت متعهد است (Shackel and little 2007). او برای بشریت می جنگد و در این راستا پژوهش می کند. در این راه ممکن است شغل خود را به خطر بیاندازد اما همچنان تلاش می کند. برای مثال اولین گروه باستان شناسان مشغول  کار در عراق که بر داده های انسانی حاصل از جنایات صدام کار می کنند، باستان شناسان پیش از تاریخی هستند که برای رسیدن به هدف انسانی خود شغلشان را رها کردند (see. Pringle 2009).

تعهد او نسبت به انسان معنای دیگری هم دارد، گذشته ای که او بررسی می کند متعلق به انسان است به بشریت ، او حق ندارد غصبش کند یا از آن بگذرد...چنانچه باید برای ارائه آن به جامعه فکری کند. در این راستا باستان شناسی عمومی (public archaeology) راهکار اوست.

باستان شناس معاصر به شدت اخلاق گراست (Hamilakis 2007). او حتی واژگان مورد استفاده اش را بارها بررسی می کند. تبعیض، نابرابری جنسیتی، توتالیتاریسم، کمرنگی آزادی مدنی دشمنان اخلاق گرایی اویند.

باستان شناس معاصر به شدت با استعمار سر ستیز دارد (Mourad 2007). او بین النهرین را گاهواره تمدن نمی داند، از واژگان استعماری چون هلال حاصلخیزی، ایران شناسی، شرق شناسی، مصر شناسی و...به شدت رویگردان است و شناخت گذشته و آینده را در کلیتی کاملا یکپارچه متعلق به انسان می بیند. اولین، بزرگترین، زیباترین و... قائل نیست. تجربه بشری در هر جای کره زمین از آن اوست.

باستان شناس معاصر برای صلح می جنگد (نک. Conflict in Archaeology 2009). او می جنگد تا صلح مستقر شود، قیمت این جنگیدن ممکن است زیاد باشد. باستان شناسان یهودیی که در کنار نوار غزه به نشان اعتراض نشستند و حاضر نشدند به قیمت تهدید و اخراج در همایش بی پایه کنگره جهانی باستان شناسی که بحثی درباره فلسطین به شکل استعماری داشت شرکت کنند، از این دسته اند(see. Yavirach 2010).

باستان شناس معاصر به برابری باور دارد. این برابری جنسیتی، قومی و ساختاری است. برای او ناسیونالیسم معنا ندارد ...فرض او این است که هرگاه قومیتی بزرگ شود و عرض اندام کند، دیگران را فراموش کرده است.

باستان شناس معاصر دائما در اندیشه استفاده از دانش خویش برای رسیدن انسان به شرایط بهتر است. ریچارد گولد همین سوال را از خود بر ویرانه های برجهای تجارت جهانی در سال 2001Gould 2007) ) پرسید. من باستان شناس چه می توان بکنم تا درد انسان کم شود؟ همین بود که باستان شناسی فاجعه به وجود آمد.

باستان شناس معاصر راوی تاریخ است. روایت او روایتی است نو بر پایه داده های مادی..داده های از مردمی که ممکن است فراموش شده باشند. اگر دیکتاتوری نباشد ، اگر درد و بیماری و مرگ و قهرمان نباشد، او از عشق می گوید (the archaeology of love, see. Jochens 1991 ) یا جنسیت و ایمان. در باستان شناسی معاصر هر انسانی سوژه است، او راوی افتخار نیست هر چند می تواند هم باشد، هر آدمی می تواند قهرمان دنیای خودش باشد، حتی اگر این دنیا تنها یک خانه یا یک اتاق باشد و شاید همین است که باستان شناس معاصر مرامنامه ای دارد که هر سال در همایشهایش تکرار می شود:

اما من به نام رسالتم آزادی، آزادی نوع بشر، به نام مبارزه با ناسیونالیسم، با فاشیسم، به نام تعهدم تاریخ، به نام وسیله ام داده های مادی که هرگز هدفم را توجیه نخواهد کرد..

درست است! رسالت باستان شناس معاصر، آزادی است، آزادی نوع بشر و نه فقط قومی یا قسمتی از آن و شاید همین است که آن پی بورن در قانون نامه اخلاق برای باستان شناس معاصر این طور می نویسد:

همه ما باستان شناسها دوست داریم برای مردم محلی خوب جلوه کنیم...بادمان باشد اگر چه خوب بودن همیشه مفهومی نسبی است اما برخی مفاهیم نسبی نیستند: همیشه بد است که دولتها از اتومبیل پروژه های باستان شناسی برای جابجایی زندانیان سیاسی استفاده کنند...(Pyburn 2003).

راستی باستان شناسی ایران در ازای درخواست دولتها برای استفاده از اتومبیلش برای جابجایی زندانیان سیاسی چه پاسخی ارائه کرده است؟...

 

کتابنامه:

Gould, R. 2001, 2007, disaster archaeology, Utah University

Hamilakis, Y. and Philip Duke (eds), 2007, Archaeology and Capitalism: From Ethics to Politics. Walnut Creek, CA: Left Coast

Jochens, J. 1991. The Illicit Love Visit: Archaeology of Old Norse Sexuality Journal of the History of Sexuality, Vol. 1, 1991.

Little, B and P Shackel (eds.) 2007 Archaeology as a Tool of Civic Engagement. Lanham: AltaMira.

 McGuire, R. 2004, Archaeology as a political action, university of California press

Mourad, T. 2007. Near East: Confronting Empire, War and Colonization, Yannis Hamilakis and Philip Duke (eds), Archaeology and Capitalism: From Ethics to Politics. (Walnut Creek, CA: Left Coast

Myers, A.2010    Camp Delta, Google Earth and the Ethics of Remote Sensing in Archaeology. World Archaeology 42(3):455-467.

Pringle, H, 2009, Witness of the genocide, http://www.archaeology.org/0901/etc/iraq.html

Pyburn, A. 2003. Archaeology for a New Millennium: The Rules of Engagement. Archaeologists and Local Communities: Partners in Exploring the Past , Society for American Archaeology Linda Derry and Maureen Molloy, eds.

WAC inter congress: archaeology of conflict, see. http://ucl.academia.edu/AdiKeinan/Papers/225138/Conference_Review_WAC_Inter-Congress_Archaeology_in_Conflict_Vienna_Austria_6-10_April_2010

Yavirach, Y. 2010, The Politics of Archaeology in Israel Part II, http://www.booksie.com/non-fiction/book/yavirac/the-politics-of-archaeology-in-israel-part-ii

 

نقش باستان شناسان ایرانی در آگاهی بخشی جامعه نسبت به اهمیت و جایگاه میراث فرهنگی

نرجس حیدری narges.heydari@gmail.com

آگاه سازی جامعه در خصوص میراث فرهنگی یکی از موضوعات مهمی بود که در دهه 70 میلادی درکشورهای اروپایی و آمریکا بسیار بدان پرداخته شد، تا جاییکه در تخصص هایی چون باستان شناسی شاخه ای تحت عنوان" باستان شناسی عمومی" بوجود آمد که یکی از رهیافت های آن گام برداشتن متخصصین در زمینه علایق عموم مردم و ارائه ساده مباحث تخصصی به آنان است. بر مبنای چنین روش هایی است که می توان علاوه بر بهره برداری مادی از مقوله گردشگری، به آگاه سازی جامعه نیز در خصوص میراث فرهنگی پرداخت. در واقع باستان شناسی می تواند با توجه به محیط یک منطقه- نه فقط محیط فیزیکی بلکه محیط انسانی- و با در نظر گرفتن ارزش های فرهنگی سعی در آگاه سازی مردم در کنار بحث گردشگری داشته باشند.

شاید برای کمتر باستان شناسی پیش آمده باشد که در مواجه با اقشار مختلف جامعه،  با سئوالات متعددی در مورد عتیقه جویی، گنج یابی، نقشه خوانی و گشودن طلسم و ... مواجه نشده باشد. این کنجکاوی ها تنها در میان اقشار کم سواد دیده نمی شود بلکه جای بسی تاسف است که طبقات تحصیل کرده جامعه هم از همین نوع سئوالات و بحث ها را مطرح می کنند و شما به عنوان یک باستان شناس هیچ چیز را درد آورتر از این نمی یابید. از سوی دیگر روزی نیست که اخبار تخریب و غارت اموال فرهنگی و باستانی این مرز بوم به گوشتان نرسد.  اما نقش ما باستان شناسان در مواجه با این رویداد های تکان دهنده چیست؟ چگونه می توان تعریف و شناخت جامعه امروز ایران را از مقوله میراث فرهنگی تغییر داد؟ چه ارگان هایی موظفند که در این راه کوشا باشند و آیا این گره تنها به دست جامعه باستان شناسی کشور گشوده می شود؟ اینها سئوالاتی است که پاسخ به هر یک از آنها شاید نتیجه تحقیقات و پژوهش های هدفمند را می طلبد. اما آنچه مهمتر است وجود سازمان قانون گذاری است که در راستای اجرایی کردن قانون حفظ و صیانت از میراث فرهنگی، قدم های ارزش مندی بردارد وظیفه ای که به ظاهر بر عهده سازمان میراث فرهنگی و گردشگری کشور است و آیا ما باستان شناسان ایرانی در راستای آگاه سازی جامعه ایرانی قدم های ارزشمندی برداشته ایم؟ جواب منفی است. چگونه جامعه علمی باستان شناسی می تواند در این راستا اقدامات ارزشمندی انجام دهد در حالی که خود از درون دچار بحران های اساسی است. نزاع های بچه گانه ای که در بین باستان شناسان سرشناس ایرانی در می گیرد از یک طرف و اقدامات کورکورانه دولت سابق در انتقال پژوهشکده باستان شناسی و  ساختار اداری بیمار سازمان میراث فرهنگی از سوی دیگر تیشه به ریشه این نهال خسته تن زد که یادگار آن تا مدت ها بر پیکره اش باقی خواهد ماند در واقع مدیران سیاسی بدون تخصص در سال های گذشته ساختار و نسبت های سازمان میراث فرهنگی را از بین برده اند. اما در این برهه از زمان، آنچه باقی می ماند وقت اندک و راه طولانی است.

یکی از راهکار های اساسی در معقوله رفع معضلات اجتماعی میراث فرهنگی در کشور، ارائه آموزش های کارکردی در سطح عمومی جامعه است. عدم وجود آموزش های برنامه ریزی شده رابطه ای بنیادی با وضعیت امروز میراث فرهنگی ما دارد نتیجه عملی این فقدان در طول بیش از یک صد و پنجاه سال گذشته بافت جامعه ایران است که فعالیت های باستان شناسی و میراث فرهنگی را با ذهنیت و نظریه­های قرن هفدهم اروپا می شناسد یعنی همان کاربری عتیقه یابی و دیدگاه های مادی. از جمله دلایل این رواج این ذهنیت های عمومی، ضعف انتشارات برای بافت جامعه ایران است زیرا بیشتر آنچه در زمینه میراث فرهنگی و فعالیت های باستان شناسی منتشر می شود برای قشر محدودی در جامعه فرهنگی ایران انجام می شود. همگرایی دولت و ملت در موضوع میراث فرهنگی از طریق آموزش فراگیر و مدیریت و نظارت بر سازمان های غیر دولتی مردم نهاد به منظور فائق آمدن بر معضل تاریخی حفاری های غیرمجاز و تخریب آثار باستانی، می تواند راهکردی سازنده با هدف ارتقائ فکری جامعه ایران نسبت به مقوله میراث فرهنگی باشد.

 

باخاطرات کاوش: عاقبت خواندن یا نخواندن
یا: نصیحت مادرنه...

احمد سرخوش

دانشجوی کارشناسی ارشد باستان شناسی دانشگاه تربیت مدرس تهران

جمعه­ی یکی ازهفته­های فروردین1389هوا خوب ونسبتآ ابری بود.وهمه چیزخوب پیش می­رفت.بعدازخوردن صبحانه بچه­ها به محل کارشون درترانشه­ها رفتند.من کمی دیرترازبقیه رفتم، اون­هم بخاطر اینکه همون روز شهرداری هئیت نوبت من بود وباید ظرفا­های صبحانه می­شستم.بعدش به اتفاق موسی به سمت گمانه لایه نگاری رفتیم.محوطۀ گوهرتپه بخاطر سایت موزه بودن درطی روز بازدید کننده های زیادی داره اون­هم روزای جمعه که­می­رسه تعدادشون دو سه برابر میشه،وبچه ها­ی هئیت موظف بودن درحین کاوش اگرکسی ازبازدید کننده ها سوالی داشت بهش پاسخ یا براش توضیح بدن، این  جزء وظایف بود که سرپرست هئیت به بچه­ها تاکید کرده بود.گمانه لایه نگاری بخاطر اینکه به خاک بکر برسیم تا عمق زیادی حدودآ­نزدیک به 7متر ازسطح زمین­های اطراف پایین­تر رفته بودیم.واولین سوالی که بازدید کننده­هابا اومدن سرگمانه­ازمون می­پرسیدن این بود، که این چاه برای چی می­کنین؟چی اون زیر هست؟ من مشغول کمچه کشیدن سطح بودم وموسی هم داشت تدفین بازمیکرد،یه خمره برجا شکسته شده هم درگوشه شمالی گمانه خواناسازی کرده بودیم.وقرار بودبعد ازکمچه کشی ازش عکس بگیریم.ناگهان سایه­ی چند نفرکه باهم پچ پچ می­کردن همراه با خاک­های لبۀ گمانه روی سرمون ریخت. سراسیمه کمچه بدست ازجا بلند شدیم، بعد ازسلام واحوال پرسی بهشون تذکردادیم که مواظب کیسه­های لبه گمانه باشن پاشون زیاد لبه نزارن،به نظرمی­رسید همه از یک خانواده هستند. ازمیان جمع آقایی که احتمالا پدر خونه بودشروع به پرسیدن کرد،طلا­های اون کوزه کجاست؟چقد سکه داشت؟بالحنی سوالاتشو پرسید که میخواست به ما بفهمونه توکوزه طلا بوده یا همیشه اون زیر زیرا طلا هست! منم آرام شروع کردم به توضیح دادن ازاینکه  ماداریم در لایه های هزارۀ سوم ق.م کاوش می­کنیم وهنوز دراین دوره سکه ضرب نشده واینجا مربوط به ماقبل تاریخ هست.حرفای من تمام نشده بود که خانمش آهسته باحالت کنایه بهش می­گفت:ای اقا،اینا که سکه­ها وطلاها به من وتو نشون نمیدن!به ما همین اسکلت­ها وآت وآشغالا نشون میدن!!و من باز توضیح میدادم از دوره­ها ولایه­ها واهمیت همین آت وآشغالا می­گفتم.دراین فاصله هم پسر کوچولوشون­که حدود5یا 6 سال سن بیشتر نداشت،وروی کیسه­های خاک لبۀ گمانه نشسته بودوازترس اینکه یه وقت پاش لیز نخوره، کلوخ­های خیلی ریزکه ازگوشۀ پاره کیسه زیر پاش درمی­آوردبه داخل گمانه می­انداخت.نمیدونم می­خواست عمق گمانه دستش بیاد یا کله کچل موسی هدف گرفته بود؟؟موسی همچنان که بادرفش مشغول تمیز کردن تدفین بود،ودید هرچی من توضیح میدم ایناازحرف خودشون کوتاه نمیان، ودوست دارن ما یه مشت طلا وسکه بهشون نشون بدیم.زیر لب به من می­گفت:محلشون نده،بزار برن ،نمیخواد براشون توضیخ بدی و...ولی من دوست داشتم اونا رو قانع کنم.به هرحال نمیدونم قانع شدن یا نه بعد حدود یک ربع سوال وپرسش با خداحافظی­به طرف خروجی رفتند.وما مشغول کاوش شدیم وبه موسی میگفتم هدف اصلی ما اینه که مردم هم بدونن وهمه این کلنگ وکمچه کشیدن­ها بخاطراینه که این اطلاعات برسه به مردم وبا زندگی مردم گذشته آشنا بشن نه اینکه فقط یه عده باستان شناس اونا روبدونه،همچنان درحال صحبت کردن بودیم­،دادزدن زنی که پسرش رو صدا میزد ازتو گمانه میشندیم(اسم پسرش درست یادم نیست مثلا امیر)دادمی­زد:امیر نه دو،می­گن اونجا چاه میکنن میفتی توش پسر...

گویا این خانم تو را از خانواده قبلی پرسیده بود، اون بالا چه میکنن؟ و جواب شنیده بود که دارن چاه میکنن.پسرک زود ترازمادرش به سر گمانه رسید.بهش می­خورد کلاس اولی باشه،ومیله داربست که روی سقف گماه زده بود گرفت وبا ترس به پایین نگاه می­کرد،طولی نکشید که مادرش رسید ودستش رو محکم گرفت وهردو با تعجب به پایین نگاه می­کردن.براشون جالب بود ولی انگار سوالی تو ذهنشون شکل نگرفت یا اصلا براشون مهم نبودکه ما داریم چیکار می­کنیم. خلاصه چیزی ازما ونپرسیدن.مادر اسکلتی که موسی تقریبا تمیزش کرده بود به پسرش نشون می­داد وخودشم ازدیدن اون تدفین چمپاتمه ای معلوم بود که بدجوری ترسیده، چند لحضه ای با سکوت سپری شد ومنم منتظربودم اگه سوالی پیش بیاد جواب بدم.مهدی(کارگر)راصدا زدم که دلو بندازه پایین­ و خاک­های کاوش بدیم بالا،هنوز حرفم تمام نشده بود که مادر همچنان که دست فرزندش محکم گرفته بود، شروع  کردبا پسرش صحبت کردن، گویا بعد از چند دقیقه نگاه­انداختن به داخل گمانه وتجزیه وتحلیل توذهنش می­خواست مطلبی بگه،البته مطلب یانکتۀ تاریخی- باستان شناسی نگفت. بلکه چند جمله­ای نصیحت وآینده نگری، از قول مادر به فرزندش که در نوع خودش جالب بود وآن اینکه  ،"ببین پسرم اگه درس نخونی وتنبلی کنی آخروعاقبتت میشه مثل این آقایون باید چاه بکنی وکارگری کنی"...

 

شبهِ علم و شبهِ باستان شناسی

آروین مقصودلو

<arvin.mghs@gmail.com>
دانشجوی کارشناسی ارشد باستان شناسی دانشگاه مازندران


واژه شبه علم یا دانش نما معادل واژه انگلیسی "Pseudoscience" است که در آن Pseudo”"  به معنای تقلبی و کاذب و ساختگی می­باشد. شبه علم به هر سامانه فکری و عقیدتی گفته می­شود که تلاش می­کند تا در پوشش علم  حقانیت خود را اثبات کند اما یا در زمینه ارائه مدارک علمی کمبود جدی دارد و یا از روش­هایی استفاده می­کند که از نظر علمی باطل می­باشند.  علیرغم اینکه شبه علم ظاهری علمی دارد اما از بنیان علمی تهی است.

فعالان شبه علم اغلب از واژگان علمی از قبیل تئوری و قانون استفاده می­کنند و از مشاهدات عینی یا شهادت افراد و همچنین مدل­هایی که به نظر علمی می آیند به عنوان مدرک سود می­برند. اما بهره نبردن از روش­های استاندارد علمی، پیش بینی­های اشتباه و آزمایشاتی با نتایج غیر قابل اتکا را فراهم می­آورد.
مطمئن ترین راه برای تشخیص شبه علم از علم واقعی شناخت اصول اساسی در پژوهش­های علمی می­باشد. این اصول لزوماً قانون­های علمی نیستند بلکه روش­های استاندارد و مورد قبولی هستند که برای به دست آوردن نتایج قابل اتکا در مورد دنیای فیزیکی مورد استفاده قرار می­گیرند. به عنوان مثال معیارهای یک مدرک قابل قبول ، روش طراحی یک آزمایش معنی دار و یا روش درست آزمودن یک فرضیه، از جمله اصول اولیه در پژوهش­های علمی می­باشند که اغلب همه یا تعدادی از آنها در شبه علم رعایت نمی­شوند.

شبه علم در صد سال گذشته به بسیاری از علوم از جمله فیزیک ، زیست شناسی و نجوم وارد شده است، اما یکی از بزرگترین حیطه­های فعالیتش باستان شناسی می­باشد. شبه باستان شناسی، شبه علمیست که با روش­های غیر علمی به مطالعه باستان شناسی می­پردازد. شبه باستان شناسی در اکثر موارد بناهای تاریخی و اشیا باستانی مثل اهرام را مورد مطالعه قرار می­دهد با این تفاوت که به جای تمرکز بر بررسی علمی این آثار به دنبال یافتن و نسبت دادن جنبه­های بحث برانگیز ، راز آلود و ماورای طبیعی به آنها می­باشد. باور داشتن به پدیده­هایی مثل "بیگانگان باستانی" Ancient Aliens و یا تلاش برای یافتن مکان­های اساطیری همانند آتلانتیس اغلب به شبه باستان شناسی مربوط می­شوند.
یکی از معضلات علم باستان شناسی امروزه هم در ایران و هم در جهان علاقه وافر عموم مردم حتی افراد تحصیل کرده به جنبه­های راز آلود گذشته است. شبه باستان شناسی با سو استفاده از این علاقه عمومی، عقاید وسلایق شخصی و غیر علمی را بر نتایج حاصل از پژوهش دخالت می­دهد، در حالی که در باستان شناسی واقعی حقایق علمی حاصل از مشاهدات و آزمایشات دقیق و مکرر نتایج پژوهش را مشخص می­سازند. تفاوت دیگر این دانش و دانش نما این است که برای باستان شناس شدن نیاز به آموزش و تمرینات پیوسته وجود دارد اما برای شبه باستان شناس شدن تحصیلات آکادمیک در اولویت قرار ندارد و همانطور که به خوبی در جامعه امروز ما دیده می­شود افراد با کمترین تحصیلات مرتبط نظریات راز آلود زیادی در رابطه با گذشته در اختیارتان قرار می­دهند.

یکی از علل محبوبیت شبه باستان شناسی این است که این دانش نما توضیحات جایگزینی را در رابطه با تاریخ انسان بیان می­کند که راحت تر توسط عموم درک می­شود. این توضیحات اغلب در محدوده حدس و گمان باقی می­مانند زیرا ارایه دهنگان آنها به علت فقدان تحصیلات مرتبط نه قادر به آزمودن عملی این نظریات هستند و نه به آزمایش به شکل علمی نیازی احساس می­کنند. به عنوان مثال در کارهای "ون دانکن" Von Daniken  این نظریه مطرح می­شود که تمام ابداعات و کارهای تحسین برانگیز نژاد انسان در گذشته توسط مسافرانی از دنیای خارج به انجام رسیده است بنابراین با قبول کورکورانه این فرضیه ضرورتی وجود نخواهد داشت که با صرف انرژی و وقت و تفکر تلاش کرد تا فرآیندهای پیچیده­ای که بشر را قادر ساخت تا در طول هزاران سال  خود را با محیط زیستش تطبیق دهد و کنترل آن را در اختیار بگیرد شناخت و برای آنها توضیحات دقیقی ارایه داد. همچنین زبان مورد استفاده در شبه باستان شناسی بر خلاف زبان علمی باستان شناسی که برای عموم کمتر قابل درک می­باشد، ساده و روان است.

 این دیدگاههای ساده اندیشانه و عامه پسند باعث شده تا شبه باستان شناسی در مقایسه با باستان شناسی علمی جذابیت بیشتری برای عموم مردم بیابد.به عنوان نمونه اگر به کتاب فروشی­های سطح شهر تهران سری بزنید کتاب­های شبه باستان شناسی بسیار آسان­تر و با تعداد بیشتری در اختیار شما قرار می­گیرند تا کتاب­هایی علمی در رابطه با کاوش­های باستان شناسی که توسط باستان شناسان تحصیل کرده انجام گرفته­اند.
با توجه به سرعت روز افزون گسترش نظریات شبه علمی و شبه باستان شناسی در میان عموم مردم      ( در رسانه­های مختلف از قبیل نشریات و مستند­های تلویزیونی)  دانشمندان بزرگ دنیا بیش از این سکوت را در برابر این اطلاعات دروغین جایز نمی­دانند و فعالیت­هایی از سوی جامعه علمی در زمینه آگاهی بخشی به مردم در این زمینه در حال انجام است، از پرچمداران این فعالیت­ها سازمان غیر دولتی Skeptic  Society  The می­باشد که توسط  Michael Shermer در سال 1992 تاسیس شده است و از آن زمان تاکنون به مقابله با شبه علم، خرافات و باورهای غیر علمی می­پردازد.

 نیاز به فعالیت­هایی اینچنین به خصوص در زمینه شبه باستان شناسی در کشورمان به شدت احساس می­شود.  فعالیت­های آگاهی بخشی ( در قالب سایت­ها، مقالات، فیلم­های مستند و ...) می­تواند باستان شناسی را به عنوان یک علم با قواعد و چهارچوب مشخص به مردم معرفی کرده و با خرافات و باورهای افسانه گونه در مورد گذشته مقابله نماید و بدین ترتیب  راه را برای گسترش منطقی و علمی باستان شناسی در کشور هموار سازد .

منابع:

http://en.wikipedia.org
http://onlinedigeditions.com/display_article.php?id=1347784
http://rationalwiki.org/
http://www.quackwatch.com
www.skeptic.com
 

 

درد دلهای یک دانشجوی باستان شناسی

حسن همت آبادی

دانشجوی باستان شناسی دانشگاه بیرجند

این روزها ازحال شما کاملا بی خبرم ،اگه  راستش روبخواین  من هم بعنوان یک دانشجوی باستان شناسی انقد  بدبختی دارم که حوصله  این کارها روندارم از سال 88 بود که ما هم عضوی از خانواده باستان شناسی شدیم. قصه من هم شاید سر شما رودرد بیاره البته حق دارید چون حرف تازه ای ندارم .وقتی به خاطر اشتباه دانشجوی  نیشابور شدم اون موقع  فرق دبیرستان ودانشگاه روفهمیدم اینجا شرایط  خیلی بهتر شده  بود ما برای دست گرمی دوترم اول روبا دوتا استاد شروع کردیم به سلامتی خوابگاه دولتی نداشتیم،حق انتقاد نداشتیم ،چون اصلا به قول بچه ها توی باغ نبودیم،بازم خدابیامرزه پدر ومادر رییس کارخانه سه گل نیشابور رو لااقل  دانشکده هنر درست وحسابی ساخت واز طرفی با نفله کردن شهرک فیروزه(محوطه عصرمفرغ واقع در نیشابور)هم چهارتا استاد جوان باستان شناسی روگذاشت سرکار هم کارمندهاشوخانه دارکرد هم... ولش کن اصلا به ماربطی نداره ما باید توی محیط آروم وآکادمیک مثل دوستان عزیزمشغول طبقه بندی سفالهای عزیزتر از جان باشیم تا در آینده اسمی از خودمون به جا بزاریم آدم باید منصف باشه،بازم  لطف ازجانب خداشامل ما شد و حضورچنداستاد برجسته توی  فصل کامل حفاری دید مارو نسبت به باستان شناسی عوض کرد،هرچند اونجا بود که برای خودم بیشتر از قبل متاسف شدم ،جامعه باستان شناسی وهمه مردم چشمشون به ما بود!!چشم به راه چند تا دانشجوی افسرده وکم رمق که نمی تونند حتی کلنگ کوچیک  بزنند چه برسه به تجزیه وتحلیل داده ها...الان از اون روزها دوسال گذشته نمی دونم چی سر استادهام اومده الان توی آلمان دارن خدمت می کنند حتما توی ایران دیگه جایی برای کارنبوده(از بس ترافیک اساتید با تجربه است اینجا...) چی میشه گفت؟اصلا گیرم گه بشه گفت،با حرف  زدن چی حل میشه؟شکر خدا عمق فاجعه اونقدهست که نه من حوصله وصفش رو دارم ،نه جرأت گفتنش رو فقط خوب میدونم چندماه پیگیری استاد عزیزم کار میدانی وکتابخانه ای تنظیم پروپوزال  برای دانشنامه ،هیچ کدوم نتونست رئسای مربوطه رو مجاب کنه که حداقل بودجه روبرای انتشار مطالب مربوطه در اختیار ما بزارند،ولی باز هم ناراضی نیستیم لااقل وقتی کارطراحی وساخت دستگاه شناورسازی مواد  رو انجام دادیم دانشکده هنر در نقش اسپانسر بسیار ماهر دقیقا سر وقت حمایتش روقطع کرد تا ما بازهم دست خالی وبی نتیجه از اجرای این  طرح هم دست بکشیم.خدا روشکر،خدا روصدهزار بار شکر که لااقل اساتید دلسوز ما وقتی توی شاخه های نوین باستان شناسی فعالیت می کنند با حمایت همه جانبه دوست ودشمن روبه رو میشوند،چقدر فضای باز میخواین؟!چقدرمجوزحفاری میخواین؟!بااین همه بودجه می خواین چیکار کنید؟!آخه چقدر شما ناشکرید،برید دست های پشت پرده روببینید به یقین درحال خدمت در خفا هستند...این حرف ها رو از من نشنیده بگیرید چند شبی هست که کابوس می بینم آخه ارشد زاهدان قبول شدم ...پشت این حرف ها هیچ چیز نیست جز سوال؟! با این وضعیت ما قراره چیکارکنیم؟

ببخشید اگه صحبت هام سربسته است یا مبهم...انشاالله هروقت باستان شناس شدید خودتون متوجه حرف هام میشید.

 

باستان شناسی فمینیستی

مریم نعیمی

دانش آموخته دوره کارشناسی ارشد باستان شناسی، دانشگاه تهران

پایان ناممو پرت شد روی میز و گفته شد: "این چرت و پرتا چیه نوشتی؟ چرا نتیجه گیری مشخص نکردی؟ اگه چارچوب نظریت نبود چی می شد؟"

موضوع پایان نامه­ی من "مطالعه ی سفالینه های نشان دار عصر مفرغ تل شهداد کرمان (مجموعه ی موزه ی ملی) بر اساس نظریه ی بینامتنیت ژولیا کریستوا" بود. من در پایان نامه ام قیاس های باستان شناختی را نقد می کردم. قیاس هایی که در جنوب غرب آسیا از بین النهرین گرفته تا جنوب شرق ایران و پاکستان و افغانستان و شمال شرق ایران و ترکمنستان و ... مبنای گاهنگاری های تطبیقی، تحلیل های تاریخ هنری و حتی الگوسازی های اقتصاد سیاسی قرار می گیرد. . چگونه ویژگی های عصر مفرغ بین النهرین و خوزستان با منطقه ی بلوچستان و کرمان یکی انگاشته می شود؟ نبود چارچوب های فلسفی و منطقی، ادبیات باستان شناسی این منطقه را غیر قابل اعتماد می کند. بنابراین من با یک رویکرد هرمنوتیکی، مبنای پژوهشم را کانتکست های دارای برهم کنش منطقه ای در نظر گرفتم. در ذهن من نمی گنجید که جهان آن هم جهان پیش از تاریخی یک جهان باشد...

*

-چرا کند کار می کنی؟

+این یه لایه ی مضطربه که با لایه ی پایینیش خیلی مخلوط شده.

– نه این لایه نیست. وسواس به خرج می دی.

+...

-چرا بچه های تیمت بعد از ظهرا تو حیاط ولن؟

- به موقع کارشونو می کنن

+چرا با کارگرا بد اخلاقی؟

_ ...

این  بخشی از تجربه ی زیسته ی من به عنوان یک زن دانشجوی باستان شناسی و باستان شناس در میدان است. این نیمچه روایت ها را نقل کردم تا برسیم به موضوع باستان شناسی فمینیستی.

باستان شناسی به عنوان یک رشته در قرن بیستم مطرح شد. گسترش موج دوم فمینیسم در جوامع غربی در دهه ی 60 و 70 میلادی، باستان شناسی را تحت تاثیر قرار داد. پیدایش باستان شناسی فمینیستی باز می گردد به اوایل دهه ی هشتاد میلادی. در 1984، کونکی و اسپکتور در کتابی با عنوان " باستان شناسی و مطالعه ی جنسیت" باستان شناسی فمینیستی را آغاز کردند.این باستان شناسان فمینیست این مسئله را مطرح کردند که فرضیات باستان شناسی بر مبنای شواهد مادی گذشته نبوده است، بلکه بر اساس دیدگاه های آندروسنتریک( مردمحور) معاصر بوده اند، بنابراین، باستان شناسی  با دیدگاهی مردمحور از تجربه های مردانه در جوامع گذشته سخن گفته است و دیدگاه زنانه و تجربیات زنانه را مسکوت گذاشته است. باستان شناسان فمینیست برای مواجهه با این فرضیات، برآن شدند که شواهد مادی جوامع گذشته، لزوما نشان دهنده ی این نیست که نقش های زن ها و مردها در جامعه پیرو جنسیت آنها بوده است. این باستان شناسی، با اینکه در مقابل باستان شناسی مرد محور هویت و موجودیت یافت اما اکنون فراتر از این مواجهه است و به کل ساخت دانش باستان شناسی منتقدانه می نگرد. (Voss,2007,125-6)

باستان شناسی فمینیستی با استناد به دیدگاه های فمینیستی به تفسیر گذشته می پردازد. موضوع مطالعه اش غالبا جنسیت است، اما فاکتورهایی مثل جنسیت، نژاد و طبقه را نیز مد نظر دارد. البته باستان شناسی جنسیت لزوما باستان شناسی فمینیستی نیست.

باستان شناسی فراروندگرا(post processual archaeology) بسیار مرهون باستان شناسی فمینیستی است و بسیاری از باستان شناسان جوان دهه ی 80 میلادی به خصوص در بریتانیا به هر دو نحله منسوب هستند.

باستان شناسان فمینیست، تجربه ی زنانه­ ی بینافرهنگی را پررنگ کردند. به خصوص به نقش های جنسیتی و تاثیر پدرسالاری بر زندگی زنان پرداختند. انحصار جنسیتی در تفسیر الگوهای جوامع گذشته را زیر سوال بردند. این دیدگاه را به چالش کشیدند که نقش مردان در نظام کار و دستاوردهایی که به مردان نسبت داده می شود پر اهمیت تر تلقی شده اند. به این ترتیب باستان شناسی فمینیستی سکسیسم رایج در تفسیرهای باستان شناسی را به چالش می کشد. در نتیجه مطالعه ی منتقدانه ی جنسیت در گذشته می تواند اطلاعات جدیدی در مورد فرایند بلند مدت تاریخ روابط جنسیتی فراهم کند.

برخی از رویکردهای ماتریالیستی در دهه ی هشتاد زنان را به مثابه یک طبقه در نظر گرفتند و سعی در فهمیدن تغییرات جایگاه زنان در تغییرات زیست محیطی، انقلاب کشاورزی، آغاز شهرنشینی و دیگر بزنگاه های تاریخی و پیش از تاریخی کردند. همچنین سعی می کردند رد پای "زن" را در مواد به جا مانده از گذشته پیدا کنند.

باستان شناسان فمینیست هم چنین به نابرابری فرصت های شغلی و مطالعاتی برای زنان باستان شناس پرداختند و سعی در تحلیل این موقعیت کردند. آمار نشان می دهد که باستان شناسان زن در مقایسه با مردان فرصت های کمتری برای گرفتن بودجه برای کارهای میدانی دارند. در عوض به کارهایی مثل طبقه بندی در موزه ها، طراحی و اصطلاحا "کارهای خانگی" باستان شناسی می پردازند.

مسئله ی دیگر کلی تر است و به طبیعت فالوسنتریک دانش بر می گردد. فضاهای آکادمیک فضاهای مرد محوری هستند. چارچوب مشخص، نتیجه گیری سفت و سخت، بی طرفی، عدم دخالت عواطف از ویژگی های تحمیلی مرد محور بر فضاهای آکادمیک و پژوهشی است. فمینیست ها در مقابل می گویند: چرا هنگام نوشتن نباید عاطفی شد؟ چندصدایی چه اشکالی دارد- گفتن چند روایت با صداهای متفاوت، نتایج متفاوت؟ چرا ما نمی توانیم تجربه های شخصی مردم را روایت کنیم؟ چه اشکالی دارد که با یک سوال به پایان بریم نه با یک نتیجه گیری صلب؟(Johnson, 1999,123-124)

منابع:

The Archaeology of Identities: a reader, Insoll, Timothy,2007, Rothledge

Archaeological Theory: An Introduction, Johnson, Matthew, Blackwell,1999

 

باستان انسانیت شناسی

مهدی جاهد

کارشناس باستان شناس

آیا باستان شناسی پیوندی با نژاد پرستی و یا حتی نژاد شناسی دارد؟ آیا میتوان گفت هرآنچه که تاریخ برایمان ثبت نموده حقیقتی است انکار ناشدنی؟ بهترین پیوند بین انسان با انسانیت و ذهن و قلب با جهان ملموسات و احساسات خارق العاده بشری جز از طریق دست یافتن به دانشی عمیق در حیطه باستان شناسی قابل دست یافتن است؟ نقش زن در کالبد فرهنگی یک اثر هنری چیست وقتی هر آنچه یافته ایم را دلیلی برای افتخار به فلان دیکتاتور در چند هزار سال قبل پنداشته ایم که از قضا همه ایشان مرد هستند..

برای من که اندک آشنایی با باستان شناسی دارم قابل پذیرش نیست که باستان شناسی را به شاه شناسی تقلیل دهم برای باستان شناس وطن جهان و برای کارش زمین در تمامیت آن گسترده است، باستان شناس می تواند نسل کشی ارامنه را باستان شناسی کند و در عین حال فاجعه خوجالی را، می تواند جامعه برده داری قاره جدید را در تمامی ابعاد آن بشناسد و در عین حال در مورد آنوهای جزیره هوکایو ژاپن تحقیق کند، ابزارهای شکنجه سلاطین را بازشناسی کند و بدنیا نشان دهد که همه ی دیکتاتورها حتی قدرمندترین ایشان از سریر قدرت بزیر کشیده شده اند، برای باستان شناس نژاد یعنی انسان و جنسیت یعنی انسانیت. باستان شناس نباید از تاریخ برای پیش برد آسان کار خویش سود جوید، وقتی لوحی از شحصی یافت میشود باید مضمون آن را واکاوی کند که آیا چنین شخصی طبق یافته هایم دروغ زن بوده یا راست گو و نقش وی در فاجعه های انسانی و عملکرد وی در روند صعود یا نزول تاریخ به چه سان موثر بوده، باستان شناس باید فارغ از جنسیت از رنج های بنویسد که زن دچار آن بوده و هست، اسناد خویش را آماده و بدون هیچ واهمه ای در محضر دادگاه وجدان های بیدار قرار دهد و یا شاید وجدان ها، برای شخص من مهم نیست که آریایی باشم یا ترک مهم نیست که زبان مادری و یا زبان ملی ام چیست، مهم نیست فلان شخص در تاریخ قومیت من چه کرده است من ساخته شده ای از وجدان خویشم و بهترین وطن برای من همه ی دنیاست.

 

 

سایت رسمی «روز بین المللی باستان شناسی»
http://www.archaeological.org/archaeologyday


روز باستان شناسی در ویکیپدیا
http://en.wikipedia.org/wiki/Day_of_Archaeology

روز جهانی باستانشناسی در 2013
http://www.dayofarchaeology.com