شنبه, ۲۰ بهمن, ۱۴۰۳ / 8 February, 2025
مجله ویستا

در جستجوی ذهن و زبان بومی مستندهای ما



      در جستجوی ذهن و زبان بومی مستندهای ما
پيروز كلانتري

(تصویر» ناصر تقوایی)
از دغدغه های ما در پیگیری سینمای مستند اقلیم های جوراجور ایران، دیدن و موضوع کردن توجهات ویژه و متفاوت مستندسازهای تیزبین و درگیر این نواحی به طبیعت، جغرافیای انسانی و جلوه های یکّۀ زندگی انسان و طبیعت آن جاهاست و نیز کشف نگاه، فرم و ساخت و ساز سینمایی خاص فیلم ساز بومی، در نگاه به این مجموعه نمودهای زندگی اطراف خود.
نمونۀ شاخص فضاهای بومی را در گذشته در ادبیات جنوب و در کارهای امثال احمد محمود، منوچهر آتشی و ناصر تقوایی دیده ایم که در تقوایی، این نگاه و زیبایی شناسی خاص و بومی به فیلم هایش هم راه یافت. در اصفهان هم محفل "جنگ اصفهان" برقرار بود که این توجه بومی در آثار هنرمندان آن وجود نداشت و در عوض، فعالیت نویسندگان و شعرا و مترجمان آن جا ( گلشیری، حقوقی، میرعلایی و دیگران ) بخش مهمی از رویکرد نوین و متأثر از ادب جهان ادبیات ما شد.
در سینمای مستند امروزمان ردّ این نگاه بومی و ویژه در فیلم ها و گاه فیلم-سازی مناطقی خاص پیداست که باز هم در این جا و در سال های نزدیک به ما، کار دوره ای از مستندسازهای جوان خوزستانی مان دیدنی است. این دوره، حدود شش هفت سال پیش است؛ هنگامی که مستندسازها و فیلمبردارهای این خطّه هنوز در منطقه و فضای بومی خود کار می کردند و یک به یک به تهران کوچ نکرده بودند : علی موسوی نژاد، عباس امینی، محمود رحمانی، آرش کوردسالی، رضا عبیات ، .....حساسیت خاص و بومی این فیلم سازها و فیلمبردارها در انتخاب موضوع های خاص بومی شان دیده می شد و در تصاویری که رنگ و بوی شدبدا" بومی و نشان از چالش فیلم ساز با اقلیم و فضای طبیعی و انسانی محل زندگی اش داشت. این خصوصیات تا بیاید جان بگیرد و به بار بنشیند، کات خورد و فضا از کار و دادوستد این فیلم سازها خالی شد.
در مستندهای شمال، حاشیۀ کویر و کردستان هم جابه جا به این جلوه های بومی برمی خوریم. در دهۀ شصت در کارهای فرهاد مهرانفر و تک و توک فیلم های مستندسازهای دیگر گیلان، که در تصویرپردازی خاص آنان از طبیعت و کار مردم بروز می کرد؛ در دهۀ هفتاد در کارهای داستانی و مستند بهمن قبادی، که با عصبیت خاص دوربین در تماشای سختی زندگی مردم کوهستان همراه بود، و در سال های اخیر در فیلم های حسن نقاشی از فضا و اقلیم یزد یا مستندهای یکی دو سال اخیر دیگر فیلم سازهای کردمان. سینمای مستند کردستان در این یکی دو سال تکان غریبی خورده و همین امسال فیلم های کردی خوب زیادی دیدم. در این فیلم ها بیش ار هر چیز سرزندگی ناشی از شورها و حسرت های زندگی خواهی و هویت خواهی مردم این سرزمین چشم گیر است و فیلم سازها هم، دل دادۀ این کشاکش ها، در جستجوی دست یابی به ضرباهنگ این زندگی پر شور در فیلم هاشان هستند. در یک مجموعۀ مستند هفت فیلمی در بارۀ آدم های حاشیۀ جنگ ایران و عراق، که اخیرا" درگیرش بودم، کارگردانی چهار فیلم را به مستندسازهای بومی سپردیم و حاصل کار، توجهات و کشاکش هایی را دربر داشت که تنها از حساسیت ها و نفس-به نفس شدن های یک فیلم ساز بومی با فضا و آدم های اطراف خود یرمی آید.
به فیلم ها و فیلم سازانی هم برخورده ام که موضوع شان را از اقلیم خود می-گیرند و در فضای طبیعت یا تاریخ و جغرافیای محل زندگی شان خوب سر می کنند، اما ساخت و ساز فیلم هاشان مدرن و تجربی است که نمونه های برجسته اش فیلم-های رضا بهرامی نژاد (شمال)، فرشاد احمدی دستگردی (اصفهان) و محمود رحمانی (خوزستان) است.
تأثیر مخرب دیده نشدن فیلم های مستند این سال ها بیش از همه جا در فضای مستندهای بومی مان خودش را نشان داده است که حرف، نگاه  و تجربه های خاص-شان باید مدام دیده و ارزیابی شود و چندوچون اختلاط ها و امتزاج های این نوع فیلم-ها باید بررسی و بیان شوند تا فیلم ساز، قدم به قدم به ذهن و زبان شایسته و ویژه اش دست یابد و در آن طیّ مسیر کند.  
کشاکش فیلم ها و فیلم سازان با طبیعت، جفرافیا و زندگی اقلیم خود، فضاها و رویکردهای گوناگون و پرجنبه ای دارند که در سینمای مستند ما کم تر دیده و بررسی شده اند. آن چه در این جا گفتم و برشمردم، تنها اشاره ای بود از دور به نمودهای این موضوع در سینمای مستندمان و در این باب حرف ها و کارها باقی است که بخشی از آن سهم من و دیگر دوستان پیگیر سینمای مستندمان است و بخش دیگر و مهم-ترش، توجه و حساسیت های خود مستندسازان و پیگیران بومی مناطق را طلب می کند که در فضای این موضوع غوطه می خورند، فیلم های بیشتری از خطّه و اقلیم خود می بینند و زبان و لحن و ویژگی های بومی زندگی خود در فیلم های مستندشان را بهتر و دقیق تر از ما درمی یابند.  

انتشار اول این متن در سایت "ومستند" بوده است.