جمعه, ۷ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 26 April, 2024
مجله ویستا

اتاق های گاز در جنگ جهانی دوم واقعیت یا افسانه؟


اتاق های گاز در جنگ جهانی دوم واقعیت یا افسانه؟
سوءاستفاده از گرایشات فطری بشر به حمایت از مظلوم، رساترین تعبیری است كه می توان آنرا محور همه فعالیت های جنبش صهیونیسم در طی قرن بیستم دانست، مفهومی كه در ایجاد دولت نامشروع صهیونیستی در فلسطین و تحكیم پایه های آن بسیار مؤثر بودند.
این مفهوم به قدری در ذهنیت انسان غربی تلقین شده، كه به صورت اعتقادات راسخ درآمده است و هر محقق و روشنفكری می داند كه مخالفت با آن برای آنها بسیار گران تمام می شود.
ریشه همه این مظلومیت نمایی ها به افسانه كوره های آدم سوزی هیتلر می رسد. حضرت آیت الله خامنه ای در ۱۱ بهمن ۱۳۸۰ در مورد افسانه كشتار یهودی ها می گوید: «تجربه اروپا در این مورد، عبرت آموز است. دولت آلمان صدوپنجاه میلیارد مارك به عنوان خسارت به یهودی ها داد؛ اما خسارت یهودیان از آلمان هنوز تمام نشده است؛ باز هم خسارت طلبكارند و باید به آنها داده شود! آنچه یهودی ها با آلمان كردند، كم و بیش با برخی كشورهای اروپایی دیگر- مثل اتریش، سوئیس، فرانسه، حتی تا چند سال قبل با واتیكان- نیز انجام دادند؛ همه باید خسارت بدهند؛ این خسارت تمام شدنی نیست!
در بعد روانی، اسرائیلی ها فعالیت های بسیار مهمی دارند. همه سیاستمداران خبرنگاران، روشنفكران، كارگزاران و نخبگان غرب باید در مقابل بنای یادبود كوره آدم سوزی سرتعظیم فرود بیاورند؛ یعنی همه، داستانی را كه اصل صحت آن معلوم نیست، مورد تأكید قرار دهند و خود را بدهكار آن داستان قلمداد كنند؛ اینها روش هایی است كه در تبلیغ دارند و همه معطوف به «مظلوم نمایی» است.»
اما، از آنجا كه حقیقت همیشه پنهان نمی ماند، خوشبختانه برخی از مورخان و فلاسفه آزاداندیش غربی با تحقیقات خدشه ناپذیر خود، حقیقت ماجرای كوره های آتش سوزی برملا كردند. «اتاق های گاز (در جنگ جهانی دوم) واقعیت یا افسانه» نیز از جمله این تحقیقات باارزش است، كه در ذیل به معرفی آن می پردازیم.
پروفسور روبر فوریسون نویسنده و محقق برجسته فرانسوی، متخصص و كارشناس عالی رتبه اسناد و مدارك تاریخی است.این دانشمند مشهور فرانسوی و استاد سابق دانشگاه لیون، چند دهه از عمر خود را وقف مطالعه، بررسی و ارزیابی اسناد و مدارك به جا مانده از جنگ دوم جهانی كرده است. پروفسور روبر فوریسون در دهه هفتاد میلادی، یعنی حدود سی سال پیش از این، و قبل از اینكه مواضع و دیدگاه های خود را درباره وقایع مربوط به جنگ جهانی دوم به طور صریح و بی پرده آشكار نماید، این توفیق را به دست آورد، تا نه فقط اردوگاه های بازسازی شده جنگ جهانی دوم در آلمان و لهستان و فرانسه را از نزدیك مورد بررسی و ارزیابی كارشناسی قرار دهد، بلكه توانسته است به بسیاری از مراكز آرشیوی و اسناد طبقه بندی شده مركز اطلاع رسانی معاصر یهود در فرانسه، اسناد دادگاه نورنبرگ و نیز دیگر اسناد بایگانی شده اروپا دسترسی پیدا كند و با سال ها صرف وقت، تك تك اسناد و مدارك مزبور را به طور دقیق و كارشناسانه مورد تحقیق و ارزیابی قرار دهد.
پروفسور فوریسون برای اولین بار حاصل دستاوردهای تحقیقاتی خود را به طور خلاصه و صریح، طی مقاله ای در روزنامه فرانسوی لوموند در سال ۱۹۷۸ منتشر كرد. افشاگری او در این مقاله، آنچنان كانون های صهیونیستی غرب را خشمگین و عصبانی كرد كه بلافاصله این دانشمند بزرگ را مورد تهاجم تبلیغاتی و حتی فیزیكی قرار دادند. كانون ها و مراكز قدرتمند و ذی نفوذ یهودی و صهیونیستی در فرانسه همه توان و اهرم های خویش را علیه فوریسون به كار گرفتند؛ به طوری كه این استاد دانشگاه لیون را از رفتن به كلاس درس و تدریس در دانشگاه محروم و منع كردند. گروه ها و دسته های شبه نظامی، متشكل از دختران و پسران یهودی با گرایشات صهیونیستی، حملات دیوانه وار علیه فوریسون را در خیابان ها و معابر عمومی آغاز كردند و او را چندین بار مورد ضرب و شتم قرار دادند به طوری كه چندین بار براثر جراحات وارده، روانه بیمارستان شد.
خلاصه ادعانامه مجامع یهودی و كانون های صهیونیستی علیه فوریسون، استناد به بخشی از نوشته این دانشمند و محقق برجسته فرانسوی بود كه در آن چنین آمده است:
من ]فوریسون[ تا سال ۱۹۶۰ به واقعیت كشتار بزرگ در «اتاق های گاز» اعتقاد داشتم. پس از چهارده سال اندیشه و مطالعه شخصی و آن گاه چهارسال تحقیق بی وقفه و خستگی ناپذیر، همانند بیست نفر از نویسندگان «رویزیونیست» (تجدیدنظرطلب) تاریخی، اطمینان یافتم كه با یك دروغ بزرگ تاریخی مواجه هستم. از اردوگاه های «آشویتس» و «بیركناو» چندین مرتبه بازدید كردم. در اردوگاه های «اشتروتهوف» (در آلزاس فرانسه) و «مایدانك» (در لهستان)، مكان هایی را كه به عنوان «اتاق گاز» معرفی می شدند، بررسی كردم. در مركز اطلاع رسانی یهود در پاریس، آرشیوها، دست نویس ها، شهادت های كتبی، اسناد مربوط به بازجویی محكومان جنگ جهانی دوم و دادگاه نورنبرگ و هزاران سند و مدرك دیگر به جا مانده از آن دوران را مطالعه كردم. برای یافتن پاسخ سؤال های خود، بی وقفه از متخصصین و تاریخ دانان پرسش كرده ام. سال ها اما بیهوده به دنبال فقط یك بازمانده از بازماندگان جنگ بودم كه به چشم خود «اتاق های گاز» را دیده باشد، به حتی یك مدرك، فقط یك مدرك راضی بودم؛ اما همین یك مدرك را هم نیافتم. در مقابل آنچه یافتم، تعداد بیشماری مدارك مجعول بود؛ پس از آن با سكوت، مزاحمت، دشمنی، توهین و بالاخره ضرب و جرح و محاكمه مواجه شدم.
به هر روی، پروفسور فوریسون پس از انتشار اولین سری از نتایج تحقیقات خود، یعنی افشای اسرار پس پرده تاریخ جنگ جهانی دوم، مورد حمله گروه های فشار و كانون های قدرت یهودی در فرانسه قرار گرفت. او خود چنین می گوید:یهودی ها در محدوده زندگی من دخالت می كردند. من به ناگهان دریافتم، آنها (پسران و دختران اسرائیلی) آن گونه كه من تا آن زمان می شناختم، یعنی مثل آحاد انسانی كه بتوان آنها را از یكدیگر تشخیص داد نیستند؛ بلكه در حكم گروه واحدی هستند كه به شكلی تفكیك ناپذیر، به ویژه درخصومت و كینه توزی، با یكدیگر همداستان شده اند. آنها دیوانه وار، با لحن توأم با شكوه و تهدید آمدند تا در گوش من فریاد بزنند كه مطالعات و تحقیقاتم آنها را عصبانی و آشفته كرده است. حرف آنها این بود كه نتیجه گیری های تحقیقاتی ام باید با تفسیر و برداشت آنها از تاریخچه و ماجرای جنگ جهانی دوم موافق و همراه باشد. به من هشدار داده شد كه چنانچه خواسته آنها را نپذیرم، كار و زندگی ام را از دست خواهم داد. كمی بعد از آن به دادگاه كشانده شدم. بعد هم مجموعه ای موسوم به سنهدرین بزرگ متشكل از روحانیون، پزشكان و دیگر چهره های شاخص و برجسته یهودی، مبارزه شدید و كینه توزانه ای را ازطریق رسانه های گروهی علیه من آغاز و از اعمال خشونت علیه من جانبداری كردند. رهبران سازمان های یهودی، مرا یك نازی می نامند. درحالیكه مقایسه ها نشان می دهد؛ من به فلسطینیان شبیه تر هستم. نوشته های من به یك معنی، سنگ های انتفاضه من به حساب می آیند. اگر بخواهم صریح تر سخن بگویم، باید اعتراف كنم كه من بین رفتار رهبران صهیونیست تل آویو یا بیت المقدس و رفتار رهبران یهودی ساكن پاریس یا نیویورك تفاوت اساسی نمی بینم. هر دوی آنها همان خشونت، همان روحیه برتری جویی و استیلا طلبی، همان اصرار و پافشاری برای كسب امتیازات و حقوق ویژه را از خود نشان می دهند و همه اینها دارای سابقه ممتدی است كه این جماعت در باج خواهی و اعمال فشار، همراه با سر دادن ناله و شكوه و مظلوم نمایی دارند.
پروفسور روبرفوریسون نویسنده و محقق برجسته و مشهور فرانسوی، در كتاب، «اتاق های گاز (در جنگ جهانی دوم) واقعیت یا افسانه؟» با استناد به دفتر خاطرات و یادداشت های دكتر یوهان پل كرمر پزشك مخصوص و مسئول اردوگاه آشویتس می نویسد:
در سال ۱۹۴۵، یعنی در آخرین ماه های جنگ، یك اپیدمی در اردوگاه «برگن- بلسن» شیوع پیدا كرد، به نحوی كه آلمانی ها نتوانستند آن را مهار كنند، البته در آن زمان اوضاع عمومی آلمان بسیار از هم پاشیده و غم انگیز بود. هیچ گونه مواد غذایی و دارویی به اردوگاه های آلمانی نمی رسید. نیروی هوایی متفقین از ماه ها قبل جاده ها و راه های زمینی را بمباران می كرد. صحنه های وحشتناكی كه انگلیسی ها پس از دستیابی به این اردوگاه دیدند، مربوط به همین شیوع تیفوس بود. عكس هایی كه ازسوی متفقین از اجساد این اردوگاه گرفته شده، مربوط به ضعف و لاغری ناشی از بیماری تیفوس بود و كشتاری درمیان نبوده است. انگلیسی ها خود نیز در مهار آن دچار مشكلات بسیار شدند. آنچنان كه بسیاری از اسیران براثر ابتلا به بیماری تیفوس می مردند و این تقصیر انگلیسی ها هم نبود. بنابراین، آلمانی ها و انگلیسی ها نبودند كه در برگن- بلسن می كشتند؛ بلكه این تیفوس بود كه كشتار می كرد. فوریسون با استناد به دفتر خاطرات پزشك مخصوص اردوگاه آشویتس می افزاید:
وقتی دكتر یوهان پل كرمر در تاریخ ۳۰ اوت ۱۹۴۲، یعنی اواسط تابستان، -برای مدت ۸۱ روز- به اردوگاه آشویتس رسید، مدت چهار ماه بود كه آلمانی ها تلاش می كردند، اپیدمی تیفوس را مهار كنند و از بین ببرند.
به نوشته فوریسون؛ تبلیغات درباره موضوعاتی چون «اتاق های گاز» و نسل كشی، از همان سرچشمه های اولیه آن در سال ۱۹۴۱ تاكنون، اساساً ساخته و پرداخته سازمان های یهودی بوده است. در نتیجه تبلیغات مزبور، عامه مردم به تدریج متقاعد شده اند كه آلمانی ها در زمان جنگ، برنامه ای را به منظور نابودسازی فیزیكی برخی گروه های انسانی به مورد اجرا گذاشتند كه مسیر و روند آن، بیش از همه متوجه یهودیان بود. عامه مردم همچنین در نتیجه تبلیغات مذكور باور كرده اند كه «اتاق های گاز» انحصاری برای نابودسازی یهودیان اختصاص داده شده بود. موزه های «هولوكاست» كه فراوان در نقاط مختلف دنیا وجود دارند، امروز دارای یك ویژگی انحصاری یهودی هستند. «شوآ» كه یك اصطلاح عبری است، امروز بیش از گذشته برای بیان این نسل كشی ادعایی مورد استفاده قرار می گیرد. ساختن متفقین غربی در ساختن این افسانه و میزان موفقیت آن، به هر اندازه هم كه باشد، بازهم صرفاً نقشی جانبدارانه و حمایت آمیز و همواره تحت فشار سازمان های یهود بوده است. آن گونه كه فوریسون نوشته است؛ رقم شش میلیون كشته یهودی، نخستین بار ازسوی خاخام میخائیل داو وایزمندل (۱۹۰۳- ۱۹۵۶) مطرح شد. خاخام یاد شده كه آن زمان در اسلواكی مستقر بود، مبتكر اصلی مسأله دروغین آشویتس به حساب می آید. او براساس ادعاهای مطرح شده از سوی رودلف وربا و آلفرد وتزلر آن را ساخته و پرداخته است. این رقم شش میلیونی پیش از پایان جنگ، در نوشته های یك یهودی روسی به نام ایلیا راهرنبرگ كه نفرت انگیزترین تبلیغات چی جنگ جهانی دوم به حساب می آید، نیز درج شده بود. سیدنی لویس برنشتاین یهودی كه ریاست دایره امور سینمایی وزارت كشور انگلیس را در آن زمان برعهده داشت، از آلفرد كوك خواست تا از «فجایع نازی ها » فیلمی بسازد. كوك این درخواست را پذیرفت، اما در نهایت فقط صحنه هایی از فیلم او در معرض دید عموم قرار گرفت، زیرا نسخه كامل فیلم مورد اشاره، در بردارنده نشانه های مثبت از واقعیت بود كه ادعاهای صهیونیستی مبنی بر كشتار یهود را مورد تردید قرار می داد و زیر سؤال می برد. اما به هر صورت رسانه های صهیونیستی به هر شیوه ممكن از این فیلم بهره برداری كردند. اجساد مردگان و نیز بیماران درحال مرگ را كه براثر بیماری تیفوس مثل مرده های متحرك بودند، به عنوان قربانیان «طرح كشتار» و «نابودسازی» معرفی كردند. توده های مردم به آسان ترین وجه ازطریق تحریفات تصویری فریب داده شدند. برای مردم دیدن قسمتی از یك دیوار، توده ای كفش و اسكلت و یك دودكش كافی بود تا باور كنند كه یك كشتارگاه را مشاهده می كنند. كانون های صهیونیستی با واگذار كردن این مأموریت مهم به هالیوود، یك سلسله فیلم های سینمایی درباره آزادسازی اردوگاه های آلمانی تهیه و تولید كردند. افكار عمومی به مسیری سوق داده شد كه «مرده ها»ی مبتلا به بیماری تیفوس را عنوان «مقتول» و كوره های ویژه سوزاندن اجساد مردگان مبتلا به این بیماری مسری و مهلك را به عنوان «اتاق های گاز ویژه اعدام» و یا «كوره های آدم سوزی» بپذیرد و باور كند. درحالی كه این اتاق های ادعایی كشتار با گاز، درواقع هرگز نه وجود داشتند و نه می توانستند وجود داشته باشند.
درباره اتاق های گاز نه دستور ساخت، نه مطالعه، نه سفارش، نه صورت هزینه و حتی یك سند و یك عكس وجود ندارد. در صدها محاكمه (در اورشلیم ]بیت المقدس[، فرانكفورت، نورنبرگ و غیره...) هیچ مدركی در این باره ارایه نشده است. پروفسور فوریسون می گوید: من در آشویتس بودم در آنجا هیچ «اتاق گازی» وجود نداشت. شاهدانی كه جرأت اظهار چنین جمله ای را داشته باشند، حرف خود را تمام نكرده تحت پیگرد قرار می گیرند. پس از جنگ جهانی دوم، سازمان صلیب سرخ جهانی كه درباره «زمزمه های آشویتس» تحقیق كرده بود؛ واتیكان كه اطلاعات و اسناد بسیاری از لهستان در دست داشت، نازی ها و كسانی كه با آنها همكاری می كردند، همگی اعلام كردند: «اتاق های گاز»؟ ما نمی دانستیم.
اما چگونه می توان از چیزی كه هرگز وجود نداشته اطلاع حاصل كرد. نازیسم مرد و با رهبر خود به خاك سپرده شد. آنچه امروز باقی مانده حقیقت است. باید شهامت بیان آن را داشته باشیم، عدم وجود «اتاق های گاز» و ساختگی بودن افسانه كشتار یهودی ها در جنگ جهانی دوم خبر خوبی برای بشریت مفلوك است. خبری كه صلاح نیست بیش از این آن را پنهان نگه داریم و یا از افشای آن ترسی به خود راه دهیم.
به نوشته فوریسون «بلوف شوآ» یا هولوكاست (افسانه كشتار یهودی ها) نه فقط از لحاظ تبلیغاتی و سیاسی برای كانون های یهودی و صهیونیستی ارمغان فراوان به همراه داشته، بلكه كوه های متراكمی از طلا و پول نیز نصیب آنان كرده است.
مترجم: سید ابوالفرید ضیاءالدینی
منبع:باشگاه مطالعاتی و تحقیقاتی صهیونیسم
نویسنده: روبر فوریسون
منبع : خبرگزاری فارس


همچنین مشاهده کنید