چهارشنبه, ۱۹ دی, ۱۴۰۳ / 8 January, 2025
تعامل ساختار اجتماعی و عاملیت زنانه
اقلیت واژهای آشنا برای همه ماست و به لحاظ لغوی مقابل اکثریت و به مفهوم کم بودن است. اما تعاریف متأخری که در حوزۀ علوم اجتماعی برای این واژه ارائه شده، از دایره کمیات فراتر رفته و آن گروههایی از اجتماع را که خارج از سپهر قدرت بوده و "کمتر" در تعیین سرنوشت و برآورده ساختن نیازهایشان سهیم هستند، ذیل مفهوم اقلیت مورد توجه قرار میدهد. کمتر دخیل بودن در تعیین سرنوشت به معنای محدود بودن عاملیت فردی است؛ این محدودیت در واقع در فقدان حق انتخاب آزادانه یا هدایت شدگی این انتخاب ریشه دارد و این هدایتشدگی در قالب یک محدودیت ساختاری است که اتفاق میافتد. در این میان این سوال همواره وجود داشته که عاملیت زنانه چرا و چگونه در یک ساختار شهری به حاشیه رانده شده و در جرگۀ اقلیت قرار میگیرد.
بحث عاملیت و ساختار، از دیرباز دغدغۀ اندیشۀ بشری بوده است. این دغدغه آنقدر فراگیر است که انسان در طول تاریخ هم در حوزۀ ماورالطبیعه مباحث فراوانی را به آن اختصاص داده (چون سوالات ناتمام و بی پاسخی که همواره درباره تقدیر و اختیار انسان مطرح بوده است) و هم در عرصۀ زندگی زمینیاش تلاش کرده به شیوهای علمی برای آن پاسخی بیابد. در حوزۀ علوم اجتماعی میتوان با اندکی تقلیل و چشم پوشی از جزییات، نظریهپردازان کلاسیک را - بر حسب گرایششان به دو پدیدۀ ساختار و کنش - در دو گروه کلی تقسیمبندی کرد؛ شاید نیاز به توضیح تفاوت این دو گروه نباشد، اما به طور کلی میتوان یادآوری کرد که نظریه پردازانی که کنش را عامل شاکله بخش زندگی هرروزۀ انسان میدانند، ذهن انسان را خارج از ساختار بیرونی دارای قابلیت انتخاب دانسته و در نتیجه رجوع به آن را اصلی اساسی در اندیشۀ فلسفی و اجتماعی تلقی کردهاند؛ در حالی که گروه مقابل ذهن عامل انسانی را نیز برآیند ساختار دانسته و بر چیرگی ساختار بر انسان در تمامی ابعاد باور دارند.
اما در نظریات نظریه پردازان متأخر، چون آنتونی گیدنز، نه شاهد تأکید بر ساختار هستیم و نه با غلبه کنش، به عنوان امری برآمده از ذهنیت و انتخاب انسانی، روبرو میشویم. این نظریات تعامل دو سویۀ میان کنش و ساختار را مورد توجه خویش قرار دادهاند. چنانکه آنتونی گیدنز در کتاب «تجدد و تشخص، جامعه و هویت در عصر جدید» انتخاب را اصلی محوری در شیوۀ انجام فعالیتهای روزمره فرد میداند. از دیدگاه وی هیچ فرهنگی انتخاب را به طور کلی در امور روزمره حذف نمیکند. اما وی تأکید میکند که درِ همه انتخابها به روی فرد باز نیست و افراد با توجه به امکانات موجود دست به انتخاب میزنند. گیدنز تأکید میکند که ساختار و عاملیت از یکدیگر قابل تفکیک نیستند و عامل در کنشهایش ساختار اجتماعی را بازتولید میکند.
حال برای ادامه بحث توجه به دو سوال قابل تأمل است. بر اساس آنچه مرور شد میتوان پرسید آیا میتوان به مفهوم عاملیت انسانی به عنوان یک امر کلی و یکدست نگریست، یا آنکه این عاملیت بر اساس مؤلفههایی دارای کیفیات گوناگونی است؟ و اگر این عاملیت یکدست نیست، شیوۀ تعامل ساختار با عاملیتهای مختلف انسانی چگونه است؟
شاید بهتر باشد پیش از پاسخ به این سوالات، ابتدا مفهوم عاملیت را مرور کنیم. عاملیت یا agency در واژهنامۀ آکسفورد به مفهوم کسی یا چیزی است که به منظور تولید نتیجهای خاص اقدام میکند و عامل یا agent نیز باز به معنای کسی یا چیزی است که نقش فعالی را بر عهده میگیرد. در واقع معنای عاملیت با توانایی و اقدام برای رفع نیازها و ترجیحات پیوند دارد. بخش عمده ای از ترجیحات و نیازها انسانی تحت فرایند جامعهپذیری فرد است که شکل میگیرند و طبق مولفهها و عواملی کیفیت این نیازها و گرایشات از فردی به فرد دیگر متفاوت است. جنسیت یکی از این مولفههای اجتماعی است که در بادی امر ریشه در ویژگیهای بیولوژیک داشته و سپس نقش اجتماعی آن در فرایند رشد فرد قوت مییابد. بدین سان جنسیت از بنیانهای شکل گیری نیازها و ترجیحات و در نتیجه از دلایل شیوههای رفتاری و کنش انسانی محسوب میشود. بدین ترتیب جنسیت عامل هویت بخش فرد به عنوان یک مرد یا یک زن بوده و عاملیت زنانه را از عاملیت مردانه تمایز میبخشد.
در این گام بحث حول تفاوتها جریان دارد: زن از مرد در قلمروی نیازها و ترجیحاتش متفاوت است و این نیازها و ترجیحات هم منشأیی بیولوژیک و هم خاستگاهی اجتماعی دارد. مطالعات بسیاری به تحلیل تفاوتهای جنسیتی و پرداختن به نیازهای خاص زنانه یا مردانه پرداختهاند. نهادهای متعددی نیز این نیازهای خاص را هدف گرفته و بنیان فعالیتهایشان قرار دادهاند؛ من جمله نهادهای محلی و یا حتی ملی و فراملی که به نیازهای خاص مادران در زمینۀ آموزش خود، پرورش فرزندان و یا نیازهای روزمره میپردازند. در این زمینه جریانهای متأخر و پست مدرنیستیِ مطالعات جنسیت و جنبشهای فمینیستی، نه تنها تفاوتهای میان زنان و مردان، بلکه تفاوتهای میان زنان را نیز مورد تأکید قرار دادهاند. خاستگاه این نگرش عمدتا در ارتباط با فرهنگهای به حاشیه رانده شدهای است که نیازهای خاص زنان متعلق به آنها نادیده انگاشته شده است، اما در عین حال چنین نگرشی میتواند ضرورت توجه به تفاوتهای میان زنان را، ورای واقعیت به حاشیه رانده شدن، یادآور شود.
اما فمینیسم علاوه بر تفاوت، بر جنبۀ دیگری از موقعیت زنانه نیز انگشت تأکید میگذارد و آن تبعیض است. اگر تفاوتها بازگو کنندۀ طیف نیازها و علایقی است که واقعیت تنوع را ، به عنوان پایه و اساس انسجام اجتماعی، میسازد، تبعیض از عدم تحقق این نیازها و خواستهها در ساختار جامعه پرده برمیدارد. تبعیض در مرحلهای فراتر، نشان از نادیده انگاشتن تفاوتها، تحمیل تجانس و همسانپنداری عاملان انسانی در جامعه دارد. از این رو در عین آن که نیازها و علایق زنانه بر قوت خود باقی است، عرصه بر کنش و اقدام تنگ است و عاملیت زنانه تضعیف میشود. در نتیجه زنان برای برگزیدن سبک زندگی مطلوبشان دچار محدودیت هستند.
اما چرا چنین اتفاقی میافتد و چرا ساختار اجتماعی در برابر بازتولید خودش به دست عاملیت زنانه مقاومت میکند؛ در حالی که با عاملیت مردانه چنین رفتاری را با شدت کمتری دارد؟ کاوش برای یافتن پاسخ این سوال گسترده و تحلیل آن پیچیدهتر از آن است که بتواند در یادداشتی مختصر جای گیرد. اما شاید بتوان با تکیه بر نظریات دوروتی اسمیت[1] چرایی این واقعیت را از دریچۀ گسست میان جهان مکتوب و جهان کنش مورد توجه قرار داد. از دیدگاه وی در کتاب «جهان روزمره به عنوان یک پروبلماتیک: یک جامعه شناسی فمینیستی»[2] روابط ساختاری قدرت از خلال متون، واژگان، تصاویر و روی کاغذ، در رایانه یا در رسانهها هدایت میشود و چنین روابطی است که شیوۀ نگاه ما نسبت به خود، دیگران و پیرامونمان را شکل میدهد. اسمیت این جهان را متعلق به مردان و در انحصار آنها تلقی میکند. البته در اینجا مجال آن نیست که به واکاوی دلایل تاریخی این انحصار پرداخته شود، بلکه سخن بر سر شرایطی است که هم اکنون در آن به سر میبریم و اسمیت بر این باور است که در چنین ساختار مردانهای تجارب، علایق و شیوه شناخت ما از جهان نه در نظام سازمانی این ساختار و نه در دانشی که از سوی آن در جامعه انتشار مییابد، بازنمایی نمیشود. از دیدگاه وی عرصۀ حضور زنانگی نه در جهان مکتوب قدرت، که در جهان زندگی روزمره، کنشهای خُرد مقیاس، مکانهای خاص و موقعیتهای عینی است.
البته دیدگاه اسمیت دیدگاه تازهای نیست، بلکه یادآور همان تقابل عرصه خصوصی و عمومیای است فمینیستها همواره بر آن انگشت گذاشتهاند و ریشههایی تاریخی برای آن قائلاند؛ و از منظر دیگر یادآور نظریاتی است چون نظریۀ دوسرتو که کنشهای خرد روزمره را در مقابل استراتژیهای ساختاری قرار میدهد و آنها را نوعی مقاومت در برابر محدودیتهای تحمیلی از سوی ساختار معرفی میکند. در این باره اگر بخواهیم به عرصۀ شهر برویم، مطالعات متعددی وجود دارند که تلاش کرده اند جهان روزمرۀ زنان را در ساختار شهری تحلیل کنند. برای مثال کنشهایی که زنان برای خلق امنیت در فضاهای شهری ناامن به کار میبندند، نمونه ای از عملگراترین تاکتیکهایی است که بازگو کننده تصویری از زندگی روزمره آنهاست. مطالعهای که شیلپا پهادکه[3] در هند در این باره انجام داده نشان میدهد که زنان برای خلق چنین امنیتی در فضای شهر دست به کنشهای مختلفی منجمله تردد گروهی، همراه داشتن موبایل یا حتی حمل اسلحه میزنند.
آنچه در این میان قابل تعمق است، این است که آیا در گذر زمان این کنشهای روزمره در مقابل محدودتهای ساختاری راه به سوی عدم تبعیض جنسیتی خواهد برد؟ از دیدگاه نگارنده باقی ماندن در این کنشها کافی نیست. زنان برای کاهش تبعیض ساختاری نیاز دارند، نه فقط در مقاومت در برابر محدودیتهای ساختاری، که در بازتولید فعالانه ساختار اجتماعی مشارکت جویند. در جهان دولایهای که اسمیت ترسیم میکند عاملیت زنانه (به معنای توان برای اقدام جهت رسیدن به علایق و رفع نیازها) در ساختار قدرت جایگاه خویش را نیافته است. زنان برای آنکه بتوانند گسست میان جهان قدرت و جهان روزمره را از میان بردارند نیازمند وادار کردن ساختار به تعامل با خودشان هستند. این رویکرد، اقدامی در راستای به رسمیت شناخته شدن از سوی ساختار است و این مهم با ورود به جهان مکتوب، یعنی جهانی که عرصۀ بازنمایی دیدگاهها و تجارب و نشر دانش و آگاهی است، اتفاق خواهد افتاد. در واقع زنان باید بتوانند در عرصۀ مکتوب دانش و مدیریت، در ارتباط دو سویه فعال با ساختار باشند و در هدایت انتخابها در جهان زندگی روزمره سهیم شوند؛ و این امر جز با آگاهی یافتن به حقوق خویش و کسب دانش و جز در فرایند زمانی بلند مدت اتفاق نخواهد افتاد.
[1] Dorothy E. Smith
[2] The Everyday World As Problematic: A Feminist Sociology
[3] Phadke, Shilpa (2012), “The Gendered Usage of Public Space” in Fear that Stalks: Gender-based Violence in Public Spaces edited by Lora Prabhu and Sara Pilot, New Delhi: Zubaan.
این یادداشت در همکاری با بنیاد باهمستان و به مناسب چهارمین نشست مدنی آن تحت عنوان «فضاهای شهری و خشونت ساختاری علیه زنان» نوشته شده است.
ایمیل نویسنده: zo1986do@ gmail.com
صفحه شخصی زهره دودانگه در انسان شناسی و فرهنگ
http://www.anthropology.ir/node/18859
دوست و همکار گرامی
چنانکه از مطالب و مقالات منتشر شده به وسیله «انسان شناسی و فرهنگ» بهره می برید و انتشار آزاد آنها را مفید می دانید، دقت کنید که برای تداوم کار این سایت و خدمات دیگر مرکز انسان شناسی و فرهنگ، در کنار همکاری علمی، نیاز به کمک مالی همه همکاران و علاقمندان وجود دارد.
کمک های مالی شما حتی در مبالغ بسیار اندک، می توانند کمک موثری برای ما باشند:
شماره حساب بانک ملی:
0108366716007
شماره شبا:
IR37 0170 0000 0010 8366 7160 07
شماره کارت:
6037991442341222
به نام خانم زهرا غزنویان
ایران مسعود پزشکیان دولت چهاردهم پزشکیان مجلس شورای اسلامی محمدرضا عارف دولت مجلس کابینه دولت چهاردهم اسماعیل هنیه کابینه پزشکیان محمدجواد ظریف
پیاده روی اربعین تهران عراق پلیس تصادف هواشناسی شهرداری تهران سرقت بازنشستگان قتل آموزش و پرورش دستگیری
ایران خودرو خودرو وام قیمت طلا قیمت دلار قیمت خودرو بانک مرکزی برق بازار خودرو بورس بازار سرمایه قیمت سکه
میراث فرهنگی میدان آزادی سینما رهبر انقلاب بیتا فرهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی سینمای ایران تلویزیون کتاب تئاتر موسیقی
وزارت علوم تحقیقات و فناوری آزمون
رژیم صهیونیستی غزه روسیه حماس آمریکا فلسطین جنگ غزه اوکراین حزب الله لبنان دونالد ترامپ طوفان الاقصی ترکیه
پرسپولیس فوتبال ذوب آهن لیگ برتر استقلال لیگ برتر ایران المپیک المپیک 2024 پاریس رئال مادرید لیگ برتر فوتبال ایران مهدی تاج باشگاه پرسپولیس
هوش مصنوعی فناوری سامسونگ ایلان ماسک گوگل تلگرام گوشی ستار هاشمی مریخ روزنامه
فشار خون آلزایمر رژیم غذایی مغز دیابت چاقی افسردگی سلامت پوست