جمعه, ۷ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 26 April, 2024
مجله ویستا

سوءظن‌های کهن


ناآرامی‌ها و اعتراضات خشونت‌آمیز مردم فرانسه از مرز پاریس و شهرک‌های حومه آن فراتر رفت و به تدریج سراسر فرانسه را در خود غرق کرد. این شورش‌ها از بی‌سابقه‌ترین شورش‌ها در تاریخ معاصر فرانسه است.جنگ و گریز خیابانی تصویر یک بحران تمام عیار و همه‌جانبه را در فرانسه‌ای که مهد فرهنگ و رفاه اروپا است به نمایش گذاشته است.جوانان خشمگین در اعتراض به موج تبعیض‌های عمیق اجتماعی در پاریس و شهرک‌های حومه آن که اغلب مهاجرنشین است صدها خودرو را به آتش کشیدند.براساس آخرین آمار منتشره خبرگزاری‌ها طی بیش از ده روز ناآرامی در شهرهای شمالی حومه پاریس حداقل ۱۲۶۰ دستگاه خودروی سبک و سنگین در آتش سوخته و ۲۳۰ نفر بازداشت شده‌اند. به برخی مدارس و ده‌ها محل نگهداری زباله در مناطق آشوب‌زده بر اثر آتش‌سوزی خسارت کلی وارد شده است.
”دومینگ دو ویلپن“ نخست‌وزیر فرانسه برای فروخواباندن خشونت‌ها، با جمعی از جوانان مناطق آشوب‌زده دیدار و گفت‌وگو کرد.”دو ویلپن“ جهت رفع مشکل یک برنامه عملی برای مناطق محروم و فقیر مهاجرنشین شهرک‌های اطراف پاریس که نرخ بیکاری بسیاری بالائی دارند، ارائه کرد، اما ”نیکولا سارکوزی“ وزیر کشور فرانسه مخالف این اقدام سریع است و می‌گوید که رفع مشکلات جوامع محروم جامعه نیاز به زمان دارد در کوتاه‌مدت میسر نیست.
بسیاری از شهرداران شهرهای آشوب‌زده هم مخالف اقدام عملی سریع هستند.سارکوزی در روزهای اولیه این ناآرامی‌ها تظاهرکنندگان را ”عده‌ای اوباش“ خطاب کرده بود. همین اظهارات توهین‌آمیز خشم جوامع محروم پاریس را برانگیخت و تظاهرات رنگ خشونت و خون به‌خود گرفت.
جوانان در این مناطق آشوب‌زده با فریادهای اعتراض‌آمیز به خیابان‌ها ریختند و شعارهائی علیه دولت و مقامات مسئول فرانسه سر دادند. تنها در منطقه مسئول فرانسه سر دادند. تنها در منطقه ”سن دونی“ پاریس پلیس ۱۳۰۰ نیرو برای کنترل اوضاع در منطقه مستقر کرده است.
ناآرامی‌ها از آنجائی آغاز گردید که دو نوجوان مهاجر آفریقائی‌تبار در شهرک ”کلیشی سو بوآ“ حین بالا رفتن از دیوارهای یک نیروگاه برق فشار قوی به‌دست پلیس کشته شدند. مردم می‌گویند: این دو نوجوان حین فرار از چنگ پلیس ناچار به بالارفتن از دیوار ایستگاه برق فشار قوی شده‌اند، اما پلیس این موضوع را تکذیب می‌کند.کارشناسان معتقدند که رفتار تبعیض‌آمیز و خشن پلیس با مهاجران سیاهپوست و آفریقائی‌تبار، فقر، استاندارد پائین سطح زندگی و خدمات رفاهی مهاجران ریشه‌های اساسی اعتراضات مردمی است.
از سوی دیگر از نظر تاریخی نمی‌توان در تحلیل ریشه‌ای این درگیری‌ها به سوءظن‌های کهن فرانسوی‌ها نسبت به برخی آفریقائی تبارهای ساکن فرانسه یا به‌طور کلی نسبت به مسلمانان اشاره‌ای نکرد. واقعیت این است که ما برای درک پدیده‌های معاصر باید ریشه‌های عمیق و دوردست این پدیده‌ها را مورد بررسی و توجه قرار دهیم و ساده‌انگاری خواهد بود که تصور کنیم تبعیض نژادی در فرانسه امروز تنها مربوط به طرفداران ”ژان ماری لوپن“ راست‌گرا و نژادپرست است.
نبرد ”پواتیه“ در سال ۷۳۳ میلادی، از نخستین ریشه‌های این بدبینی است. به گزارش مجله فرانسوی لوموند نبرد پوآتیه یکی از نخستین نبردهائی بود که میان مسلمین و فرانک‌ها صورت گرفت که منجر به شکست مسلمین شد. این نبرد برای فرانسویان به‌مثابه عامل مؤسس ملت فرانسه به نسل‌های متوالی دانش‌آموزان معرفی شده است. مسلمین در نبرد مقابل دفاع مستحکم فرانک‌ها گروه‌گروه از هم پاشیدند.
تصویر بزرگ‌نمائی شده این واقعه چنان است که اگر از بیشتر فرانسوی‌هائی که هنوز دوران تحصیلشان را به یاد دارند، بپرسند، در سرلوحه روزهای مهم مانند تاجگذاری ”شارل ماین“ در سال ۸۰۰، نبرد ”ماریلیان“ در سال ۱۵۱۵، و تسخیر زندان ”باستیل“ در سال ۱۷۸۹ و نبرد پوآتیه در سال ۷۳۳، کدام روز قرار دارد به احتمال زیاد نبرد پوآتیه را نام خواهند برد.با وجود چنین بزرگنمائی‌هائی برخی مورخین معاصر فرانسوی، مانند ”هانری پیرن“ از دایره قضاوت منصفانه در تاریخ خارج نشده‌اند. او در این‌باره می‌نویسد: ”این نبرد اهمیتی را که برایش قائلند، ندارد و با پیروزی بر آتیلا قابل مقایسه نیست. این نبرد جلوی یک تهاجم را گرفت ولی در واقع چیزی را متوقف نساخت. اگر شارل شکست می‌خورد، تنها نتیجه آن فقط غارتگری مهمتری بود. عقب‌نشینی اعراب بی‌شک بیشتر به‌دلیل مسائل داخلی یک امپراتوری نوپا ولی پهناور و نوعی بحران دوران بلوغ بود تا به خاطر ضربات مکرر شارل.“
گذشته از نبرد پواتیه به‌عنوان یک عامل منفی درذهن فرانسویان، از نبرد رونسوو (مکانی در کوه‌های پیرنیه) نیز می‌توان از جمله وقایعی یاد کرد که ذهن فرانسویان را نسبت به اعراب و مسلمین مسموم کرده است. این نبرد در کتاب‌های درسی آموزش ادبیات فرانسه در دوره راهنمائی تحت عنوان ”ترانه‌های رولان“ آورده شده است. ”رولان“ و ”اولیویه“ دو شوالیه طرفدار امپراتور فرانسه بودند که در برابر حملات اعراب مبارزه کردند و در نهایت کشته شدند.ترانه‌های رولان از مشهورترین ترانه‌های قرون وسطی است که با حرکات دست و پا اجراء می‌شد. ”پل بانکور“، پژوهشگر دانشگاهی، رساله برجسته‌ای را درباره نقش مسلمانان در خلق چنین ادبیات حماسی اختصاص داده است. این متون که بین قرون یازده و دوازدهم نوشته شده، سرشار از بدگوئی و انزجار از مسلمین است.
در این متون از عموم مسلمین با عبارت ”ساراسن‌ها“ یاد شده است و از آنان به‌عنوان ”مامورانی با روح پلید، شبیه شیطان“ و موجوداتی ریاکار و مکار نام برده می‌شود که از پشت خنجر زدن و تجاوز به زنان، از کارهای رایج آنان بوده است.
بنا به آنچه در متون آمده است ساراسن‌ها به بدترین سفاکی‌ها دست می‌زدند. بینی و لب‌ها را می‌بریدند، دستان و گوش‌های قربانیان بیگناهشان را قطع می‌کردند، به راهبه‌ها تجاوز می‌کردند. این در حالی است که پل بانکور تأکید می‌کند این اعمال زشتی که به مسلمانان نسبت داده می‌شود، در واقع توسط نورمان‌ها و مجارها صورت گرفته است.جالب اینکه در متونی که قرن‌ها بعد درباره برخورد مسلمین با مسیحیون وجود دارد شاید ناخودآگاه، همان افتراهائی را که به مسلمین در ترانه‌های رولان وجود داشت، می‌بینیم.یکی دیگر از عوامل ریشه‌ای بر بدبینی فرانسوی‌ها نسبت به اعراب و مسلمین بحث جنگ‌های صلیبی است. دنیای غرب زمانی‌که احساس کرد نمی‌تواند مانند سایر ملت‌ها و تمدن‌ها مسلمین را در خود جذب و حل نمایند از در ستیز و دشمنی با آن درآمد. مجله فرانسوی لوموند به نقل از هانری پیرن مورخ نامدار اروپائی در این‌باره می‌نویسد: ”ژرمن‌ها هنگامی‌که وارد سرزمین روم شدند، رومی گشتند برعکس، رومی‌ها، هنگامی‌که سرزمین‌شان به‌دست مسلمانان فتح شد (منظور سقوط امپراتوری روم شرقی توسط سلطان محمد فاتح امپراتور عثمانی است) عرب ماب شدند و این تهدید مرگباری برای جهان مسیحی بود. با اسلام، دنیای جدیدی در ساحل مدیترانه مستقر می‌گردد که در آن، روم حکمت یگانه‌گرائی تمدن خویش را گسترده بود. شکافی ایجاد شد که تاکنون برجاست از این پس: در کرانه‌های دریای ”مدیترانه“ دو تمدن متفاوت و متخاصم جای گرفته‌اند.“
بنابراین اساساً اندیشه جنگ‌های صلیبی و جنگ مقدس، دقیقاً از همان زمان رودرروئی این دو جهان، هنگامی‌که شهن و پاپ‌های غرب مسیحی دریافتند که دشمنشان غیرقابل جذب است، شکل گرفت.
در چنین شرایطی، طبیعی بود که واقعه‌نگاران آن زمان، تمام دشمنان غرب را به یک چشم بنگرند و تمام جنایات باسک‌ها، نورمان‌ها یا مجارها، را یک‌باره به مسلمین یا به قول آنها ساراسن نسبت دهند.
چنین دیدگاه‌هائی همچنان تا سال ۱۸۳۰ هنگامی‌که فرانسویان، تصمیم به تسخیر الجزایر گرفتند، همچنان وجود داشت هر چند که دلایل اصلی شارل دهم برای حمله به الجزایر بیشتر اقتصادی مبنی بر نیاز مبرم فرانسه به مستعمره و فضای حیاتی برای تأمین ایده‌های اقتصاد سرمایه‌داری بوده است اما بر فرانسوی‌ها همچنان روحیه‌ای مستعد برای جنگی مقدس مسلط بود و جالب اینکه چنین روحیه‌ای همچنان در درگیری با ”امیر عبرالقادر الجزایری“، تسخیر تونس و مراکش و در نهایت سرکوبی مبارزات قهرمانانه مردم الجزایر برای رسیدن به استقلال همچنان وجود داشت.بنابراین شاید بتوان نتیجه گرفت که اسلام ستیزی و نژاد پرستی ضد عرب، هر دو در فرهنگ فرانسه سخت ریشه دوانده است، اما نکته مهمتر این است که نباید هرگز فراموش کرد که در برابر چنین برداشت‌های غیرمنصفانه‌ای از اسلام و مسلمین گروهی از محققان فرانسوی به‌دور از هرگونه پیش‌داوری‌های متعصبانه و دشمنی‌های آشکار همواره از شکوه و عظمت تمدن اسلام به زیبائی یاد کرده‌اند. ”لامارتین“ ادیب و شاعر بزرگ فرانسوی درباره اسلام و مسلمین می‌گوید: ”باید به کیش محمد به دیده انصاف نگریست که دو وظیفه را برای انسان واجب دانسته است، نماز و احسان که از والاترین حقیقت‌های تمام ادیان است. ”از ویژگی‌های اخلاق، شکیبائی، رضایت، احسان‌بخشی و روامداری ناشی از طبیعت برای اسلام قائل می‌شود.
از این گذشته کم نبودند تعداد فرانسویان روشنفکر و آزادی که در برابر موج عظیم نژادپرستی فراگیر دوران استعماری ایستادگی کردند، انتقادهای تند ”ژان ژورس“ علیه تسخیر مراکش، اعتصاب علیه جنگ ”ریف“ به رهبری حزب کمونیست فرانسه و کنفدراسیون عمومی متحده کار در سال ۱۹۲۵ و نیز اعتراضات گسترده ”شارل آندره ژولین“ بر ضد وخامت اوضاع و بی‌عدالتی‌های روا شده در سراسر آفریقای‌شمالی و مخالفت فرانسوی‌ها با جنگ الجزایر یاد کرد.
در مجموع آنچه می‌توان نتیجه گرفت این است که امروزه در قرن بیست‌ویکم نیز همچون اواسط قرن نوزدهم و بیستم فرانسه به دو بخش طرفدار نژادپرستی و طرفدار برابری و آزادی تقسیم شده است و دولت فرانسه به دو بخش طرفدار برابری و آزادی تقسیم شده است و دولت فرانسه که خود مدعی بزرگ دولت رفاهی و پرچمداری آزادی در سراسر اروپاست و برای کنترل این بحران خانمانسوز و بنیان برافکن چاره‌ای جزء انتخاب راه دوم یعنی برابری و آزادی و تن دادن به خواسته‌های بحق مهاجرین مغربی و آفریقائی که در نهایت فقر وفاقه زیست می‌کنند ندارد و مسلماً برخورد خشونت‌بار با این بحران از نگاه تیزبین ملت‌های جهان در کشوری که مهد آزادی و دموکراسی در سراسر جهان است دور نمانده و عواقب سوءبرخورد خشونت‌بار در کنترل یا سرکوب این شورش گریبان دولت فرانسه را رها نخواهد کرد.
منبع : روزنامه اعتماد


همچنین مشاهده کنید