جمعه, ۷ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 26 April, 2024
مجله ویستا

هند، ابرقدرت جدید آسیا


پایان جنگ سرد و بروز برخی ملاحظات نوظهور منطقه ای و جهانی، آمریكایی ها را مجبور كرد تا ارزیابی های راهبردی جدیدی را از توانایی ها و نفوذ ژئوپولتیكی خود در سراسر جهان در دستور كار قرار دهند. پس از آنكه توان مقابله ای اتحاد جماهیر شوروی به عنوان تنها قدرت مطرح بازدارنده در برابر آمریكا رو به افول گذاشت و رفته رفته از حركت ایستاد، چالشهای جدیدی در برابر حركت جدید آمریكا به سوی اهداف جاه طلبانه جهانی سر برآوردند و خودنمایی كردند. یكی از این چالشها، روابط واشنگتن با كشورهایی بود كه در حال تجربه فصل جدیدی از افزایش نفوذ و تأثیرگذاری خود در صحنه اقتصادی، نظامی و سیاسی جهان بودند. درحالی كه در دوران جنگ سرد - و بیش از همه، سالهای واپسین این دوران - تمام توجه آمریكا بر روی اتحاد شوروی سابق، اروپای شرقی و چین به عنوان عمده ترین نگرانی های سیاست خارجی آمریكا متمركز شده بود، كشور دیگری كه توانسته بود با حركتی آرام، خود را به عنوان یكی از بازیگران عمده ژئوپولتیكی در جهان مطرح كند، از نظر سیاست سازان واشنگتن دور مانده بود. این بازیگری كسی نبود، جز هند. در دوران جنگ سرد، منافع و اهداف هند در عرصه جهانی به طور عمده، تابعی از راهبردهای اصلی ترین هم پیمان خود، یعنی اتحاد جماهیر شوروی بود. الگوی صفحه شطرنجی جنگ سرد كه بر اساس آن، متحدین هر یك از دو طرف منازعه باید خود را به مبانی طرفی كه متعلق به آن بودند، متعهد نشان می دادند، باعث شد تا جایگاه هند با وجود برخورداری از یك نظام دموكراتیك، اما سوسیالیست محور، در اردوگاه اتحاد شوروی سابق تثبیت شود. این درحالی بود كه آمریكا در سوی دیگر ماجرا توانسته بود نظر مساعد پاكستان را جلب كند و این كشور را در اعداد حامیان - و نه متحدین اصلی - خود درآورد. اما موضعگیری های هند در برابر برخی دیگر از دشمنان دیرینه اش در آن زمان حكایت از این داشت كه سیاست سازان این كشور برای مستقل عمل كردن در سیاست خارجی اشتیاق وافری دارند. روابط دهلی نو و مسكو نتوانست هند را از تعقیب سیاستهایش در مقابل چین كه به واسطه شكست در مناقشه دهه ۶۰ از این كشور كینه عمیقی در دل داشت، باز دارد. از سوی دیگر، نوع عملكرد هند در برابر پاكستانی ها كه دو شكست پیاپی را در كارنامه مواجهه خود با هند به ثبت رسانده و در نهایت، به تجزیه و ایجاد كشور بنگلادش تن داده بودند نیز گواهی دیگر بر تمایل دهی نو به اتخاذ تصمیمات "فرا اتحادی" در راستای منافع ملی اش بود. بدین ترتیب، ماندن در اردوگاه اتحاد شوروی حتی با وجود در بر داشتن امتیازاتی از جمله دسترسی راحت به فناوری پیشرفته و به روز نظامی و صنعتی همچنان بندی بر پای هندی ها محسوب می شد. سرزمینی كه صاحب عنوان پرجمعیت ترین كشور پس از چین در دنیا است، دهه ها پس از كسب استقلالش به دلیل سیاستهای رایج در دولت هایی كه یكی پس از دیگری می آمدند و می رفتند، نتوانسته بود خود را از فهرست كشورهای توسعه نیافته، بیرون بكشد. درحالی كه هر یك از دولتهای هند تلاش می كردند با اتكا به ابزارهای اقتصادی و سیاسی مختلف، طلسم توسعه نیافتگی را بشكنند و چرخه اقتصاد این كشور را به حركت درآورند، فقر مفرطی كه از دیرباز گریبان مردم را گرفته و رها نكرده بود، این دولتها را در نهایت ناگزیر به عقب نشینی و تسلیم می كرد. هند برای انجام این مهم به دلیل برخورداری از یك ساختار حكومتی دموكراتیك باید روشهایی را كه از نظر تمام طبقات مردم پسندیده بودند، به كار می گرفت، اما مسلم است كه راضی نگاه داشتن تمام گرایش ها در سرزمینی كه متنوع ترین فرقه ها را در خود جای داده، امری محال است. فروپاشی اتحاد شوروی در سال ،۱۹۹۱ فرصتی بود تا سیاست سازان هندی به این فكر بیفتند كه دیگر می توان فارغ از هر نوع وابستگی و گرایشی برای آینده كشور برنامه ریزی كرد. از این زمان بود كه راه ورود و رشد ابتكارات ترقی خواهانه به هند باز شد و این كشور رفت تا به تدریج جای خود را در میان سایر كشورهای در حال توسعه دنیا باز كند. در این میان، سیاست سازان واشنگتن كه دهه ها تحولات شبه قاره اوروسیا (آسیا، اروپا) را به دقت زیر نظر داشتند، ناگهان در دهه ۹۰ با هندی سرشار از انرژی و پویایی كه پتانسیل تبدیل شدن به یك بازیگر عمده در دهه های آتی را نیز دارا بود، مواجه شدند. اكنون این قابلیت ها، واشنگتن را به این فكر انداخته است كه می توان با جلب نظر هند از طریق گسترش مناسبات در حوزه های مختلف، این كشور را به قدرت و اهرمی برای ایجاد تغییرات مورد نیاز آمریكا در معادلات قدرت منطقه ای و حتی جهانی تبدیل كرد. اگرچه هند طی دوران جنگ سرد توانست تجارب ارزشمندی را در حوزه های نظامی و اقتصادی به دست آورد، اما به نظر می رسد نمی تواند نوع قابلیت هایی كه قادرند هند را در آینده به یك قدرت منطقه ای تبدیل كنند، با تجارب آن دوران از یك جنس دانست. قابلیت های جدید هند، در واقع ماحصلی از تأثیرات عوامل نوظهوری هستند كه مهار پتانسیل بی نظیر آنها می تواند منجر به كسب جایگاهی برتر برای این كشور در رقابتهای جدید جهانی و منطقه ای برای كسب قدرت شود. یكی از این عوامل، تبدیل شدن هند به یكی از اقتصادهای مردن و كلیدی در منطقه "اوروسیا" است. هند از نظر برخورداری از بسترهای منحصر به فرد و برقراری رابطه میان آنان، به گونه ای كه این كشور را در حفظ چنین جایگاهی در آینده یاری دهد، بسیار شبیه چین است. چین توانسته است با وجود سیاستهای كنترل بازار و داشتن بیشترین جمعیت دنیا كه می تواند تهدیدی بر رشد اقتصاد داخلی این كشور محسوب بشود، توازنی بی نظیر را میان این دو پارامتر برقرار و لقب قدرت بلامنازع اقتصادی در آسیا را از آن خود كند. هندی ها از این نظر، در شرایطی مشابه رقیب چینی خود قرار دارند كه به نظر می رسد با به كارگیری روشی متفاوت بتوانند به موقعیتی مشابه و یا حتی برتر از آنچه این رقیب در اوروسیا به آن دست یافته است، نزدیك شوند. بر اساس تحقیقی كه مجله "اكونومیست" اخیراً بر مبنای مقایسه میان توانایی های اقتصادی و نیروی كار در چین و هند انجام داده است، اگرچه چینی ها توانسته اند با روشهای منحصر به فرد خود از نظر توسعه داخلی و جذب سرمایه های مستقیم خارجی فرسنگها از هند فاصله بگیرند، اما هند قادر است در صورت تن دادن به اصلاحاتی در ساختار اقتصادی خود، جایگاهی را كه اكنون رقیبش بر آن تكیه زده است، تصاحب كند. از اواخر دهه ،۸۰ هند حركتی جدید به سوی اقتصاد بازار محور، اما مبتنی بر نقش كلیدی دولت را آغاز كرده است. با این حال، این حركت با وجود برگشت ناپذیری، بسیار آرام و كند بوده است. هند برای خروج از این وضعیت ناگزیر است اصلاحاتی را در ساختار اقتصادی خود كه متكی بر سوبسید و قوانین حمایتی است، در دستور كار قرار دهد. اما این كشور هنوز با كابوس قدیمی بخش فقیر جامعه خود كه در حال حاضر یك سوم جمعیت این كشور را به خود اختصاص می دهد، دست به گریبان است. این اقتصاد حمایتی هم اكنون نیروی كار عظیمی را در استخدام خود دارد كه هر نوع اصلاح ساختار به سبك غربی می تواند پیامدهایی منفی از جمله افزایش حجم قشر فقیر را به آن تحمیل كند.
اما تن دادن به این اصلاحات نیز نتایج جبران ناپذیر خود را در پی خواهد داشت. اقتصاد بازارمحور مبتنی بر حمایت دولت تاكنون در هند موفق بوده و توانسته است به افزایش حجم قشر متوسط این كشور كه پیش بینی می شود جمعیت آن در آینده ای نزدیك به رقم صدها میلیون نفر نزدیك شود، كمك كند. تداوم چنین شیوه ای مستلزم پاسخگویی به نیاز فزاینده بازار و در نتیجه صرف بیشتر منابع طبیعی داخلی است. اما دولت هند با تكیه به این منابع محدود نه تنها قادر نیست به نقش حمایتی خود توسعه بخشد، بلكه قادر به حفظ آن نیست و این همان نقطه ای است كه اقتصاد دانان و به طبع آنها، سیاستمداران آمریكایی بر روی آن انگشت گذاشته اند. به نظر می رسد كه این گره تنها با افزایش سرمایه گذاری وتأمین نیاز شدید هندی ها به تخصص وتجربه خارجی از سوی غرب باز شدنی باشد. با توجه به اینكه هند روند احیای اقتصادی را در سال های گذشته پشت سر گذاشته است، اكنون شركت های غربی می توانند فارغ ازهر نوع دغدغه ریسك پذیری برای سرمایه گذاری در چیدن میوه های پربار اقتصاد شكوفای هند درآینده ای نزدیك با هندی ها سهیم شوند. توانایی نظامی هند یكی دیگر از عوامل تعیین كننده در روند تبدیل شدن این كشور به یك قدرت منطقه ای وجهانی است . هند هم اكنون درزمره كشورهای صاحب بزرگترین ونیرومند ترین نیروهای مسلح در جهان است. توسعه قابل ملاحظه نظامی هند طی چند سال گذشته نتایج چشمگیری را درحوزه های مختلف نظامی ازجمله تجهیزات ونیروی انسانی دربرداشته است. این كشور علاوه بر برخورداری از تانك ها ، خودروهای زرهی وجنگنده های مجهز به فناوری روز، صاحب رزمناوهای پیشرفته نیز هست. ناوگان هند درحال حاضر پس از آمریكا رتبه دوم بیشترین حضور را در اقیانوس آرام به خود اختصاص داده است. وجود یك ناو هواپیما بر این كشور دراین اقیانوس باعث شده است تا هندی ها بر روی انجام عملیات درخارج از مرزهای آبی وخاكی خود حساب كنند. افزون بر این تجربه چند جنگ با پاكستان، هند را صاحب ارتشی با دو برابر نیرو نسبت به رقیب خود كرده است. هند به مدد خصومت های دیرینه خود با پاكستان توانسته است ، پا به پای این كشور تولید موشك های بالستیك كوتاه برد و میان برد خود را كه قادر به حمل كلاهك های هسته ای نیز هستند، ارتقا دهد. هرچند ،بالا رفتن احتمال درگیری نظامی میان این دو رقیب هسته ای، در برخی مقاطع، ضمن دادن بهانه به دو طرف برای پافشاری برمشروع دانستن ارتقای توان هسته ای خود، حساسیت جهانی را نیز بیش از پیش نسبت به این نوع رقابت وبهانه مذكور برانگیخته است، اما ابتكارات اخیر دهلی نو درتوسعه مناسبات با اسلام آباد رفته رفته زمینه تقلیل این حساسیت را فراهم آورده است. هندی ها پس از بروز چند مواجهه نظامی با پاكستان ، اكنون توانسته اند اعتماد بین المللی را درزمینه عدم امكان استفاده ازتسلیحات هسته ای به خود جلب كنند واز این رو، برای تداوم روند ارتقای تسلیحات هسته ای دیگر نیازی به تأكید بر بهانه بازدارندگی هسته ای احساس نكنند.دربخش نیروی هوایی نیز هند درسلسله تمرین های مشترك خود با آمریكا نشان داده كه پتانسیل عرض اندام درمیان قدرت های عمده نظامی درجهان را دارا است. قدرت هوایی هند نه تنها از نظر برخورداری ازتعداد جنگنده ها نسبت به پاكستان دو برابر شده است، بلكه ازنظر كیفی نیز نسبت به چین درجایگاهی برتر قرار دارد. درسیاهه جنگنده های مدرن هند، نام صدها هواپیمای "سوخو - ۳۰ " ، " میگ ۲۹ "، " جگوار" و " میراژ ۲۰۰۰" به ثبت رسیده است. این كشور همچنین بمب افكن های بردبلندی را دراختیار دارد. هند تاكنون توانسته است این برتری را با خرید سیستم های تسلیحات پیشرفته وارتقای آن با تولید تجهیزات خودكار هواپیما درداخل حفظ كند. افزون براین، هند اخیراً صدها هواپیمای قدیمی خود را از رده خارج كرده ودرحال جایگزینی آنها با هواپیماهای مدرن است. بدین ترتیب، قابلیت دسترسی هوایی این كشور به تمام نقاط شبه قاره ودرسطحی كلی تر ، جنوب آسیا ارتقا خواهد یافت. هند درحوزه مناسبات منطقه ای وجهانی نیز تلاش كرده است تا به سطح جدیدی از روابط با كشورهای هم پیمان فعلی و پیشین دست یابد.هندی ها دراین روند جدید، اهداف منطقه ای خود را بر مبنای حضور دو وزنه منطقه ای یعنی روسیه وچین تعریف كرده اند. درسطح فرامنطقه ای نیز نه تنها جهان تك قطبی كنونی را پذیرفته ، بلكه حتی برروی نقش فزاینده قدرت اسرائیل درمنطقه خاورمیانه وسایر نقاط دنیا سرمایه گذاری كرده اند. درشرایطی كه آمریكا بر سیاست حفظ موازنه درمورد هند وپاكستان پافشاری می كند و درصدد است دهلی نو را همچنان ازنظر راهبردی به خود وابسته نگه دارد مقامات هندی به بسط مناسبات با یك شریك فعال تر ومطمئن تر درمنطقه یعنی روسیه متمایل شده اند. نزدیكی هند و آمریكا درسال های اخیر موجب نارضایتی روس ها شد و مناسبات مسكو - دهلی نو درتاریخ روابط دو طرف به پایین ترین سطح خود رسید. آمریكا اگر چه نقش هند را به عنوان نقطه اتصال اقیانوس هند واقیانوس آرام و تبدیل شدن این كشور به یك قدرت هسته ای ، درتعاملات جهانی خود بسیار برجسته دانسته و درتلاش است تا هندی ها را به عنوان یك هم پیمان محوری درآسیا دركنار خود داشته باشد، اما درعین حال همواره تلاش كرده است تا شرایطی را كه هنوز باید براساس آنها با همسایگانش مراوده داشته باشد به این كشور دیكته كند. آمریكایی ها در این ارتباط همچنین تاكنون به گونه ای عمل كرده اند كه دهلی نو هرگز احساس نكند كه می تواند ازنظر نظامی نیز مستقل ازسیاست های واشنگتن عمل كند. این وضعیت باعث شده است تا هند بار دیگر به متحد استراتژیك خود دردوران جنگ سرد روی آورد. سفر آبان ماه سال گذشته " آتال بیهاری واجپایی" نخست وزیر پیشین هند به روسیه وتوافق ۵ محوری دو طرف باعث شد تا بسیاری از صاحبنظران سیاسی از این سفر، به عنوان دیداری میان سران روسیه و هند برای تبیین سیاست های راهبردی میان دو طرف یاد كنند. دهلی نو، در واقع، با این رویكرد نه تنها قادر خواهد بود توان نظامی خود را فراتر از چارچوبی كه واشنگتن در نظر گرفته است، ارتقا بخشد، بلكه بدین ترتیب، می تواند حوزه نفوذش را در آسیای مركزی نیز گسترش دهد. هند منافع درازمدتی را بر روی گاز و نفت آسیای مركزی برای خود تعریف كرده است. منابع این منطقه هندی ها را قادر خواهد كرد تا به طور مبنایی تری بر افزایش بنیه اقتصادی خود سرمایه گذاری كنند. ابراز تمایل این كشور به سرمایه گذاری در پروژه های خط لوله آسیای مركزی به خوبی مؤید این واقعیت است. هند در این ارتباط تلاش كرده است كه با استفاده از موقعیت های مختلف، حضور نظامی خود را نیز در آسیای مركزی تثبیت كند، بارزترین نشانه از وجود چنین رویكردی در جریان حمله نظامی آمریكا به افغانستان خود را بروز داد. هند با كمك به نیروهای ضدطالبان، حضور محدود خود را در تاجیكستان حفظ كرد و این حضور، اكنون با توجه به حساسیت های منطقه و تأكید واشنگتن بر نابودی كامل نیروهای متواری طالبان و القاعده از افغانستان تثبیت شده است. اما روس ها نیز در سوی دیگر ماجرا از ارتقای روابط با هند منافع خود را جست وجو می كنند. عمده ترین هدف مسكو در ارتقای روابط با دهلی نو در نقش موازنه دهنده قدرت هند در مقابل نفوذ فزاینده آمریكا و چین در منطقه آسیای مركزی خلاصه می شود. با توجه به اینكه روابط تجاری هند و روسیه نیز اكنون در حال گسترش است، در سال های آینده باید شاهد افزایش روزافزون نفوذ هندی ها در منطقه آسیای مركزی بود. در حال حاضر، كشور هند با تبدیل شدن به یكی از ابرقدرت های اروپا فاصله زیادی دارد، اما تمام نشانه ها و پتانسیل های موجود نیز از دستیابی اجتناب ناپذیر این كشور به چنین جایگاهی در آینده حكایت دارند. هند كشوری است كه لقب بزرگترین دموكراسی در دنیا را با خود یدك می كشد. از سویی، اگر چه سیاست های این كشور تابعی از مطالبات عمدتاً ناسیونالیستی است، اما این سیاست ها به طور كلی از قواعد و اهداف دموكراتیكی كه سیاست سازان آمریكایی از آنها پیروی می كنند، الهام می گیرند. وجود این دو خصیصه و ظرفیت های دیگری كه پیشتر به تفصیل برشمرده شدند، باعث شده است، تا برخی از سیاست سازان آمریكایی به منظور كنترل قدرت فزاینده چین به عنوان یك رقیب بالقوه و جدی در برابر نفوذ ابرقدرتی آمریكا در جهان، سرمایه گذاری بر روی هند به عنوان یك هم پیمان بالقوه كلیدی و محوری برای واشنگتن را سرلوحه سیاست های خود قرار دهند. براساس این رویكرد، نقشی كه پیشتر آمریكا در چشم انداز ژئوپولتیكی منطقه برای روسیه و توان بازدارندگی این كشور در برابر نفوذ فزاینده چین در اوروسیا قائل بود، اكنون در حال رنگ باختن است و این فرصتی است كه می تواند در اختیار هند گذاشته شود. موقعیت جغرافیایی هند نیز با به وجود آمدن نگرانی های جدید واشنگتن پس از ۱۱ سپتامبر در آسیا یكی دیگر از فاكتورهای مثبت در اثبات شایستگی هندی ها برای این انتخاب است. هند افزون بر اینكه با افغانستان همجوار است، خواهان تضعیف و یا نابودی بنیادگرایان فعال در جامو و كشمیر نیز هست. نزدیكی بیشتر به هند علاوه بر اینكه دولت بوش را در راستای كسب موفقیت هایی دیگر در جنگ علیه تروریسم یاری خواهد داد، بلكه زمینه استفاده از این كشور را به عنوان پایگاهی برای كنترل امنیت افغانستان فراهم خواهد آورد. اما تحقق این رویكرد با موانعی نیز مواجه است. سیاست حفظ موازنه آمریكا در برار پاكستان و هند یكی از این موانع است. از یك سو، پاكستان در حال حاضر در جنگ علیه تروریسم برای آمریكایی ها یك هم پیمان به حساب می آید و از سوی دیگر، واشنگتن نمی تواند از حمایت های نظامی اسلام آباد از شبه نظامیان كشمیری چشم پوشی كند. بدین ترتیب، به نظر می رسد كه آمریكایی ها مجبور هستند تا در سیاست حفظ موازنه خود در جنوب آسیا، تجدیدنظرهایی جدی را در نظر بگیرند. این موازنه اكنون باید بر اساس آنچه كه شاید بتوان آن را انتخاب میان منافع كوتاه مدت - یا احتمالاً بلندمدت - مبارزه پاكستان علیه القاعده و اهداف بلندمدت آمریكا از هم پیمانی با یكی از ابرقدرت های بالقوه در آسیا برشمرد، تجدید ساختار شود. حس استقلال خواهی فزاینده در میان افكار عمومی هند یكی دیگر از موانع موجود بر سر راه نزدیكی بیشتر واشنگتن به دهلی نو است. در حالی كه آمریكا به دلیل ملاحظات راهبردی خود بر رویكرد حفظ وابستگی هند به خود پای می فشرد، مردم هند نیز به دلیل سرخوردگی ای كه از ناحیه استیلای خارجیان بر این كشور طی پنج قرن گذشته در خود احساس می كنند، خواهان دولتی مستقل هستند كه سیاست خارجی خود را مبتنی بر امتیازدهی و امتیازگیری متعادل و دوجانبه تعریف كند. بنابراین آمریكا در آینده ای نزدیك مجبور خواهد بود تا سیاست های خود را در تعامل با هند بر اساس شرایطی یكسان تغییر ساختار دهد. اینكه تا چه حد واشنگتن در آینده بر روی واقعیتی انكارناپذیر به نام هند سرمایه گذاری كرده است و از این فرصت در جهت دستیابی به اهداف جدید و حفظ منافع پیشین سود ببرد، موضوعی است كه تنها گذشت زمان آن را مشخص خواهد كرد، اما آنچه مسلم است، این كه در صورت وقوع تغییراتی در نوع مناسبات واشنگتن - دهلی نو، باید شاهد تحولاتی چشمگیر در میزان تسلط ونفوذ آمریكایی ها در قاره آسیا بود. اگر چه این تحولات بیش از همه، قدرت فزاینده چین را هدف قرار خواهد داد، اما بدیهی است كه در چنین صورتی، سایر كشورهای خارج از حوزه این جنگ قدرت و در عین حال، مهم و تأثیرگذار در تعاملات و رخدادهای منطقه ای، نمی توانند از پیامدهای مثبت یا منفی آن بی نصیب یا در امان بمانند.

حسن بنانج
منبع : روزنامه ایران


همچنین مشاهده کنید