سه شنبه, ۱۱ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 30 April, 2024
مجله ویستا


‌مفروضات‌ نظریهٔ‌ رفتار مصرف‌کننده‌ در اقتصاد اسلامی‌


‌مفروضات‌ نظریهٔ‌ رفتار مصرف‌کننده‌ در اقتصاد اسلامی‌
نظریه‌های‌ رفتار مصرف‌كننده‌ به‌ دلیل‌ آن‌كه‌ با رفتار انسان‌ در جایگاه‌ موجودی‌ صاحب‌ اراده‌ و هدفمند ارتباط‌ دارند، بر مفروضات‌ ویژه‌ای‌ دربارهٔ‌ ماهیت‌ انسان‌ و مبانی‌ تصمیم‌گیری‌ او مبتنی‌ هستند. این‌ مفروضات‌ اغلب‌ جنبهٔ‌ ایدئولوژیك‌ داشته، در نظام‌های‌ ارزشی‌ متفاوت، دارای‌ گونه‌های‌ متفاوتی‌ خواهند بود. بحث‌ این‌ مقاله، بررسی‌ این‌ مفروضات‌ در چارچوب‌ ارزش‌های‌ حاكم‌ بر جامعهٔ‌ اسلامی‌ است. ابتدا به‌ ادبیات‌ این‌ موضوع‌ در اقتصاد سرمایه‌داری‌ و آرای‌ اندیشه‌وران‌ مسلمان‌ نگاهی‌ خواهیم‌ افكند؛ و سپس‌ با استفاده‌ از نصوص‌ اسلامی، مفروضات‌ مربوط‌ به‌ نظریهٔ‌ رفتار مصرف‌كنندهٔ‌ مسلمان‌ را استنباط‌ خواهیم‌ كرد.
●●مقدمه‌
نظریه‌های‌ رفتار مصرف‌كننده، یكی‌ از زیرشاخه‌های‌ علم‌ اقتصاد خُرد است‌ كه‌ با نظریهٔ‌ تقاضا ارتباط‌ تنگاتنگی‌ دارد. در این‌ نظریه‌ها تحلیل‌ می‌شود كه‌ مصرف‌كننده، درآمد محدود خود را در برابر خواسته‌ها و نیازهای‌ گوناگونی‌ كه‌ دارد، چگونه‌ و براساس‌ چه‌ قاعده‌ای‌ تخصیص‌ می‌دهد و عكس‌العمل‌ او در برابر تغییرات‌ قیمت‌ها و دیگر متغیرهای‌ مربوط‌ چه‌سان‌ است. در این‌ زمینه‌ در اقتصاد متعارف، سه‌ نظریهٔ‌ عمده‌ وجود دارد: نظریهٔ‌ مبتنی‌ بر مطلوبیت‌ اصلی، نظریهٔ‌ مبتنی‌ بر منحنی‌های‌ بی‌تفاوتی‌ و نظریهٔ‌ رجحان‌ آشكار. موضوع‌ رفتار مصرف‌كننده‌ در متون‌ دینی‌ نیز با اهمیت‌ فوق‌العاده‌ و در سطح‌ گسترده‌ای‌ مطرح‌ شده‌ و اندیشه‌وران‌ مسلمان‌ تاكنون‌ آرای‌ متعددی‌ را در تحلیل‌ رفتارهای‌ مبتنی‌ بر این‌ متون‌ ابراز كرده‌اند.
یكی‌ از اساسی‌ترین‌ مفاهیمی‌ كه‌ اقتصاددانان‌ در تحلیل‌ رفتار مصرف‌كنندگان‌ به‌كار برده‌اند، مفهوم‌ انسان‌ اقتصادی‌ است. نظریه‌پرداز اقتصادی‌ برای‌ آن‌كه‌ بتواند رفتار تخصیص‌ درآمدی‌ فرد را تبیین‌ و تحلیل‌ كند، پیش‌ از هر چیز، نیازمند ترسیم‌ مفهومی‌ از انسان‌ است‌ كه‌ اهداف، انگیزه‌ها و روش‌ تعقیب‌ اهداف‌ او را به‌صورت‌ قاعدهٔ‌ اساسی‌ بیان‌ كند؛ اما از آن‌جا كه‌ به‌هرحال‌ این‌ مفهوم، مفهومی‌ انتزاعی‌ است، به‌ طبع‌ در انتزاع‌ آن، دیدگاه‌های‌ ارزشی‌ نقش‌ انكارناپذیری‌ دارند؛ بدین‌سبب‌ هر مدلی‌ كه‌ از انسان‌ اقتصادی‌ طر‌احی‌ شود، نمونهٔ‌ تجسم‌یافتهٔ‌ عقاید، آرمان‌ها و ارزش‌های‌ فرد یا مكتبی‌ است‌ كه‌ آن‌ را ارائه‌ كرده؛ به‌ همین‌ جهت، مفهومی‌ از انسان‌ اقتصادی‌ كه‌ امروزه‌ در تحلیل‌های‌ اقتصاد متعارف‌ بدان‌ استناد می‌شود، بازتاب‌ ارزش‌های‌ لیبرالیسم‌ است؛ چنان‌كه‌ دایك‌ (اقتصاددان‌ امریكایی) می‌گوید:
در نظریهٔ‌ بازار، بایدها زیر پوشش‌ اصطلاح‌ معروف‌ آن، یعنی‌ انسان‌ اقتصادی‌ عاقل‌ پنهان‌ می‌شود.۱
فرگوسن‌ نیز به‌رغم‌ اصرار فراوانی‌ كه‌ در ابتدا بر ماهیت‌ غیرارزشی‌ نظریات‌ اقتصادی‌ كلاسیك‌ جدید داشت، پس‌ از مشاجرهٔ‌ای‌ طولانی، به‌ این‌ واقعیت‌ اعتراف‌ كرده، می‌گوید:
قبول‌ نظریهٔ‌ اقتصادی‌ كلاسیك‌ جدید، امری‌ است‌ اعتقادی. من‌ شخصاً‌ چنین‌ اعتقادی‌ دارم.۲
نظریه‌های‌ اقتصاد جدید در تحلیل‌ رفتار مصرف‌كننده‌ به‌ طور عموم‌ بر این‌ فرض‌ها استوارند كه‌ انسانِ‌ عاقل‌ اقتصادی‌ فقط‌ از انگیزهٔ‌ نفع‌ شخصی‌ تأثیر می‌پذیرد، و نفع‌ شخصی‌ برای‌ مصرف‌كننده، حد‌اكثر ساختن‌ رضایت‌ خاطرِ‌ حاصل‌ از مصرف‌ كالاها و خدمات‌ است. او می‌تواند با تشخیص‌ خود و بدون‌ استمداد از وحی‌ یا سفارش‌ هر فرد یا نهاد دیگری، كالاهای‌ گوناگون‌ را براساس‌ میزان‌ مطلوبیت‌ آن‌ها دسته‌بندی‌ كرده، با عقل‌ حسابگر خود، بهترین‌ راه‌ دستیابی‌ به‌ حد‌اكثر مطلوبیت‌ را تشخیص‌ دهد.
اتخاذ این‌ فرض‌ها در چارچوب‌ ارزش‌های‌ مورد قبول‌ مكتب‌ سرمایه‌داری، ممكن‌ است‌ به‌طور كامل‌ منطقی‌ به‌نظر آید؛ اما چنان‌چه‌ مبانی‌ هستی‌شناختی‌ و انسان‌شناختی‌ آن‌ها را از دیدگاه‌ عقاید و ارزش‌های‌ اسلامی‌ بكاویم، ممكن‌ است‌ به‌جای‌ آن‌ها به‌ فرض‌های‌ دیگری‌ دست‌ یابیم. برای‌ روشن‌ شدن‌ این‌ مسأله، مبانی‌ فرض‌های‌ مزبور را در سه‌ محورِ‌ مبانی‌ انسان‌شناختی، اهداف‌ و انگیزه‌ها، و روش‌ دستیابی‌ به‌ اهداف‌ مصرف‌كننده‌ از دیدگاه‌ مكتب‌ سرمایه‌داری، اندیشه‌وران‌ مسلمان‌ و نصوص‌ اسلامی‌ بررسی‌ خواهیم‌ كرد.
۱. مبانی‌ و مفروضات‌ نظریهٔ‌ رفتار مصرف‌كننده‌ در اقتصاد سرمایه‌داری‌
۱-۱. مبانی‌ انسان‌شناختی‌
مبنای‌ انسان‌شناختی‌ نظریه‌های‌ رفتار مصرف‌كننده‌ در اقتصاد سرمایه‌داری‌ دارای‌ چند مؤ‌لفهٔ‌ اساسی‌ است.
۱-۱-۱. اصل‌ فلسفی‌ دئیسم: تفكر مذهبی‌ دوران‌ پیش‌ از رنسانس، الاهیات‌ وحیانی‌ بود. در این‌ تفكر، خداوند، آفریدگار و پروردگار عالم‌ است‌ و قرار داشتن‌ طبیعت‌ تحت‌ تدبیر مشیت‌ الاهی‌ و وجوب‌ وحی، از اهم‌ باورهای‌ آن‌ به‌شمار می‌رود.۳ پس‌ از رنسانس، به‌دلیل‌ نارسایی‌ آموزه‌های‌ كلیسا كه‌ عهده‌دار تبلیغ‌ و ترویج‌ الاهیات‌ وحیانی‌ بود، این‌ تفكر، از صحنهٔ‌ امور اجتماعی‌ كنار نهاده‌ شد و تفكر «دئیسم» (الاهیات‌ طبیعی) جای‌ آن‌ را گرفت. ویژگی‌ عمدهٔ‌ این‌ تفكر، اتكا به‌ عقل‌ انسان‌ و بی‌نیازی‌ او از آموزه‌های‌ آسمانی‌ و نفی‌ ارتباط‌ خداوند با عالم‌ طبیعت، پس‌ از آفرینش‌ است.۴ تفكر دئیسم، جوامع‌ بشری‌ را از حاكمیت‌ برخی‌ آموزه‌های‌ ناصواب‌ و غیرمعقول‌ كلیسا رهانید؛ ولی‌ بروز این‌ تفكر، نقطهٔ‌ آغازی‌ برای‌ جدا شدن‌ انسان‌ از آموزه‌های‌ انسان‌ساز ادیان‌ الاهی‌ و سرگشتگی‌ او در ظلمتكدهٔ‌ طبیعت‌ بود و نطفهٔ‌ تمام‌ علوم‌ اجتماعی‌ جدید از جمله‌ اقتصاد با همین‌ دیدگاه‌ بسته‌ شد.
۲-۱-۱. اصل‌ ناتورالیسم‌ (طبیعت‌گرایی): طبیعت‌گرایی، یكی‌ از نتایج‌ تفكر دئیسم‌ است‌ كه‌ بر حاكمیت‌ قوانین‌ طبیعی‌ بر امور عالم‌ و از جمله‌ جوامع‌ انسانی‌ تأكید می‌كند. فیزیوكرات‌ها، نخستین‌ كسانی‌ بودند كه‌ چنین‌ عقیده‌ای‌ را دربارهٔ‌ اقتصاد، ابراز كردند. آنان‌ قانون‌ طبیعت‌ را بهترین‌ قانون‌ برای‌ تنظیم‌ روابط‌ اجتماعی‌ دانستند كه‌ كافی‌ است‌ آن‌ها را بفهمیم‌ تا از آن‌ها پیروی‌ كنیم.۵
در مكتب‌ فیزیوكرات‌ها، قوانین‌ طبیعی‌ كه‌ از آن‌ پس‌ نظام‌ طبیعی‌ نامیده‌ شد، همان‌ عظمت‌ قوانین‌ هندسی‌ با صفات‌ دوگانهٔ‌ آن‌ یعنی‌ «كلیت» و «تغییرناپذیری» را دارا است. آزادی‌ اقتصادی‌ به‌معنای‌ نفی‌ دخالت‌ دولت‌ و رهایی‌ از تمام‌ قیود و ارزش‌های‌ محدودكنندهٔ‌ فرد، تعادل‌ خودكار مكانیكی، مكانیسم‌ بازار رقابتی، جدایی‌ اقتصاد از اخلاق‌ متعالی‌ و ارزش‌های‌ والای‌ انسانی، رهاورد تفكر طبیعت‌گرایانه‌ است.
۳-۱-۱. اصالت‌ انسان‌ (اُمانیسم): امانیسم‌ «یك‌ عقیده، حالت‌ یا روش‌ زندگی‌ [است] كه‌ بر منافع‌ و ارزش‌های‌ بشری، تمركز یافته‌ است».۶ در مكتب‌ امانیسم، برخلاف‌ مكتب‌ تئیسم‌ كه‌ اصالت‌ را به‌ خداوند می‌دهد و منشأ تعیین‌ ارزش‌ها و قانونگذاری‌ و حاكمیت‌ را ذات‌ باری‌تعالی‌ می‌داند، فقط‌ به‌ انسان، ارزش‌ و اصالت‌ داده‌ می‌شود و ملاك‌ خوبی‌ و بدی‌ها و قوانین‌ و مقررات، افكار و تمایلات‌ انسان‌ است.
۴-۱-۱. اصالت‌ فرد (فردگرایی): با پیدایی‌ تفكر امانیسم، دو نظریهٔ‌ اصالت‌ فرد۷ و اصالت‌ جمع۸ در عرصهٔ‌ انسان‌شناسی‌ از آن‌ سرچشمه‌ گرفتند. این‌ دو نظریه‌ در اصالت‌ دادن‌ به‌ وجدان‌ بشری‌ مشتركند؛ ولی‌ اولی، اصالت‌ را به‌ وجدان‌ فردی‌ و دومی‌ به‌ وجدان‌ جمعی‌ می‌دهد. از این‌ دو نظریه، آن‌چه‌ در عمل، حضور خود را در عرصهٔ‌ تفكر اجتماعی‌ حفظ‌ كرده، نظریهٔ‌ اصالت‌ فرد است‌ كه‌ چنین‌ تعریف‌ می‌شود:
فردگرایی، نظریه‌ یا ایدئولوژی‌ اجتماعی‌ است‌ كه‌ ارزش‌ اخلاقی‌ بالاتری‌ را به‌ فرد در برابر جامعه‌ اختصاص‌ می‌دهد، و در نتیجه، از آزادگذاشتن‌ افراد به‌ نحوی‌ كه‌ عمل‌ كنند به‌ هر آن‌چه‌ تصور می‌كنند به‌ نفع‌ شخصی‌ خودشان‌ است، حمایت‌ می‌كند.۹
مفهوم‌ فردگرایی‌ به‌ یك‌ اعتبار، به‌ سه‌ نوع‌ تقسیم‌ می‌شود: فردگرایی‌ ذره‌ای، ملكی‌ و اخلاقی. فردگرایی‌ ذره‌ای‌ از اندیشهٔ‌ هابز سرچشمه‌ می‌گیرد كه‌ افراد را مانند اتم‌ها و ذر‌ات‌ ماد‌ی‌ متحركی‌ معرفی‌ می‌كند كه‌ هركدام‌ به‌دنبال‌ ثروت‌ و قدرت‌ و هزینهٔ‌ دیگری‌ است‌ و جامعه، مجمعی‌ از این‌ اتم‌ها به‌شمار می‌رود.۱۰
فردگرایی‌ ملكی، چنان‌كه‌ آربلاستر می‌گوید، به‌ این‌ معنا است‌ كه‌ زندگی‌ شخص‌ به‌ خود او تعلق‌ دارد. این‌ دارایی‌ خود او است‌ و به‌ خداوند، جامعه‌ یا دولت‌ تعلق‌ ندارد و می‌تواند هر طور مایل‌ است، با آن‌ رفتار كند.۱۱
فردگرایی‌ اخلاقی، بیانگر این‌ است‌ كه‌ معیار نیكی‌ و بدی، نفس‌ و تمایلات‌ نفسانی‌ فرد است. پذیرش‌ فرمان‌های‌ اخلاقی‌ دینی‌ یا دنیایی‌ (جامعه‌ و دولت) بر كسی‌ واجب‌ نیست. هر كسی‌ مكلف‌ است‌ فقط‌ به‌ ندای‌ وجدانش‌ دربارهٔ‌ ارزش‌های‌ اخلاقی‌ گوش‌ فرا دهد.۱۲
۵-۱-۱. اصل‌ اخلاقی‌ فایده‌گرایی۱۳: این‌ اصل، دارای‌ سه‌ قضیهٔ‌ اصلی‌ است.
أ. خوشی‌ و لذت‌ فردی، باید غایت‌ عمل‌ فردی‌ باشد.‌
‌ب. هر خوشی‌ و لذت‌ فردی، قرار است‌ كه‌ برای‌ یك‌ نفر (نه‌ بیش‌تر) فرض‌ و حساب‌ شود.‌ ‌
ج. هدف‌ عمل‌ اجتماعی‌ باید حد‌اكثر كردن‌ مطلوبیت‌ كل‌ باشد.۱۴
براساس‌ اصول‌ یاد شده، انسان‌ مفروض‌ در نظریه‌های‌ رفتار مصرف‌كننده‌ در اقتصاد متعارف، موجودی‌ بریده‌ از خدا و آموزه‌های‌ آسمانی‌ (دئیسم)، واگذار شده‌ به‌ قوانین، سنت‌ها و نظام‌های‌ طبیعی‌ (طبیعت‌گرایی)، دارای‌ اصالت‌ و مرجع‌ تعیین‌ ارزش‌ها، قوانین‌ و حاكمیت‌ سیاسی‌ (اُمانیسم)، دارای‌ هویت‌ فردی‌ در ابعاد وجودی، ملكی‌ و اخلاقی‌ (فردگرایی) و تابع‌ لذت‌ها و خوشی‌های‌ نفس‌ (فایده‌گرایی) است؛ به‌ همین‌ دلیل‌ در این‌ نظریه‌ها از احكام‌ و ارزش‌های‌ مبتنی‌ بر وحی، مانند تخصیص‌ درآمد برای‌ رفاه‌ دیگران‌ یا جلب‌ خشنودی‌ خداوند و احكام‌ بازدارنده‌ای‌ چون‌ ممنوعیت‌ اسراف‌ و تبذیر و... سخن‌ گفته‌ نمی‌شود.
۲-۱. اهداف‌ و انگیزه‌های‌ مصرف‌كننده‌
چنان‌كه‌ در اصل‌ فایده‌گرایی‌ بیان‌ شد، در اقتصاد سرمایه‌داری، ارزش‌ ذاتی‌ و هدف‌ نهایی‌ رفتار افراد، لذت‌ و خوشی‌ است. در جهت‌ این‌ هدف، هدف‌ میانی‌ كه‌ برای‌ رفتار مصرف‌كننده‌ در نظر گرفته‌ می‌شود، حد‌اكثرسازی‌ مطلوبیت‌ است. مطلوبیت، معادل‌ واژهٔ‌ «Utility» و به‌معنای‌ فایده‌ و رضایت‌ خاطری‌ است‌ كه‌ انسان‌ از مصرف‌ كالا یا خدمت‌ به‌دست‌ می‌آورد. این‌ مفهوم، بیش‌ از همه، مدیون‌ دیدگاه‌های‌ بنتام‌ است؛ گرچه‌ پیش‌ از او، هاچسن‌ (۱۷۲۵)، بكاریا (۱۷۷۶) و پرایستلی‌ (۱۷۶۸) آن‌ را به‌كار برده‌ بودند. از دیدگاه‌ بنتام، هدف‌ تمام‌ اعمال‌ انسان، لذت‌ و رنج‌ است. وی‌ می‌گوید:
ما فقط‌ یك‌ وظیفه‌ داریم‌ و آن‌ جست‌وجوی‌ بالاترین‌ لذت‌ ممكن‌ است‌ و مسألهٔ‌ رفتار انسان، فقط‌ تعیین‌ این‌ است‌ كه‌ چه‌ چیزهایی‌ بیش‌ترین‌ لذت‌ را به‌ انسان‌ می‌بخشد.۱۵
ویلیام‌ جونز در تأیید اندیشهٔ‌ بنتام‌ می‌گوید:
رنج‌ و لذت، بدون‌ شك، اهداف‌ نهایی‌ همهٔ‌ محاسبات‌ اقتصادی‌ برای‌ حد‌اكثر كردن‌ لذت‌ است‌ و همین‌ امر، مسألهٔ‌ اقتصادی‌ را تشكیل‌ می‌دهد.۱۶
مفهوم‌ فایده‌گرایی، گونه‌ای‌ از قوانین‌ طبیعی‌ مورد نظر فیلسوفان‌ قرن‌ هفدهم‌ است‌ كه‌ تفسیر قانونمندی‌ از رفتارهای‌ فردی‌ و خوشبختی‌ همگانی‌ به‌ دست‌ می‌دهد. در این‌ تفسیر، چنان‌كه‌ شومپیتر توضیح‌ می‌دهد، لذت‌ها و رنج‌های‌ هر فرد، كمیت‌های‌ اندازه‌گرفتنی‌ فرض‌ می‌شوند كه‌ از جمع‌ جبری‌ آن‌ها خوشبختی‌ فرد حاصل‌ می‌شود؛ آن‌گاه‌ از جمع‌ خوشبختی‌های‌ فردی‌ كه‌ به‌ همهٔ‌ آن‌ها وزن‌ برابر داده‌ می‌شود می‌توان‌ سعادت‌ و رفاه‌ اجتماعی‌ را محاسبه‌ كرد.۱۷فیلسوفان‌ غربی‌ دربارهٔ‌ مفهوم‌ و مصداق‌ لذت، بحث‌ها و نظریات‌ متنو‌عی‌ را ارائه‌ كرده‌اند كه‌ گاهی‌ لذت‌ ناشی‌ از باور و كردار دینی‌ را نیز شامل‌ می‌شود؛ اما در مجموع‌ می‌توان‌ گفت‌ كه‌ بیش‌تر آن‌ها، همان‌ مفهوم‌ رایج‌ آن‌ (لذتی‌ كه‌ از مصرف‌ كالا و خدمات‌ حاصل‌ می‌شود) را قصد می‌كردند؛۱۸ چنان‌كه‌ در اصطلاح‌ امروزی‌ نیز از واژهٔ‌ مطلوبیت، همین‌ معنا را اراده‌ می‌كنند.
در این‌ دیدگاه، میان‌ هدفی‌ كه‌ فعل‌ باید به‌سبب‌ آن‌ انجام‌ گیرد و انگیزه‌های‌ طبیعی‌ نفس، هماهنگی، بلكه‌ اتحاد وجود دارد؛ چنان‌كه‌ هابز می‌گوید:
جز ملاحظهٔ‌ منافع‌ شخصی، چیز دیگری‌ نمی‌تواند انگیزهٔ‌ رفتار آدمی‌ باشد و حتی‌ اگر عقل‌ و منطق، كوته‌بینی‌ او را در این‌ اعمال‌ به‌ وی‌ بنمایاند، و حتی‌ اگر آدمی‌ درك‌ كند كه‌ بهترین‌ راه‌ تأمین‌ منافع‌ شخصی‌ او، همكاری‌ و تعاون‌ با همنوعانش‌ است، باز هم‌ برای‌ او فایده‌ای‌ نخواهد داشت؛ زیرا عقل‌ انسان‌ در تحلیل‌ نهایی، بنده‌ و خدمتگزار شهوات‌ او است‌ و چون‌ عقل‌ آدمی، متكی‌ به‌ شهوات‌ او است، تنها وظیفه‌اش‌ این‌ است‌ كه‌ به‌وسیلهٔ‌ جست‌وجوی‌ عواملی‌ كه‌ می‌توانند شهوات‌ را ارضا كنند، در خدمت‌ انسان‌ قرار گیرد.۱۹
به‌ این‌ ترتیب، اصل‌ موضوعهٔ‌ نظریه‌های‌ رفتار مصرف‌كننده، چنین‌ است‌ كه‌ مصرف‌كننده‌ فقط‌ از غریزهٔ‌ لذت‌جویی‌ خود فرمان‌ می‌گیرد و هدف‌ او دستیابی‌ به‌ بیش‌ترین‌ میزان‌ مطلوبیتی‌ است‌ كه‌ از مصرف‌ كالا و خدمات‌ به‌ دست‌ می‌آید.
۳-۱. روش‌ دستیابی‌ به‌ اهداف‌ (خردگرایی)
مفهوم‌ اساسی‌ در باب‌ روش‌ دستیابی‌ به‌ اهداف، عقلانیت‌ و عاقلانه‌ عمل‌ كردن‌ است. در تفكر سرمایه‌داری، عقلانیت‌ به‌ مفهوم‌ ویژه‌ای‌ كه‌ تحت‌ عنوان‌ عقلانیت‌ ابزاری‌ شناخته‌ می‌شود، به‌كار می‌رود. علت‌ این‌ نامگذاری‌ این‌ است‌ كه‌ در این‌ تفكر، عقل‌ انسان‌ دربارهٔ‌ اهدافی‌ كه‌ شایستهٔ‌ پیروی‌ است‌ و كارهایی‌ كه‌ باید انجام‌ شود، نقشی‌ ندارد و در این‌ مراحل‌ فقط‌ انگیزه‌های‌ نفسانی‌ نقش‌ ایفا می‌كنند. انگیزهٔ‌ كسب‌ فایده‌ و لذت‌ شخصی‌ است‌ كه‌ تعیین‌ می‌كند فرد، چه‌ كاری‌ را باید انجام‌ دهد و هر آن‌چه‌ مطابق‌ تمایل‌ نفس‌ باشد، خوب‌ تلقی‌ می‌شود. جان‌ لاك‌ می‌گوید:
نیك‌ آن‌ است‌ كه‌ به‌ ایجاد یا افزودن‌ لذت‌ در ذهن‌ یا تن‌ یا به‌ كاستن‌ رنج‌ می‌گراید؛ در حالی‌ كه‌ بد آن‌ است‌ كه‌ به‌ ایجاد یا افزودن‌ رنج‌ یا به‌ كاستن‌ لذت‌ میل‌ دارد.۲۰
چنین‌ برداشتی‌ از مفهوم‌ عقلانیت، رهاورد اصولی‌ است‌ كه‌ پیش‌تر دربارهٔ‌ دیدگاه‌های‌ انسان‌شناختی‌ مكتب‌ سرمایه‌داری‌ ذكر شد. اصل‌ دئیسم‌ و اصل‌ امانیسم، نقش‌ وحی‌ و آموزه‌های‌ مذهبی‌ در تعیین‌ بایدها را از بین‌ می‌برد و براساس‌ اصل‌ فایده‌گرایی‌ و فردگرایی‌ این‌ مسأله‌ به‌ نفس‌ انسان‌ واگذار می‌شود و از این‌ رو، در این‌ مرحله‌ نه‌ برای‌ عقل‌ و نه‌ برای‌ شرع‌ جایی‌ باقی‌ نمی‌ماند.
از آن‌جا كه‌ تفكر سرمایه‌داری، انگیزه‌های‌ آدمی‌ را به‌ تعقیب‌ منافع‌ شخصی‌ و منافع‌ شخصی‌ را در منفعت‌ ماد‌ی‌ از قبیل‌ پول، ثروت‌ و لذت‌ حاصل‌ از مصرف‌ كالا و خدمات‌ منحصر می‌داند، این‌ امكان‌ را به‌ فرد می‌دهد كه‌ با محاسبهٔ‌ سود و زیان‌ ناشی‌ از پیامد اعمال، اقتصادی‌ترین‌ راه‌ را برای‌ كسب‌ حد‌اكثر مطلوبیت‌ به‌ كار گیرد و به‌ این‌ ترتیب، انسان‌ مفروض‌ در مكتب‌ سرمایه‌داری، برای‌ رسیدن‌ به‌ اهداف‌ از معیار و منطقی‌ به‌ نام‌ عقلانیت‌ ابزاری‌ استفاده‌ می‌كند.
براساس‌ مطالبی‌ كه‌ گذشت، نظریه‌های‌ رفتار مصرف‌كننده‌ در اقتصاد متعارف‌ (به‌ویژه‌ نظریهٔ‌ مبتنی‌ بر مطلوبیت‌ رتبه‌ای) برپایهٔ‌ مفروضات‌ زیر بنا شده‌اند.
۱. هدف‌ مصرف‌كننده، بیشینه‌ كردن‌ مطلوبیت‌ است.
۲. مطلوبیت‌ فرد، تابعِ‌ مصرف‌ او از كالاها و خدمات‌ است.
۳. فرد می‌تواند میزان‌ مطلوبیت‌ خود از مصرف‌ كالاها و خدمات‌ را ارزیابی‌ و آن‌ها را رتبه‌بندی‌ كند. بدین‌ترتیب، هر مصرف‌كنندهٔ‌ عقلایی، یك‌ تابع‌ هدف‌ خواهد داشت‌ كه‌ متغیرهای‌ آن‌ را مقادیر كالاها و خدمات‌ مصرفی‌ تشكیل‌ می‌دهد تا بیش‌ترین‌ سطح‌ مطلوبیت‌ را به‌دست‌ آورد.
۲. مفروضات‌ نظریهٔ‌ رفتار مصرف‌كننده‌ از دیدگاه‌ اندیشه‌وران‌ مسلمان‌
برخی‌ از اقتصاددانان‌ مسلمان‌ و محققان‌ اقتصاد اسلامی، به‌ دلیل‌ تفاوت‌ آشكار دیدگاه‌های‌ اسلام‌ با مبانی‌ انسان‌ شناختی‌ و نظام‌ ارزشی‌ مكتب‌ سرمایه‌داری، مفروضات‌ نظریه‌های‌ رفتار مصرف‌كننده‌ در اقتصاد متعارف‌ را قابل‌ تعمیم‌ به‌ فرد مسلمان‌ ندانسته‌ و درصدد برآمده‌اند تا برای‌ تحلیل‌ رفتار مصرف‌كنندهٔ‌ مسلمان، چارچوبی‌ متناسب‌ با ارزش‌های‌ اسلامی‌ ارائه‌ كنند. یكی‌ از مباحث‌ اساسی‌ میان‌ این‌ دسته‌ از محققان، بررسی‌ مفهوم‌ عقلانیت‌ و رفتار عقلایی‌ و اتخاذ اصول‌ موضوعهٔ‌ مناسب‌ برای‌ اهداف‌ و انگیزه‌های‌ مصرف‌كنندهٔ‌ مسلمان‌ بوده‌ است‌ و از این‌ جهت‌ می‌توان‌ آن‌ها را به‌ دو گروه‌ تقسیم‌ كرد: گروه‌ اول، افرادی‌ مانند دكتر انس‌الزرقأ، دكتر اسد زمان‌ و دكتر توتونچیان‌ هستند كه‌ به‌ این‌ منظور، اصل‌ موضوعهٔ‌ بیشینه‌ سازی‌ مطلوبیت‌ را با واردكردن‌ احكام‌ و محدودیت‌های‌ اسلامی، برای‌ فرد مسلمان‌ بازسازی‌ كرده‌اند؛ به‌طوری‌ كه‌ الزرقأ در مقاله‌ای‌ تحت‌ عنوان‌ «وابستگی‌ جزئی‌ در تابع‌ مطلوبیت‌ مسلمان» می‌نویسد:
یكی‌ از تفاوت‌های‌ ساختاری‌ میان‌ انسان‌ اقتصادی‌ و انسان‌ اسلامی‌ آن‌ است‌ كه‌ تابع‌ مطلوبیت‌ دومی‌ دارای‌ متغیر جدیدی‌ است، موسوم‌ به‌ پاداش‌ یا جزا در آخرت. متغیر جدید، دارای‌ تعامل‌ شدید با سایر متغیرهای‌ اقتصادی‌ و غیراقتصادی‌ در تابع‌ مطلوبیت‌ است؛۲۱
البته‌ وی‌ تابع‌ مطلوبیت‌ فرد مسلمان‌ را داده‌ شده‌ تلقی‌ نمی‌كند؛ بلكه‌ آن‌ را به‌صورت‌ جزء درون‌زای‌ نظام‌ مطرح‌ كرده‌ و معتقد است. اسلام، تلاش‌ بی‌وقفه‌ای‌ را برای‌ تغییر جهت‌ آن‌ از مسیر انحرافی‌ دنبال‌ می‌كند.۲۲
زمان‌ برای‌ ترسیم‌ تابع‌ مطلوبیت‌ مسلمان، چهار اصل‌ موضوعی‌ را مطرح‌ كرده‌ و بدین‌وسیله، مواردی‌ از ارزش‌های‌ اسلامی‌ مانند رفتار نوعدوستانه، اشباع‌پذیری‌ مصرف، تفاوت‌ میان‌ نیازهای‌ اساسی‌ و غیر آن‌ را در تحلیل‌ رفتار مصرف‌كنندهٔ‌ مسلمان‌ وارد می‌كند.۲۳
توتونچیان‌ نیز با استفاده‌ از اصل‌ موضوعهٔ‌ مطلوبیت‌ مفاهیم‌ انفاق، اسراف‌ و تبذیر و حد‌ كفاف، مصرف‌ را تجزیه‌ و تحلیل‌ كرده‌ است.۲۴
گروه‌ دوم، كسانی‌ هستند كه‌ با رد‌ اصل‌ موضوعهٔ‌ مطلوبیت، اصول‌ موضوعهٔ‌ دیگری‌ را مطرح‌ ساخته‌اند.
معروف‌ترین‌ اصولی‌ كه‌ از جانب‌ گروه‌ دوم‌ ارائه‌ شده، به‌ این‌ شرح‌ است.
۱-۲. اصل‌ بیشینه‌ كردن‌ تطابق‌ رفتار با احكام‌ شرع‌
پروفسور نجات‌ا صدیقی‌ و دكتر منذر قحف، معیار و منطق‌ انتخاب‌ مصرف‌كنندهٔ‌ مسلمان‌ را با تقوا بودن‌ و تطابق‌ بیش‌تر رفتار با ضوابط‌ شرعی‌ می‌دانند. قحف‌ به‌ نقل‌ از نجات‌ا صدیقی‌ و همفكر با او مفهوم‌ موفقیت‌ را چنین‌ بیان‌ می‌كند.
موفقیت، با تقوا بودن‌ است. هر قدر رفتار فرد، تطابق‌ بیش‌تری‌ با استانداردهای‌ اخلاقی‌ داشته‌ باشد و درستكاری‌ وی‌ در سطح‌ بالاتری‌ قرار گیرد، وی‌ موفق‌تر است. فرد مسلمان‌ در طول‌ زندگی‌ خود، در تمامی‌ مراحل‌ وجود و در هر مرحله، تلاش‌ خواهد كرد هماهنگ‌ با ارزش‌های‌ اخلاقی‌ قدم‌ بردارد. ... این، هرگز به‌ معنای‌ گرایش‌ به‌ ریاضت‌ و انكار مقاصد اقتصادی‌ نیست. مسیر معنویت‌گرای‌ اسلامی‌ از میان‌ تلاش‌ها و افت‌ و خیزهای‌ زندگی‌ روزمره‌ است. چیزی‌ جدا و منفك‌ از زندگی‌ وجود ندارد. معنویت‌گرایی‌ اسلامی، تنها یك‌ روش‌ زندگی‌ است. هنگامی‌ كه‌ می‌گوییم‌ تقوا و نیكی‌ باید هدف‌ ما باشد، تنها اشاره‌ به‌ این‌ روش‌ خاص‌ زندگی‌ بر مبنای‌ ارزش‌های‌ متعالی‌ اسلامی‌ است.۲۵
از دیدگاه‌ این‌ دو اقتصاددان‌ مشهور و اصول‌گرای‌ مسلمان، فرد تربیت‌ شدهٔ‌ مكتب‌ اسلام، براساس‌ معیار طبیعی‌ بیشینه‌ كردن‌ مطلوبیت‌ عمل‌ نمی‌كند؛ بلكه‌ مطلوبیت‌ او نیز در گرو پیروی‌ از احكام‌ شرع‌ است. صدیقی‌ تصریح‌ می‌كند:
شخصی‌ كه‌ به‌ ایده‌ها و اهداف‌ اسلامی‌ تن‌ دهد، باید از حد‌اكثر كردن‌ ارضا و مطلوبیت‌ دست‌ بكشد؛ مثلاً‌ یك‌ مصرف‌ حرام، ممكن‌ است‌ احساس‌ ارضا و مطلوبیت‌ زیادی‌ برای‌ مصرف‌كننده‌ ایجاد كند كه‌ او حاضر است‌ در ازای‌ آن‌ پولی‌ كه‌ مطلوبیتش‌ كم‌تر است، پرداخت‌ كند؛ اما انسان‌ مسلمان‌ كه‌ می‌داند چنین‌ مصرفی‌ او را از دستیابی‌ به‌ ایده‌ها و اهداف‌ اسلامی‌ بازمی‌دارد، چنین‌ ارضایی‌ برایش‌ بی‌معنا خواهد بود.۲۶
منذر قحف، لذت‌ بردن‌ از مصرف‌ كالاها را بدان‌ دلیل‌ فضیلت‌ می‌داند كه‌ این‌ امر، اطاعت‌ از اوامر الاهی‌ شمرده‌ می‌شود. نتیجهٔ‌ نهایی‌ بحث‌ او چنین‌ است‌ كه‌ عقلانیت‌ اسلامی، مستلزم‌ پیروی‌ از ارزش‌ها و رفتارهای‌ اسلامی‌ است‌ و با ملاحظهٔ‌ این‌ جهات، قضیهٔ‌ حد‌اكثرسازی‌ از دیدگاه‌ تفكر اسلامی، بدون‌ چون‌وچرا می‌شود. قضیهٔ‌ حد‌اكثرسازی، حتی‌ ممكن‌ است‌ به‌صورت‌ شمای‌ تعمیم‌یافته‌ از زندگی‌ در كل‌ استفاده‌ شود؛ یعنی‌ در هر زمان‌ با هر چیز خوبی‌ كه‌ مواجه‌ شویم، مسلمان‌ باید آن‌ را تا جایی‌ كه‌ می‌تواند انجام‌ دهد.
۲-۲. اصل‌ بیشینه‌ كردن‌ مصلحت‌العباد
استاد محمدفهیم‌خان، انتخاب‌ مصرف‌كنندهٔ‌ مسلمان‌ را دارای‌ چهار مرحله‌ می‌داند: انتخاب‌ میان‌ تخصیص‌ درآمد به‌ نیازهای‌ دنیایی‌ و انفاق‌ فی‌ سبیل‌ا، انتخاب‌ بین‌ مصرف‌ حال‌ و آینده، انتخاب‌ بین‌ سطوح‌ گوناگون‌ نیازهای‌ مصرفی‌ حال، و انتخاب‌ بین‌ گزینه‌های‌ مختلف‌ از سبد كالاهای‌ مصرفی. وی‌ نظریه‌های‌ رفتار مصرف‌كننده‌ در اقتصاد متعارف‌ را فاقد تبیین‌ در دو مرحلهٔ‌ نخست‌ می‌داند و معیار انتخاب‌ مسلمان‌ در این‌ دو مرحله‌ را رعایت‌ اعتدال‌ و توازن‌ معرفی‌ می‌كند. پس‌ از انجام‌ این‌ دو مرحله، نوبت‌ به‌ تصمیم‌گیری‌ در فضای‌ انتخاب‌ كالا می‌رسد. در اقتصاد سرمایه‌داری، این‌ انتخاب‌ با حد‌اكثرسازی‌ مطلوبیت‌ با توجه‌ به‌ قید بودجه‌ صورت‌ می‌گیرد.
فهیم‌خان‌ می‌گوید:
اسلام، منكر آن‌ است‌ كه‌ خواسته‌های‌ نفسانی‌ انسان، ایجادكنندهٔ‌ نیروی‌ انگیزش‌ برای‌ رفتار مصرف‌كننده‌ است. اسلام‌ مبنای‌ دیگری‌ را جایگزین‌ خواسته‌ها برای‌ رفتار مصرف‌كننده‌ می‌كند و این‌ مبنا عبارت‌ است‌ از «نیازها».۲۷
او به‌ تبع‌ شاطبی، نیازهای‌ زندگی‌ انسان‌ را به‌ پنج‌ نوع‌ (لوازم‌ حفظ‌ دین، نفس، عقل، نسل‌ و مال) و به‌ سه‌ سطح‌ (ضروریات، كفاف‌ و رفاه) تقسیم‌ كرده، می‌گوید:
در حالی‌كه‌ خواسته‌ به‌وسیلهٔ‌ مفهوم‌ مطلوبیت‌ معین‌ می‌شود، نیاز، یك‌ دیدگاه‌ اسلامی‌ است‌ كه‌ به‌وسیلهٔ‌ مفهوم‌ مصلحت‌ تعیین‌ می‌گردد. هدف‌ شریعت، مصلحت‌العباد است‌ (رفاه‌ و بهزیستی‌ انسان‌ها)؛ بنابراین، تمامی‌ كالاها و خدماتی‌ كه‌ استفاده‌ از آن‌ها دارای‌ «مصلحت» است، به‌عنوان‌ نیاز (نیازها) تعیین‌ خواهد شد... .‌ ‌
مصلحت، خاصیت‌ یا نیرویی‌ در یك‌ كالا یا خدمت‌ است‌ كه‌ اجزا و اهداف‌ اساسی‌ زندگی‌ انسان‌ را در این‌ جهان‌ تحت‌ تأثیر قرار دهد و برآورده‌ كند.۲۸
فهیم‌خان، تشخیص‌ مصداق‌ مصلحت‌ را همانند مفهوم‌ مطلوبیت، امری‌ ذهنی‌ می‌داند؛ اما معیارهای‌ تعیین‌ مصلحت‌ را برخلاف‌ مطلوبیت، به‌ امیال‌ ذهنی‌ فرد وابسته‌ نمی‌داند. به‌ اعتقاد وی، معیارهای‌ مصلحت‌ از ناحیهٔ‌ شریعت‌ برای‌ همه‌ تثبیت‌ شده‌ است‌ و تصمیم‌ باید برمبنای‌ این‌ معیارها گرفته‌ شود. بر این‌ اساس، او نتیجه‌ می‌گیرد كه‌ مفهوم‌ مصلحت‌ به‌ دلیل‌ عدم‌ تنافی‌ مصلحت‌ فرد با مصلحت‌ جامعه‌ و كاربرد آن‌ برای‌ هدف‌ تولید و قابلیت‌ مقایسهٔ‌ آن‌ برای‌ افراد گوناگون، بر مفهوم‌ مطلوبیت‌ برتری‌ دارد.۳-۲. اصل‌ بیشینه‌ كردن‌ حب‌ یا رضایت‌ خداوند
دكتر سیدكاظم‌ صدر در كتاب‌ اقتصاد صدر اسلام‌ برای‌ تبیین‌ رفتار مصرف‌كنندهٔ‌ مسلمان، از اصل‌ موضوعهٔ‌ بیشینه‌ كردن‌ رضایت‌ خدا یا حب‌ و محبت‌ استفاده‌ كرده‌ است. وی‌ به‌ نقل‌ از ع‌لامه‌ طباطبایی‌ می‌نویسد:
ما در باطن‌ خود، حقیقتی‌ احساس‌ می‌كنیم‌ كه‌ آن‌ را حب‌ و علاقه‌ می‌نامیم؛ مثلاً‌ نسبت‌ به‌ غذا، همسر، مال، جاه‌ و علم‌ احساس‌ محبت‌ می‌كنیم. ... این‌ رابطهٔ‌ محبت‌ از آن‌جا پدید می‌آید كه‌ مصرف‌ كالا نیازهای‌ قوای‌ انسان‌ را برطرف‌ می‌كند و به‌ آن‌ها كمال‌ می‌بخشد. غذا، موجب‌ فعالیت‌ قوهٔ‌ تغذیه‌ می‌شود و با این‌ عمل‌ است‌ كه‌ انسان‌ از گرسنگی‌ رهایی‌ یافته، به‌ كمال‌ می‌رسد. این‌ حب‌ و علاقه‌ در واقع‌ یك‌ نوع‌ ارتباط‌ و جاذبه‌ای‌ است‌ كه‌ میان‌ انسان‌ و كمالات‌ او وجود دارد... .۲۹
وی‌ سپس‌ می‌افزاید:
وجود رابطهٔ‌ حب‌ میان‌ كالاها و خدمات‌ مختلف‌ یا میان‌ محبوب‌های‌ انسان‌ كه‌ كمال‌آور هستند و خود انسان‌ كه‌ محب‌ این‌ كمالات‌ است‌ می‌تواند به‌عنوان‌ اصل‌ موضوعه‌ انتخاب‌ گردد. به‌ موجب‌ آن، انسان‌ از میان‌ كالاها و خدمات‌ مختلف، با توجه‌ به‌ محدودیت‌های‌ خود، به‌نحوی‌ انتخاب‌ می‌كند كه‌ محبت‌ آن‌ها را به‌ حد‌اكثر برساند... .‌
‌ اصل‌ موضوعهٔ‌ دیگری‌ كه‌ ممكن‌ است‌ گزینش‌ شود، به‌ دست‌ آوردن‌ رضایت‌ خداوند است‌ به‌ این‌ معنا كه‌ مصرف‌كنندگان، كالاها و خدمات‌ را برای‌ مصارفی‌ انتخاب‌ می‌كنند كه‌ رضای‌ خداوند را به‌ حد‌اكثر برساند. این‌ اصل‌ كه‌ به‌ صراحت‌ در قرآن‌ مجید بیان‌ شده، هدفِ‌ بندگان‌ صالح‌ پروردگار است‌ و كسانی‌ در دو جهان‌ رستگار می‌شوند كه‌ پایبند به‌ این‌ اصل‌ باشند. در توضیح‌ گزینش‌ این‌ اصل‌ باید توجه‌ داشت‌ كه‌ تصرف‌ در كالاها و خدمات‌ مختلف‌ در اسلام‌ به‌ چهار دستهٔ‌ واجب، مستحب، مكروه‌ و حرام‌ تقسیم‌ شده‌ است. انجام‌ كارهای‌ واجب‌ و مستحب، موجب‌ كسب‌ رضای‌ خدا، و ارتكاب‌ اعمال‌ مكروه‌ و حرام، سبب‌ ناخشنودی‌ و عدم‌ رضای‌ او می‌شود.‌ ‌ هر مسلمانی‌ بالطبع، طبق‌ عقیده‌ و بینش‌ خود، طالب‌ به‌دست‌ آوردن‌ خشنودی‌ او و رستگاری‌ در آخرت‌ است؛ بنابراین، فعالیت‌های‌ ثواب‌دار را انجام‌ می‌دهد و از كارهای‌ گناه‌آلود می‌گریزد.۳۰
دكتر صدر در تحلیل‌ رفتار مصرف‌كنندهٔ‌ مسلمان، دو اصل‌ موضوعهٔ‌ پیشین‌ را به‌ یك‌ معنا گرفته‌ است‌ و توضیحات‌ او نشان‌ می‌دهد كه‌ منظورش‌ از حب، محبتِ‌ فردِ‌ تربیت‌ شدهٔ‌ تحت‌ آموزه‌های‌ اسلام‌ است. در اثر این‌ تربیت، فرد، به‌ كالاهای‌ حرام‌ و مكروه‌ محبتی‌ نشان‌ نمی‌دهد و در واقع‌ محبت‌ او به‌ كالاهایی‌ منحصر است‌ كه‌ مصرف‌ آن‌ها سبب‌ رضایت‌ پروردگار می‌شود و بدین‌ ترتیب، این‌ دو هدف‌ در طول‌ همدیگر قرار می‌گیرند و وقتی‌ یكی‌ حاصل‌ شود، دیگری‌ نیز حاصل‌ می‌شود.
در ادبیات‌ اقتصاد اسلامی، افزون‌ بر مواردی‌ كه‌ ذكر شد، به‌ اصول‌ موضوعهٔ‌ دیگری‌ مانند «بیشینه‌ كردن‌ كمال»، «بیشینه‌ كردن‌ رستگاری‌ دنیا و آخرت»، «رفع‌ نیاز خود و دیگران‌ در چارچوب‌ اصول‌ اسلامی» و... نیز اشاره‌ شده‌ است‌ كه‌ جهت‌ اختصار، از توضیح‌ آن‌ها صرف‌نظر می‌كنیم.
چنان‌كه‌ می‌بینیم، در تمام‌ اصول‌ موضوعهٔ‌ پیشنهاد شده، مصرف‌كنندهٔ‌ مسلمان‌ چه‌ در ناحیهٔ‌ اهداف‌ و انگیزه‌ها و چه‌ در انتخاب‌ نوع‌ كالاها و چه‌ در روش‌ دستیابی‌ به‌ اهداف، در چارچوب‌ عقاید و ارزش‌های‌ اسلامی‌ عمل‌ می‌كند كه‌ بالطبع‌ از معیار طبیعی‌ مطلوبیت‌ و عقلانیت‌ ابزاری‌ متمایز است.
به‌ اعتقاد ما، گرچه‌ بیش‌تر این‌ پیشنهادها از نظر تطابق‌ با اصول‌ و مبانی‌ دینی، بدون‌ اشكال‌ هستند، هر كدام‌ از نظر قابلیت‌های‌ لازم‌ برای‌ الگوسازی‌ به‌گونه‌ای‌ ناقص‌ به‌نظر می‌رسد؛ برای‌ مثال، طرفداران‌ اصل‌ موضوعهٔ‌ مطلوبیت‌ به‌روشنی‌ مصارف‌ شخصی‌ را از شمول‌ پاداش‌ آخرتی‌ خارج‌ ساخته‌اند؛ در حالی‌كه‌ اسلام، مصارف‌ ضرور را واجب، و كوشش‌ برای‌ بهبود سطح‌ زندگی‌ در حد‌ متعارف‌ را مستحب‌ دانسته‌ و برای‌ آن‌ پاداش‌ آخرتی‌ ذكر كرده‌ است. اصول‌ موضوعهٔ‌ مورد نظر گروه‌ دوم‌ نیز گرچه‌ از این‌ نقیصه‌ مبر‌ا است، از معرفی‌ مفهومی‌ كه‌ او‌لاً‌ برگرفته‌ از نصوص‌ كتاب‌ و سنت‌ باشد و ثانیاً‌ نظیر تابع‌ مطلوبیت، تمام‌ موارد و مراتب‌ تخصیص‌ درآمد را شامل‌ شود و ثالثاً‌ قابلیت‌ استخراج‌ تابع‌ تقاضای‌ فرد را داشته‌ باشد، ناتوان‌ مانده‌ یا دست‌كم‌ در عمل، به‌ استخراج‌ چنین‌ الگوی‌ جامعی‌ نپرداخته‌اند؛ از این‌رو، در بخش‌ بعدی‌ مقاله، برای‌ دستیابی‌ به‌ اصل‌ موضوعهٔ‌ مناسب، نصوص‌ اسلامی‌ را به‌طور مبنایی‌ بررسی‌ خواهیم‌ كرد.
۳. مبانی‌ و مفروضات‌ نظریهٔ‌ رفتار مصرف‌كننده‌ از دیدگاه‌ قرآن‌ و حدیث‌
در منابع‌ اسلامی، نصوص‌ بسیاری‌ دربارهٔ‌ رفتار تخصیص‌ درآمدی‌ مسلمان‌ وارد شده‌ كه‌ بدون‌ تردید، قابلیت‌ تشكیل‌ معرفتی‌ منسجم‌ و ارائهٔ‌ نظریه‌ای‌ مستقل‌ را دارا است. از نخستین‌ روزهای‌ بعثت‌ پیامبر اكرم۶ آیاتی‌ از قرآن‌ در این‌ زمینه‌ نازل‌ شد. در آیهٔ‌ بیست‌ آل‌عمران‌ كه‌ فقط‌ پس‌ از هشت‌ماه‌ از آغاز بعثت‌ بر رسول‌ خدا فرود آمد، مسلمانان‌ موظف‌ شدند به‌ حكم‌ ایمان‌ به‌ خدا و پیامبرش، بخشی‌ از درآمد خود را در راه‌ خدا انفاق‌ كنند.۳۱ در طول‌ سال‌های‌ پربركت‌ بعثت، آیات‌ فراوان‌ دیگری‌ در این‌ زمینه‌ نازل‌ شد. با ضمیمهٔ‌ گفتار و رفتار رسول‌ اكرم۶ گنجینهٔ‌ گران‌بهایی‌ از اصول‌ و قواعد رفتار عاقلانه‌ در اختیار بشر قرار گرفت؛ رهنمودهای‌ كتاب‌ و سنت‌ به‌ تدریج‌ در رفتار عادی‌ مسلمانان‌ نهادینه‌ شد و با راهنمایی‌ پیشوایان‌ معصوم: غنای‌ بیش‌تری‌ یافت. دانشمندان‌ مسلمان‌ نیز از همان‌ زمان، بخشی‌ از كتاب‌های‌ اخلاق، سیره‌ و حدیث‌ خود را به‌ طرح‌ این‌ مباحث‌ اختصاص‌ دادند و هم‌اكنون، میراث‌ ارزشمندی‌ از رهنمودهای‌ اسلام‌ دربارهٔ‌ رفتار مصرف‌كنندگان‌ در اختیار ما قرار دارد. آن‌چه‌ در پی‌ می‌آید، كوششی‌ جهت‌ قاعده‌مندساختن‌ همین‌ منابع‌ است.
۱-۳. مبانی‌ انسان‌شناختی‌
در آیات‌ قرآن‌ و روایات، ویژگی‌های‌ متعددی‌ برای‌ انسان‌ بیان‌ شده‌ است. مواردی‌ از آن‌ها را كه‌ با موضوع‌ این‌ مقاله‌ ارتباط‌ دارند، در ضمن‌ چند محور بررسی‌ می‌كنیم.
۱-۱-۳. جایگاه‌ انسان‌ در نظام‌ هستی: در بینش‌ اسلامی، خداوند، محور و كانون‌ عالم‌ هستی‌ است. همهٔ‌ آفریدگان، هستی‌ خود را از او می‌گیرند و او در همه‌ حال، بر احوال‌ آن‌ها ناظر است.
ذلِكُمُ‌ اُ‌ رَبُّكُم‌ لاَ‌اًِلهَ‌ اًِ‌لاَّ‌ هُوَ‌ خَالِقُ‌ كُلٍّ‌ شَیءٍ‌ فَ‌اعبُدُوهُ‌ وَ‌هُوَ‌ عَلَی‌ كُلٍّ‌ شَیءٍ‌ وَكِیلٌ.۳۲ آن‌ خدا است، پروردگارتان. خدایی‌ نیست، مگر او كه‌ آفریدگار همه‌چیز است؛ پس‌ او را بپرستید و او بر همه‌ چیز كارگزار است.
قرآن‌ كریم، اعتقاد برخی‌ از یهود را كه‌ چون‌ مكتب‌ دئیسم، خداوند را همانند معمار بازنشسته‌ و ناتوان‌ از تصرف‌ در عالم‌ آفرینش‌ می‌دانستند، باطل‌ دانسته، می‌فرماید:
وَقَالَتِ‌ الیَهُودُ‌ یَدُ‌ اِ‌ مَغلُولَهٌٔ‌ غُلَّت‌ أَیدِیهِم‌ وَلُعِنُوا بِمَا قَالُوا بَل‌ یَدَ‌اهُ‌ مَبسُوطَتَانِ‌ یُنفِقُ‌ كَیفَ‌ یَشَأُ.۳۳‌ ‌ و یهود گفتند: دست‌ خدا بسته‌ است‌ و دیگر نمی‌تواند در آفرینش‌ تغییری‌ دهد؛ به‌واسطهٔ‌ این‌ گفتار، دست‌ آن‌ها بسته‌ شد و به‌ لعن‌ خدا گرفتار آمدند، بلكه‌ دو دست‌ خدا گشاده‌ است‌ و هرگونه‌ بخواهد انفاق‌ می‌كند.
خداوند، افزون‌ بر آن‌كه‌ آفریدگار مخلوقات‌ است، پروردگار آن‌ها نیز هست.۳۴ تدبیر الاهی‌ دربرگیرندهٔ‌ هدایت‌ تكوینی‌ مخلوقات‌ و هدایت‌ تشریعی‌ آنان‌ از طریق‌ فرستادن‌ پیامبران‌ است.۳۵ مالكیت‌ انسان‌ بر آن‌چه‌ دارد، صرفاً‌ عطیه‌ای‌ الاهی‌ است‌ و باید در راه‌ او و به‌ گونه‌ای‌ كه‌ فرمان‌ می‌دهد، صرف‌ شود.۳۶ مرجع‌ قانونگذاری، خدا،۳۷ و مقام‌ قضا در امور فردی‌ و اجتماعی‌ از آن‌ او است. به‌ این‌ ترتیب، برخلاف‌ مكتب‌ دئیسم‌ و امانیسم‌ كه‌ به‌ انسان، اصالت‌ و ارزش‌ مستقل‌ داده‌ بودند، اندیشهٔ‌ اسلامی‌ براساس‌ اصالت‌ و محوریت‌ خداوند و ارزش‌ الاهی‌ شكل‌ می‌گیرد. در این‌ تفكر، انسان‌ بریدهٔ‌ از خدا و واگذار شده‌ به‌ نفس‌ امارهٔ‌ خویش‌ نیست؛ بلكه‌ بنده‌ و جانشین‌ خدا در زمین‌ است.
خداوند از میان‌ تمام‌ موجودات، او را برگزید؛ از روح‌ خود در او دمید؛ و او را حامل‌ امانت‌ خویش‌ قرار داد و بدی‌ها و خوبی‌ها را به‌ او آموخت‌ تا بتواند بار رسالت‌ و مسؤ‌ولیت‌ خویش‌ را كه‌ همین‌ بندگی‌ خداوند است، به‌دوش‌ كشد.
اصالت‌ خداوند و اصل‌ جانشینی‌ انسان، دو اصل‌ بنیادین‌ است‌ كه‌ شالودهٔ‌ اصل‌ تفكر اسلامی‌ را تشكیل‌ می‌دهند. در چارچوب‌ این‌ دو اصل، میان‌ انسان‌ در جایگاه‌ جانشین‌ و خداوند در مقام‌ جانشین‌كننده، رابطه‌ای‌ به‌نام‌ «دین» وجود دارد كه‌ راه‌ و رسم‌ جانشینی‌ و حمل‌ امانت‌ الاهی‌ را روشن‌ می‌سازد. در این‌ راه‌ و رسم، ساختار روابط‌ بنیادی‌ و پیوندهای‌ اجتماعی‌ میان‌ انسان‌ با انسان، و طبیعت‌ با انسان، و تركیب‌ روابط‌ اجتماعی‌ با خداوند، براساس‌ نقش‌ خداوند به‌صورت‌ جانشین‌كننده‌ و انسان‌ در نقش‌ جانشین‌ و طبیعت‌ و عنوان‌ مكانی‌ كه‌ جانشینی‌ بر روی‌ آن‌ صورت‌ گرفته‌ است، تحقق‌ می‌یابد. بر این‌ اساس، انسان‌ و برادر همنوعش‌ فقط‌ یك‌ شریك‌ در حمل‌ و نگه‌داری‌ امانت‌ و جانشینی‌ خداوند هستند و طبیعت‌ با تمام‌ ثروت‌ها و منابعش‌ و با هر چیز و هر كسی‌ كه‌ دارد فقط‌ امانتی‌ به‌شمار می‌آیند كه‌ باید حق‌ آن‌ها را براساس‌ میزان‌ و معیار الاهی، یعنی‌ دین‌ حنیف‌ (بدون‌ انحراف) ادا كرد.
۲-۱-۳. بُعد زمانی‌ انسان: اعتقاد به‌ معاد و تداوم‌ زندگی‌ در جهان‌ آخرت، یكی‌ از اصول‌ اعتقادات‌ مسلمانان‌ است‌ كه‌ در شكل‌دهی‌ به‌ رفتار آنان‌ فوق‌العاده‌ تأثیر دارد. تبیین‌ اوصاف‌ و ویژگی‌های‌ زندگانی‌ آخرتی‌ و نوع‌ رابطه‌ای‌ كه‌ میان‌ اعمال‌ انسان‌ در دنیا با پاداش‌ها و كیفرهای‌ جهان‌ آخرت‌ وجود دارد، زمینه‌های‌ مناسب‌ برای‌ تغییر رفتار امت‌ اسلامی‌ را پدید می‌آورد.
انسان‌هایی‌ كه‌ با چنین‌ بینشی، تربیت‌ می‌شوند، به‌ پشتوانهٔ‌ ایمان‌ به‌ خدا و امید به‌ آیندهٔ‌ روشن‌ و برخورداری‌ از فضل‌ و رحمت‌ الهی‌ در میادین‌ جنگ‌ و عرصهٔ‌ اقتصادی، تمام‌ مشكلات‌ را تحمل، و در برابر سختی‌ها مقاومت‌ خواهند كرد. رفتارهایی‌ مانند فداكاری‌ و گذشت‌ از جان‌ و مال‌ در جهاد با دشمنان‌ خدا، انفاق، ایثار، مواسات‌ با برادران‌ دینی، همكاری‌ با دولت‌ در تأمین‌ هزینه‌های‌ عمومی، همگی‌ از آثار مبارك‌ این‌ عقیده‌ است. به‌ هر حال، انسان‌ مفروض‌ در نظریهٔ‌ رفتار مصرف‌كنندهٔ‌ مسلمان، فردی‌ است‌ كه‌ اعتقادی‌ ژرف‌ به‌ این‌ نوع‌ زندگی‌ دارد و در رفتار تخصیص‌ درآمدی، به‌ تأمین‌ سعادت‌ آخرتی‌ خود نیز توجه‌ می‌كند.۳-۱-۳. هویت‌ فردی‌ - اجتماعی‌ انسان:
در بینش‌ توحیدی‌ اسلام، نه‌ تفكر اصالت‌ فردی‌ محض‌ كه‌ جامعه‌ را موجود خیالی‌ محض‌ تصور می‌كند و نه‌ تفكر اصالت‌ جامعه‌ به‌ معنای‌ وجود روح‌ جمعی‌ یك‌پارچه‌ كه‌ بر وجود فرد مقدم‌ است، هیچ‌یك‌ پذیرفته‌ نیست. اسلام‌ ضمن‌ این‌كه‌ وجود فرد را به‌صورت‌ هویت‌ مستقل‌ می‌پذیرد، ارتباطات، فعل‌ و انفعالات‌ و تأثیر متقابل‌ افراد را نیز به‌صورت‌ چیزی‌ كه‌ به‌ حقیقت‌ وجود دارد، ولی‌ خودش‌ قائم‌ به‌ وجود خود افراد است، می‌پذیرد.۳۸
اتخاذ چنین‌ دیدگاهی، مبنای‌ جداگانه‌ای‌ را برای‌ علوم‌ اجتماعی‌ ترسیم‌ می‌كند. در این‌ دیدگاه، فرد و جامعه‌ بر همدیگر تأثیر و تأثر متقابل‌ دارند؛ همان‌طور كه‌ هر فردی‌ با هویت‌ فردی‌ خود، صاحب‌ اندیشه‌ و اراده‌ است‌ و حتی‌ می‌تواند با این‌ هویت، جامعه‌ را نیز تحت‌ تأثیر قرار دهد. افكار، عقاید و سنت‌های‌ رایج‌ جامعه‌ نیز هویت‌ فردی‌ را تحت‌ تأثیر قرار می‌دهند؛ بنابراین، انسان، افزون‌ بر این‌ كه‌ در برابر هویت‌ فردی‌ خود، مسؤ‌ول‌ شناخته‌ می‌شود در زندگی‌ اجتماعی‌ نیز مسؤ‌ول‌ است. با چنین‌ دیدگاهی، دیگر فردگرایی‌ ملكی‌ و فردگرایی‌ اخلاقی‌ جایگاهی‌ نخواهد داشت. با استناد به‌ این‌ نظریه، اسلام‌ ضمن‌ به‌ رسمیت‌ شناختن‌ مالكیت‌ خصوصی‌ فرد، به‌ حقوق‌ جامعه‌ نیز توجه، و برای‌ حفظ‌ آن، احكامی‌ مانند حرمت‌ اسراف‌ و تبذیر، حرمت‌ احتكار، حرمت‌ كنز و وجوب‌ انفاق‌ را وضع‌ می‌كند. همچنین‌ با استناد به‌ این‌ نظریه، خواست‌ها و تمایلات‌ فردی‌ تا جایی‌ مورد قبول‌ و احترام‌ است‌ كه‌ با مصلحت‌ و منافع‌ اجتماعی‌ سازگار باشد.
۴-۱-۳. دوبُعدی‌ بودن‌ انسان: در سرشت‌ انسان، افزون‌ بر بُعد ماد‌ی‌ كه‌ در جامدات‌ و نباتات‌ و حیوانات‌ وجود دارد، بُعد معنوی‌ و ملكوتی‌ نیز موجود است‌ و انسان‌ به‌واسطهٔ‌ همین‌ بُعد بر موجودات‌ دیگر برتری‌ دارد. قرآن‌ كریم، این‌ ویژگی‌ را چنین‌ بیان‌ می‌كند:
بَدَ‌أَ‌ خَلقَ‌ الا‌ ًِنسَانِ‌ مِن‌ طِینٍ‌ ثُمَّ‌ جَعَلَ‌ نَسلَهُ‌ مِن‌ سُ‌لاَلَهٍٔ‌ مِن‌ مَأٍ‌ مَهِینٍ‌ ثُمَّ‌ سَوَّ‌اهُ‌ وَنَفَخَ‌ فِیهِ‌ مِن‌ رُوحِهِ.۳۹
تمایل‌ها و گرایش‌های‌ انسان‌ نیز دو نوع‌ است: گرایش‌ به‌ لذت‌های‌ ماد‌ی‌ مانند خوردن، آشامیدن، خوابیدن‌ و امثال‌ آن‌ كه‌ به‌ جنبهٔ‌ ماد‌ی‌ او مربوط‌ می‌شود و گرایش‌ به‌ آرمان‌ها و ارزش‌های‌ متعالی‌ از قبیل‌ عدالت‌جویی، خداجویی، دین‌گرایی، نوعدوستی، و مانند آن‌ كه‌ از بُعد معنوی‌ و ملكوتی‌اش‌ سرچشمه‌ می‌گیرد؛ بنابراین، تكامل‌ انسان‌ نیز در گرو رشد و شكوفایی‌ این‌ دو بُعد خواهد بود.
۵-۱-۳. قرار داشتن‌ انسان‌ در دوراهی‌ سعادت‌ و شقاوت: انسان، همان‌گونه‌ كه‌ نیك‌ می‌اندیشد، بداندیش‌ نیز هست: (وَیَد‌عُ‌ الا‌ ًِنسَانُ‌ بِ‌الشَّرٍّ‌ دُ‌عَأَهُ‌ بِ‌الخَیرِ،۴۰ و همان‌گونه‌ كه‌ در مسیر سعادت‌ پیش‌ می‌رود، امكان‌ شقاوت‌ و بدبختی‌ نیز برایش‌ وجود دارد: (فَمِنهُم‌ شَقِیُّ‌ وَسَعِیدٌ).۴۱ گرایش‌های‌ طبیعی‌ انسان‌ دارای‌ دو جهت‌ كاملاً‌ متضاد است‌ و در صورتی‌ كه‌ انسان‌ به‌ طبیعت‌ خویش‌ واگذار شود، هیچ‌ تضمینی‌ برای‌ سعادتش‌ وجود ندارد. قوای‌ ادراكی‌ او به‌ خودی‌ خود و به‌ تنهایی‌ برای‌ فائق‌ آمدن‌ بر این‌ مشكل‌ كافی‌ نیست؛ چون‌ كه‌ انسان‌ در عین‌ این‌كه‌ نیروی‌ تفكر و تعقل‌ دارد، موجودی‌ بسیار ستمكار و نادان‌ است: (اًِنَّهُ‌ كَانَ‌ ظَلُوماً‌ جَهُولاً).۴۲ طبیعت‌ انسان، از نقاط‌ قوَّت‌ و ضعف‌ فراوان‌ آمیخته‌ است. او در عین‌ برخورداری‌ از تمام‌ فضایل‌ و ارزش‌های‌ والای‌ بالقوه، موجودی‌ بسیار ستمكار (اًِنَّ‌ الا‌ ًِنسَانَ‌ لَظَلُومٌ‌ كَفَّارٌ)۴۳، شتابزده‌ (وَكَانَ‌ الا‌ ًِنسَانُ‌ عَجُولاً)۴۴، حریص‌ و كم‌طاقت‌ (اًِنَّ‌ الا‌ ًِنسَانَ‌ خُلِقَ‌ هَلُوعاً)۴۵ و تابع‌ هوای‌ نفس‌ (اًِنَّ‌ النَّفسَ‌ لاَ‌ َمَّارَهُٔ‌ بِالسُّوءِ‌ اًِ‌لاَّ‌ مَا رَحِمَ‌ رَبٍّی‌ اًِنَّ‌ رَبٍّی)۴۶ است. این‌ ویژگی، یعنی‌ دوگانه‌ بودن‌ قوای‌ طبیعی‌ انسان‌ و ناكار آمدی‌ قوای‌ ادراكی‌ او در تشخیص‌ مسیر سعادت‌ و خیر اجتماعی، بهترین‌ دلیل‌ نیاز وی‌ به‌ راهنمایی‌ وحی‌ و آموزه‌های‌ دینی‌ است؛ از این‌رو در بینش‌ اسلامی‌ (برخلاف‌ بینش‌ طبیعت‌گرایی‌ در مكتب‌ سرمایه‌داری) سرنوشت‌ انسان‌ به‌ سنت‌های‌ طبیعی‌ واگذار نشده‌ است؛ بلكه‌ خداوند، برای‌ راهیابی‌ انسان‌ به‌ مسیر سعادت، پیامبران‌ را با كتاب‌ و میزان‌ فرو فرستاده‌ تا صراط‌ مستقیم‌ و شیوهٔ‌ زندگی‌ عادلانه‌ را بدو بیاموزد۴۷ و سعادت‌ انسان‌ در این‌ است‌ كه‌ از تمام‌ سنت‌های‌ طبیعی‌ و تشریعی‌ خداوند پیروی‌ كند.
به‌طور چكیده، در تبیین‌ انسان‌شناسی‌ از دیدگاه‌ اسلام‌ می‌توان‌ گفت: در این‌ دیدگاه، انسان‌ بندهٔ‌ خدا و جانشین‌ او در زمین‌ است؛ دین، آیین‌ بندگی‌ و رسم‌ جانشینی‌ او است؛ بُعد زمانی‌ او تا عالم‌ آخرت‌ امتداد دارد؛ دارای‌ هویت‌ فردی‌ اجتماعی‌ در ابعاد وجودی، ملكی‌ و اخلاقی‌ است‌ ؛ موجودی‌ دو بُعدی، ذی‌ اراده، دارای‌ قدرت‌ تفكر و تعقل‌ و هدفدار و مسؤ‌ول‌ و در عین‌ حال‌ بسیار ستمگر، نادان، عجول‌ و حریص‌ است.
با توجه‌ به‌ این‌ ویژگی‌ها، انسان‌ مفروض‌ در نظریهٔ‌ رفتار مصرف‌كنندهٔ‌ مسلمان، فردی‌ است‌ كه‌ در پرتو اعتقاد به‌ اصالت‌ خداوند و نقش‌ جانشینی‌ انسان، برنامهٔ‌ تخصیص‌ درآمد خود را براساس‌ جلب‌ رضایت‌ خداوند و اطاعت‌ از احكام‌ و دستورهای‌ او پی‌ می‌ریزد و با اعتقاد به‌ جهان‌ آخرت‌ و هویت‌ فردی‌ - اجتماعی‌ خویش، منافع‌ آخرتی‌ و رفاه‌ حال‌ همنوعان‌ را مدنظر قرار می‌دهد و با در نظر گرفتن‌ مجموعهٔ‌ نقاط‌ قوت‌ و ضعف‌ خود بر این‌ باور است‌ كه‌ سلامت‌ و سعادت‌ زندگی‌ او بدون‌ استمداد از آموزه‌های‌ وحیانی‌ میسر نخواهد شد. رفتار چنین‌ فردی‌ با رفتار آن‌كه‌ خود را جدا از خدا، خود بسنده، خود محور و دنیاطلب‌ می‌داند، تفاوت‌های‌ اساسی‌ خواهد داشت.
۲-۳. اهداف‌ و انگیزه‌ها
در هر نظام‌ ارزشی، غایت‌ و هدفی‌ وجود دارد كه‌ دارای‌ ارزش‌ ذاتی‌ است‌ و تمام‌ اهداف‌ دیگر در مقایسه‌ با آن، حالت‌ میانی‌ و جنبهٔ‌ ابزاری‌ دارند. در نظام‌ ارزشی‌ اسلام، یگانه‌ چیزی‌ كه‌ شایستگی‌ قرار گرفتن‌ در چنین‌ جایگاهی‌ را دارد، رضایت‌ و خشنودی‌ پروردگار است. خداوند، مظهر همهٔ‌ كمالات‌ و خوبی‌ها و عالی‌ترین‌ واقعیت‌ جهان‌ هستی‌ است‌ و خوشبختی‌ انسان‌ در این‌ است‌ كه‌ با شكوفایی‌ استعدادهای‌ درونی‌اش‌ به‌ خداوند نزدیك‌ شود.
وَرِضوَ‌انٌ‌ مِنَ‌ اِ‌ أَكبَرُ‌ ذلَِ‌ هُوَ‌ الفَوزُ‌ العَظِیمُ.۴۸‌ ‌ ‌
‌اسلام، به‌ انگیزه‌ها و گرایش‌های‌ گوناگون‌ نفس‌ مانند حب‌ بقا، كمال‌خواهی، لذَّت‌طلبی‌ و... توجه‌ كرده‌ است‌ و با ارائهٔ‌ تفسیر واقعی‌ از عوالم‌ گوناگون‌ حیات‌ آدمی، معیاری‌ به‌ نام‌ «جلب‌ رضای‌ الاهی» را در اختیار انسان‌ می‌گذارد تا همهٔ‌ آن‌ها را سیراب‌ كند. در چارچوب‌ ارزش‌های‌ اسلامی، هرگونه‌ عملی‌ كه‌ انسان‌ برای‌ خشنودی‌ خدا انجام‌ دهد، افزون‌ براین‌كه‌ او را به‌ خدا نزدیك‌تر ساخته، غریزهٔ‌ كمال‌ خواهی‌اش‌ را سیراب‌ می‌كند، بهره‌مندی‌ از نعمت‌های‌ بی‌پایان‌ بهشتی‌ را نیز در پی‌ دارد و بدین‌ طریق، غریزهٔ‌ حب‌ بقا و لذَّت‌طلبی‌ انسان‌ نیز سیراب‌ می‌شود.
معیار خشنودی‌ خداوند در تعامل‌ با غریزهٔ‌ لذَّت‌جویی‌ انسان‌ رابطه‌ای‌ پیچیده‌ دارد. در ظاهر امر به‌ نظر می‌رسد كه‌ با معیار جلب‌ رضای‌ الاهی، انگیزهٔ‌ لذت‌طلبی‌ طبیعی‌ محدودتر می‌شود؛ اما چنان‌چه‌ به‌ فلسفهٔ‌ این‌ محدودیت‌ توجه‌ شود، در خواهیم‌ یافت‌ كه‌ چنین‌ محدودیتی‌ در حقایق‌ زندگی‌ انسان‌ ریشه‌ داشته‌ و نتیجهٔ‌ آن‌ در دراز مدت، تعمیم‌ و تقویت‌ برخورداری‌ جامعه‌ از نعمت‌ها و بركات‌ ماد‌ی‌ و معنوی‌ است. درست‌ است‌ كه‌ انسان‌ می‌خواهد از همهٔ‌ لذَّت‌ها بهره‌مند شود؛ اما او‌لاً‌ میان‌ خود لذَّت‌ها تزاحم‌ وجود دارد و لازمهٔ‌ این‌ تزاحم، چشم‌پوشی‌ از برخی‌ لذَّت‌های‌ زودگذر به‌ منظور دستیابی‌ به‌ لذت‌های‌ پایدارتر و شدیدتر است، و ثانیاً‌ براساس‌ سنت‌ جاری‌ خداوند در عالم‌ طبیعت، لذت‌های‌ انسان‌ در گرو تحمل‌ رنج‌ها و سختی‌ها قرار دارد و افراط‌ در خوشگذرانی، روحیهٔ‌ سخت‌كوشی‌ و مقاومت‌ را از بین‌ می‌برد و لذت‌های‌ آینده‌ را عقیم‌ می‌سازد. ثالثاً‌ برخی‌ از لذَّت‌های‌ شدید مانند لذت‌ اُنس‌ با خدا و لذَّت‌ خدمت‌ به‌ خلق‌ خدا در حالت‌ طبیعی‌ شكوفا نیستند و شكوفایی‌ آن‌ها به‌ كاستن‌ از ارضای‌ لذَّت‌های‌ محسوس‌ منوط‌ است؛ پس‌ به‌ ناچار حتی‌ برای‌ دستیابی‌ به‌ حد‌اكثر لذَّت‌ نیز انسان‌ از پذیرش‌ این‌ محدودیت‌ ناگزیر است. نكتهٔ‌ مهم‌ این‌ است‌ كه‌ انسان‌ با چه‌ انگیزه‌هایی‌ بهتر می‌تواند منافع‌ و لذَّت‌های‌ كوتاه‌ مدت‌ را فدای‌ مصالح‌ و منافع‌ بلندمدت‌تر كند. اسلام، این‌ كار را با تعمیق‌ ایمان‌ فرد به‌ جهان‌ آخرت‌ و تقویت‌ محبت‌ به‌ خداوند انجام‌ می‌دهد و به‌ انسان‌ می‌گوید. كامیابی‌ دنیا و آخرت‌ تو در گرو اطاعت‌ از خدا و كار برای‌ رضای‌ او است.
وَمَن‌ یُطِعِ‌ اَ‌ وَرَسُولَهُ‌ فَقَد‌ فَازَ‌ فَوزاً‌ عَظِیماً.۴۹‌ ‌ مَن‌ كَانَ‌ یُرِیدُ‌ ثَوَ‌ابَ‌ الدُّنیَا فَعِندَ‌ اِ‌ ثَوَ‌ابُ‌ الدُّنیَا وَ‌الاَّخِرَهِٔ‌ وَكَانَ‌ اُ‌ سَمِیعاً‌ بَصِیراً؛۵۰
‌پس‌ در واقع، معیار خشنودی‌ خداوند، به‌ مسألهٔ‌ رفاه‌ و آسودگی‌ انسان‌ با نگاه‌ واقع‌بینانه‌ و دراز مدت‌تر و جامع‌تر توجه‌ می‌كند و به‌ هیچ‌ وجه‌ درصدد نفی‌ آن‌ نیست؛ به‌ همین‌ جهت‌ ملاحظه‌ می‌كنیم‌ كه‌ قرآن‌ كریم، همواره‌ انسان‌ را به‌ سوی‌ لذَّت‌های‌ بادوام‌تر و والاتر راهنمایی‌ می‌كند؛ چنان‌كه‌ می‌فرماید:
بَل‌ تُؤثِرُونَ‌ الحَیَاهَٔ‌ الدُّنیَا وَ‌الاَّخِرَهُٔ‌ خَیرٌ‌ وَ‌أَبقَی.۵۱‌ ‌ فَ‌لاَ‌ تَعلَمُ‌ نَفسٌ‌ ما أُخفِیَ‌ لَهُم‌ مِن‌ قُرَّهٔ‌ أَ‌عیُنٍ‌ جَزَ‌أً‌ بِمَا كَانُوا یَعمَلُونَ.۵۲
یكی‌ از ویژگی‌های‌ معیار خشنودی‌ خداوند این‌ است‌ كه‌ برخلاف‌ معیار لذت‌گرایی‌ كه‌ فقط‌ خصلت‌ فردگرایانه‌ داشت، دارای‌ خصلت‌ جمع‌گرایانه‌ نیز هست؛ زیرا بر اساس‌ معیار خشنودی‌ خداوند، هر كاری‌ كه‌ فرد در جهت‌ مشاركت‌ اجتماعی‌ انجام‌ دهد، مستوجب‌ پاداش‌ الاهی‌ خواهد بود و بدین‌ طریق، منافع‌ جمعی‌ در زمرهٔ‌ منافع‌ خود داخل، و مشكل‌ دیرینهٔ‌ عدم‌ هماهنگی‌ بین‌ منافع‌ فردی‌ با منافع‌ اجتماع‌ به‌ طور اصولی‌ حل‌ می‌شود.
با تأمل‌ در ویژگی‌ پیشین‌ می‌توان‌ گفت: در طول‌ هدف‌ نهایی‌ و معیار ذاتی‌ خشنودی‌ خدا، معیار میانی‌ به‌ نام‌ «پاداش‌ الاهی» وجود دارد كه‌ در پیوند میان‌ منافع‌ فردی‌ و اجتماعی‌ نقش‌ بسیار مهمی‌ را ایفا می‌كند. پاداش‌ الاهی‌ به‌ معنای‌ ثوابی‌ است‌ كه‌ خداوند به‌ صورت‌ آثار دنیایی‌ یا نعمت‌های‌ جاویدان‌ بهشتی‌ به‌ كردارهای‌ نیك‌ انسان‌ می‌دهد و این، همان‌ چیزی‌ است‌ كه‌ در سرتاسر قرآن‌ كریم‌ و روایات‌ اهل‌بیت: به‌صورت‌ عامل‌ مهم‌ اصلاح‌ و تربیت‌ بدان‌ تأكید شده‌ است. اسلام‌ از انسان‌ می‌خواهد كه‌ حتی‌ مقاصد دنیایی‌ خود را با نیت‌ كسب‌ پاداش‌ الاهی‌ دنبال‌ كند تا افزون‌ بر بهره‌ی‌ دنیایی‌ پاداش‌ آخرتی‌ نیز داشته‌ باشد. قرآن‌ می‌فرماید:
مَن‌ كَانَ‌ یُرِیدُ‌ ثَوَ‌ابَ‌ الدُّنیَا فَعِندَ‌ اِ‌ ثَوَ‌ابُ‌ الدُّنیَا وَ‌الاَّخِرَهِٔ‌ وَكَانَ‌ اُ‌ سَمِیعاً‌ بَصِیراً.۵۳
از این‌ آیه‌ استفاده‌ می‌شود كه‌ اگر انسان‌ در امور دنیایی‌ خود، جلب‌ رضای‌ الاهی‌ و بهره‌مندی‌ از پاداش‌ او را مدنظر قرار دهد، رستگاری‌ دنیا و آخرت‌ را به‌ چنگ‌ خواهد آورد.
پاداش‌ الاهی‌ ضمن‌ این‌كه‌ انگیزه‌های‌ معنوی‌ انسان‌ را سیراب‌ می‌كند، غریزهٔ‌ حب‌ ذات‌ و انگیزهٔ‌ لذت‌طلبی‌ او را هم‌ بدون‌ پاسخ‌ نمی‌گذارد. در نظام‌ پاداش‌ الاهی، بسیاری‌ از رفتاری‌ كه‌ به‌ آن‌ها پاداش‌ تعلق‌ می‌گیرد، اعمال‌ لذَّت‌آوری‌ هستند كه‌ در چارچوب‌ احكام‌ الاهی‌ صورت‌ می‌پذیرند. (مانند ارضای‌ غریزهٔ‌ جنسی‌ از راه‌ حلال‌ كه‌ پیامبر اكرم۶ آن‌ را نوعی‌ صدقه‌ معرفی‌ كرده‌اند) و در مورد اعمالی‌ كه‌ ممكن‌ است‌ برای‌ بیش‌تر انسان‌ها فاقد لذت‌ محسوس‌ دنیایی‌ باشند، پاداش‌های‌ آخرتی‌ از نوع‌ لذت‌های‌ شدید و با دوام‌ بهشتی‌ قرار داده‌ شده‌ است.با توجه‌ به‌ مطلبی‌ كه‌ گذشت‌ می‌توانیم‌ «بیشینه‌ كردن‌ پاداش‌ الاهی‌ رفتار» را اصل‌ موضوعی‌ تحلیل‌ رفتار مصرف‌كنندهٔ‌ مسلمان‌ معرفی‌ كنیم. برخی‌ از ویژگی‌ها و مزایای‌ این‌ اصل‌ به‌ شرح‌ ذیل‌ است.
۱. جامعیت‌ دربارهٔ‌ تمام‌ موارد تخصیص‌ درآمد: پاداش‌ الاهی‌ هدفی‌ است‌ كه‌ تمام‌ موارد تخصیص‌ درآمد فرد مسلمان‌ اعم‌ از نیازهای‌ شخصی‌ و كمك‌ به‌ دیگران‌ و مخارج‌ سرمایه‌گذاری‌ را زیر پوشش‌ قرار می‌دهد. این‌ تصور كه‌ پاداش‌ الاهی‌ فقط‌ به‌ عبادات‌ ویژه‌ مانند نماز و روزه‌ و حج‌ و... تعلق‌ می‌گیرد، تصور باطلی‌ است. از دیدگاه‌ قرآن‌ كریم‌ مادامی‌ كه‌ جهت‌گیری‌ كلی‌ زندگی‌ انسان‌ در مسیر خدا باشد و در اعمال‌ خود، حدود الاهی‌ را رعایت‌ كند، تمام‌ كارهایی‌ كه‌ انجام‌ می‌دهد، عبادت‌ خداوند به‌شمار رفته، مستوجب‌ پاداش‌ الاهی‌ خواهد بود. چنان‌كه‌ می‌فرماید:
بَلَی‌ مَن‌ أَسلَمَ‌ وَجهَهُ‌ لِلهِ‌ وَ‌هُوَ‌ مُحسِنٌ‌ فَلَهُ‌ أَجرُهُ‌ عِندَ‌ رَبٍّهِ.۵۴
در روایات‌ اسلامی، تخصیص‌ درآمد به‌ نیازهای‌ مصرفی‌ خود و خانواده‌ در حد‌ متعارف، از مصادیق‌ انفاق‌ در راه‌ خداوند و از جملهٔ‌ بهترین‌ نوع‌ صدقات‌ معرفی‌ شده‌ است. رسول‌ اكرم۶ می‌فرماید:
آن‌ چه‌ برای‌ خانوادهٔ‌ خود بدون‌ زیاده‌روی‌ و تنگ‌نظری‌ خرج‌ می‌كنند، «در راه‌ خداوند» شمرده‌ می‌شود.۵۵
تعلق‌ پاداش‌ الاهی‌ به‌ مشاركت‌های‌ اجتماعی، به‌ توضیح‌ نیازی‌ ندارد و در مخارج‌ سرمایه‌گذاری‌ هم، بسته‌ به‌ انگیزهٔ‌ سرمایه‌گذار، پاداشی‌ همانند مصرف‌ یا مشاركت‌ اجتماعی‌ خواهد داشت. بدین‌ ترتیب، فرد مسلمان‌ می‌تواند با رعایت‌ حدود شرعی، تمام‌ مخارج‌ خود را با نیت‌ كسب‌ پاداش‌ الاهی‌ انجام‌ دهد.
۲. سازگاری‌ این‌ اصل‌ با دیگر اصول‌ پیشنهاد شده‌ از سوی‌ اقتصاددانان‌ مسلمان: اصل‌ موضوعهٔ‌ «بیشینه‌سازی‌ پاداش‌ الاهی» با دیگر اصول‌ موضوعهٔ‌ پیشنهاد شده‌ كه‌ پیش‌تر ذكر شد، سازگار است؛ زیرا فردی‌ كه‌ در پی‌ دستیابی‌ به‌ بیش‌ترین‌ پاداش‌ الاهی‌ است، باید به‌ بیش‌ترین‌ مقدار، ضوابط‌ شرعی‌ را رعایت‌ كند و اگر چنین‌ كند، به‌ بالاترین‌ سطح‌ از رستگاری‌ دنیا و آخرت‌ نیز دست‌ یافته‌ و خداوند را هم‌ خشنود ساخته‌ است.
۳. قابلیت‌ این‌ اصل‌ برای‌ الگوسازی: مفهوم‌ پاداش، همانند مفهوم‌ مطلوبیت‌ از قابلیت‌های‌ لازم‌ برای‌ تحلیل‌ رفتار مصرف‌كننده‌ و استخراج‌ توابع‌ تقاضا برخوردار است. این‌ مفهوم‌ را می‌توان‌ بر اساسی‌ رجحان‌ شرعی‌ مراتب‌ تأمین‌ نیاز، مانند وجوب‌ (حد‌ ضرورت)، استحباب‌ (حد‌ كفاف) و حرمت‌ (حد‌ اسراف)، رتبه‌بندی‌ كرد، و نقشهٔ‌ پاداش‌ مقادیر گوناگون‌ تخصیص‌ درآمد را به‌ دست‌ آورد. همچنین‌ با استفاده‌ از ویژگی‌های‌ پاداش‌ در فقه‌ و اخلاق‌ اسلامی‌ می‌توان‌ مفاهیم‌ پاداش‌ كل، پاداش‌ نهایی‌ و دیگر مفاهیم‌ مورد نیاز برای‌ تحلیل‌ رفتار مصرف‌كنندهٔ‌ مسلمان‌ را تعریف‌ كرد.
۳-۳. روش‌ دستیابی‌ به‌ اهداف‌
چنان‌كه‌ گفتیم، در مكتب‌ سرمایه‌داری، روش‌ دستیابی‌ به‌ اهداف‌ با تكیه‌ بر عقل‌ حسابگر تعیین‌ می‌شود به‌ این‌ معنا كه‌ عقل‌ انسان‌ با محاسبهٔ‌ سود و زیان‌ و پیامدهای‌ گوناگون‌ عمل، از میان‌ راه‌های‌ گوناگون‌ تخصیص‌ درآمد، راهی‌ را برمی‌گزیند كه‌ بیش‌ترین‌ مطلوبیت‌ یا سود را با كم‌ترین‌ هزینه‌ عاید فرد سازد. این‌ روش‌ در چارچوب‌ مبانی‌ انسان‌شناختی‌ و نظام‌ ارزش‌ سرمایه‌داری، روشی‌ منطقی‌ است؛ اما در چارچوب‌ اسلامی‌ قابل‌ دفاع‌ به‌ نظر نمی‌رسد.
از دیدگاه‌ اسلام، نفس‌ انسان، معركهٔ‌ نزاع‌ بین‌ دو نیروی‌ عقل‌ و هوای‌ نفس‌ است‌ و به‌ تعبیر قرآن‌ كریم، انسان‌ همان‌گونه‌ كه‌ (به‌ حكم‌ عقل) خیر و نیكی‌ را می‌طلبد، (به‌ حكم‌ هوای‌ نفس) شر‌ و پلیدی‌ را نیز می‌خواهد.
وَیَد‌عُ‌ الا‌ ًِنسَانُ‌ بِ‌الشَّرٍّ‌ دُ‌عَأَهُ‌ بِ‌الخَیرِ‌ وَكَانَ‌ الا‌ ًِنسَانُ‌ عَجُولاً.۵۶
اسلام، گرچه‌ در تحلیل‌ نهایی، سعادت‌ انسان‌ را فقط‌ در گرو عقل‌ می‌داند و عقل‌ نیز هر چیزی‌ را كه‌ در جهت‌ سعادت‌ و تكامل‌ انسان‌ باشد خوب‌ می‌داند، این‌ واقعیت‌ مسلم‌ را نیز در نظر می‌گیرد كه‌ انسان، ممكن‌ است‌ در انتخاب‌ اهداف‌ یا تشخیص‌ مصداق‌ سعادت‌ یا شناخت‌ مسیری‌ كه‌ او را به‌ اهداف‌ درست‌ و سعادت‌ جاودانه‌ می‌رساند، دچار اشتباه‌ شود. ما با بینش‌ محدودی‌ كه‌ داریم‌ نمی‌توانیم‌ سعادت‌ نهایی‌ خود را كه‌ همهٔ‌ ابعاد وجودیمان‌ را شامل‌ شود بشناسیم‌ و رابطهٔ‌ كارهایی‌ را كه‌ انجام‌ می‌دهیم، با آن‌ تشخیص‌ دهیم؛ بنابراین‌ فقط‌ با معیار عقل، داوری‌ دقیق‌ دربارهٔ‌ نیك‌ و بد افعالی‌ كه‌ باید انجام‌ دهیم، ممكن‌ نیست.
به‌نظر می‌رسد یگانه‌ راه‌ چاره‌ برای‌ كاستی‌ از میزان‌ گمراهی‌ و خطا، تصحیح‌ جهان‌بینی‌ و دقت‌ در شناخت‌ معنا و مفهوم‌ واقعی‌ زندگی‌ است. هر اندازه‌ نظام‌ معرفتی‌ انسان‌ كامل‌تر باشد، خطای‌ او در انتخاب‌ راه‌ درست، كم‌تر خواهد بود. در نظام‌ معرفتی، معرفت‌های‌ جزئی‌ تحت‌تأثیر برخی‌ شناخت‌های‌ اساسی‌تر قرار دارند. محتوای‌ كلی‌ زندگی‌ و هدف‌هایی‌ كه‌ انسان‌ برای‌ خود بر می‌گزیند و باید و نبایدهایی‌ را كه‌ می‌پذیرد، همگی‌ مستقیم‌ یا غیرمستقیم‌ از این‌ شناخت‌های‌ كلی‌ به‌ دست‌ می‌آیند. به‌ عبارت‌ دیگر، انسان‌ برای‌ تعیین‌ نظام‌ ارزشی‌ خود، ابتدا باید بینش‌ خود را در عرصهٔ‌ جهان‌بینی‌ تعیین؛ آن‌گاه‌ به‌طور منطقی، دیدگاه‌ ایدئولوژیك‌ خود را دربارهٔ‌ معیارها و ضوابط‌ تعیین‌ منفعت‌ و مصلحت‌ نهایی، ترسیم‌ كند.برای‌ كسانی‌ كه‌ عالم‌ را قائم‌ به‌ ذات‌ می‌دانند و در وجود خدا شك‌ دارند یا او را انكار می‌كنند و زندگی‌ را به‌ همین‌ زندگی‌ ماد‌ی‌ و دنیایی‌ منحصر می‌دانند، خط‌ مشی‌ زندگی‌ و باید و نبایدهایی‌ كه‌ می‌پذیرند، بسیار متفاوت‌ از كسانی‌ خواهد بود كه‌ عالم‌ را قائم‌ به‌ ذات‌ خداوند می‌دانند و كمال‌ مطلوب‌ انسان‌ را قرب‌ به‌ خدا و سعادت‌ واقعی‌ او را در عالم‌ آخرت‌ می‌بینند و بین‌ زندگی‌ این‌ دنیا و حیات‌ آخرتی، رابطهٔ‌ مزرعه‌ و محل‌ برداشت‌ قائلند؛ بنابراین، گزینش‌ درست، در پرتو راهنمایی‌ عقل، بر شناخت‌ مطابق‌ با واقع‌ از مبدأ هستی‌ و مسألهٔ‌ معاد و رابطهٔ‌ زندگی‌ دنیا و آخرت‌ مبتنی‌ است‌ و پس‌ از آن‌ كه‌ عقل‌ به‌ وسیلهٔ‌ براهین‌ آشكار، مبدأ و معاد و حجیت‌ قول‌ پیامبران‌ را پذیرفت‌ در برخی‌ از معارف‌ جزئی‌تر مانند كیفیت‌ دقیق‌ ارتباط‌ زندگی‌ این‌ دنیا با جهان‌ آخرت‌ و چگونگی‌ حیات‌ ابدی‌ از راهنمایی‌ شرع، استفاده‌ می‌كند.۵۷
مرحلهٔ‌ دوم‌ پس‌ از تكمیل‌ نظام‌ معرفتی، اتخاذ نظام‌ ارزشی‌ مبتنی‌ بر آن‌ است. از دیدگاه‌ اسلام‌ از آن‌ جا كه‌ زندگی‌ انسان‌ به‌ زندگی‌ دنیا و رنج‌ها و لذت‌های‌ دنیایی‌ منحصر نیست، بلكه‌ زندگیِ‌ ابدیِ‌ همراه‌ با لذایذ و رنج‌های‌ مناسب‌ آن‌ دارد كه‌ در این‌ مقایسه‌ و ارزیابی‌ باید بدان‌ توجه‌ شود، تعیین‌ اهداف‌ و نیك‌ و بد اعمال‌ با اتكای‌ صرف‌ به‌ عقل‌ حسابگر ممكن‌ نیست. حتی‌ اگر كاری‌ از هر جهت‌ و در همهٔ‌ ابعاد ماد‌ی‌ و دنیایی‌ برای‌ ما مفید باشد، باز هم‌ این‌ كافی‌ نیست‌ كه‌ بگوییم: آن‌ كار خوب‌ است؛ بلكه‌ افزون‌ بر این، باید برای‌ آخرت‌ نیز مفید باشد تا بتوانیم‌ به‌ درستی، چنین‌ داوری‌ كنیم. حال‌ آن‌ كه‌ برای‌ ما میسور نیست؛ بدین‌ سبب‌ از دیدگاه‌ اسلام، مصادیق‌ دقیق‌ افعال‌ اخلاقی، خوبی‌ و بدی‌ آن‌ها و حدود و شرایط‌ و قیودشان‌ را وحی‌ تعیین‌ می‌كند؛۵۸ بنابراین، هدف‌ نهایی‌ و برخی‌ از اهداف‌ واسطه‌ای‌ و اصول‌ كارهایی‌ را كه‌ باید انجام‌ دهیم، به‌ كمك‌ شرع‌ تعیین‌ می‌شوند؛ چنان‌ كه‌ برخی‌ از روش‌های‌ رسیدن‌ به‌ اهداف‌ نیز با ارشاد شارع‌ شناخته‌ می‌شوند؛ از این‌ رو، عقل‌ انسان‌ چه‌ در انتخاب‌ اهداف‌ نزدیك‌ و برخی‌ اهداف‌ واسطه‌ای‌ و چه‌ در گزینش‌ بهترین‌ روش‌ تأمین‌ اهداف، دائم‌ در پرتو نورافشانی‌ دین، عمل‌ خواهد كرد. به‌ بیان‌ دیگر، در چارچوب‌ جهان‌بینی‌ و نظام‌ ارزشی‌ اسلام، استناد صرف‌ بر نیروی‌ عقل‌ حسابگر، در محاسبهٔ‌ سود و زیان‌ ناشی‌ از رفتارها كارساز نیست‌ و عمل‌ انسان‌ در صورتی‌ عاقلانه‌ خواهد بود كه‌ بر احكام‌ و ارزش‌های‌ دینی‌ منطبق‌ باشد و البته‌ چنین‌ رفتاری‌ با احكام‌ عقل‌ هدایت‌ شده‌ نیز سازگاری‌ كامل‌ خواهد داشت. به‌ این‌ ترتیب، روش‌ مصرف‌كنندهٔ‌ مسلمان‌ در دستیابی‌ به‌ بیش‌ترین‌ پاداش‌ الاهی، بر تركیبی‌ از روش‌ عقلی‌ و نقلی‌ مبتنی‌ است‌ كه‌ برخی، آن‌ را عقلانیت‌ تعبدی‌ نامیده‌اند.۵۹
ملاحظات‌ اسلام‌ دربارهٔ‌ روش‌ دستیابی‌ به‌ بیش‌ترین‌ پاداش‌ الاهی‌ از تخصیص‌ درآمد را به‌ چند دسته‌ می‌توان‌ تقسیم‌ كرد.
۱. محدودیت‌های‌ تخصیص‌ درآمد: قانونگذار اسلام، برای‌ استفاده‌ از حق‌ انتخاب، محدودیت‌هایی‌ را گذاشته‌ است. تحریم‌ كنز و وجوب‌ انفاق‌ فی‌ سبیل‌ ا، حرمت‌ تبذیر، حرمت‌ اسراف، حرمت‌ اتلاف‌ و حرمت‌ اتراف‌ از جملهٔ‌ مهم‌ترین‌ این‌ محدودیت‌ها است.
۲. حوزه‌های‌ اصل‌ تخصیص‌ درآمد: موارد مطلوب‌ درآمد از دیدگاه‌ احكام‌ اسلامی‌ به‌ سه‌دستهٔ‌ مصارف‌ شخصی، مخارج‌ مشاركت‌ اجتماعی‌ و مخارج‌ سرمایه‌گذاری‌ تقسیم‌ می‌شود. صرف‌ درآمد در هر یك‌ از این‌ سه‌ حوزه‌ با رعایت‌ اعتدال، مستوجب‌ پاداش‌ الاهی‌ است.
۳. عوامل‌ مؤ‌ثر بر تخصیص‌ درآمد: مقدار درآمدی‌ كه‌ فرد در هر یك‌ از موارد تخصیص‌ درآمد خرج‌ می‌كند، به‌ عوامل‌ متعددی‌ بستگی‌ دارد. در منابع‌ اسلامی، بر عامل‌ نیاز و سطح‌ درآمد، تأكید بیش‌تری‌ صورت‌ گرفته‌ است. اقتصاددانان‌ مسلمان‌ نیازهای‌ فرد مسلمان‌ را به‌ پنج‌ دستهٔ‌ لوازم‌ حفظ‌ دین، عقل، نفس، نسل‌ و مال‌ و سه‌ سطحِ‌ ضروریات، كفاف، و رفاه‌ تقسیم‌ كرده‌اند. مسلمان‌ باتوجه‌ به‌ سطح‌ درآمد خود به‌ تأمین‌ نیازها در یكی‌ از سطوح‌ مزبور اقدام‌ می‌كند و در صورت‌ رعایت‌ محدودیت‌ها و ضوابط‌ شرعی‌ در تمام‌ موارد از پاداش‌ الاهی‌ بهره‌مند می‌شود.
۴. قاعدهٔ‌ اعتدال‌ و حد‌اكثرسازی: قضیهٔ‌ حد‌اكثرسازی‌ در امور خیر مورد تأكید اسلام‌ است. قرآن‌ كریم‌ به‌ صراحت، مسلمانان‌ را به‌ مسابقه‌ در خیرات‌ فرا خوانده‌ است: فَاستَبِقُوا الخَیرَ‌اتِ.۶۰ با این‌ حال، دستیابی‌ به‌ حد‌اكثر خیر و نیكی‌ در زمینهٔ‌ تخصیص‌ درآمد، از دیدگاه‌ قرآن‌ كریم، به‌ رعایت‌ اعتدال‌ و توازن‌ منوط‌ است: وَ‌الَّذِینَ‌ اًِذَ‌ا أَنفَقُوا لَم‌ یُسرِفُوا وَلَم‌ یَقتُرُوا وَكَانَ‌ بَینَ‌ ذلَِ‌ قَوَ‌اماً.۶۱
اسلام، اصل‌ میانه‌روی‌ را رمز كامیابی‌ انسان‌ دانسته‌ و معیارهای‌ كلی‌ روش‌ اعتدال‌آمیز را بیان‌ داشته‌ است؛ از این‌ رو مصرف‌كنندهٔ‌ مسلمان‌ برای‌ دستیابی‌ به‌ حد‌اكثر پاداش‌ الاهی، در تمام‌ موارد تخصیص‌ درآمد به‌ اعتدال‌ عمل‌ می‌كند. اگر تصمیم‌های‌ تخصیص‌ درآمدی‌ مسلمان‌ را به‌ دو مرحلهٔ‌ انتخاب‌ دربارهٔ‌ تخصیص‌ سهمی‌ از درآمد به‌ هر یك‌ از حوزه‌های‌ سه‌گانهٔ‌ تخصیص‌ درآمد، و انتخاب‌ دربارهٔ‌ تخصیص‌ به‌ كالاها و خدمات‌ مصرفی‌ تقسیم‌ كنیم، قاعدهٔ‌ اعتدال‌ برای‌ تبیین‌ رفتار مسلمان‌ در مرحلهٔ‌ اول‌ و قاعدهٔ‌ حد‌اكثرسازی‌ برای‌ مرحلهٔ‌ دوم‌ مناسب‌ است.
●سخن‌ آخر
هدف‌ این‌ مقاله، تبیین‌ مبانی‌ و مفروضات‌ نظریهٔ‌ رفتار مصرف‌كنندهٔ‌ مسلمان‌ بود. برای‌ این‌ منظور ابتدا به‌ ادبیات‌ این‌ موضوع‌ در اقتصاد متعارف‌ نگاهی‌ داشتیم‌ و آن‌گاه‌ با مراجعه‌ به‌ آرای‌ اقتصاددانان‌ مسلمان‌ و نصوص‌ كتاب‌ و سنت‌ كوشیدیم‌ تا چارچوب‌ مناسبی‌ برای‌ تحلیل‌ رفتار فرد تربیت‌ شده، تحت‌ آموزه‌های‌ اسلام‌ ارائه‌ كنیم. یافته‌های‌ این‌ مقاله‌ را به‌طور چكیده‌ به‌ شرح‌ زیر می‌توان‌ بیان‌ كرد.
۱. هدف‌ نهایی‌ فرد مسلمان، قرب‌ به‌ خدا و جلب‌ خشنودی‌ او است. مناسب‌ترین‌ هدف‌ میانی‌ برای‌ دستیابی‌ به‌ این‌ هدف، «بیشینه‌ كردن‌ پاداش‌ الاهی‌ تخصیص‌ درآمد» است؛ بدین‌سبب‌ مسلمان، درآمد محدود خود را به‌ گونه‌ای‌ به‌ موارد مختلف‌ نیازها و كالاها و خدمات‌ تخصیص‌ می‌دهد كه‌ بیش‌ترین‌ پاداش‌ الاهی‌ را به‌ دست‌ آورد.
۲. انسان، دارای‌ ابعاد گوناگون‌ ماد‌ی، معنوی، دنیایی‌ و آخرتی‌ است‌ و تقرب‌ به‌ خدا به‌ معنای‌ پرشدن‌ فضاهای‌ خالی‌ وجودی‌ او در همهٔ‌ این‌ ابعاد است. بر این‌ اساس، میان‌ رفع‌ نیازهای‌ گوناگون‌ در حد اعتدال، و قرب‌ به‌ خدا، رابطه‌ای‌ مستقیم‌ وجود دارد و به‌ بیان‌ دیگر، تأمین‌ نیازهای‌ گوناگون‌ در حد‌ اعتدال، مستوجب‌ پاداش‌ الاهی‌ است.
۳. مسلمان‌ در رسیدن‌ به‌ مقام‌ قرب‌ الاهی‌ فقط‌ به‌ عقل‌ خود متكی‌ نیست؛ بلكه‌ افزون‌ بر آن‌ از احكام‌ و ارزش‌های‌ برگرفته‌ از وحی‌ نیز پیروی‌ می‌كند؛ بدین‌سبب‌ در رفتار تخصیص‌ درآمدی‌ خود، واجبات‌ و محرمات‌ شرعی‌ را كه‌ به‌ طور كامل‌ رعایت‌ كرده، دربارهٔ‌ مستحبات‌ و مكروهات‌ به‌ویژه‌ در احكام‌ مهم‌ مانند انفاقات‌ مستحبی‌ و پرهیز از تجمل‌گرایی، بسیار كوشا است.
۴. موارد تخصیص‌ درآمد مسلمان‌ به‌ سه‌ گروهِ‌ مخارج‌ مصرفی، مخارج‌ مشاركت‌ اجتماعی‌ و مخارج‌ سرمایه‌گذاری‌ تقسیم‌ می‌شود.
۵. تصمیم‌گیری‌ مسلمان، دارای‌ دو مرحله‌ است: در مرحلهٔ‌ نخست، تصمیم‌ می‌گیرد درآمد خود را چگونه، میان‌ مخارج‌ مصرفی، مشاركت‌ اجتماعی‌ و سرمایه‌گذاری‌ توزیع‌ كند؛ سپس‌ به‌ این‌ مسأله‌ می‌پردازد كه‌ درآمد اختصاص‌ یافته‌ به‌ مخارج‌ مصرفی‌ را چگونه‌ بین‌ كالاها و خدمات‌ گوناگون‌ تخصیص‌ دهد. قاعدهٔ‌ رفتاری‌ در مرحلهٔ‌ اول، اعتدال‌ و در مرحلهٔ‌ دوم، بیشینه‌سازی‌ است.
‌سیدرضا حسینی‌
پی‌نوشت‌ها:
.۱ سیدمهدی‌ زریباف: علم‌ اقتصاد نوین‌ از دیدگاه‌ مكاتب‌ روش‌شناسی، مجلهٔ‌ «نامهٔ‌ علوم‌ انسانی» ش‌ ۱.
.۲ ای. ك. هانت: تكامل‌ نهادها و ایدئولوژی‌ سرمایه‌داری، ترجمهٔ‌ سهراب‌ بهدادی، شركت‌ سهامی‌ كتابهای‌ جیبی، ص‌ ۱۱۸.
.۳ ر.ك: باربور ایان: علم‌ و دین، ترجمهٔ‌ بهأالدین‌ خرمشاهی، مركز نشر دانشگاهی، اول، ص‌ ۲۵.
.۴ ر.ك: همان، ص‌ ۷۵ و ۷۶.
.۵ شارل‌ ژید، و شارل‌ ژیست: تاریخ‌ عقاید اقتصادی، ترجمهٔ‌ كریم‌ سنجابی، سوم، ص‌ ۲.
.۵۵۰. Webter&#۰۳۹;s new collegiate dictionary, GC, Merrian company U.S.A , P. ۶
. Individulism.۷
. Collectivism.۸
.۷۹۰. The New palgrave, V. ۲, P. ۹
.۱۰ ر.ك: فردریك‌ كاپلستون: فیلسوفان‌ انگلیسی‌ از هابز تا هیوم، ترجمهٔ‌ امیر جلال‌الدین‌ اعلم، انتشارات‌ سروش، ص‌ ۴۴.
.۱۱ آنتونی‌ آربلاستر: ظهور و سقوط‌ لیبرالیسم‌ غرب، ترجمهٔ‌ عباس‌ مخبر، نشر مركز، ۱۳۶۷، ص‌ ۳۸.
.۱۲ همان، ص‌ ۲۲.
۳. Utilitiarianism.۱
.۷۷۰P. ؛۴۴. The new palgrave: Volum ۱
.۱۵ و. ت. جونز: خداوندان‌ اندیشهٔ‌ سیاسی، ترجمهٔ‌ علی‌ رامین، ص‌ ۴۹۰.
.۱۶ همایون‌ كاتوزیان: ایدئولوژی‌ و روش‌ در اقتصاد، ترجمهٔ‌ م. قائد، ص‌ ۲۲۶.
.۱۷ جوزوف‌ شومپیتر: تاریخ‌ تحلیل‌ اقتصادی، ترجمهٔ‌ فریدون‌ فاطمی، نشر مركز، اول، ۱۳۷۵، ص‌ ۱۷۱.
.۱۸ ر.ك: همان، ص‌ ۱۷۰ - ۱۷۵.
.۱۹ و. ت. جونز، خداوندان‌ اندیشهٔ‌ سیاسی، ص‌ ۴۹۰.
.۲۰ جون‌ رابینسون: فلسفهٔ‌ اقتصادی، ترجمهٔ‌ علی‌ رامین، ص‌ ۲۱.
.۲۱ سیزده‌ تن‌ از نویسندگان: اقتصاد خرد نگرش‌ اسلامی، ترجمهٔ‌ حسین‌ صادقی، دانشگاه‌ تربیت‌ مدرس، ص‌ ۲۰۰.
.۲۲ همان، ص‌ ۱۹۹.
.۲۳ همان‌ ص‌ ۱۵۳ - ۱۶۹.
.۲۴ ر.ك: ایرج‌ توتونچیان: تئوری‌ تقاضا و تحلیل‌ اقتصادی‌ انفاق.
.۲۵ سیزده‌ تن‌ از نویسندگان: اقتصاد خرد نگرش‌ اسلامی، ص‌ ۱۲۰ - ۱۲۲.
.۲۶ محمدجعفر انصاری‌ و...: درآمدی‌ به‌ مبانی‌ اقتصاد خرد با نگرش‌ اسلامی، پژوهشكدهٔ‌ حوزه‌ و دانشگاه، ص‌ ۴۶.
.۲۷ سیزده‌ تن‌ از نویسندگان: اقتصاد خرد نگرش‌ اسلامی، ص‌ ۱۴۰.
.۲۸ همان، ص‌ ۱۴۱ و ۱۴۲.
.۲۹ سیدكاظم‌ صدر: اقتصاد صدر اسلام، انتشارات‌ دانشگاه‌ شهید بهشتی، اول، ۱۳۷۵، ص‌ ۱۹۳.
.۳۰ همان، ص‌ ۱۹۴.
.۳۱ وَ‌أَقِیمُوا الصَّ‌لاَهَٔ‌ وَ‌آتُوا الزَّكَاهَٔ‌ وَ‌أَقرِضُوا اَ‌ قَرضاً‌ حَسَناً‌ وَمَا تُقَدٍّمُوا لاِ‌ َنفُسِكُم‌ مِن‌ خَیرٍ‌ تَجِدُوهُ‌ عِندَ‌ اِ‌ هُوَ‌ خَیراً‌ وَ‌أَ‌عظَمُ‌ أَجراً؛ نماز را برپا دارید و زكات‌ بپردازید و به‌ خدا «قرض‌الحسنه» دهید [= در راه‌ خدا انفاق‌ كنید] و [بدانید] آن‌چه‌ را از كارهای‌ نیك‌ برای‌ خود از پیش‌ می‌فرستید، نزد خدا به‌ بهترین‌ وجه‌ و بزرگ‌ترین‌ پاداش‌ خواهید یافت.
.۳۲ انعام‌ (۶): ۱۰۲.
.۳۳ مائده‌ (۵): ۶۴.
.۳۴ یُدَبٍّرُ‌ الا‌ َمرَ‌ مِنَ‌ السَّمأِ‌ اًِلَی‌ الا‌ َرضِ. سجده‌ (۳۲): ۵.
.۳۵ اًِنَّا هَدَینَاهُ‌ السَّبِیلَ‌ اًِمَّا شَاكِراً‌ وَ‌اًِمَّا كَفُوراً. الانسان‌ (۷۶): ۳.
.۳۶ وَ‌آتُوهُم‌ مٍّن‌ مَّالِ‌ اِ‌ الَّذِ‌ی‌ آتَاكُم. نور (۲۴): ۳۳.
.۳۷ اًِنِ‌ الحُكمُ‌ اًِ‌لاَّ‌ لِلهِ‌ یَقُصُّ‌ الحَقَّ‌ وَ‌هُوَ‌ خَیرُ‌ الفَاصِلِینَ. انعام‌ (۶): ۵۹؛ ر.ك: یوسف‌ (۱۲): ۴۱ و ۶۸.
.۳۸ ر.ك: مرتضی‌ مطهری: جامعه‌ و تاریخ، انتشارات‌ صدرا، ص‌ ۱۸ - ۲۲.
.۳۹ «آفرینش‌ انسان‌ را از گِل‌ آغاز كرد؛ سپس‌ نسل‌ او را از شیرهٔ‌ كشیده‌ای‌ كه‌ آبی‌ پست‌ است، قرار داد؛ آن‌گاه‌ او را بیاراست‌ و از روح‌ خویش‌ در او دمید». سجده‌ (۳۲): ۷ - ۹.
.۴۰ «انسان‌ همان‌گونه‌ كه‌ خیر را می‌خواند، بد را می‌خواند». اسرأ (۱۷): ۱۱.
.۴۱ «گروهی‌ بدبختند و گروهی‌ خوشبخت». هود (۱۱): ۱۰۴.
.۴۲ «او بسیار ستمگر و نادان‌ است». احزاب‌ (۳۳): ۷۲.
.۴۳ «انسان‌ ستمگر و ناسپاس‌ است». ابراهیم‌ (۱۴): ۳۴.
.۴۴ «و انسان‌ همواره‌ شتابزده‌ است». اسرأ (۱۷): ۱۱.
.۴۵ «به‌ یقین‌ انسان‌ حریص‌ و كم‌طاقت‌ آفریده‌ شده‌ است». معارج‌ (۷۰): ۱۹.
.۴۶ «نفس‌ [سركش] بسیار به‌ بدی‌ها امری‌ می‌كند، مگر آن‌چه‌ را پروردگارم‌ رحم‌ كند». یوسف‌ (۱۲): ۵۳.
.۴۷ «ما رسولان‌ خود را با ادلهٔ‌ روشن‌ فرستادیم، و با آن‌ها كتاب‌ [آسمانی] و میزان‌ [شناسایی‌ حق‌ از باطل‌ و قوانین‌ عادلانه] را نازل‌ كردیم‌ تا مردم‌ به‌ عدالت‌ قیام‌ كنند». حدید (۵۷): ۲۵.
.۴۸ توبه‌ (۹): ۷۲.
.۴۹ «و هر كس‌ از خدا و رسولش‌ اطاعت‌ كند، به‌ یقیین‌ خوشبخت‌ خواهد شد؛ خوشبختی‌ بزرگی». سبا (۳۴): ۲.
.۵۰ «هر كس‌ پاداش‌ دنیا بخواهد، پاداش‌ دنیا و آخرت‌ نزد خدا است‌ و خدا، شنوای‌ دانا است». نسأ (۴): ۱۳۴.
.۵۱ «اما [شما] زندگی‌ دنیا را برمی‌گزینید، با آن‌كه‌ [جهان] آخرت‌ نیكوتر و پایدارتر است». علی‌ (۸۷): ۱۶ - ۱۷.
.۵۲ «هیچ‌كس‌ نمی‌داند چه‌ چیز از آن‌چه‌ روشنی‌بخش‌ دیدگان‌ است‌ (به‌ پاداش‌ آن‌چه‌ انجام‌ می‌دادند)، برای‌ آنان‌ پنهان‌ شده‌ است». سجده‌ (۳۲): ۱۷.
.۵۳ نسأ (۴): ۱۳۴.
.۵۴ «آری، هر كس‌ كه‌ روی‌ خود را تسلیم‌ خدا كند و نیكوكار باشد، پاداش‌ او نزد پرودگارش‌ ثابت‌ است». بقره‌ (۲): ۱۱۲.
.۵۵ ابن‌المبارك، كتاب‌ الذهد، ص‌ ۳۰، ح‌ ۱۱۸.
.۵۶ اسرأ (۱۷): ۱۱.
.۵۷ ر.ك: محمدتقی‌ مصباح‌ یزدی: معارف‌القرآن، الدارالاسلامیه، لبنان، الطبعهٔ‌الاولی، ج‌ ۳، ص‌ ۸ و ج‌ ۴، ص‌ ۱ - ۱۴؛ عبدا جوادی‌ آملی: شریعت‌ در آینه‌ی‌ معرفت، ص‌ ۳۷۱ - ۳۷۷.
.۵۸ ر.ك: محمدتقی‌ مصباح‌ یزدی: اخلاق‌ در قرآن، تحقیق‌ و نگارش‌ از حسین‌ اسكندری، ج‌ ۱، ص‌ ۸۳ - ۸۷.
.۵۹ ر.ك: محمدجعفر انصاری‌ ...: درآمدی‌ به‌ مبانی‌ اقتصاد خرد نگرش‌ اسلامی، ص‌ ۱۴ و ۲۴.
.۶۰ «پس، در كارهای‌ نیك‌ بر یك‌دیگر پیشی‌ گیرید». بقره‌ (۲): ۱۴۸.
.۶۱ «و كسانی‌ كه‌ هر گاه‌ خرج‌ كنند، نه‌ اسراف‌ می‌كنند و نه‌ سختگیری، و میان‌ این‌ دو اعتدال‌ هست». فرقان‌ (۲۵): ۶۷.
منبع : اقتصاد اسلامی


همچنین مشاهده کنید