شنبه, ۸ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 27 April, 2024
مجله ویستا


اسکار و داستان نفت


اسکار و داستان نفت
دانیل دی - لوئیس برای بازی در نقش یک جوینده نفت در درام نفتی "خون به‌پا می‌شود" ساخته پل تامس اندرسن اسکار ۲۰۰۸ را از آن خود کرد. او سال ۱۹۹۰ نیز برای "پای چپ من" به کارگردانی جیم شریدان اسکار برده بود. بازیگر بریتانیایی ۵۰ ساله پس از دریافت جایزه گفت: "از صمیم قلب از آکادمی به خاطر اینکه من را با قشنگترین چماقی که در شهر پیدا می‌شود کتک زدند تشکر می‌کنم."
دانیل مایکل بلیک دی -لوئیس متولد ۱۹۵۷ در لندن، فرزند سسیل دی لوئیس، شاعر و نویسنده ایرلندی است. ‌اواز معدود بازیگران سینما است که در همه نقش‌هایش ستاره می‌شود و در نقش‌هایی که به ایفای آنها پرداخته، کاملاً قالب می‌گیرد.
یکی از علل مهم موفقیت او در امر بازیگری به این باز می‌گردد که او بر خلاف بسیاری از بازیگران هم‌دوره خود، چندان هنرپیشه پرکاری نیست.
شروع دوران بازیگری او با ایفای نقش کوتاهی در فیلم گاندی (۱۹۸۲) بود. او سپس در سال ۱۹۸۴ در فیلم سخاوت بازی کرد و پس از آن در اجرایی از رومئو و ژولیت ظاهر شد. خیلی از علاقه‌مندان به دنیای سینما و ادبیات، دانیل دی - لوئیس را با فیلم بار تحمل‌ناپذیر هستی در سال ۱۹۸۸ به یاد می‌آورند. او با درخشش در این فیلم (که برگرفته از داستان میلان کوندرا است)، در کنار بازی خوب لنا الین و ژولیت بینوش، در نقش یک پزشک اهل چک ایفای نقش کرد. سپس در سال ۱۹۹۰ بود که بازی در فیلم پای چپ من از جیم شریدان جایزه اسکار بهترین بازیگر مرد را برای او به ارمغان آورد.
در سال ۱۹۹۲، بازی او در آخرین بازمانده موهیکان به کارگردانی مایکل مان، او را نامزد دریافت جایزه بافتا کرد. فیلم دوران معصومیت در سال ۱۹۹۳ از مارتین اسکورسیزی، افتخار دیگری در کارنامه بازیگری او محسوب می‌شود، با این حال این فیلم دار و دسته نیویورکی مارتین اسکورسیزی در سال ۲۰۰۲ بود که جایزه بافتا را برایش به‌همراه داشت و همچنین او را نامزد کسب جایزه گلدن‌گلوب و اسکار کرد.
آخرین فیلم او از پل توماس اندرسون، خون به‌پا خواهد شد، چهره دیگری از غریزه بازیگری این مرد را به اثبات رساند و به جز کسب جایزه بهترین بازیگر مرد درام از جشنواره گلدن‌گلوب، او را در زمره پنج بازیگر مرد کسب اسکار قرار داد.
در فیلم "خون به پا می شود "، دی لوئیس مشقات و تلاشهای معدنچی خرده پایی را به تصویر می کشد که خود را تبدیل به سرمایه داری با نفوذ و مالک چاه نفت می کند. دی لوئیس درباره این فیلم می گوید، "احتیاج شدیدی را که برای بازی در این نقش درون خود حس می کردم، نمی توانم توصیف کنم."‌
داستان فیلم خون به‌پا می‌شود که بر اساس رمان نفت، نوشته آپتون سینکلر ساخته شده است، این است که وقتی دانیل پلانیو (دانیل دی - لوئیس) اطلاع پیدا می‌کند که در شهر کوچکی در غرب، دریایی از نفت در حال تراوش از زمین است، فوری دست پسرش را می‌گیرد و به آن‌جا می‌رود تا شانس هایش را در گرد و خاک بوستون امتحان کند.
در این شهر شلوغ که هیجان اصلی در اطراف یک کلیسا- که واعظی به نام الی ساندی دارد- قرار دارد، شانس به دانیل پلانیو و پسرش روی می‌آورد، ولی در حالی که روز به روز پول و ثروت آنها افزایش پیدا می‌کند، کم کم چیزی از ارزش‌های انسانی، عشق، امید و اعتقاد باقی نمی‌ماند و حتی روابط بین پدر و پسر با انحرافات و نیرنگ‌ها و بیشتر شدن نفت به مخاطره می‌افتد.
تماشا کردن این فیلم، مانند نظاره کردن یک بلای طبیعی است. فیلم خون به‌پا می‌شود، صحنه‌هایی از ترس و تلخی، صحنه‌هایی از بی‌قراری و حیله‌ گری، صحنه‌هایی پر از ترس و بیم و لحظه‌هایی نجواکننده و پایانی عجیب که فیلم خواستار آن است را در پی دارد.
نباید این را فراموش کرد که پل توماس اندرسون، کارگردان کم‌کاری به حساب می‌آید. او از سال‌های میانی دهه ۱۹۹۰، رسماً فیلمسازی را آغاز کرد و از آن هنگام، تعداد فیلم‌هایی که روی پرده سینما فرستاد، انگشت‌شمار است. اما با همین معدود فیلم‌هایی که از او شاهد بوده‌ایم، مشخص است که او کارگردان خوش‌فکری است. یکی از کمال‌گراترین کارگردان‌های آمریکایی که سینمایش را باید ترکیبی از فیلم‌های رابرت آلتمن و استنلی کوبریک دانست.
او نیز درست مثل این دو استاد، هر فیلمی را نمی‌سازد و به هر داستانی علاقه نشان نمی‌دهد. به همین دلیل، تمام کسانی که به‌ تماشای فیلم خون به‌پا می‌شود می‌نشینند، از دیدن فیلمی که درنهایت وسواس و دقت ساخته شده، حیرت خواهند کرد.
این، یکی از معدود فیلم‌هایی است که همه منتقدان سینمایی، زبان به تحسین آن گشودند و آن‌را لایق همه جایزه‌های اسکار دانستند . در روزگاری که پرداختن به موضوع‌های روز، به ژانرهایی همچون تروریسم و خصومتی پایان‌ناپذیر با مردمانِ خاورمیانه محدود می‌شود، پل توماس اندرسون حکایت دیگری را برای تماشاگرانش تعریف می‌کند: داستان نفت، که قرار است مایه خوش‌بختی آدم‌ها باشد، اما آنها را به زمین گرم می‌زند و روزگارشان را سیاه می‌کند.‌دی لوئیس به کم و گزیده کاری شهرت دارد به طوری‌که در مدت ۱۰ سال فقط در ۳ فیلم ظاهر شد.
او همچنین قبل از بازی هر نقشی مدتها در موردش تحقیق می کند. از تجربه های دیگری که دی لوئیس را از سینما به مدت پنج سال دور کرد، تجربه ساختن کفش در ایتالیا از سال ۱۹۹۷ بود.
منبع : روزنامه آفتاب یزد


همچنین مشاهده کنید