سه شنبه, ۱۶ بهمن, ۱۴۰۳ / 4 February, 2025
باستان شناس به مثابه روشنفکر عمومی
در یک کار مشترک، هفت باستان شناس با پیش زمینههای گوناگون و تجربه در محیطهای مختلف کاری تلاش کردند تا به این پرسش " آیا یک باستان شناس میتواند روشنفکری برای عموم مردم باشد؟" پاسخ دهند.
این مناظره توسط مجله Archaeological Dialogues و طی جلسهای در کنفرانس سالانه باستان شناسان اروپا 2012 در هلسینکی برگزار شد.
آنا لارسون (Ana Larson) لیلا رنشا (Layla Renshaw) گاتاس سجی (Gattas sajey) آودری هورنینگ (Audrey Horning) و توماس میر (Thomas Meier) شرکت کنندگان در این جلسه بودند. مباحثه منتشر شده با همکاری کورنلیوس هولتروف (Cornelius Holtrof) فردریک اسوانبرگ (Fredrik Svanberg) ناتان اشلانگر (Nathan Schlanger) و جیمی آلمانسا (Jamie Almansa) تکمیل شده است.
واژه " روشنفکر عمومی" واژهای لغزنده است و گفته میشود که عده کمی امروزه حاضرند این عنوان را به خود اطلاق کنند. مردم ایدههای مختلفی در مورد معنی این واژه و یا اساساً حتی معنادار بودن آن دارند. ابتدا چند تعریف را ذکر میکنیم، اولاً "روشنفکر عمومی" به معنای چیزی بیشتر از یک فرد است که موضوع مورد بحثش را مشهور میکند و یا دانشی تخصصی را برای مخاطبین عام ترجمه و ساده سازی مینماید به طوری که این موضوع از سوی مردم عامه مورد توجه قرار بگیرد.
ثانیاً روشنفکر عمومی متفکری بی نظیر است. او تلاش میکند تا در مورد موضوعاتی گسترده تر با گروهی بزرگتر از دایره محدود استاندارد آکادمیک ارتباط برقرار کنند. روشنفکران اذهان قدرتمندی دارند، آنها میتوانند ماهرانه استدلال و نقد کنند. اما اینها به تنهایی برای یک روشنفکر عمومی بودن کافی نیست. مولفهای موثر و بیرون نگرانه نیز نیاز است، اشتیاقی برای تاثیر گذاری، برای شکل دادن به وقایع و یا حداقل به چالش کشیدن روشی که جامعه با وقایع برخورد میکند و معرفی منظرهای جدید برای تاثیرگذاری بر مباحث عمومی جامعه.
یکی از اصلی ترین مشکلات در چارچوب گذاری برای این مناظره تفکیک بین باستانشناسی که روشنفکری عمومی است با فردی بود که "باستانشناس عمومی" اطلاق میشود. سردبیران مجله مصمم بودند تا اعضای میزگرد را تشویق کنند تا نه تنها بهترین روش حضور عموم در باستانشناسی یا نقل و انتقال دانش باستانشناسی را کند و کاو کنند بلکه به این مسئله بپردازند که تخصص یک فرد در رشتهای خاص چگونه میتواند او را قادر سازد تا در مباحثهای عمومی با موضوعاتی گسترده تر شرکت کند.
در ادامه چند تعریف دیگر از روشنفکر ارایه میگردد:
روشنفکر میبایست به رشته مستقلی تعلق داشته باشد، کسی که به هیچ نیروی دینی، سیاسی . اقتصادی وابستگی نداشته باشد... همچنین باید توان و تخصص خود را در حیطه روشنفکرانه خاصی با فعالیتی سیاسی خارج از آن، به کار گیرند (Bourdieu 1989,99).
کسی که وظیفهاش پرسیدن سوالهایی در برابر عموم است که این سوالها با هدف مقابله با عقاید تعصب آمیز و محافظه کارانه (نه تولید این عقاید) پرسیده میشوند. همچنین او باید کسی باشد که به راحتی دستاویز حکومتها و صاحبان قدرت و ثروت قرار نگیرد و وظیفه ذاتیاش این باشد که همه مردم و معضلاتی را که به طور عادی فراموش شدهاند یا با غرض پنهان شدهاند، نمایندگی کند.(Said 1994, 11)
کسی که وظیفهاش آگاه کردن دیگران باشد... این وظیفه را با مهارت در به کارگیری زبان و بیان ایدهها انجام دهد (Skidelsky 2008).
باید واژهای برای مردان و زنانی باشد که بر تفکرات خود متکیاند، کسانی که مشتاقند تا نخبه خوانده شوند ( یا حداقل آن را به عامه بودن ترجیح میدهند) کسانی که برای زبان ارزشی والا قائلند و رابطه ظریفش با حقیقت را حدس میزنند، کسانی که آمادهاند تا دروغی را رسوا نمایند. اگر چنین شخصی طبعی برای کنایه و حسی به تاریخ داشته باشد که چه بهتر. یک روشنفکر لازم نیست کسی باشد که حقیقت را به حکومت بگوید ( چامسکی به خوبی به ما یادآوری میکند که قدرتمندان اغلب به خوبی از حقیقت آگاهند. [Chomsky 1967].) به هر روی، نگرش در برابر قدرت باید شکاکانه باشد، به همان نحوی که این نگرش باید به "ابر شهر" باشد، چه برسد به بهشت و دوزخ. دیگر خصوصیات میتواند شامل توانایی بررسی زمان حال با نگاه یک تاریخدان، گذشته از منظر حال، فرهنگ و زبان دیگران با ابزار یک محقق بین الملل، باشد (Hitchens 2008, 46).
ما اخیراً به شنیدن دیدگاههای اقتصاد دانان، جامعه شناسان، سیاست شناسان، فیلسوفان و دانشمندان در تریبونهای عمومی برای تغییر دادن و تاثیرگذاری بر سیاستها عادت کردهایم، اما آیا باستانشناسان نیز قادرند تا اینچنین مشارکتهایی را داشته باشند؟ باستانشناسی نمود بارزی در رسانهها دارد و از حمایت عموم مردمی که مشتاق موضوعات باستانی هستند برخوردار است. داستانهایی که باستانشناسی برای مردم بیان میکند انتظار میرود عموماً در مورد گذشته باشد. برخی باستانشناسان حتی تصور میکنند محبوبیت باستانشناسی برای عامه ناشی از عدم مشارکت باستانشناسی در مباحث معاصر میشود. به دلیل اینکه انتظارات از یک باستانشناس به وضوح در اذهان عمومی و رسانهها شکل گرفته است، نیاز به تلاشی مضاعف وجود دارد که این فرضیات از پیش تعیین شده در مورد باستانشناسی را به چالش کشید و فضا را برای مشارکتی فراتر از قلمرو موضوعات گذشته برای باستانشناسی فراهم آورد.
به طور نظری باستانشناس باید قادر باشد تا با دیدی گسترده در مورد نابرابریها، قومیت نگریها و نزاعهای طبیعی و اجتناب ناپذیر پرسش مطرح کند یا بسته به موقعیت سیاسیاش در صدد تغییر آنها برآید. این وظیفه به نظر آنچنان قدرتمند مینماید که میتواند فهم عامه را در مورد وقایع جهان به چالش کشد. اما صدای باستانشناسان در این نوع موضوعات به ندرت شنیده میشود. مهارتهای باستانشناسی اغلب بی ارتباط با مسایل روز در نظر گرفته میشوند، این نوع نگاه این واقعیت را مورد توجه قرار نمیدهد که گذشته ساختار هویت، ایدئولوژی و منظرهای سیاسی امروز را تعیین کرده و نقشی عمده در پایه فکری جریانهای عمده سیاسی امروز بازی کرده است.
آیا ما میتوانیم صدایمان را به گوش دیگران برسانیم؟ آیا ما باید صدایمان را به گوش دیگران برسانیم؟ (تاریخچه باستانشناسانی که وارد حیطه سیاست شدند چندان افتخار آمیز نیست) آیا ما چیز ارزشمندی برای افزودن به مباحثات امروزی در اختیار داریم؟ آیا باستانشناسان قدرت کافی برای حضور و مداخله در حیطه عمومی را دارند؟ و چرا این اتفاق کم رخ داده است؟ در پایان چه خطراتی در این راه وجود دارد؟ آیا میتوان از مداخلات گذشته درسهایی آموخت حتی اگر این مداخلات زیان آور بودند؟
در دههای اخیر باستان شناسی عمومی به عنوان جنبشی در داخل این رشته شتابی روزافزون گرفته است، تا جایی که امروزه جریانی را دز باستان شناسی معاصر شکل داده است. اما این شکل از این علم شکلی نیست که ما تصمیم به بحث در مورد آن داریم. موضوعی که ما در اینجا به آن علاقه داریم تنها آگاهی دادن در مورد باستانشناسی به عموم یا مشارکت دادن مردم در تصمیمات میراث فرهنگی نیست، ما به دنبال راههایی هستیم که ساختار ذهنی خاص و ایدههای یک باستان شناس بتواند در زندگی سیاسی و فرهنگی محلی، ملی، منطقهای و جهانی تاثیر بگذارد.
باستانشناسی عمومی همچنین گرایش دارد تا به طور مشخص با گروههای هدف خاصی ارتباط برقرار کند. ضمن اینکه این تلاش را ارج میگذاریم و آن را برای بهبود جایگاه باستانشناسی در دنیای معاصر حیاتی میدانیم، ما به دنبال معنایی جامعتر از مفهوم واژه عمومی میباشیم، به این معنا که تاثیر کلی تری بر مباحثات فرهنگی و سیاسی جامعه امروز داشته باشد و همچنین در موضوعات گستردهتر نیز توانایی حضور داشته باشد، موضوعاتی که فراتر از محدوده مطالعات گذشته انسان هستند. سوال نهایی ما این است که: آیا مهارتهایی که ما باستانشناسان آموختهایم و نوع نگاهمان به پدیدهها به ما این اجازه را میدهد تا بر زندگی عادی و عمومی تاثیر گذار باشیم؟ اگر اینچنین است چگونه باید این کار را انجام دهیم؟
مفهوم "روشنفکر" در همه جا به یک معنا نیست. کشورهای مختلف اروپایی تاریخچهای گوناگون برای اعتبار بخشیدن به روشنفکران دارند. برای مثال فرانسه سنتی طولانی از روشنفکران عمومی دارد، اشخاص تحصیل کردهای که با اشتیاق در زندگی عمومی (برای بهبود) مداخله میکردند. فرانسویهای حداقل در چارچوبی که ما از آنها در ذهن داریم از مناظره و بحث پیرامون ایدههای مختلف لذت میبرند. بر خلاف فرانسویها، انگلیسیها با روشنفکرانشان با شک و تردید بیشتری برخورد میکنند، آنها حتی در مواقعی با تمسخر با روشنفکران برخورد میکنند، آنها روشنفکران را به نوعی از جهان واقعی پاک کردهاند و آنها را غیر عملگرا، انتزاعی و اشخاصی آرمانی میدانند. در دیگر مناطق اروپا مثل اسکاندیناوی روشنفکران به دلیل ارتباط نزدیک مردم با هنرهای خلاقانه بهتر درک میشوند، این در حالی است که تحصیل کردگان به علت نامرتبط بودن مباحثی که در آن درگیر هستند کمتر مجال حضور در مباحثات عمومی را مییابند. ممکن است و در واقعیت طبیعی است که در جوامع ناهمگون مفهوم روشنفکر دارای دو کاربرد مثبت و منفی باشد.
شرکت کنندگان در این مناظره همگی نظرات گوناگونی در مورد اینکه یک روشنفکر عمومی باید دارای چه خصوصیاتی باشد و آیا یک باستانشناس میتواند یک روشنفکر عمومی باشد، دارند. مطمئناً باستانشناسان خصوصیات مثبتی برای روشنفکر عمومی خوانده شدن دارند. شاید مهمترین این خصوصیات گستردگی دید باستانشناس است. او به مقدار کافی از مسایل جغرافیایی و سیاسی اطلاع دارد تا دیدگاهی کلی و انتقادی در مورد موضوعات پرطرفدار روز داشته باشد. به قدری دید گسترده تاریخی دارد تا از دامنه احتمالات و مسیری که وقایع ممکن است طی کنند آگاه باشد.
زمانی که مجله پراسپکت در سال 2005 لیستی از 100 روشنفکر عمومی پیشرو جهان منتشر کرد نامی از باستانشناسان در آن به چشم نمیخورد و تنها عده کمی تاریخدان در آن حضور داشتند.(Prospect, 115, October 2005)
لیستی که سه سال بعد منتشر شد نه باستان شناسی داشت و نه تاریخدانی.
یکی از مباحث مطرح شده در مورد اینگونه نظر سنجیهای اینترنتی این است که به راه انداختن موجی برای تحت تاثیر قرار دادن نظر سنجی اینترنتی ممکن است نشان دهنده این موضوع باشد که تصویر قدیمی روشنفکر عمومی به عنوان شخصی که با کلام و بیان نظرات و ایدهها سعی در تاثیر گذاری دارد، تصویری از رده خارج شده است. امروزه تاثیر گذاری با استفاده از شبکههای اجتماعی و اینترنت با سهولت بیشتری انجام میگیرد تا به وسیله نشریات و موسسهها. بنابراین اگر نقش روشنفکر عمومی به جای توجه به کیفیت تفکرات انتقادی بیشتر متمرکز بر به جریان انداختن تاثیرات باشد، آیا میتوان انتظار ظهور روشنفکران عمومی همانند امیل زولا یا الکساندر سولژنیتسین را داشت؟
بی شک میتوان گفت کانالهایی که توسط روشنفکران دهههای گذشته مورد استفاده قرار میگرفته است امروزه از اهمیت و کارایی پایینتری برخوردارند. شبکههای تلویزیونی مباحثات و مناظرات فاخر را کمتر مورد توجه قرار میدهند و به جای آن ترجیح میدهند تا برنامههای سرگرمی تولید کنند. نشریات غیر تخصصی که با مسایل پیچیده فرهنگ، سیاست و اندیشه سر و کار دارند بسیار محدود میباشند و احتمالاً عموم مردم به درگیری و بحث در مورد مسایل پیچیده، نسبت به گذشته تمایل کمتری دارند. احتمال دارد که چارچوب دید ما نسبت به روشنفکری عمومی باعث شود نتوانیم به گونههای روشنفکران دیگر و در اقلیت توجه نماییم. این واقعیت که در لیست مجله پراسپکت ما کمتر از ده درصد زنان را میبینیم شاید نشاندهنده جریان غالب ارتباطات ما باشد، یا دشواری نسبی شنیده شدن صدای زنان، یا اعتبار محدود سیاسی و فرهنگی زنان در جوامع مختلف جهان از جمله اروپا. یا اینکه یک رمان نویس زن، به عنوان مثال، به اندازه یک مرد در همین زمینه روشنفکر به حساب نمیآید؟ مباحثات در این شماره از مجله تلاش میکند تا به این سوالات پاسخ دهد.
منابع:
Bourdieu, P., 1989: The corporation of the universal. The role of the intellectual
in the modern world, Telos 81, 99–110.
Hitchens, C., 2008: How to be a public intellectual, Prospect, 24 May, 44–46.
Chomsky, N., 1967: The responsibility of intellectuals, New York times review
of books, 23 February 1967.
Said, E., 1994: Representations of the intellectual, London. The 1993 Reith
Lectures, London.
Skidelsky, E., 2008: Comment on Prospect blog, 29 June 2008, available at
www.prospectmagazine.co.uk/magazine/10194–letters.
ایران مسعود پزشکیان دولت چهاردهم پزشکیان مجلس شورای اسلامی محمدرضا عارف دولت مجلس کابینه دولت چهاردهم اسماعیل هنیه کابینه پزشکیان محمدجواد ظریف
پیاده روی اربعین تهران عراق پلیس تصادف هواشناسی شهرداری تهران سرقت بازنشستگان قتل آموزش و پرورش دستگیری
ایران خودرو خودرو وام قیمت طلا قیمت دلار قیمت خودرو بانک مرکزی برق بازار خودرو بورس بازار سرمایه قیمت سکه
میراث فرهنگی میدان آزادی سینما رهبر انقلاب بیتا فرهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی سینمای ایران تلویزیون کتاب تئاتر موسیقی
وزارت علوم تحقیقات و فناوری آزمون
رژیم صهیونیستی غزه روسیه حماس آمریکا فلسطین جنگ غزه اوکراین حزب الله لبنان دونالد ترامپ طوفان الاقصی ترکیه
پرسپولیس فوتبال ذوب آهن لیگ برتر استقلال لیگ برتر ایران المپیک المپیک 2024 پاریس رئال مادرید لیگ برتر فوتبال ایران مهدی تاج باشگاه پرسپولیس
هوش مصنوعی فناوری سامسونگ ایلان ماسک گوگل تلگرام گوشی ستار هاشمی مریخ روزنامه
فشار خون آلزایمر رژیم غذایی مغز دیابت چاقی افسردگی سلامت پوست