جمعه, ۷ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 26 April, 2024
مجله ویستا


شاعری برای مبارزه


شاعری برای مبارزه
سید رضا میرزاده عشقی در سال ۱۲۷۳ هـ.ش در شهر همدان دیده به جهان گشود. ابتدا در مكتب خانه های محلی آن شهر خواندن و نوشتن را فرا گرفت و از هفت سالگی در مدرسه الفت و سپس آلیانس تهران به تحصیل پرداخت. در این مدارس زبان فارسی و فرانسه را به خوبی آموخت. پیش از به پایان رسیدن تحصیل در تجارتخانه شخصی فرانسوی مشغول كار متر جمی شد و در سن هفده سالگی به صورت رسمی از ادامه تحصیل بازماند.
بعد از مدتی به زادگاه خود بازگشت و در سال ۱۲۹۴ هـ.ش در این شهر روزنامه ای به نام «نامه عشقی» منتشر كرد. در این هنگام كه همزمان با اوائل جنگ جهانی اول بود عشقی به طرفداری از عثمانی ها با مهاجران ایرانی كه از غرب ایران به سوی استانبول می رفتند همگام شد و همراه مهاجرین به آنجا رفت.وی مدت سه سال را در استانبول به سر برد. در این شهر مدتی جزو مستمعین آزاد دارالفنون باب عالی بود و از كلاس های علوم اجتماعی و فلسفه این مركز استفاده كرد و در آنجا نخستین اشعار خود را سرود. وی در این مدت مصائب گوناگونی را تحمل و رنج تهیدستی را به تمام معنی درك كرد. سه سال توقف در این شهر ایشان را به شعرای نو پرداز آن روز ترك آشنا كرد و در شیوه و طرز بیان وی از حیث لفظ و معنی تغییر كامل حاصل شد. عشقی در استانبول نخستین آثار خود مانند نوروزی نامه و «اپرای رستاخیز شهریاران ایران» كه اثر مشاهدات او از ویرانه های شهر مدائن به هنگام عبور از بغداد و موصل به استانبول بود را به صورت نظم به رشته تحریر درآورد.
عشقی در سال ۱۲۹۸ هـ.ش به ایران بازگشت ابتدا به همدان و بعد از چندی به تهران آمد و در این شهر با جمعی از نویسندگان آن روز ایران ارتباط برقرار كرد. در این زمان بود كه مبارزات سیاسی خود را آغاز كرد. ذوق و احساسات ادبی او آمیخته با احساسات وطن پرستی و آزادی خواهی موجب گردید كه در صحنه های اجتماعی و سیاسی از او شاعر و نویسنده ای جسور، بی باك و از خود گذشته بسازد. در این تاریخ او از مخالفین قرارداد ۱۹۱۹ م بود كه در این زمینه اشعاری می سرود و منتشر می ساخت. بعد از افتتاح مجلس چهارم او از افكار حزب سوسیالیست كه در اقلیت بودند طرفداری می كرد در این مبارزه سیاسی نیش قلم وی بیش از همه متوجه وثوق الدوله عاقد قرارداد معروف ایران و انگلیس بود.
انتشار مقالات و اشعار آتشین شاعر بر ضد هیأت حاكمه كه در این زمان در روزنامه قانون به چاپ می رسید باعث گردید كه وثوق الدوله دستور دستگیری او را صادر نماید. عشقی در فروردین ماه سال ۱۳۰۰ هـ.ش امتیاز انتشار روزنامه قرن بیستم را دریافت كرد و موفق شد در اردیبهشت و خرداد همان سال پنج شماره ۱۶ صفحه ای منتشر نماید. پس از تعطیلی و وقفه هجده ماهه، در دوره دوم این روزنامه، از دی ماه ۱۳۰۱ تا فروردین ۱۳۰۲ شانزده شماره چهار صفحه ای دیگر نیز از این نشریه منتشر شد و در تیرماه سال ۱۳۰۳ نیز تنها یك شماره هشت صفحه ای از این روزنامه انتشار یافت كه آخرین شماره این نشریه به شمار می رود.
عشقی در شیوه كار روزنامه نگاری از شعر برای بیان احساسات سیاسی و از هجو و هزل و نثر برای بحث و روشنگری در موضوع های مورد علاقه اش استفاده می كرد كه گویی با زبان منظوم راحت تر می توانست به كسانی كه از نظر سیاسی با آنها مخالف بود پرخاش كند، نثر او نسبت به اشعارش به مراتب خویشتندارانه تر است.
عشقی در نوشته هایش بر مذهب به عنوان نیروی اجتماعی مهمی جهت مبارزه با ظلم و جور تأكید داشت. در روزنامه قرن بیستم به معرفی چند روزنامه اسلامی منتشره آن زمان نیز پرداخت كه از آن جمله می توان به اعلام انتشار روزنامه «صدای اسلام» اشاره كرد كه انتشار آن در اسفند ماه سال ۱۳۰۱ شروع شد.میرزاده عشقی شاعری انقلابی و وطن پرست بود او در «سه تابلوی مریم» كه یكی از بهترین كارهای شعری او به شمار می رود و به سبكی نو سروده شده است در خصوص انقلاب مشروطه كه به بیراهه رفته است ابراز تأسف و گلایه دارد. یكی از زمینه های اصلی مبارزات عشقی در اواخر عمرش مبارزه با شعار جمهوری رضاخانی بود، مبارزه ای كه با درج اشعار و مقالات و كاریكاتورهای تند و گزنده در آخرین شماره روزنامه قرن بیستم به كشته شدنش انجامید. عشقی با آن كه اساساً از نظر تفكرات سیاسی طرفدار رژیم جمهوری بود معهذا با چنان جمهوری كه سردار سپه و اطرافیان او می خواستند تشكیل دهند شدیداً مخالف بود.
عشقی در صبح روز پنجشنبه دوازدهم تیرماه ۱۳۰۳ در منزل مسكونی اش واقع در دروازه دولت، سه راه سپهسالار، كوچه قطب الدوله به وسیله نیروهای سرتیپ درگاهی(رئیس شهربانی حكومت سردار سپه) به قتل رسید. و بدین سان نخستین قتل به جرم قلم در كارنامه خاندان پهلوی به ثبت رسید. درباره مقام و ارزش فعالیت های ادبی او منتقدان متفاوت نوشته اند بعضی او را یكی از پیشوایان شایسته و مسلم سبك نو در شعر و مقاله نویسی می دانند و عده ای دیگر با اذعان به این نكته اظهار می دارند كه او به علت فقدان مطالعات لازم در ادبیات كلاسیك ایران و جهان چندان مایه علمی ندارد و به قول ملك الشعراء بهار: «شاعری است عوام كه در تصویر صحنه تاریخ و ادبیات وصفی توانایی كم نظیری دارد. عواطف و تأثیرات خود را از اوضاع زمان و نظر خود را در سیاست و احساس و دریافت خویش را از عشق و مناظر طبیعت با شور و ذوق و سادگی و صمیمیت و استادی كامل می تواند نمایش دهد.» نوشته اند كه وی چند روز قبل از مرگ حال آشفته ای داشته است و ترور خود را پیش بینی كرده بود.
ملك الشعرای بهار در مقاله كه در روز یكشنبه ۱۵ سرطان ۱۳۰۳ در روزنامه قانون(شماره ۶۱) به چاپ رسید در خصوص مرگ عشقی نوشت: «عشقی مرگ خود را یقین داشت. یك ماه و نیم قبل از آن، عشقی در صحرای عباس آباد یك شب در زیر آسمان تیره و گرفته ای به من گفت: (ما را خواهند كشت) و با من بوسه وداع مبادله نمود. بیست روز پیش از این نیز خواب دیده بود كه كسی او را در شمیران با گلوله زده و سپس او را به نظمیه جلب نموده اند و از نظمیه وی را در یك چهار طاقی مخروبه برده اند و به ناگاه رخنه های چهار طاقی هم با ریزش خاك مسدود شده و عشقی در آن نقطه مدفون مانده است. این خواب را چند بار برای من گفت و مخصوصاً در روز قبل از مرگش باز آن را در حضور من و یك نفر دیگر از رفقای روزنامه نویس تجدید نمود و گفت مرا خواهند كشت.
رحیم زاده صفوی نیز در روزنامه شهاب كه در تیرماه ۱۳۰۳ بعد از واقعه قتل عشقی به چاپ رسید مطلبی به همین مضمون نگاشته است: نوشته اند بعد از اصابت گلوله تا مرگ وی حدود چهار ساعت طول كشید.
فردای آن روز جنازه وی با حضور عده كثیری از اهالی تهران؛ علما، فضلا، كسبه، و... با ابهت و احترام مخصوصی كه كمتر نظیر آن تا آن زمان دیده شده بود تشییع و در گورستان ابن بابویه به خاك سپرده شد.
عبدالله مستوفی در جلد سوم تاریخ اجتماعی و اداری دوره قاجاریه عده تشییع كنندگان را بیست الی سی هزار نفر نوشته است و در روزنامه قانون(شماره ۶۱) كه در آن تاریخ منتشر گردید نوشتند: «قریب به سی هزار نفر از مسجد سپهسالار، خیابان شاه آباد، لاله زار، ناصریه، بازار تا دم دروازه حضرت عبدالعظیم با مراثی و ذكر مصائب اجداد آن سید مرحوم جنازه را مشایعت و دو ساعت بعد از ظهر جمعه با حضور عده كثیری مراسم تدفین به عمل آمد.بیست و هفت سال بعد در مرداد ماه سال ۱۳۳۰ به اهتمام روزنامه اصناف سنگ قبری بر گورش بنا نهادند كه امروز همچنان در سكوت و خلوت گورستان ابن بابویه پابرجاست ولی عشقی نیازی به سنگ قبر ندارد چرا كه بر این باوریم او هیچ گاه نمرده است.
مریم فریام منش
منبع : روزنامه همشهری


همچنین مشاهده کنید