یکشنبه, ۹ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 28 April, 2024
مجله ویستا

فاصله بیشتر شده


فاصله بیشتر شده
از سال ۵۸ که تسخیر لانه جاسوسی آمریکا در تهران منجر به قطع روابط سیاسی بین ایران و آمریکا شد، همواره بحث ازسرگیری روابط سیاسی میان دو کشور و بودن یا نبودن آن در مقاطع مختلف تاریخ ۳۰ساله انقلاب و در مسیر تحولات سیاسی- اجتماعی ایران، توسط برخی افراد و جریان های سیاسی مطرح بوده است. پیشنهاد آمریکا برای تاسیس دفتر حفاظت منافع این کشور در تهران که ظاهرا تا انتخاب رئیس جمهور جدید آمریکا مسکوت گذاشته شده و همچنین صدور مجوز از سوی وزارت خزانه داری آمریکا برای شورای آمریکاییان- ایرانیان به منظور تاسیس دفتری در تهران، مباحث پیرامونی این موضوع و مواضعی که از سوی مسئولان امر در قبال این مسایل اتخاذ شده، این سؤال را ایجاد می کند که اساسا رابطه سیاسی با آمریکا چقدر اهمیت دارد که عده ای خواستار برقراری روابط و گروهی مخالف آن می باشند؟
ایران صاحب میلیاردها دلار سرمایه- بلوکه شده- در آمریکا است. برخی معتقدند از سرگیری روابط باعث خواهد شد این سرمایه به چرخه اقتصادی کشور بازگردانده شود. این گروه هم چنین آمریکا را صاحب نفوذ در مجامع اقتصادی و سیاسی جهان می دانند و خصومت با این کشور را عاملی علیه منافع ایران ارزیابی می کنند.
اما در مقابل این نظر، گروهی دیگر مخالف جدی برقراری ارتباط سیاسی و رسمی با ایالات متحده آمریکا می باشند. آنان معتقدند امور یاد شده تاثیری بر برنامه های ایران در مسیر پیشرفت و توسعه ندارد و حتی قطع روابط سیاسی با آمریکا منافع فراوانی نیز به همراه داشته است.
برای آنان این سؤال مطرح است؛ آیا کشورهایی که به هر دلیل با آمریکا رابطه نداشته اند، به حیات خود ادامه نداده اند؟ کشورهای در حال توسعه ای که بخشی از توسعه پذیری و برنامه هایشان را بر محمل رابطه با آمریکا بار کرده اند، از این طرفه چه باری بسته اند؟ مضافا آنکه شواهد و اسناد تاریخی نشان می دهد دولتمردان و سیاستمداران آمریکایی که در ماراتن قدرت، خود را به کاخ سفید رسانده اند در خوی سلطه گری و توسعه طلبی و مکر و حیله چیزی از اسلاف انگلیسی خود کم ندارند. حادثه ۱۱سپتامبر که یک فریب بزرگ و تاریخی آمریکا و صهیونیسم جهانی به حساب می آید و پیامد آن حمله به افغانستان و عراق و حضور نظامی و سلطه جویانه آمریکا در منطقه خاورمیانه و خلیج فارس، گوشه کوچکی از خط فریب و سلطه را در میان سردمداران آمریکا نشان می دهد.
این روحیه و روش، اعتماد جهانیان را از آمریکا سلب کرده و یا حداقل به میزان قابل توجهی کاهش داده است. ایران این تفکر را دیوار بلند بی اعتمادی می نامد.
وزیر امور خارجه کشورمان در سفر اخیر خود به آمریکا اظهار می کند: «رفتاری که مقامات آمریکایی در دهه های گذشته نشان داده اند، دلگرم کننده نبوده و مقامات ایران را به کارکردن در جهت بهبود روابط ترغیب نکرده است.»
باید توجه داشت که آمریکایی ها در دوران حضور خود در ایران و در حالی که دولت ایران نزدیکترین دولت خاورمیانه به آمریکا بود از هیچگونه جنایت، غارتگری و تحقیر علیه کشورمان کوتاهی نکردند که شرح این ماجرا، مثنوی هفتاد من است.
افزون بر این، رابطه ایران و آمریکا تاثیری بر یکی از مهمترین موضوعات سیاست خارجی ایران که حل عادلانه بحران خاورمیانه یعنی تشکیل دولت مردمی فلسطین و حذف دولت غاصب صهیونیستی است، ندارد. تاریخ چند دهه اخیر آمریکا نشان داده، سیاستمدارانی که می خواهند خود را به عرصه قدرت برسانند بایستی از حمایت لابی صهیونیستی آمریکا برخوردار باشند. لاجرم آنان در هر شرایطی که قرار گیرند، حمایت از اسرائیل به عنوان موضوع اول سیاست خارجی، مشی و روش تغییرناپذیرشان خواهد شد.
موضوع برقراری رابطه با آمریکا- از مساله مک فارلین که بگذریم- با ظهور اصلاح طلبان در سال ۷۶ رنگ و بوی جدی تری به خود گرفت. در آخرین سال ریاست جمهوری آقای هاشمی رفسنجانی، پروژه دادگاه میکونوس از سوی غرب کلید خورد و باعث کاهش سطح روابط میان ایران و اروپا گردید. انفجار پایگاه آمریکا در عربستان و نسبت دادن نا حق آن به جمهوری اسلامی نیز به نوبه خود دامنه تشنج میان ایران و آمریکا را گسترش داد. در همان اوان و پس از پیروزی اصلاح طلبان در انتخابات ریاست جمهوری، مصاحبه آقای خاتمی با سی ان ان امیدهای زیادی را میان طرفداران رابطه با آمریکا زنده کرد و پالس هایی را برای آمریکاییان فرستاد که گویا ایران دنبال حل و فصل مسایل فی مابین با آمریکا است. دولت کلینتون نیز به مرور موضوع آقای خاتمی را جدی گرفت. از همان سال ژست های حسن نیت کلینتون شروع شد و در سال ۲۰۰۰ در سخنرانی مادلین آلبرایت در شورای ایرانی-آمریکایی به اوج خود رسید. در این جلسه وزیر امور خارجه وقت آمریکا بخاطر سیاست های کشورش در گذشته، بویژه دخالت آمریکا در برپایی کودتای ۲۸مرداد از ملت ایران پوزش خواست. موضوعی که زمان آن گذشته بود و این پوزش با توجه به کینه توزی های در حال انجام آمریکا علیه ایران اسلامی، اهمیت چندانی نداشت.
با ورود اصلاح طلبان در عرصه سیاسی کشور، لابی های ارتباط بین ایران و آمریکا نیز فعال شدند. «شورای ملی ایرانیان آمریکایی» به سرکردگی تریتا پارسی، «شورای ایرانی- آمریکایی (AIC)» به ریاست هوشنگ امیراحمدی و حتی «انجمن تجارت ایرانی» در سان دیه گو نیز در همان سال ۷۶ فعالیت شان آغاز شد.
هوشنگ امیراحمدی- دلال دسته چندم رابطه با آمریکا- که این روزها سخت تلاش می کند امکان تاسیس دفتر شورای ایرانی- آمریکایی را در تهران فراهم آورد در مصاحبه ای با رادیو فردا می گوید: «ایراد گرفته می شود که چرا شورا در زمان آقای احمدی نژاد فعال شده است، در حالی که شورا در زمان آقای خاتمی بسیار فعال تر بود و حتی توانست مادلین آلبرایت وزیر امور خارجه وقت آمریکا را قانع کند که از ملت ایران به خاطر کودتای ۱۳۳۲ عذرخواهی کند اما آقای خاتمی نه اینکه نمی خواست ]![ بلکه نتوانست کاری انجام دهد.»
خاتمی در ماههای پایانی دوره دوم ریاست جمهوری خود طی یک کنفرانس خبری از اینکه نتوانست از فرصتی که پس از عذرخواهی آلبرایت پیش آمده بود استفاده کند و روابط با آمریکا را بهبود بخشد، اظهار تاسف می کند.
اگر پرونده هسته ای کشور را به عنوان چالش اصلی بین ایران و آمریکا در سالهای اخیر بدانیم، انصافا مواضع اصولی و استوار دولت اصولگرای آقای احمدی نژاد توانسته است تا حد قابل قبول و دلخواهی، روند این پرونده را به نقطه مطلوب و قابل اتکا برساند.
کوتاه نیامدن دولتمردان در مقابل سلطه گری ها و مداخله جویی های آمریکا و پافشاری بر مواضع، آرمانها و ارزشهای انقلاب که لازمه وجهه اصولگرایانه دولت مردمی نهم است با پشتیبانی و همراهی مردم توانست قفل تعلیق را بشکند و در مقابل تحریم ها و تهدیدها قامت خود را استوار و پرچم استقلال طلبی و توسعه کشور مبتنی بر فناوری هسته ای را افراشته نگه دارد.
با این وجود و با تاکید بر مواضع اصولی و وفادار به نظام و انقلاب که از سوی دولت نهم اتخاذ می شود برخی اظهارات درباره آمادگی برای مذاکره یا برقراری ارتباط با آمریکا، اگرچه با قید و شرط های جانبی- و عملاً نشدنی- مطرح شده است ولی در مواردی این سوءبرداشت را پدید آورده که انگار دولت نهم درپی مذاکره و یا رابطه با آمریکاست! این در حالی است که بی تردید در دولت نهم اراده ای برای برقراری ارتباط با آمریکا وجود ندارد، زیرا با اصولی که بنیانگذار جمهوری اسلامی حضرت امام راحل(ره) تدوین کرده و این رابطه را ارتباط گرگ و میش خوانده، همخوانی ندارد.
بنابراین افراد و گروه های معدودی که سودای مذاکره و رابطه با آمریکا را در سر می پرورانند باید توجه داشته باشند طی سال های اخیر نه فقط هیچ عامل جدیدی که نشانه رفع موانع موجود باشد وارد این عرصه نشده، بلکه جنایات گسترده و جدیدتر آمریکا، این فاصله را بیشتر نیز کرده است.
شواهد و قرائن موجود نشان می دهند آمریکا مذاکره را فقط برای مذاکره می خواهد و هدف نهایی آمریکا از مذاکره با ایران اسلامی، مخدوش کردن چهره جمهوری اسلامی ایران در جهان اسلام و مخصوصاً نهضت هایی است که با استناد و تکیه بر الگوی مقاومت موفق و حماسی ایران اسلامی در مقابل تهدیدها و توطئه های آمریکا به خروش علیه شیطان بزرگ روی آورده اند.
حمید امیدی
منبع : روزنامه کیهان


همچنین مشاهده کنید