چهارشنبه, ۲۶ دی, ۱۴۰۳ / 15 January, 2025
مجله ویستا

متفکران معاصر آلمان: اولریش بک



      متفکران معاصر آلمان: اولریش بک
ترجمه سعیده بوغیری

 اولریش بک (Ulrich Beck) جامعه شناس آلمانی است که نام او با مفهوم جامعه خطرعجین شده است. او تا سال 2009 استاد جامعه شناسی دانشگاه لودویک- ماکسی میلیان مونیخ بود و اکنون استاد میهمان در رشته جامعه شناسی مدرسه عالی اقتصاد و علوم سیاسی لندن است.
بک در سال 1944 در هینترپومرن متولد و در هانوفر بزرگ شد. پس از دریافت دیپلم متوسطه به تحصیل در رشته حقوق پرداخت. سپس یک بورس تحصیلی به دست آورد و دررشته های جامعه شناسی، فلسفه، روان شناسی و علوم سیاسی در دانشگاه لودویگ ماکسی میلیان مونیخ پرداخت. در سال 1972 در همین دانشگاه دکترا گرفت و هفت سال بعد در رشته جامعه شناسی به درجه استادی دست یافت.
بک بین سال های 1979 تا 1981 در دانشگاه ویلهلم در وستفالن و بین سال های 1981 تا 1992 در بامبرگ مشغول بود. وی به عنوان عضو هیات مدیره جامعه جامعه شناسی آلمان نیز برگزیده شد. بک اکنون در دانشگاه لودویک ماکسی میلیان و ال.اس.ای. (مدرسه عالی اقتصاد و علوم سیاسی لندن) فعالیت دارد.
بک بین سال های 1999 تا 2009 نماینده یک اتحاد همکاری بین رشته ای در زمینه مدرن سازی میان چهار دانشگاه در منطقه مونیخ بود، این پیوند از طرف انجمن پژوهش های آلمان مورد توجه قرار داشت و تامین مالی می شد. اینجا بود که نظریه مدرن سازی بازتابی بک به کمک یک طیف موضوعی گسترده در پروژه های پژوهشی منطبق به گونه ای تجربی مورد بحث قرار گرفت. این نظریه، تفکری بنیادین را تنظیم می کند که ویژگی پیروزمندانه مدرنیته صنعتی بر پیامدهای جانبی جهانی را پدید می آورد، پیامدهایی که بنیان تشکیلاتی و مشخصه های مدرنیته ملی دولتی را به چالش می کشند و دگرگون می سازند تا بازار معاملات سیاسی را بگشایند.
بک عضو هیات امنای بنیاد یهودیان مونیخ است. وی همسر جامعه شناس خانواده، الیزابت بک- گرنزهایم (Elisabeth Beck-Gernsheim) است. بک در ماه مارس 2011 به عضویت کمیسیون اخلاقی تامین انرژی مطمئن درآمد.
بک از 25 سال پیش به صورت منظم هر یک تا دو سال یکبار تشخیصی جدید درباره این پرسش ارائه کرده است: چگونه باب اندیشه ها و اعمال اجتماعی و سیاسی، با در نظر گرفتن دگرگونی های رادیکال جهانی (تخریب محیط زیست، بحران های مالی، گرم شدن کره زمین، بحران های دموکراسی و نهادهای ملی دولتی) برای یک مدرنیته تاریخی- درهم تنیده به شیوه ای جدید، گشوده می شود؟ مدرنیته رادیکال شده، بنیان های خود را گردآوری می کند، این داعیه اولریش بک است.
نهادهایی بنیادین همچون دولت ملی و خانواده سنتی در اینجاست که از درون جهانی می شوند. مانع بحرانی آن ها ملی گرایی اصولی اندیشه سیاسی و جامعه شناسی (و دیگر علوم اجتماعی) است.
ملی گرایی اصولی به این معناست: علوم اجتماعی در اندیشه ها و پژوهش های خود، اسیر دولت ملی هستند. آن ها در میان جامعه و سیاست در مفاهیم ملی تفاوت قائل می شوند، دولت ملی را به عنوان واحد پژوهش خود برمی گزینند، گویی این طبیعی ترین چیز دنیاست. تمام مفاهیم کلیدی آن ها (دموکراسی، طبقه، خانواده، فرهنگ، قدرت، سیاست و غیره) بر پایه مفروضات بنیادین دولت ملی استوار می شوند. این شاید در تاریخ اروپای قرن 19 و 20 امری مناسب تلقی می شد، اما در عصر جهانی سازی و جامعه خطر جهانی به گونه ای روزافزون بر اشتباه بودن آن افزوده می شود، چرا که وابستگی ها و میان بستگی ها وحتی خطرات جهانی، تقریبا تمامی مشکلات و پدیده ها از درون آن ها به این عرصه رسوخ کرده و به گونه ای ژرف دگرگون می سازند. اما ملی گرایی اصولی این دگرگونی جهانی را نابینا می سازد، دگرگونی ای که در جامعه ملی صورت می گیرد.
از این رو بک از سال 2000 جامعه شناسی جهان وطن را مطرح می سازد تا جامعه شناسی را به مثابه علم واقعیت در قرن 21 پایه ریزی کند. زیرا تنها به این ترتیب است که علوم اجتماعی می تواند اصلا دگرگونی جهانی را مورد توجه قرار دهد، دگرگونی ای که نه آن بیرون، که درهمین درون خانواده، کانون خانه، ارتباطات عاشقانه، سازمان ها، حرفه ها، مدارس، طبقات اجتماعی، جوامع، انجمن های دینی و دولت های ملی صورت می گیرد.
بک نظریه مدرن سازی بازتابی را در سه بعد مشخص می کند، به بیان دیگر در سه روند دگرگونی که یکدیگر را تا اندازه ای کامل، تقویت و نقض می کنند: 1- جامعه خطر (جهانی) 2- فردی سازی 3- جهان وطن سازی.
خطر آشکارا با فاجعه متفاوت است. خطر به معنای فاجعه نیست، بلکه به معنای پیشدستی بر فاجعه های آتی در زمان حال است با این هدف که از بروز آن ها پیشگیری کرد.
فردی سازی نیز به معنای فردگرایی نیست، به معنای احقاق حق، استقلال، جداشدگی هم نیست. بلکه به این معناست که از طریق نهادهای مشخص (برای نمونه حقوق اساسی اجتماعی و سیاسی متعلق به فرد، دوره های آموزشی و پویایی بازار کار) به روندهای علت ساز نخست فروپاشی و سپس جایگزینی اشکال زندگی متعلق به جامعه صنعتی (طبقه، لایه، روابط جنسی، خانواده غیررسمی، حرفه دایمی) دست یافت.
جهان وطن سازی به مفهوم دگرگونی یک شکل از جامعه است که در امر سیاست، فرهنگ، اقتصاد، خانواده و بازار کار آشکارا از دولت ملی تاثیر می پذیرد، شکلی از جامعه که در آن دولت ملی از درون جهانی می شود (اینترنت و فیس بوک، صادرات محل کار، مهاجرت، مشکلات جهانی که دیگر نمی توان از طریق ملی به چاره کردن شان پرداخت.) به این ترتیب دیگر شهروند جهانی و جهان وطنی در مفهوم کلاسیک معنایی نخواهد داشت و دعوت به سوی "دنیای بدون مرز" هنجارین نخواهد بود.
بک اغلب با همکاری مشترک سایرین به قلم زدن، بررسی و گسترش مفاهیم و پدیده های زیر پرداخت: اقتدار و قدرت، اروپا، دین، تفاوت اجتماعی، و نیز عشق و خانواده. او توانست در مورد چگونگی امر اجتماعی و پیشرفت، مفاهیمی کوتاه و جاذب را مطرح سازد. به این ترتیب از مفاهیمی پرشمار تاثیر پذیرفت که از آن میان می توان به موارد زیر اشاره کرد: جامعه خطر، مدرن سازی بازتابی، تاثیر آسانسوری، ملی گرایی اصولی، جهان وطن گرایی مرتبط با علوم اجتماعی، فردی سازی، سنت زدایی و همچنین در ارتباط با جهانی سازی، مفاهیمی چون مدرنیته ثانوی، جهانی گرایی، جهانیت، دولت فراملی و اروپای جهان وطن.
بک به شکایت از سیاست اقتصاد مردمی می پردازد که سعی می کند اولویت هایی جدید برقرار سازد. از نظر او استخدام مردمی با در نظر گرفتن اتوماتیزه و انعطاف پذیر ساختن کار اکتسابی دیگر دست یافتنی نیست، راهکارهای ملی واقع گرایانه نیستند، "پزشکی نئولیبرال" موثر واقع نمی شود. به جای آن دولت باید نوعی درآمد حداقلی بی قیدوشرط را تضمین کرده و از این راه، کار مدنی را ممکن سازد.
چنین راهکاری تنها زمانی دست یافتنی است که در سطح اروپا به بیان دیگر– در بهترین حالت- در سطوح گوناگون فراملی، استانداردهای یکنواخت اقتصادی و اجتماعی معتبر گردند. تنها در این صورت کنترل پروژه های موثر در سطح فراملی ممکن خواهد شد.
بک بعدها براین باور شد که بدون ایجاد و گسترش حقوق بین المللی و مرجع صلاحیت و سخنگوی حقوقی، الحاق منازعات فراملی به وسایل مسالمت آمیز ناممکن خواهد بود، آنچه او آن را صلح طلبی حقوقی نام نهاد.
بک در ماه سپتامبر 2010 در بنیانگذاری گروه اسپینلی (Spinelli-Gruppe) شرکت داشت، گروهی که به منظور پشتیبانی از فدرالیسم اروپایی تشکیل شد. بک به صورت مداوم با روزنامه های بزرگ اروپایی از قبیل اشپیگل، زایت، زوددویچه، فرانکفورتر، رپوبلیکا، ال پایس، لوموند، گاردین و غیره همکاری دارد.
اولریش بک از سرشناس ترین جامعه شناسان کنونی آلمان است که مفاهیم و نظریه های او درباره مخاطب حرفه ای با شدت نشانه می گیرند و پرتاب می شوند. او جزو دانشمندان علوم اجتماعی است که از او در دنیا بسیار نام برده می شود. کارهای او به بیش از 35 زبان ترجمه شده اند. تاکنون جوایز بسیاری به او تعلق گرفته: سیسرو (CICERO) در سال 1999، جایزه فرهنگی پایتخت ایالت مونیخ در سال 1996، جایزه باشگاه آلمان- انگلیس (مشترکا با گیدنز) در سال 1999، جایزه جامعه جامعه شناسی آلمان در سال 2004، جایزه شادر (Schader) در سال 2005 و...
بر خلاف نظریات اجتماعی نیکلاس لومن و یورگن هابرماس، نظریه اجتماعی تشخیصی بک دارای نتایجی تجربی است که جریان اصلی جامعه شناسی های خاص تفاوت اجتماعی، خانواده، عشق، کار، صنعت، سیاست، دولت ها و غیره را به چالش کشیده و تا امروز پیوسته تناقضات پرجنب و جوش بین المللی و بین رشته ای را پدید آورده اند. به این معنا می توان از نوعی بحث بین المللی/بین رشته ای در مورد فردی سازی، جامعه خطر و نیز جهان وطن گرایی سخن گفت. اما در حقیقت در سطح بین الملل نوعی انتقاد پردامنه وجود دارد که از مباحثات شدید با بک برمی خیزد و بیشتر مفاهیم وی – ازقبیل جامعه خطر، فردی سازی، جهان وطن سازی، مدرن سازی و ... را در برمی گیرد.
در مورد جامعه خطر، نسبی سازی دسته های طبقاتی در دنیای جهانی شده آغاز قرن بیست و یکم، می تواند دقیقا دو معنای متناقض داشته باشد: برای برخی کاهش و برای برخی دیگر، افزایش رادیکال سازی تفاوت های اجتماعی. بک هنگامی که این طور استدلال می کند که مفهوم طبقه (اجتماعی)، نوعی "توصیف لبریز از صلح و صفا" برای تفاوت های رادیکال شده در آغاز قرن بیست و یکم در خود دارد، مورد دوم را مد نظر دارد.
نظریه فردی سازی بک، همواره توجهی در دنیای انگلیسی زبان به خود معطوف داشته است، آنچه از یک سو در کاربرد گسترده در پژوهش های تجربی و از سوی دیگر در مباحثات نظری مربوط به تفاوت های هسته ای و سبک شناسی آن ها – برای نمونه در جامعه شناسی جوانان- می توان به آن پی برد. بک به منظور جلوگیری از سوء تفاهم، تمایزی آشکار میان فردی سازی و فردگرایی و به این ترتیب میان دگرگونی نهادین در سطح درشت جامعه (خانواده، جدایی، کار و حقوق اجتماعی) و دگرگونی بیوگرافیک در سطح ریز فرد ارائه کرده است.
در مورد جهان وطن گرایی، بک میان جهان وطن گرایی به مثابه هنجار و جهان وطنی سازی به عنوان حقیقت تمایز قائل می شود. بدین معنا بسیاری از جامعه شناسان کلاسیک در قرن نوزدهم حتی به جهان وطن گرایی هنجارین پرداخته اند، اما با روند تجربی جهان وطنی سازی نه، آنچه جوش خوردن جهان (از راه اینترنت و فیس بوک و نیز خطرات جهانی همانند جهانی شدن درونی خانواده، طبقات اجتماعی و غیره) را در کانون توجه قرار می دهد. بک حتی ادعا می کند جهان وطنی سازی پدیده ای بازگشت ناپذیر است، اما دلیلی نمی آورد که چرا این چهره های نوزایی ملت و ملی گرایی در همه جای دنیا باید به این صورت وجود داشته باشد.
در مورد مدرن سازی، اغلب این طور با نظریه مدرن سازی بازتابی به مخالفت پرداخته می شود که تعریف یک عصر جدید امر مناسبی نیست، چراکه مفهوم مدرنیته، همواره مفهومی بازتابی است. از نظر بک، مدرن سازی بازتابی، امری بسیار بسیار خاص است، یعنی "مدرن سازی مدرن". مدرنیته غربی خود به یک موضوع و مشکل تبدیل خواهد شد، تشکیلات نهادین آنان- دولت ملی، خانواده، دموکراسی، کار و ... – در جریان مدرن سازی رادیکال شده، از درون فروخواهد پاشید. پروژه مدرنیته اغلب به سود شق های سیاسی – گردش بوم شناختی سرمایه داری، انرژی اتمی در برابر انرژی های تجدیدپذیر و تنظیم جهانی بازار کار خواهد بود. این ها گزینه ای ندارند جز آنکه در دعوای میان کانون پیشین و جوانب در حال ترقی جهان، به بیان دیگر میان ایالات متحده، چین، اتحادیه اروپا، آفریقا و غیره مورد دادرسی قرار گیرند.
برخی نیز این ایراد را به بک وارد می کنند که تمایز او میان مدرنیته نخست و دوم، سلیقه ای است و از جوامع کنونی غربی به عنوان مدرنیته سوم یاد می کنند؛ یا حتی ادعا دارند "ما هرگز مدرن نبوده ایم."
در مورد دیگر مفاهیم ارائه شده توسط بک نیز ایراداتی مطرح شده است که آوردن همه آن ها در این مقال ممکن نیست.
آثار برگزیده اولریش بک:
•    Freiheit oder Kapitalismus. Ulrich Beck im Gespräch mit Johannes Willms, Suhrkamp, Frankfurt am Main 2000
تک نگاری ها
•    mit Michael Brater und Hansjürgen Daheim: Soziologie der Arbeit und der Berufe. Grundlagen, Problemfelder, Forschungsergebnisse, Rowohlt Taschenbuchverlag GmbH, Reinbek bei Hamburg 1980
•    Risikogesellschaft. Auf dem Weg in eine andere Moderne, Suhrkamp, Frankfurt am Main 1986
•    Gegengifte. Die organisierte Unverantwortlichkeit, Suhrkamp, Frankfurt am Main 1988
•    mit Elisabeth Beck-Gernsheim: Das ganz normale Chaos der Liebe, Suhrkamp, Frankfurt am Main 1990
•    Politik in der Risikogesellschaft. Essays und Analysen, Suhrkamp, Frankfurt am Main 1991
•    Die Erfindung des Politischen. Zu einer Theorie reflexiver Modernisierung, Suhrkamp, Frankfurt am Main 1993
•    mit Anthony Giddens und Scott Lash: Reflexive Modernisierung. Eine Kontroverse, Suhrkamp, Frankfurt am Main 1996
•    Was ist Globalisierung? Irrtümer des Globalismus - Antworten auf Globalisierung, Suhrkamp, Frankfurt am Main 1997, ISBN 3-518-40944-1
•    Schöne neue Arbeitswelt. Vision: Weltbürgergesellschaft, Campus, Frankfurt am Main 1999, ISBN 3-593-36036-5
•    World Risk Society, Polity Press/Blackwell Publishers, Cambridge, UK/Malden, MA 1999
•    mit Elisabeth Beck-Gernsheim: Individualization: Institutionalized Individualism and its Social and Political Consequences, London u.a., Sage Publications 2002
•    Macht und Gegenmacht im globalen Zeitalter. Neue weltpolitische Ökonomie, Suhrkamp, Frankfurt am Main 2002, ISBN 3-518-41362-7
•    Der kosmopolitische Blick oder: Krieg ist Frieden, Suhrkamp, Frankfurt am Main 2004
•    (mit Edgar Grande): Das kosmopolitische Europa. Gesellschaft und Politik in der Zweiten Moderne, Suhrkamp, Frankfurt am Main 2004, ISBN 3-518-41647-2
•    Was zur Wahl steht, Suhrkamp, Frankfurt am Main 2005, ISBN 3-518-41734-7, Rezension in der taz vom [16. Juli 2005]
•    Weltrisikogesellschaft. Auf der Suche nach der verlorenen Sicherheit, Suhrkamp, Frankfurt am Main 2007, ISBN 978-3-518-41425-5
•    Der eigene Gott. Von der Friedensfähigkeit und dem Gewaltpotential der Religionen, Verlag der Weltreligionen, Frankfurt am Main u. Leipzig 2008, ISBN 978-3-458-71003-5 [70]
•    Die Neuvermessung der Ungleichheit unter den Menschen: Soziologische Aufklärung im 21. Jahrhundert, Suhrkamp, Frankfurt am Main 2008
•    Nachrichten aus der Weltinnenpolitik Suhrkamp, Berlin 2010
•    mit Elisabeth Beck-Gernsheim: Fernliebe. Lebensformen im globalen Zeitalter, Suhrkamp, Berlin 2011
مقاله ها
•    Die Gesellschaft des Weniger. Der geplatzte Traum vom Aufstiegsland Deutschland, ZDF, 17. Januar 2005
•    Sanfte Weltmacht Europa. Vision eines kosmopolitischen Empires, das nicht mehr auf nationale Ideen baut, in: Frankfurter Rundschau, 5. Juli 2005
•    Blind für die Wirklichkeit, in: Frankfurter Rundschau, 3. September 2005
•    Europa kann nicht auf den Ruinen der Nationen errichtet werden, mit Anthony Giddens, In: Die Welt, 1. Oktober 2005
•    Abschied von der Utopie der Vollbeschäftigung, in: Neue Zürcher Zeitung, 4. November 2006
•    Tragische Individualisierung, in: Blätter für deutsche und internationale Politik, 2007, Heft 5, S. 577-584.
•    Gott ist gefährlich, in: Die Zeit, 2007, Nr. 52

 منبع: ویکی پدیای آلمانی
http://anthropology.ir/node/12650
http://anthropology.ir/node/11128
http://anthropology.ir/node/10956
http://anthropology.ir/node/10888
http://anthropology.ir/node/10282