سه شنبه, ۱۱ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 30 April, 2024
مجله ویستا


دانه درشت‌ها فضا را‌ رقابتی می‌کنند


دانه درشت‌ها فضا را‌ رقابتی می‌کنند
شاید اگر نبود واقعه ۱۷ شهریور ۵۷ و استعفای دسته جمعی گروهی از اهالی موسیقی که در رادیو فعالیت می‌کردند آنهم درست زمانی که مشکاتیان زیر نظر هوشنگ ابتهاج فعالیت خود را آغاز کرده بود، هرگز گروه عارف و شیدا تشکیل نمی‌شد تا حاصل انتشار آن انتشار برخی از ماندگارترین قطعات موسیقی سنتی ایران در سال‌های ۵۷ تا ۶۲ باشد. اغلب آثار مشکاتیان آن روزها با شهرام ناظری و محمدرضا شجریان منتشر می‌شد.
خلق آثاری چون آلبوم‌های سر عشق (در ماهور) بیداد (دستگاه همایون ) بر آستان جانان (در شور و بیات ترک)، نوا (‌مرکب خوانی در دستگاه نوا)، دستان (‌در دستگاه چهار گاه) و نیز اجرای کنسرت‌های برون مرزی در کشورهای اروپایی که تا سال ۱۳۶۶ ادامه داشت، حاصل همکاری مشترک مشکاتیان با شجریان در همین سال‌ها بود. اما سال ۶۷ آغاز همکاری با خوانندگان دیگری را در فعالیت‌های مشکاتیان رقم زد. همکاری با شهرام ناظری (آلبوم لاله بهار)، علی جهاندار (آلبوم صبح مشتاقان)، علیرضا افتخاری (مقام صبر)، ایرج بسطامی ‌(موسم گل، افشاری مرکب، مژده بهار، وطن من)، علی رستمیان و حمیدرضا نوربخش (کنسرت گروه عارف) را می‌توان ثمره این همکاری‌های تازه دانست. اما مشکاتیان گویا عادت به غیبت دارد. درست از سال ۱۳۷۶ اجراهای صحنه‌ای و انتشار آلبوم مشکاتیان متوقف می‌شود. تا تابستان سال ۸۴ خبری از مشکاتیان نمی‌شود. هیچ کنسرتی در کشور اجرا نکرد تا تا بستان ۸۴ که به قصد احیای گروه عارف و شیدا با شهرام ناظری دوباره به صحنه بازمی‌گردد. مشکاتیان غیبت را به سال‌های پس از این دوره نیز تسری می‌دهد تا پاییز سال ۸۶ که پس از سفرهای اروپایی این سنتورنواز دوباره تهران صدای ساز سنتور مشکاتیان را می‌شنود. این بار با صدای حمیدرضا نوربخش و به یاد سال‌های دور همکاری با محمدرضا شجریان.
این بار و این سال مشکاتیان تنها با کنسرت روی صحنه ظاهر نمی‌شود. مشکاتیان از دوستان قدیم و آنها که درگذشته‌اند نیز یاد می‌کند. سراغ ایرج بسطامی‌می‌رود تا برای او بزرگداشتی در سالمرگ او در پنجم دی ماه برگزار کند.
ازحادثه بم سال‌ها گذشته است. رد کمرنگی از خاطرات تلخ آن حادثه کافی است تا تصاویر بی‌شماری از چهره‌های زیر آوار مانده را به ذهن آورد. یکی از همین چهره‌ها به ایرج بسطامی‌تعلق دارد.
▪ مشکاتیان به اتفاق میهمان اتریشی خود در اصفهان به سر می‌برد که خبر حادثه بم را می‌شنود. آیا ایرج هم در میان کشته‌های بم بوده؟
جواب کوتاه و تلخ بود:
ـ «ایرج هم رفته...»
آفتاب سرد پنجم دی ماه در اصفهان به نیمه آسمان رسیده است.
صد هزاران خلق در زنار شد/ تا کجا عیسی محرم اسرار شد
ابیا ت عطار در ذهن دوست دیرین این چنین شکل می‌بندد:
صد هزار خلق شد ایرج پرست/ تا که ایرج از غم دوران برست
و به یاد جمله ایرج بسطامی‌که: «وقتی که بمیرم تازه مرا می‌فهمند»
امروز اگر مشکاتیان به عنوان برگزارکننده سالمرگ ایرج بسطامی‌است، پاسخش را در خاطرات و همکاری‌های او با ایرج باید جست.
▪ شناخت شما از ایرج بسطامی ‌به سال ۶۷ درست زمانی که گروه عارف در اوج شهرت و محبوبیت خود بود، بازمی‌گردد. در همین زمان با ناظری، شجریان، رستمیان، نوربخش و افتخاری هم به عنوان خواننده‌های گروه خود همکاری داشتید. اما بسطامی ‌در میان این گروه چگونه بود و دارای چه مشخصه‌هایی در صدا و آواز؟
ـ راز ماندگاری ایرج در این بود که او مانند هیچکس نبود جز خودش. سعی می‌کرد از تقلید بپرهیزد و هرآنچه در فوندانسیون صدای خودش بود، متوجه همان بود.
در موسیقی ایرانی و کلاسیک گاه پیش می‌آید که نواها و ملودی‌هایی از اساتید موسیقی بازخوانی، بازسرایی و تکرار می‌شود. این اتفاق در حوزه موسیقی اشکالی هم ندارد. اما مهم این است که من به عنوان خواننده جنس صدا را تقلید نکنم و اجازه ندهم که رنگ و فونکسیون صدا وجه غالب زمانه را بگیرد و تقلیدی باشد. هوشمندی ایرج هم در همین ویژگی بود که درعین از طبیعت بسیار ساده و کویری برخوردار بود اما در جایی که رگه‌هایی از شباهت از کارهای اساتید در آثارش دیده می‌شد، هیچگاه جنس صدای خود را مشابه دیگری نمی‌کرد.
▪ شاید به صورت مشخص‌تر بتوان از تفاوت صدای او با دیگر خوانندگانی که با آنها کار می‌کردید، جویا شد. ویژگی متفاوت صدای مرحوم بسطامی‌با دیگران در چه بود؟
ـ شاید یکی از این ویژگی‌ها به حنجره او بازمی‌گردد. حنجره او به صورت خاصی بالا بود. اگر منطقه حنجره را به چهار قسمت کنیم ، دو قسمت صدای بالا و بم برای خانم‌ها سوپرانو و آلتو است دو قسمت بالا و بم برای آقایان تنور و باس است. به عنوان مثال می‌توان گفت که بنان یک تنور فوق‌العاده بود یعنی صدای بم مخملینی داشت. در صدای بسطامی ‌یک ویژگی تکتیکی و فنی خاص وجود داشت و آن اینکه تا منطقه آلتوی خانم‌ها صدایش بالا می‌رفت. دیگر شاخصه او سادگی و بی‌پیرایه‌گی‌اش بود که او را به نحو خاصی از دیگران جدا می‌ساخت. شاید همین سادگی و خاطرات شیرین دور موجب شد این بزرگداشت همزمان با نخستین اکسپوی تهران به همت شما برگزار شود.
نکوداشت هنرمندانی که عیار هنر این سرزمین هستند تنها کاری است که می‌تواند یاد و خاطره آنها را زنده نگاه دارد. ایرج تنها زیست و تنها مرد بی‌آنکه سقفی از خودش بالای سرش باشد. در آستانه بزرگداشت او نیز خانواده‌اش در تماسی با من خواستند که نکوداشتی به یاد او برگزار کنیم و من نیز از آن استقبال کردم.
▪ اگر بخواهیم کارنامه موسیقی کشور در سالی که چیزی به پایانش نمانده را یک مرور کلی کنیم باید آن را پربار ارزیابی کنیم. امسال سال درخشش ستارگان موسیقی ایران می‌تواند نام گیرد. بازگشت لطفی و کنسرتش در تهران، کنسرت عارف پس از سال‌ها سکوت و حضور دوباره مشکاتیان روی صحنه، اجراهای محمدرضا شجریان، علیزاده، کامکارها و شهرام ناظری که البته در سال‌های پیش هم اتفاق افتاده اما امسال انگار بیشتر نمود داشت. آیا امسال را می‌توان نقطه اوج موسیقی ایران پس از سه دهه نامید؟
ـ نمی‌توان گفت که پیش از این نبوده، دغدغه‌های ما برای اجرا در این عرصه هموار بوده اما مشکل بیشتر مجوزها بود، مجوز شعر، کنسرت، سالن، موسیقی و خیلی چیزهای دیگر. الان هم اگر حرکتی آغاز شده باید منتظر ماند و دید آیا خانه موسیقی چه خواهد کرد. به نظر می‌رسد خانه موسیقی بعد ازسه دهه با وظایفش آشنا شده و همین موجب شده که دانه درشت‌ها به صحنه بیایند و اجرا داشته باشند اما باید دید پس از این چه می‌شود؟!
اگر بخواهم جمع‌بندی سیاسی داشته باشم به راحتی می‌توانم بگویم که در آن سال‌ها فضا برای اجرای موسیقی حتی اصیل ایرانی آنقدر بسته بوده که به قول شما دانه درشت‌ها امکان کار نداشتند اما امروز در دوره وزارت آقای صفار هرندی شناخت خوبی از موسیقی در میان مدیران و مسئولان ایجاد شده که به باز شدن فضا و صدور مجوزها انجامیده است.
نه. این برداشت شماست. اولا در این سال‌ها گروه‌های موسیقی می‌توانستند سالن بگیرند و برنامه اجرا کنند و سال‌هاست همین کار را می‌کنند. اما آن سال‌ها که جریانی به نام انجمن موسیقی در وزارت ارشاد باید کارش را انجام می‌داد گاه از مسیر خودش به بیراهه می‌رفت. ما فقط خوشحالیم که اجازه کنسرت داده شد. اما نگاه کنید در شرایطی که برای اجرای کنسرت باید مبالغ سنگین به نیروی انتظامی، سالن و غیره بدهیم آیا می‌توان اشتیاق را در میان جوانان زنده نگه داشت.
▪ بهتر است سئوال را کلی‌تر مطرح کنم آیا امروز فضا برای موسقی کشور بازتر شده یا این روند حاصل سال‌ها تلاش و پایمردی در حفظ پایه‌های موسیقی کشور است. یا می‌توان این فضا را مرهون شرایط فرهنگی فعلی دانست؟
ـ ببینید بچه‌ها سال‌هاست که در این حوزه کار کرده‌اند. آنقدر کار کرده‌اند و غربال شده‌اند که می‌دانند چه چیز مجوز می‌گیرد و چه چیز نه. آنها امروز با تجربه آن سال‌ها کار می‌کنند. امروز هم معلوم نیست که نتیجه چه می‌شود. وقتی قرار شد دانه درشت‌ها به میدان بروند، یک رقابت جدی ایجاد شد که چند جنبه داشت. این مقدار خود مبارک است و باید دید که چگونه ادامه پیدا می‌کند. من می‌توانم بگویم که اجرای گروه عارف در میان جوانان آنقدر تاثیر داشت که خیلی‌ها گفتند ما دوباره سازها را به دست گرفتیم. این تجربه‌ای برای همه ماست.
▪ امسال اگرچه با اجرای دانه درشت‌ها همراه بود اما حواشی تلخ و شیرینی هم داشت. ماجرای انتقاد شما به لطفی پس از اجرا، اظهارنظر ایشان در بازگشت به ایران و بیان این نکته که در این ۲۵ سال کسی کاری برای موسیقی انجام نداده، اظهارنظری که شجریان درباره شما داشت و آشتی آشکارای شما با یکدیگر، اظهارنظرهایی که درباره اجراهای کامکارها و علیزاده شد و... به اعتقاد شما این حواشی به اختلافات و حساسیت‌های موسیقی دامن می‌زند یا آن را سرشار از انرژی رقابتی می‌کند؟
ـ ما تا چیزی را نشناسیم و تفسیر نکنیم; نمی‌توانیم کاستی‌های آن را برطرف کنیم. این تنها مورد دلپذیری است که موجب می‌شود موسیقی ایران غربال شود. این انتقادها به غربال شدن می‌انجامد و فرصت نقد را فراهم می‌کند.
▪ جایی از شما خواندم فرامرز پایور پدر خانواده سنتور ایران است. او کسی است که این ساز را جهانی کرده و موسیقی ایرانی را از کاباره‌ای شدن; نجا ت داده، حالا با بازگشت به گذشته و مرور دو دنیای کهنه و نو; و در دورانی که موسیقی ایرانی دوران طلایی خود را پس از دهه ۶۰ سپری کرده و به تکرار و رخوت رسیده است، چه تصویری از موسیقی ایرانی دارید؟
ـ کهنه دیروز گر زیبا بود/ تازه هم امروز هم فردا بود. ماجرای موسیقی کهنه و نو بحث مفصلی است که دامنه آن به ادبیات و شعر بازمی‌گردد. این بحث را به زمان دیگری موکول کنید اما می‌توان گفت که، یک زمان هست که موسیقی منزوی می‌شود و قامت راست آن کهنه می‌شود و زمانی موسیقی از انزوا بیرون می‌آید و قامت نوی آن هویدا می‌شود.
▪ نمی‌دانم آثار هنرمندان جوان را چقدر دنبال می‌کنید. به عنوان مثال کاری از محسن نامجو شنیده‌اید، اگر پاسختان بله است آیا ارزیابی خاصی از آن دارید؟
ـ نه. کار ایشان را نشنیده‌ام.
▪ از این نظر نام او را بردم که در این یکی دو سال در میان جوانان طرفداران زیادی پیدا کرده است لذا فکر کردم باید با صدای او آشنا باشید. اما اگر کارهای او را نشنیده باشید، باید بپرسم کار جوانان ایرانی را در پاپ آیا اصولا دنبال می‌کنید؟
ـ خیر. این موسیقی در تخصص من نیست.
زهرا حاج محمدی
منبع : روزنامه حیات نو


همچنین مشاهده کنید