جمعه, ۷ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 26 April, 2024
مجله ویستا

نام محمد صلی الله علیه و آله در آفاق ملکوت


نام محمد صلی الله علیه و آله در آفاق ملکوت
این محمد، فرستاده و پیامبر من، امین، بزرگوار، رازدار و برگزیده من و پاك‌ترین و ناب‌ترین در پیشگاه من، عزیز و دوست من، و برترین پیامبران و محبوب‌ترین آن‌ها و گرامی‌ترینشان نزد من، و نزدیك‌ترین آن‌ها به من، و از همه برایم شناساتر است، او برترین پیغمبران از نظر بردباری، دانش، ایمان، یقین، صدق، نیكوكاری، پاكدامنی، فروتنی، پارسایی و فرمانبرداری از من، است. برای او از حاملین عرشم و سایر آفریدگانم در آسمان‌ها و زمین پیمان گرفتم كه به او ایمان آورده و به پیامبریاش اقرار كنند.
ای آدم! به او ایمان آور تا قرب، منزلت، فضل، نور و وقار تو نزد من بیش‌تر شود.
●توصیف خدا از پیامبر
"ما كان محمد ابا احد من رجالكم ولكن رسول الله و خاتم النبیین و كان الله بكل شیء علیما"(۱)؛ محمد صلی الله علیه و آله هرگز پدر هیچ یك از مردان شما نیست، بلكه پیامبر خدا و خاتم پیامبران است و خداوند به هر چیزی داناست.
فخر دو جهان، خواجه فرخ رخ اسعد
مولای زمان، مهتر صاحبدل امجد
آن سید مسعود و خداوند موید
پیغمبر محمود، ابوالقاسم و احمد
وصفش نتوان گفت به هفتاد مجلد
این بس كه خدا گوید: "ما كان محمد"
بر منزلت و قدرش، یزدان كند اقرار(۲)
در صحف ادریس درباره آفرینش ذریه آدم آمده:
... آدم به گروهی از ذریه خود نگاه كرد، دید از آن‌ها نوری با درخششی خاص پرتو افكن است. از خداوند پرسید: این‌ها چه كسانی‌اند؟ خداوند فرمود: این‌ها پیامبرانند. آدم پرسید: آن‌ها چند نفرند؟ خداوند فرمود:
صد و بیست و چهار هزار نبی كه سیصد و پانزده نفر آن‌ها نبی مرسل‌اند.(۳)
آدم پرسید: پروردگارا! چرا نور آخرین آن‌ها از همه، درخشنده‌تر و تابناك‌تر است؟
خداوند فرمود: به خاطر برتری او بر همه انبیا. آدم پرسید: اسم این پیامبر، چیست؟
خداوند فرمود: "هذا محمد نبیی و رسولی و امینی و نجیبی و نجیی و خیرتی و صفوتی و خالصتی و حبیبی و خلیلی و اكرم خلقی علی و احبهم الی و آثرهم عندی و اقربهم منی و اعرفهم لی و ارجحهم حلما و علما و ایمانا و یقینا و صدقا و برا و عفافا و عباده و خشوعا و ورعا و سلما و اسلاما اخذت له میثاق حمله عرشی فما دونهم من خلائقی فی السموات و الارض بالایمان به و الاقرار بنبوته..."؛ این محمد، فرستاده و پیامبر من، امین، بزرگوار، رازدار و برگزیده من و پاك‌ترین و ناب‌ترین در پیشگاه من، عزیز و دوست من، و برترین پیامبران و محبوب‌ترین آن‌ها و گرامی‌ترینشان نزد من، و نزدیك‌ترین آن‌ها به من، و از همه برایم شناساتر است، او برترین پیغمبران از نظر بردباری، دانش، ایمان، یقین، صدق، نیكوكاری، پاكدامنی، فروتنی، پارسایی و فرمانبرداری از من، است. برای او از حاملین عرشم و سایر آفریدگانم در آسمان‌ها و زمین پیمان گرفتم كه به او ایمان آوردند و به پیامبریاش اقرار كنند.
ای آدم! به او ایمان آور تا قرب، منزلت، فضل، نور و وقار تو نزد من بیش‌تر شود.
او اولین شفاعت كننده و نخستین كسی است كه شفاعتش پذیرفته شود و اولین كسی است كه درهای بهشت برایش گشوده گردند و او داخل شود.
ای آدم! ترا به نام او كنیه دادم پس تو "ابو محمد" هستی.
آدم گفت: به خدا و پیامبرش "محمد" ایمان آوردم.
خداوند فرمود: ای آدم! تو اولین پیامبران و فرستادگانی و فرزندت محمد، خاتم آن‌ها.
چندین هزار سكه پیغمبری زده
اول به نام آدم و آخر به مصطفی(۴)
او اولین كسی است كه در روز رستاخیز، زمین برایش شكافته شود و لباس پوشد و محشور شود.
دانی كه در بیان اذا الشمس كورت
معنی چه گفته اند بزرگان پارسا
یعنی وجود خواجه سر از خاك بركند
خورشید و ماه را نبود آن زمان ضیا(۵)
او اولین شفاعت كننده و نخستین كسی است كه شفاعتش پذیرفته شود و اولین كسی است كه درهای بهشت برایش گشوده گردند و او داخل شود.
ای آدم! ترا به نام او كنیه دادم پس تو "ابو محمد" هستی.
آدم گفت: سپاس خداوندی را كه از نسل من شخصی با چنین فضائلی قرار داد تا در ورود به بهشت، از من پیشی گیرد و بر او حسد نمیورزم.(۶)
پیامبر فرمود: هنگامی كه خداوند تعالی، آدم را آفرید، او را در پیشگاه خود قرار داد. آدم عطسه كرد، خداوند سپاس گفتن را به او الهام كرد؛ خداوند فرمود:
ای آدم! مرا سپاس گفتی، به عزت و بزرگی‌ام سوگند، اگر نمیخواستم در آخرالزمان دو بنده (از نسل تو) بیافرینم، تو را نمیآفریدم.
آدم گفت: به حق حرمت آن‌ها در پیشگاه تو، نام آن دو چیست؟ خداوند فرمود: ای آدم! به طرف عرش نگاه كن.
آدم دو جمله نورانی را دید:
۱ . لا اله الا الله، محمد نبی الرحمه، و علی مفتاح الجنه.
۲ . آلیت علی نفسی، ان ارحم من والاهما، و اعذب من عاداهما.(۷)
امام صادق علیه السلام فرمود: فرزندان آدم در خانه‌ای گرد آمدند، و در این كه "بهترین آفریدگان چه كسانی هستند؟" سخن میگفتند. بعضی گفتند: بهترین آفریدگان خداوند، پدر ما آدم است. عده‌ای گفتند: بهترین آفریدگان، فرشتگان مقربند. تعدادی گفتند: حاملین عرش، بهترین آفریدگان‌اند. هبهٔ الله (از فرزندان آدم)(۸) به جمع آن‌ها آمد، یكی از آن‌ها گفت: آن كه گشاینده مشكل شماست، آمد.
ابی سعید خدری گوید: با پیامبر نشسته بودیم، مردی آمد و گفت: ای پیامبر خدا! منظور از "عالین" در این سخن خداوند خطاب به ابلیس، چیست؟ "استكبرت ام كنت من العالین"؛ آیا استكبار ورزیدی یا از بلند مرتبگان بودی؟ "عالین" كه از فرشتگان برترند، چه كسانیاند؟
پیامبر فرمود: من، علی، فاطمه، حسن و حسین.
دو هزار سال قبل از این كه خداوند، آدم را بیافریند ما پنج تن در سرادق عرش، خداوند را تسبیح میگفتیم و فرشتگان در تسبیح از ما پیروی میكردند.
هبهٔ الله سلام كرد و نشست و پرسید: چه كار میكردید؟ گفتند: در این اندیشه بودیم كه، بهترین آفریده خداوند چه كسی است؟
هبهٔ الله گفت: كمی صبر كنید تا برگردم. او نزد پدر آمد و گفت: ای پدر! برادرانم در این كه بهترین آفریده‌های خداوند چه كسی است، بحث میكردند. از من پرسیدند، ندانستم. آدم گفت: در پیشگاه خداوند ایستاده بودم، دیدم این جمله بر عرش نوشته شده است:
"بسم الله الرحمن الرحیم، محمد و آل محمد خیر من برا الله(۹)؛ محمد و خاندانش، بهترین آفریدگان خدایند."
پیامبر اكرم صلی الله علیه و آله در سخنی طولانی، شب معراج را بیان میفرمایند؛ از جمله این كه:
در آسمان سوم فرشتگان بر من سلام كردند و جویای حال برادرم (علی) شدند؛ گفتم: او در زمین است. آیا شما او را میشناسید؟ گفتند: چگونه او را نشناسیم در حالی كه هر سال، بیت المعمور را زیارت كرده، میبینیم اطراف آن پوششی سفید است كه بر آن، نام محمد و علی و حسن و حسین و سایر ائمه و شیعیان آن‌ها نوشته شده است.(۱۰)
پیامبر میفرماید: در شب معراج وقتی از آسمان هفتم گذشتم و با جبرئیل به سدرهٔ المنتهی رسیدم، دیگر جبرئیل با من همراهی نكرد؛ به جبرئیل گفتم: در چنین مكانی مرا ترك میگویی؟ جبرئیل گفت: به حق كسی كه تو را به پیامبری برانگیخته، هیچ پیامبری و هیچ فرشته مقربی در این مكان راه نیافته است.
شبی برنشست از فلك برگذشت
به تمكین و جاه از ملك در گذشت
چنان گرم در تیه قربت براند
كه بر سدره جبریل ازو باز ماند
بدو گفت سالار بیت الحرام
كه ای حامل وحی، برتر خرام
چو در دوستی مخلصم یافتی
عنانم ز صحبت چرا تافتی؟
بگفتا فراتر مجالم نماند
بماندم كه نیروی بالم نماند
اگر یكسر موی برتر پرم
فروغ تجلی بسوزد پرم(۱۱)
پیامبر صلی الله علیه و آله چنین ادامه می دهد:
از دریاهای نور گذشتم تا این كه پروردگارم مرا در جایگاهی نزد خود از ملكوت رحمان، قرار داد كه دوست میداشتم... پس به طرف راست عرش توجه كردم، دیدم بر پایه راست عرش چنین نوشته شده است:
"لا اله الا انا وحدی لا شریك لی، محمد رسولی ایدته بعلی. یا احمد شققت اسمك من اسمی انا الله المحمود الحمید و انا الله العلی و شققت اسم ابن عمك علی من اسمی...(۱۲)؛ نیست خدایی جز من، یگانه‌ام و بیهمتا؛ محمد فرستاده من است، او را به علی پشتیبانی كردم؛ ای احمد! نام تو از نام خود برگرفتم. من خدای محمود حمیدم و من خدای بلند مرتبه‌ام و نام پسر عمت "علی" را نیز از نام خود برگرفتم.
ابی سعید خدری گوید: با پیامبر نشسته بودیم، مردی آمد و گفت: ای پیامبر خدا! منظور از "عالین" در این سخن خداوند خطاب به ابلیس، چیست؟
"استكبرت ام كنت من العالین"(۱۳)؛ آیا استكبار ورزیدی یا از بلند مرتبگان بودی؟
"عالین" كه از فرشتگان برترند، چه كسانیاند؟
پیامبر فرمود: من، علی، فاطمه، حسن و حسین.
دو هزار سال قبل از این كه خداوند، آدم را بیافریند ما پنج تن در سرادق(۱۴) عرش، خداوند را تسبیح میگفتیم و فرشتگان در تسبیح از ما پیروی میكردند.
پرتو نور سرادقات جلالش از عظمت، ماورای فكرت دانا
هنگامی كه خداوند آدم را بیافرید، به فرشتگان فرمان داد كه آدم را سجده كنند؛ و ما پنج تن را امر به سجده نفرمود. همه فرشتگان سجده كردند، جز ابلیس، پس خداوند فرمود: "استكبرت ام كنت من العالین."
یعنی از این پنج نفر كه اسمشان در سرادق عرش نوشته شده است.(۱۵)
هنگامی كه خداوند آدم و حوا را به بهشت وارد كرد، آن دو به جایگاه محمد، علی، فاطمه، حسن، حسین و امامان نگاه كردند، دیدند برترین جایگاه‌ها در بهشت است. گفتند: پروردگارا! این جایگاه چه كسانی است؟ خداوند فرمود: سرتان را بلند كرده و به ساق عرش دیده افكنید. نگاه كردند، دیدند با نور خدایی بر ساق عرش نام محمد، علی، فاطمه، حسن، حسین و امامان دیگر ثبت است.آدم و حوا پرسیدند: پروردگارا! مقام و منزلت آن‌ها در پیشگاه تو، چه مقدار است؟ خداوند فرمود: اگر آن‌ها در نسل شما نبودند؛ شما دو نفر را نمیآفریدم. این‌ها گنجینه داران دانش من و امینان بر اسرارم هستند. بپرهیزید از این كه بر آن‌ها حسد ورزید و خواهان منزلت آن‌ها در پیشگاه من باشید كه اگر چنین باشید، "فتكونا من الظالمین"(۱۶)؛ پس از ستمكاران خواهید بود.
پس از رانده شدن آدم و حوا از بهشت به علت نافرمانی، و جایگزین شدن بر روی زمین، خداوند برای پذیرش توبه آنان، جبرئیل را حامل پیامی از سوی خود برای آن دو قرار داد كه: شما بر خود ستم كردید، اگر میخواهید خداوند توبه شما را بپذیرد، او را به حق همان نام‌هایی كه در ساق عرش دیدید، سوگند دهید.
آدم و حوا گفتند:
"اللهم انا نسالك بحق الاكرمین علیك محمد و علی و فاطمه و الحسن و الحسین و الائمه الاتبت علینا و رحمتنا"
و خداوند توبه شان را پذیرفت.
پس از رانده شدن آدم و حوا از بهشت به علت نافرمانی، و جایگزین شدن بر روی زمین، خداوند برای پذیرش توبه آنان، جبرئیل را حامل پیامی از سوی خود برای آن دو قرار داد كه: شما بر خود ستم كردید، اگر میخواهید خداوند توبه شما را بپذیرد، او را به حق همان نام‌هایی كه در ساق عرش دیدید، سوگند دهید.
آدم و حوا گفتند:
"اللهم انا نسالك بحق الاكرمین علیك محمد و علی و فاطمه و الحسن و الحسین و الائمه الاتبت علینا و رحمتنا"
و خداوند توبه شان را پذیرفت.(۱۷)
امام صادق علیه السلام میفرماید: آدم به پیشگاه خداوند چنین دعا كرد:
"یا رب بحق محمد و علی و فاطمه والحسن والحسین الاتبت علی"؛ پروردگارا! به حق محمد، علی، فاطمه، حسن و حسین، توبه مرا بپذیر."
خداوند به آدم وحی كرد: ای آدم! محمد را از كجا شناختی؟
آدم گفت: هنگامی كه مرا آفریدی، دیدم در عرش نوشته شده:
"محمد رسول الله، علی امیرالمومنین."(۱۸)
محمد كافرینش هست خاكش
هزاران آفرین بر جان پاكش
چراغ افروز چشم اهل بینش
ریاحین بخش باد صبحگاهی
كلید مخزن گنج الهی
به معنی كیمیای خاك آدم
به صورت توتیای چشم عالم(۱۹)
خالد صیرفی گوید: از علی بن موسی الرضا پرسیدم: نقش انگشتر امیرالمومنین چه بود؟
حضرت فرمود: چرا از آن كه قبل از او بوده، نپرسیدی؟
گفتم: آن چیست؟
فرمود: نقش انگشتر آدم این بود:
"لا اله الا الله، محمد رسول الله" و با همین انگشتر از آسمان به زمین آمد.
در دنباله همین حدیث آمده:
وقتی كه حضرت ابراهیم را در منجنیق گذاشتند تا در آتش افكنند، جبرئیل خشمناك شد. خداوند به او وحی كرده، پرسید: چرا خشمناك شدی؟ جبرئیل گفت: پروردگارا! خلیل تو كه در روی زمین جز او كسی تو را پرستش نمیكند، دشمن تو و او بر او دست یافته است! خداوند فرمود: ساكت شو. بنده‌ای مانند تو كه میترسد فرصت را از دست دهد، شتاب میكند؛ اما من هر وقت خواستم بنده‌ام را نجات میدهم. جبرئیل از سخن خود توبه كرده به طرف ابراهیم رفت، به او گفت: آیا نیازی داری؟ ابراهیم گفت: نیازی به تو ندارم. پس از این، خداوند برای ابراهیم انگشتری فرستاد كه در آن شش جمله بود:
"لا اله الا الله، محمد رسول الله، لاحول ولا قوه الا بالله، فوضت امری الی الله، اسندت ظهری الی الله، حسبی الله"؛ ... كارم را به خدا واگذار كردم، به خداوند تكیه كردم، خداوند مرا بس است.
خداوند به او وحی كرد: این انگشتر را در دست كن كه من آتش را بر تو سرد و سلامت گردانم.
امام رضا علیه السلام فرمود: نقش نگین انگشتر پیامبر چنین بود:
"لا اله الا الله، محمد رسول الله"
انس بن مالك از پیامبر اكرم صلی الله علیه و آله روایت میكند كه آن حضرت فرمود:
هنگامی كه خداوند خواست قوم نوح را هلاك كند، به نوح وحی فرمود كه: از درخت ساج تخته‌هایی تهیه كند. پس از آن كه نوح آن‌ها را آماده كرد، نمیدانست با آن‌ها چه كند. جبرئیل فرود آمد و نقشه كشتی را به او داد و نیز صندوقی برای او آورد كه در آن صد و بیست و نه هزار میخ بود، نوح در ساختن كشتی از آن‌ها استفاده كرد. در پایان، پنج میخ باقی ماند، نوح به یكی از آن‌ها دست زد كه نوری به دستش تابید و میخ، چون ستاره درخشانی در كرانه آسمان، روشن شد. نوح حیرت زده شد. خداوند میخ را به سخن آورد و با زبانی رسا گفت: من به نام بهترین پیامبران، محمد بن عبدالله میباشم.
پس جبرئیل فرود آمد: نوح گفت: ای جبرئیل! این میخ چیست كه مانند آن را ندیدم؟ جبرئیل گفت: این به نام سرور پیامبران، محمدبن عبدالله است. آن را در جلوی سمت راست كشتی بزن. سپس نوح به میخ دوم دست زد، تابشی كرد و روشن شد. از جبرئیل پرسید: این میخ چیست؟
جبرئیل گفت: این میخ به نام برادر و پسر عم پیامبر، سرور اوصیا، علی بن ابیطالب است. آن را در جلوی سمت چپ بزن.
سپس دست به میخ سوم برد، میخ پرتو افكند و تابشی كرده، روشن شد. جبرئیل گفت: این میخ به نام فاطمه است؛ آن را در كنار میخ پدرش نصب كن. نوح دست به میخ چهارم برد، تابشی كرد و روشن شد. جبرئیل گفت: این میخ به نام حسن است؛ آن را در نزدیك میخ پدر وی به كار بگیر.
نوح دست به میخ پنجم برد، تابشی كرد و روشن شد و تر گشت. جبرئیل گفت: این میخ به نام حسین است، آن را در كنار میخ پدرش بكوب.
نوح پرسید: ای جبرئیل! این تری در میخ پنجم چیست؟ جبرئیل گفت: این خون است. سپس داستان شهادت حسین علیه السلام را برای نوح بیان كرد.
●حدیث لوح
ابوبصیر از امام صادق علیه السلام روایت كند كه آن حضرت فرمود: پدرم محمدبن علی (امام باقرعلیه السلام) به جابر بن عبدالله انصاری فرمود:
من با تو كاری دارم؛ چه موقع میتوانم با تو در میان بگذارم؟
جابر گفت: هر وقت دوست داشته باشید. پس روزی پدرم با او تنها شد و به او گفت: ای جابر! درباره لوحی كه در دست مادرم فاطمه علیهاالسلام دیدی، سخن بگو و برایم بیان كن كه مادرم راجع به نوشته‌های آن لوح، به تو چه گفت.
جابر گفت: خدا را گواه میگیرم كه در زنده بودن رسول خدا به خانه مادرت فاطمه ـ صلوات الله علیها ـ رفتم و تولد حسین علیه السلام را به او تبریك گفتم.
پس در دست فاطمه لوحی سبز رنگ دیدم كه به گمانم از زمّرد بود و در آن نوشته سپیدی چون نور خورشید، مشاهده كردم. به فاطمه گفتم: پدر و مادرم فدایت باد، ای دختر رسول خدا! این لوح كه در دست شماست چیست؟
فاطمه فرمود: ای جابر! خدای تعالی این لوح را به رسول الله صلی الله علیه و آله هدیه كرده و در آن، نام پدرم و شوهرم و دو پسرم و امامان از نسل من نوشته شده است. پدرم آن را به من بخشید تا مرا خوشحال كند.
جابر ادامه میدهد: مادرت آن لوح را به دستم داد، آن را خواندم و از آن رونویسی كردم.
پدرم از جابر پرسید: آیا آن نسخه را در اختیار داری كه به من نشان دهی؟
جابر گفت: آری! پس پدرم با جابر به خانه شان رفت. در آن جا پدرم نوشته‌ای بر پوست بیرون آورد و به جابر گفت:
تو در نسخه خود نگاه كن تا من از روی نسخه خود بخوانم. جابر نسخه خود را نگاه میكرد و پدرم میخواند، دو نسخه حتی در یك حرف اختلاف نداشت.
جابر گفت: خدا را گواه میگیرم كه من عین این نوشته را در لوح فاطمه دیدم:
این نوشته‌ای است از خدای عزیز حكیم، برای محمد، نبی و فرستاده و نور و سفیر و حجاب و دلیل پروردگارش كه روح الامین جبرئیل از پیشگاه پروردگار جهانیان آورده است.
ای محمد! نام‌های مرا بزرگ دار و نعمت‌هایم را سپاس گوی و بخشش‌هایم را انكار مكن. پس همانا من خدایم، نیست خدایی جز من؛ درهم شكننده گردنكشان و انتقام گیرنده برای ستمكشان و حاكم روز رستاخیز. نیست خدایی جز من. كسی كه به چیزی جز بخشش من امید دارد یا از چیزی جز عدل من بترسد، او را چنان عذاب كنم كه احدی از جهانیان را همانند او، عذاب نكرده باشم. پس تنها مرا پرستش كن و تنها بر من توكل نما.
من هیچ پیامبری را مبعوث نكردم جز این كه پس از دوران رسالت و مدت زندگانی‌اش، جانشینی برای او برگزیدم. (ای محمد)، من تو را بر همه پیامبران، و جانشین تو (علی) را بر همه اوصیا برتری دادم. و تو را گرامی داشتم به فرزند زادگانت حسن و حسین، پس حسن را بعد از پدرش معدن دانشم قرار دادم و حسین را خزانه دار وحی ام، و او را به شهادت گرامی داشتم و در پایان، او را به سعادت رساندم؛ او برترین شهیدان و بالاترین مقام شهادت را داراست و كلمه تامه‌ام را با او قرار دادم و حجت رسای من نزد اوست و به عترت او پاداش و مكافات میدهم. پس از او علی سیدالعابدین و زینت اولیائم مقرر شد، سپس پسرش شبیه جدش محمود محمد، باقر (شكافنده) علم من و معدن حكمتم.
به زودی كسانی كه درباره جعفر صادق تردید میكنند، هلاك میشوند. آن كه او را نپذیرد، مرا نپذیرفته، سخن حقی است از جانب من كه جایگاه او را برتر دادم و هر آینه او را شادمان كنم به دوستان و پیروان و یارانش. پس از او موسی را برگزیدم. پس از او فتنه‌ای كور و تاریك رقم زنم، كه رشته واجباتم بریده نشود و حجت من پنهان نمیماند. همانا اولیاء من خوشبختند.
آگاه باشید هر كس یكی از ایشان را انكار كند نعمت مرا انكار كرده و كسی كه آیه‌ای از كتاب من را تغییر دهد، بر من افترا بسته، وای بر افترا زنندگان و منكرین پس از بنده‌ام موسی كه حبیب و برگزیده من است.
آگاه باشید تكذیب كننده امام هشتم، تكذیب كننده همه امامان و اولیاء من است. علی (بن موسی) ولی و یاور من است. عفریتی مستكبر او را میكشد و در شهری كه بنده صالح ذوالقرنین آن را بنا گذاشته، در كنار بدترین آفریده‌هایم(۲۰) به خاك سپرده میشود. سخن حقی است از جانب من، چشم او(امام هشتم) را به فرزندش و جانشین او، محمد (امام جواد) روشن كنم؛ او كه وارث علم پدر و معدن دانش و جایگاه سر من و حجت من بر خلق است. بنده‌ای به او ایمان نیاورد مگر این كه بهشت را جایگاه او گردانم و شفاعت او را در هفتاد كس از خاندانش كه سزاوار دوزخ باشند، بپذیرم.
سعادت را برای فرزندش علی (امام هادی) به پایان برم؛ او كه ولی و یاور و گواه در آفریدگانم است، او امین بر وحی من است. از او دعوت كننده به راهم و خزینه دار دانشم، حسن عسكری را به وجود آورم.
سپس دینم را به فرزندش محمد (حجهٔ بن الحسن) كه رحمت برای جهانیان است، كامل كنم. در اوست كمال موسی، و بهاء عیسی، و صبر ایوب. او سرور اولیاء من است. در غیبت او اولیاء من خوار شوند و سرهای (بریده) آن‌ها هدیه میشود، كشته میشوند و سوخته میگردند. پیوسته ترسان و هراسان‌اند، زمین از خون آن‌ها رنگین شود، زنانشان صدا را به ناله و گریه بلند كنند. آن‌ها به راستی اولیاء من هستند؛ به وسیله آن‌ها هر فتنه كور و تاریك را برطرف كنم، لغزش‌ها و تنگناها و غل‌ها به واسطه آن‌ها از بین برم. بر آنان باد درود و رحمت پروردگارشان، آن‌ها راه یافتگانند.
ابوبصیر گوید: اگر در عمر خود جز این حدیث را نشنوی، برای تو بس است؛ آن را جز از اهلش نگهدار.(۲۱)
پی نوشت‌ها:
۱ . احزاب / ۴۰.
۲ . ادیب الممالك فراهانی.
۳ . نبی مرسل: پیامبری كه آیین مستقل دارد، نبی: آیین پیامبر مرسل را تبلیغ میكند.
۴ و ۵ ـ سعدی
۶ . بحارالانوار، ج ۱۱، ص ۱۵۱.
۷ . همان، ص ۱۱۴.
۸ . در بعضی روایات نیز آمده كه هبهٔ الله فرزند هابیل بوده است. (همان، ص ۲۴۶) و در بعضی آمده كه هبهٔ الله همان شیث است. (همان، ص ۲۶۵).
۹ . همان، ص ۱۱۵.
۱۰ . فروع كافی، ج ۳، ص ۴۸۴.
۱۱ . سعدی.
۱۲ . بحارالانوار، ج ۱۸، ص ۳۱۲.
۱۳ . ص / ۷۵.
۱۴ . سرادق: سراپرده.
۱۵ . بحارالانوار، ج ۱۱، ص ۱۴۲.
۱۶ . بقره / ۳۵.
۱۷ . بحارالانوار، ج ۱۱، ص ۱۷۴.
۱۸ . همان، ص ۱۸۱.
۱۹ . نظامی.
۲۰ . هارون الرشید.
۲۱ . اصول كافی، ج ۱، ص ۵۲۸، دارالكتب الاسلامیه، تهران / احتجاج طبرسی، ج ۱، ص ۱۶۲.
منبع:
مجله كوثر، شماره (۵۰) ، با تصرف
منبع : تبیان


همچنین مشاهده کنید