شنبه, ۸ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 27 April, 2024
مجله ویستا


اکو: نگران آینده کتاب نیستم


اکو: نگران آینده کتاب نیستم
روز اول نوامبر سال ۲۰۰۳ میلادی امبرتواکو نویسنده رمان مشهور «نام گل سرخ» و استاد نشانه شناسی در دانشگاه های ایتالیا، به مناسبت بازسازی و افتتاح کتابخانه بزرگ اسکندریه مصر سخنرانی مبسوطی درباره حافظه تاریخی انسان و آینده کتاب به زبان انگلیسی ایراد کرد که متن کامل آن در روزنامه الاهرام و سایت های اینترنتی منتشر شده است. در عصر حاضر، عصر اطلاعات و ارتباطات و فراگیر شدن اینترنت در تمام نقاط جهان و اختراع دستگاه های جدید و امکان چاپ کتاب های تک نسخه ای و کتاب های الکترونیکی، نظرات و دیدگاه های امبرتواکو قابل تأمل است. خلاصه این سخنرانی از نظرتان می گذرد.
حافظه نباتی و حافظه معدنی. «حافظه معدنی دو نوع است» یک نوع آن الواح گلی و ستون های سنگی که حدود هزار سال قبل متونی بر آنها نقر و حک شده اند. نوع دوم، حافظه الکترونیکی کامپیوتر های امروزی است که با سیلیکون ساخته شده اند. حافظه دیگر، حافظه نباتی است، که ابتدا بر روی پاپیروس ها نشان داده شدند و بعدها در کتاب هایی از جنس کاغذ منعکس شد.
برخی احتمالاً از قریب الوقوع بودن «مرگ کتاب» در عصر کامپیوتر و اینترنت سخن می گویند. با تمام این حرف ها باید گفت: «اگر چنانچه قرار باشد کتاب هم، مثل الواح گلی و سنگ نبشته های تمدن های باستانی، از عرصه اجتماع محو شود» این موضوع دلیل موجهی برای از بین بردن کتابخانه ها نخواهد بود. هر اتفاقی که بیفتد کتابخانه ها را مانند موزه ها که محل نگهداری کشفیات دوران گذشته است، باید حفظ کرد. با این وصف، ستودن کتابخانه ها توسط من تا حدی با خوش بینی همراه است. من به آن دسته از افرادی تعلق دارم که چشم اندازی کم و بیش امیدوار کننده برای کتاب های چاپی ترسیم می کنند و همه تشویش ها پیرامون از بین رفتن آنها را تنها یک نمونه دیگر از دلنگرانی ها و در نهایت هراس از هزاره ای که پایان همه چیزها، از جمله جهان، می دانند.
بارها در جریان مصاحبه های مختلف ناگزیر از دادن پاسخ به این گونه پرسش ها بوده ام؛ آیا رسانه های جدید الکترونیکی باعث حذف کتاب می شوند
آیا شبکه ها، ادبیات چاپی را حذف خواهد کرد آیا تمدن جدید هایپرتکست اندیشه تألیف را از بین خواهد برد اجازه بدهید، بحث خود را با یک داستان مصری، هرچند آن را یک یونانی تعریف کرده، آغاز کنم. مطابق گفتار افلاطون در رساله فدروس، ثیوت یا هرمس که خالق عمل نوشتار است، هنر خود را نزد تاموس، فرعون مصر می برد و او با دیدن این ابتکار تازه، زبان به تحسین می گشاید. چرا که این عمل انسان را قادر خواهد ساخت، موضوعات فراموش شدنی را از این طریق به خاطر آورد. اما خوشحالی فرعون، کامل نیست، و به همین علت خطاب به هرمس می گوید: «ای ثیوت مبتکر، حافظه عطیه ای الهی و ارزشمند است که با ممارست و تمرین باید آن را فعال نگاه داشت. اما با ابتکار تو دیگر مردم برای تقویت حافظه از خود رغبتی نشان نمی دهند» و در این صورت، اشخاص به کمک ابزارهایی صرفاً بیرونی موضوعات مورد نظر را به خاطر خواهند آورد و نه با کوشش درونی. این نگرانی فرعون اکنون برای ما کاملاً قابل فهم است. نوشتار مانند هر ابتکار و اختراع دیگر در زمینه تکنولوژی، توان حافظه انسان را تقلیل داده، در حالی که با این ادعا ساخته شده که آن را تقویت کند. نوشتار از این نظر خطرناک بود که قدرت حافظه را کاهش می داد.
نوشته افلاطون بدون شک متناقض نمایی است. او علیه نوشتار داد سخن می داد، در حالی که خود قلم به دست می گرفت و این گونه وانمود می کرد که این بحث را سقراط راه انداخته که خود چیزی نمی نوشت، چنان که پیداست او را به خاطر منتشر نکردن گفتار هایش ارج می نهاده است.
امروز به دو دلیل ساده کسی با تاموس بابت نگرانی هایش هم رأی نیست؛ اول این که در حال حاضر ما به این درک رسیده ایم که کتاب ها عاملی برای اندیشیدن دیگران به جای مانیستند، حتی بر عکس آنها وسیله ای هستند که زمینه بیشتری برای تفکرات ما فراهم می کنند. فقط پس از پیدایش نوشتار بود که امکان شکل گیری خلق شاهکاری در باره جریان آزاد و سیال ذهن به نام «درجست وجوی زمان از دست رفته» پروست فراهم شد. دوم این که اگر روزی روزگاری مردم برای از یاد نبردن موضوعات، ناگزیر از تربیت و تقویت حافظه خود بوده اند، پس از پیدایش نوشتار، مجبور شده اند که برای فراموش نکردن مطالب کتاب ها، حافظه شان را تربیت کنند. بنابراین کتاب سبب فعال شدن و تقویت حافظه می شود و آن را تحذیر نمی کند. با این همه، فرعون ، از یک هراس دائمی حرف می زند. این که یک دستاورد تازه می تواند به نابودی چیزی منجر شود که درنظر ما ارزشمند و بار آور است.
در دهه ۶۰ میلادی، مارشال مک لوهان کتابی به نام «کهکشان «گوتنبرگ» نوشت و در آن جا اعلام کرده که دوران تفکرات خطی، ناشی از اختراع صنعت چاپ، به پایان خود نزدیک شده و رفته رفته جای خود را به نوعی درک و دریافت بسیار گسترده تر و فراگیر تر می دهد که از طریق تصاویر تلویزیونی و سایر لوازم الکترونیکی حاصل می شود. در نتیجه، اگر خود مک لوهان هم نمی گفت، یقیناً بسیاری از خوانندگان اثر او انگشت اشاره خود را اول به سمت تلویزیون می گرفتند و بعد به سمت یک کتاب چاپی و می گفتند: «این، آن را نابود خواهد کرد». اما فعلاً اجازه بدهید به ساده ترین سؤال از میان سؤالات تکراری همیشگی بپردازم . چنان که به این سؤال پاسخ داده شود، پاسخ موارد دیگر واضح تر و آسان تر خواهد بود. سؤال مذکور این است: آیا اینترنت، سیستم های مولتی مدیا و یا متن های هایپر تکست باعث نابودی کتاب خواهند شد با جواب به این سؤال ما به بخش پایان داستان خود می رسیم. یعنی همان موضوع «این، آن را نابود خواهد کرد » اما موضوع آن قدرها هم ساده نیست. حتی سؤال مذکور خود نیز گیج کننده است. چون آن را می توان به دو شکل مختلف صورتبندی کرد.
۱) آیا کتاب به شکل عینی و فیزیکی از بین می رود
۲) آیا کتاب به صورت مجازی از صحنه محو می شود
اجازه دهید، نخست به اولین سؤال پاسخ دهم. کتاب، حتی پس از اختراع صنعت چاپ نیز، هیچ گاه تنها وسیله کسب آگاهی و اطلاعات نبوده است. بلکه ابزار دیگری مانند نقاشی، تصویر های چاپی، وسایل آموزش شفاهی و غیره در این زمینه به کار گرفته می شده اند. اما از طرف دیگر ثابت شده که کتاب مناسب ترین وسیله برای انتقال اطلاعات بوده است.
کتاب هایی که باید مطالعه کرد. کتاب هایی که جهت راهنمایی و مشاوره اند. در خصوص نوع اول باید گفت که روش معمول مطالعه چنین کتاب هایی همان است که من آن را روش داستان پلیسی نامیده ام. شخص کتاب را از صفحه اول یعنی از آن جا که نویسنده از وقوع قتلی نوشته، شروع می کند و همه مسیر را در فرآیند کشف قاتل تا پایان دنبال می کند.
دسته دیگر، کتاب هایی اند، مانند فرهنگنامه ها و کتابچه ها اطلاعاتی که جنبه راهنمایی و مشورت دارند. قاعدتاً کتابی مانند فرهنگنامه را به منظور مراجعه، مشورت و راهنمایی تألیف و تدوین می کنند. و اصلاً قرار نیست که آن را از صفحه اول تا پایان، پشت سر هم بخوانند. هایپر تکست یقیناً موجب حذف فرهنگنامه ها و کتابچه های راهنما خواهد شد. اگر دیروز قرار دادن یک فرهنگنامه کامل در «سی.دی. رام» فراهم بود، امروز می توان از آن به صورت آنلاین استفاده کرد. علاوه بر آن مزیتی مانند امکان ارجاع به مطالب دیگر و دسترسی غیر خطی به اطلاعات نیز وجود دارد. نکته قابل توجه آن که در چنین وضعیتی، کل دستگاه کامپیوتر همراه با دیسک های فشرده مربوطه، روی هم رفته فقط یک پنجم حجم یک فرهنگنامه چاپی را در کتابخانه اشغال می کند.
نقل و انتقال فرهنگنامه ها به آسانی سی.دی. رام (CDRam) نیست، در ضمن روزآمد کردن آنها نیز کار ساده ای نخواهد بود. دسترسی به یک فرهنگنامه چند جلدی برای بسیاری در حد یک رؤیای دست نیافتنی است. نه فقط به خاطر هزینه و قیمت آنها، بلکه به خاطر حجمی که اشغال می کنند. با توجه به موارد مذکور، آیا می توان هایپرتکست و یا شبکه اینترنتی را جایگزین کتاب کرد بار دیگر به نقطه ای می رسیم که باید روشن کرد در چنین وضعیتی اصولاً کتاب یک پدیده عینی و فیزیکی در نظر گرفته می شود و یا یک پدیده ذهنی و مجازی این دفعه هم اجازه دهید، ابتدا به وجه فیزیکی موضوع بپردازم.
اخبار خوب، کتاب ها همچنان ضرورت و اهمیت خود را حفظ خواهند کرد. نه فقط در حوزه ادبیات، بلکه در هر زمینه ای که نیازمند خوانش دقیق و با حوصله است. چه برای به دست آوردن اطلاعات و چه برای تأمل و تفکر در باره اطلاعات. اصولاً مطالعه از روی صفحه مانیتور با مطالعه از روی صفحات کتاب، یک جور نیست. چشم های من پس از ۱۲ ساعت کار با کامپیوتر مانند دو توپ تنیس می شود. چنان که احساس می کنم باید روی صندلی راحتی بنشینم و روزنامه ای به دست گیرم و یا یک شعر خوب بخوانم. به عقیده من کامپیوتر شکل جدیدی از سواد را رونق بخشیده اما هنوز، نمی تواند تمامی خواسته های یک انسان اندیشمند را برآورده سازد. به خاطر داشته باشید که اساس تمدن های عبری و عربی، هر دو بر کتاب استوار بوده و این موضوع با ساختار ایلیاتی هر دو تمدن سازگاری داشته است.
کتاب تا به امروز با صرفه ترین، انعطاف پذیر ترین و آسان ترین وسیله برای انتقال اطلاعات با کم ترین هزینه ممکن شناخته می شود. کامپیوتر و پیام های مربوطه همیشه جلوتر از انسان حرکت می کنند. در حالی که کتاب، همراه و همقدم اوست. انسان اگر کشتی اش غرق شود و در جزیره ای پرت و دور افتاده گرفتار شود، امکان استفاده از کامپیوتر را ندارد. اما کتاب همچنان می تواند به عنوان وسیله ای ارزشمند، کمک حال او باشد.
از طرف دیگر دو اختراع جدید، در آستانه بهره برداری عمومی قرار دارد. اولی چاپ کتاب براساس نیاز و تقاضای مصرف کننده است. به این صورت که خواننده پس از مرور فهرست عناوین کتابفروشی ها و یا مؤسسات انتشاراتی، کتاب مورد نظرش را انتخاب می کند و بعد مسئول مربوطه با فشار دکمه ای، دستگاهی را به کار می اندازد که به دنبال آن یک نسخه چاپی از کتاب مورد نظر با فونت دلخواه، صحافی شده در اختیار متقاضی قرار می گیرد. شکی نیست که با این شیوه، دگرگونی اساسی درکل بازار نشر به وجود می آید و به احتمال زیاد بساط انبارهای کتاب برچیده می شود. اما اشتباه است اگر خیال کنیم که کتاب از بین می رود و کتابفروشی و مؤسسات انتشاراتی، یعنی تنها جایی که امکان نظر انداختن به کتاب ها و یا چاپ مجدد آن ها وجود دارد، نابود شود. با توجه به تحولات آینده، می توان به سادگی چنین گفت: در آینده هر کتابی مطابق درخواست و سلیقه خریدار آماده و چاپ می شود.
درست مانند روزگار قدیم و کتاب های دستنویس و نسخه های خطی، اختراع دوم، کتاب الکترونیکی است، همان که به واسطه یک میکرو کاست در پشت کتاب و یا از طریق وصل شدن به اینترنت در اختیار خواننده قرار می گیرد. البته در این حالت هم، باز سر وکار ما عملاً با یک کتاب است، اگر چه با کتاب های معمول تفاوت داشته باشد. درست عین تفاوتی که کتاب های امروزی با نسخه های دستنویس قدیمی بر روی پوست دارند، شاید کتاب های الکترونیکی مانند واژه نامه ها و یا آثار مرجع خاص، یک منبع راهنما و اطلاع رسان، کارگشا باشد و احتمالاً دانش آموزان و دانشجویان را از حمل دهها جلد کتاب و یا بیشتر به محل تحصیل بی نیاز کند. ولی آنها را نمی توان برای مثال جایگزین کتاب هایی کرد که ما دوست داریم شب ها قبل از خواب مطالعه کنیم. در واقع بسیاری از اختراعات عصر تکنولوژی باعث حذف و نابودی نمونه های مشابه قبلی نشده اند. اتومبیل سریع تر از دوچرخه حرکت می کند، اما دوچرخه را از دور خارج نکرده است. اندیشه حذف یک پدیده توسط نوع جدید آن، اغلب خیلی ساده انگارانه است.
پس از اختراع دوربین عکاسی، اگر چه نقاشان دیگر ضرورتی برای آفریدن تصویر صورت در خود احساس نکرده اند، اما این به آن معنا نبوده که اختراع لویی ژاک داگر یعنی دوربین عکاسی تنها زمینه را برای نقاشی آبستره و انتزاعی فراهم کرده باشد. این نکته مبین آن است که در تاریخ فرهنگ، بحث حذف چیزی توسط یک چیز دیگر موضوعیت نداشته است، زیرا یک اختراع جدید همیشه باعث تحولی عمیق در نمونه قبلی شده است.
برای پایان دادن به بحث بی سرانجام حذف فیزیکی کتاب، اجازه دهید عرض کنم که گاهی این وحشت تنها به کتاب محدود نمی شود بلکه لوازم چاپ را نیز در سطح کلان، شامل می شود. متأسفانه اگر قضیه فقط آن بود که کامپیوتر، بویژه واژه پرداز ها مانع نابودی درختان می شوند، این گونه نگرش جای امیدواری داشت. در حالی که باید گفت این ابزار خود عامل تولید و تکثیر لوازم و مصالح چاپی شده اند و شکل های تازه ای از تولید و انتشار نوشته های چاپی را ایجاد کرده اند. در حال حاضر برای بازخوانی و تصحیح یک متن- البته اگر یک نامه کوتاه نباشد- باید آن را پرینت گرفت یا کپی کرد و بعد آن را اصلاح کرد و از نو از متن اصلاح شده کپی گرفت، گمان نمی کنم کسی قادر باشد یک متن صد صفحه ای بنویسد و بعد بدون کپی گرفتن های مکرر، آن را به صورت کامل تصحیح و ویرایش کند.
آیدا محمدی
منبع : روزنامه ایران


همچنین مشاهده کنید