شنبه, ۸ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 27 April, 2024
مجله ویستا


تجربه کسل‌کننده خواندن جمعی‌ِ چکیده‌ای از رمان کافکا


تجربه کسل‌کننده خواندن جمعی‌ِ چکیده‌ای از رمان کافکا
۱)‌ رویکرد مارسل لوکزینگر و توماس شوایگن در بازخوانی رمان «قصر» هرچه بیشتر معطوف به ایجاد فضایی صوتی است که از طریق فردیت‌زدایی از کاراکتر ک. و تکثیر هویت او میان ۶ بازیگر حاضر در روی صحنه به نوعی فضاسازی منجر می‌شود که در عین همراهی وفادارانه به مسیر رمان کافکا تلاش دارد با رویکردی حداقل‌گرا جهان پیچیده ‌رمان را در تاریک روشنای صحنه بازآفرینی کند‌.
سه میکروفون در سه نقطه از صحنه قرار گرفته و صدای شخصیت ک. و دیالوگ‌هایش با دیگر شخصیت‌ها از طریق این میکروفون‌ها منتقل می‌شود تا هویتی مجزا با صدای دیگر شخصیت‌ها و در حقیقت اهالی دهکده ‌قصر و آدم‌های قصر داشته باشد. در حقیقت جداسازی کیفیت صوتی که به تناوب در طول اثر جنسیتی زنانه و مردانه می‌یابد تا هرگونه تصور قطعی از این کاراکتر را در روی صحنه خنثی کند در امتداد روند ‌فضاسازی و چیدمان صحنه‌ای اثر است‌. هسته اصلی دراماتورژی رمان کافکا در اجرای توماس شوایگن بر تقابل اراده به تصویر‌سازی و همزمان تصویر‌زدایی قطعی بر روی صحنه استوار است‌. به گونه‌ای که در تمام‌ِ طول اجرا، تماشاگر با جزئیات تصویری‌ای روبه‌رو می‌شود که از ترکیب قرارگیری بازیگران بر روی صحنه و منابع نوری متعدد و متفاوتی که با خاموش و روشن شدن توسط بازیگران به فضا و مکان‌های متفاوتی مبدل می‌شود، روبه‌روست‌. مجموعه ‌این پراکندگی و انتشار شخصیت‌ها و منابع نوری بر روی صحنه همچون هویت متکثر، اختاپوس‌وار و نامشخص قصر که هیچ‌گاه تصویر روشنی از آن در رمان ارائه نمی‌شود عمل می‌کند‌. پیکره‌ای که با ایستادن و جابه‌جا شدن‌های آزادانه‌ بازیگران در نقاط گوناگون صحنه و با تاریک - روشن شدن‌های منابع نوری هر لحظه بیش از قبل به هویت مکانی نامشخص‌تری دست پیدا کرده و گرفتار بودن ک. در هزارتویی نامشخص و گیج‌کننده را به ذهن متبادر می‌کند‌.
کارگردان اجرای قصر با خلق کاراکتر «‌راوی – تحلیل‌گر» که گاه بر روی صحنه ظاهر می‌شود و همچون دیگر بازیگران رو به تماشاگران حرف می‌زند، تلاش دارد با ارائه اطلاعات تحلیلی‌ِ جهتمند در مورد کافکا، انگیزه‌ها و ابعاد پنهانِ پرداخت شخصیت‌ها و رویدادها در رمانش، تماشاگر را در نوعی تعامل و همفکری با وجوه تحلیلی خوانش خویش قرار دهد‌. در حقیقت او با قطع‌ جریانی داستان‌پردازانه، جهانی غیر نمایشی را می‌آفریند که بر پایه ‌کلیت وجوه زیبایی‌شناسانه ‌اثر، نوعی رویکرد ضد تئاتری در فرم و اجرا را نمایندگی می‌کند‌. اما با این حال اصرار و تاکید اجرا بر خوانش رمان کافکا به شکلی کلام محور و نیز جذابیت‌زدایی از موقعیت‌هایی که می‌توانست بار دراماتیک بالاتری داشته باشد اجرای قصر را به کاری کسل‌کننده و کش‌دار مبدل می‌کند که قرابت چندانی با فضای تاثیرگذار رمان کافکا ندارد‌. این امر بیش از هر چیز ریشه در پتانسیل پایین شکل اجرایی دارد و امکان چندانی برای تصویرسازی نمی‌دهد‌. گروه آلمانی اراده خویش را در اجرا بیشتر معطوف به ارائه سنتز مفهومی کرده‌اند که از همنشینی تحلیل‌های گاه و بی‌گاه از رمان کافکا و بدنه اصلی روایت رمان قصر برخاسته ‌و در طول اجرا هرچه پیشتر می‌رویم این امر نمود بارزتری می‌یابد.
فقدان جذابیت و ایجاد هسته‌هایی برای ایجاد انگیزه در تماشاگر برای همراه شدن با اتفاقاتی که در روی صحنه می‌افتد منجر به ضایع شدن کلیت اثر می‌شود و فضای صوتی حاکم بر اجرا که‌ «قصر» را بیشتر به اجرایی شنیدنی تا دیدنی مبدل کرده محلی از اعراب برای تماشاگر ایرانی فارسی زبان نمی‌یابد‌.
۲) در اجرای قصر نحوه برخورد دراماتورژ و کارگردان با رمان کافکا، گاه با نوعی رفتار عجیب نیز همراه بوده است‌. فرانتس کافکا در بخش دوم، رمان جایی که ک. برای اولین‌بار با دستیارهایش آرتور و یرمیاس روبه‌رو می‌شود از زبان ک‌. در توصیف آنها می‌گوید‌: ‌«چه‌جوری باید شماها را از همدیگر تشخیص دهم‌؟ تنها فرق بین‌تان اسم‌هاتان است؛ و الّا [از فرط باریکی] درست شبیه... دو مارید‌. » (کافکا، ۱۳۷۳ : ۳۰) این توصیف دقیقاً در اجرا هم از زبان ک. بازگو می‌شود اما بازیگران این دو شخصیت نه باریکند و نه شباهتی به یکدیگر دارند‌. پس دلیل پابرجا ماندن این جملات در نمایشنامه بازخوانی شده از این رمان چیست‌؟ آیا دراماتورژ اجرای قصر تلاش داشته است با چنین انتخابی بر پیچیدگی ماجراها بیافزاید و تصور ذهنی ک. و عینیت آن در روی صحنه را در تضاد و تناقض با یکدیگر قرار دهد ؟ اگر این‌گونه است چرا در دیگر لحظات اجرا با چنین فرآیندی روبه‌رو نمی‌شویم ؟ نمی‌توان جواب روشنی برای این سوال یافت‌. به‌ویژه آنکه در تجربه خوانش این گروه آلمانی شیفتگی بالایی نسبت به رمان کافکا و جزئیات آن احساس می شود و در نیمه نخست اجرا بیش از ۵۰ صفحه از ابتدای رمان - در قالب زیبایی‌شناسی اجرا – با کمترین حذف و تغییر مرور می‌شود‌.
اجرای قصر در مسیری که از ابتدا تا انتها می‌پیماید بیشتر به تجربه کسل‌کننده‌ای در جهت خواندن دسته‌جمعی چکیده‌ای از رمان قصر کافکا شبیه می‌شود که چندان قرابتی با مشخصه‌های رمان کافکا یعنی فضاسازی قدرتمند و سکر‌آور و نیز خلق جهانی نفوذناپذیر و هولناک ندارد‌. حتی اگر با به کارگیری صداهای گوناگون و انعکاس یافته توسط میکروفون‌ها وهویت‌زدایی جنسیتی از ک. بر این باور باشیم که تماشاگران در برابر امکانِ قرار دادن خود به جای او هستند باز هم نمی‌توان ارزش چندانی در این اجرا جست و حتی ذره‌ای به قلمرو لذت‌بخش یک‌بار خواندن رمان کافکا به شکل انفرادی نیز نزدیک شد.
امین عظیمی
مطالب برگرفته از رمان در مطلب از :کافکا، فرانتس
(۱۳۷۴. قصر. ترجمه امیر جلال‌الدین اعلم. نشر نیلوفر)
منبع : روزنامه فرهنگ آشتی


همچنین مشاهده کنید