یکشنبه, ۱۶ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 5 May, 2024
مجله ویستا

بررسی آزادی ایجابی در اندیشه کانت



      بررسی آزادی ایجابی در اندیشه کانت
مهدی محمدطاهری

کانت يك ليبرال است،كه بر انديشه و تفكر بسياري از جمله هگل و فلاسفه ایدآلیسم آلمانی تاثير گذار بوده است، افكار كانت وسيع، و در عين حال جديد است؛ کانت در فلسفه خود در پی پاسخگویی به سه پرسش اساسی است: نخست این‌که چه چیز را می‌توان دانست (نقد عقل محض)؟ دوم این‌که چه باید کرد (نقد عقل عملی)؟ و سوم این‌که چه امید و انتظاری می‌توان داشت؟ او به طبيعت و احكام حاصله از آن معتقد و آن را جزئی از زندگی آدمی میداند.

« هر چيز در جهان فقط بر حسب قوانين طبيعت رخ مي دهد». (دارندروف،1377، 150).

كانت بزرگ ترين مساله آدميان را« استقرار جامعه» مي داند، كه بر حسب حكم طبيعت مي بايد در برقراري آن بكوشند، در آن مرحله عموم بر طبق توافقي كه منجر به وجود آمدن قانون مي شود زندگي مي كنند. آزادي در چنين جامعه به بالاترين حد خود رشد مي یابد، در اين اجتماع همه آزاد هستند؛ و به آزادي ديگران  احترام مي گذارند. كه در نهايت منجر به بلوغ و شكوفا شدن انسان ها مي شود.کانت قائل به مختار بودن و اراده آزاد انسان است. او معتقد است که این موضوع به برهان و استدلال نیازی ندارد و عقل محض در تحلیل این مسئله عاجز است. او وجود انسان را شامل وجه طبع و عقل می‌داند. طبع انسان مربوط به طبیعت است و تابع علیت و جبری، اما عقل انسان از جمله معقولات است و زمانی نیست. پس هنگامی که انسان از عقل خود پیروی کند و تکالیف خود را انجام دهد، محکوم اراده خود یعنی آزاد خواهد بود

« آزادي تابع قانون اخلاقي است و جز هنگام تشخيص ضرورت آن قانون و قدرت مطلق آن روي اعمال فاعل اخلاقي به نهايت شدت خود نمي رسد. (اسكروتن، 1382، 270- 269).

کانت همه دیگر اصل‌های حقوق بشری مانند برابری و استقلال انسان را از همین اصل بنیادین آزادی مشتق می‌کند،آزادي يك قانون اخلاقي است در واقع انسان والاترين هدف طبيعت است؛ و هيچ ارزشي بالاتر از او نيست؛ حال بايستي ديد كه قانون اخلاق در نظر كانت چيست؟ كه آزادي را تابع آن مي داند.

« قانون اخلاقي» بر همه موجودات عاقل تكاليفي قطعي و بدون قيد و شرط در مورد انجام دادن فعلي يا ترك آن تحميل مي كند تكاليفي كه بدون توجه به خواستها، اغراض، تمايلات يا منافع انسان الزام آورند و اصلاً كاري به سعادت انسان ندارند و فقط طالب مراعات بدون قيد و شرط نيت خيرند»

امّا بحث كانت راجع به آزادي در مراحل مختلف روي مي دهد؛ او فيلسوفي نوگراست، آزادي را خود مختاري مي داند كه بايستي براي رسيدن به آن مبارزه كرد.

"از دیدگاه آیزایا برلین (کانت) چهره ی اصلی مفهوم آزادی ایجابی است کانت آزادی را در خود مختاری می یابد و بنا به درک او انسان برای کسب این خودمختاری باید مبارزه کند.( لیدمان،1384، 31).

كانت در زمینه آزادي از رسو تاثیر پذیرفت:« زماني خيال مي كردم «معرفت: عالي ترين هدف زندگي است ولي پس از آنكه با نوشته هاي روسو آشنا شدم دريافتم كه « آزادي و اخلاق» با ارزش تر از آن است» (كاظمي، 1376، 62).

كانت طي پانزده سال كار مدام كتابي را به رشته تحرير در آورد به نام «نقد عقل محض».

« مقصود از اين عنوان چيست؟ نقد به معني عيب جوئي و به اصطلاح معمول « انتقاد» نيست بلكه به معني تجزيه و تحليل است براي سنجش و تمييز. كانت به «عقل محض» حمله نكرده است مگر در آخر كار براي تعيين حدود آن. كانت اميدوار بود كه حدود امكانات عقل را نشان دهد و آن را از معلومات غير محض و غير خالص كه از راه حواس حاصل شده و تغيير شكل داده است جدا ساخته بالاتر قرار دهد زيرا « عقل محض» عبارت است از معلوماتي كه از راه حواس حاصل نمي گردد بلكه از هر حسي و تجربه اي مستقل است و مربوط به طبيعت و فطرت و ساختمان ذهن است» (دورانت، 1350، 252).

كانت را مي توان در زمره انديشمندان فايده گرا نيز دانست ،« فقط بر طبق آن دستور عمل كن كه از طريق آن بتواني در عين حال اراده كني كه آن دستور قانون كلي شود» (ادواردز، 1378، 385).

ابيكورها در برابر درد و خوبي همواره سعي مي كردند خوشي را افزايش دهند؛ و رواقيون معتقد بودند؛ هر عملي بايستي طوري سنجيده شود كه درد و رنج حاصل از آن را كاهش دهد؛ يا منجر به افزايش خوشبختي شود. اما کانت در این زمینه دیدگاه مخصوص به خود را دارد:

«انسان قادر به حل اين مساله نيست زيرا كه فقط احساس هاي همگي را مي توان با هم
جمع بست و حال آنكه احساس دروني بر حسب انواع عواطف ناشي از شرايط بسيار پيچيده زندگي به انحاي گوناگون ظاهر مي شود اما ايراد واقعاً قاطع كانت، وقتي مطرح شد كه او نظريه اخلاقي خاص خود را مي پروراند مقدر چنين بود كه اين نظريه اساس آن برداشت از مساله مشيت الهي را كه همچنان بر فلسفه رايج قرن هجدهم غلبه كامل داشت سست كند نظريه كانت تأمين خوشبختي را به عنوان پايه اخلاق مردود مي شناسد و با اين كار محاسبه لذت و رنج را از هر نوع معناي اخلاقي يا ديني خالي مي كند مساله ارزش زندگي از اين پس در دورنماي كاملاً تازه اي ديده مي شود و اگر ارزش زندگي بر حسب آنچه ما از آن لذت مي بريم معين شود يعني از روي نتيجه طبيعي حاصل جمع همه تمايلات يا خوشبختي تعيين اين كه زندگي براي ما چه ارزشي دارد كار آساني است در آن صورت اين ارزش از صفر پايين تر مي رود زيرا كه اگر غرض از زندگي چيزي جز لذت نباشد، كيست كه حاضر شود با همان شرايط يا حتي از روي نقشه خودش « گيرم در مسير طبيعي» زندگي را از سر گيرد؟... پس واضح است كه ارزش باقي نمي ماند مگر همان كه خود ما روي زندگي خود مي گذاريم نه به واسطه هر كاري كه انجام مي دهيم بلكه به واسطه كارهاي كه با توجه به غايتي انجام مي دهيم چنان مستقل از طبيعت كه حتي وجود خود طبيعت هم فقط با قيد همين شرط مي تواند به حد خود غايتي باشد» (كاسيرر، 1382، 206- 205).

كانت در جايي آزادي را تابع اخلاق مي داند؛ و در بحثی آزادي را خودمختاري كه بايد براي آن مبارزه كرد. در نوشته اي بيان مي دارد آزادي زماني ميسر است كه آدمي قانون را زير پا گذارد و در عبارتي مي گويد:« آزادي بايد همچون خصيصه اراده همه آفريدگان خردمند پيش گزارده شود» (كانت، 1369، 106).

به هر روی جايگاه نظريه كانت درباره ي آزادي محل اختلاف است عده اي او را به انسداد آزادی متهم مي كنند. ايزابرلین فيلسوف و متفكر معاصر معتقد است كانت از جمله فلاسفه اي است كه انسان را به جهنم آزادي ايجابي پرت نموده است.

کانت در زمیه برقراری سیستم حکومتی و تلفیق آن با آزادی معتقد است که"آن نوع حکومت که از طریق تدوین قوانین به نحوی که آزادی هر کس بتواند با آزادی همه دیگر کسان همزمان وجود داشته باشد بیشترین آزادی ممکن را برای افراد بشر تامین می کند.( جرمی شی یرمر، 143).

كانت تنها زيست وي را پيامبر غرب ناميده اند افكار و عقايد او با گذشت 200 سال همچنان بر فلسفه حاكم است.

در انتها فهم كانت از زندگي را با روايتي از افلاطون به زبان خودش به پايان مي بريم.

سالخورده اي براي افلاطون حكايت مي كرد كه به درس هاي پرهيزكاري گوش فرا مي دهد افلاطون به او گفت: بالاخره كي مي خواهي به پارسائي زندگي كني مطلب آن نيست كه پيوسته از چيزي سخن گفته شود تمام بايد به اجرائي آن نيز انديشيد اما امروز هر كسي بنابر آنچه مي آموزد زندگي كند خيالباف شناخته مي شود ( پي ير آدو، 1382، 15).

منابع:

  1. كاسيرر، ارنست، "فلسفه روش انديشي"، 1372، چاپ اول، ترجمه نجف دريا بندري، تهران، نشر خوارزمي.
  2. كاظمي، سيد علي اصغر، "اخلاق و سياست"، 1376، چاپ اول، تهران، نشر قومس.
  3. كانت، ايمائونل، "بنياد جامعه الطبيعه اخلاق"، 1369، چاپ اول، ترجمه حميد عنايت، علي قيصري، تهران، نشر خوارزمي.
  4. ليدمان، سون اريك، "سبكي فكر سنگين واقعيت درباره ي آزادي"، 1384، چاپ اول، ترجمه سعيد مقدم، تهران، نشر اختران.
  5. ادواردز، پل، "فلسفه اخلاقي"، 1378، چاپ اول، ترجمه انشاءالله رحمتي، تهران، نشر تبيان.
  6. اسكروتن، راجر، "تاريخ مختصر فلسفه جديد"، 1382، چاپ اول، ترجمه اسماعيل سعادتي خمسه، تهران، نشر حكمت.
  7. دارندروف، رالف، "انسان اجتماعي"،1377 ، چاپ اول، ترجمه غلامرضا خديوي، تهران، نشر آگاه.
  8. دورانت ويل، "تاريخ فلسفه"، 1350، چاپ سوم، ترجمه عباس زرياب خوئي، تهران، نشر فرانكلين.
  9. آدو، پي ير،"فلسفه باستاني چيست"،1382، چاپ اول، ترجمه عباس باقري، تهران، نشر علم.
  10. شي يرمر، جرمي، "انديشه سياسي كارل پوپر"، 1386 ، چاپ اول.، ترجمه عزت الله فولادوند، تهران، نشر ماهي.