شنبه, ۸ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 27 April, 2024
مجله ویستا

آگوست کنت


آگوست کنت
آگوست كنت فیلسوف قرن نوزدهمی، در پایان قرن هجدهم در «مونت پلیه» به دنیا آمد و اگرچه به مثابه یك كاتولیك سلطنت طلب تربیت شد، اما خیلی زود راه خود را از مسیر تربیت خانوادگی اش خارج كرد. ۱۴ساله بود كه بر كاتولیك نبودن خود پای فشرد و پس از آن نیز با حركت به سمت جمهوری خواهی، از اندیشه سلطنت طلبی فاصله گرفت. آگوست كنت را با «قانون مراحل سه گانه» اش می شناسند و آنچنان كه او خود نیز گفته است، اندیشه اش بر پایه ساختار اثبات گرایی Positivism قرار دارد.
اما آنچنان كه بسیاری از محققین در اندیشه «كنت» مطرح كرده اند، در مطالعه آثار این فیلسوف اثبات گرا، نباید توقع روبه رو شدن با یك محقق به مفهوم متعارف آن را داشت كه او پیش از محقق بودن یك اصلاح گر بود. از همین روی هم بود كه «كنت» روی خوشی به پژوهش های بی طرفانه علمی نشان نمی داد و معتقد بود كه اكثر پژوهش ها و تحقیق های دانشگاهی، اگر نه زیانبار، حداقل بی فایده هستند. كنت بدین ترتیب با اعتماد به نفسی كامل و بر مبنای روحیه ای اصلاح گرایانه كه در خود می دید، مطمئن به كشف قوانین اجتماعی توسط خود بود و تشكیك در كشفیات خود را بی هیچ تاملی ناشی از گمراهی و فساد می دانست. اینچنین بود كه در مقدمه اندیشه خود می گفت: «فلسفه اثباتی، مقدر به ماندگاری است. فقط این فلسفه است كه در طول قرن ها كه دیگر فلسفه ها رو به زوال رفته اند، در حال پیشرفت بوده است. این واقعیت مناقشه ناپذیر است.»كنت معتقد است كه پس از این دوران نوبت به مرحله «مابعدالطبیعی» رسیده است كه منطبق با عصر روشنگری است.
در این مرحله، مرحله پیشین یعنی دوره ربانی، مورد انتقاد و نقد جدی قرار می گیرد و اعتقاد به حقوق صدری و حاكمیت مردم رایج می شود. حكومت قانون جایگزین حكومت سلطنتی می شود و مفاهیم خیالی و روابط تصوری جای علت های مافوق انسانی و مشیت الهی را می گیرند. به دیگر سخن هستی های مجرد، جایگزین نظام فراطبیعی و خدامحور می شوند. كنت اما تاكید دارد كه در پی این دو مرحله از تاریخ بشری، ما اكنون در عصر صنعتی به «مرحله اثباتی» پای گذاشته ایم، مرحله ای كه مبنای آن بر نگرش علمی استوار است. در «مرحله اثباتی» بشر به دنبال شناخت پدیده ها براساس اصول علمی و واقعیت های شهودی است، اگرچه به دنبال یافتن غایت و ماهیت ذاتی اشیا نیز نیست و سودای درك علت غایی پدیده ها را كه در دسترس نیز نیست، ندارد.
او معتقد است كه در این مرحله، زندگی اقتصادی در كانون توجه انسان قرار می گیرد و ظهور نخبگان علمی، شرط لازم و ضروری در این مرحله است. او بنا بر ظهور چنین نخبگانی است كه به «صلح جو» بودن این دوره نیز اعتقاد دارد.از نظر آگوست كنت، پیشرفت در شناخت بشری، همانا پیشرفت در شناخت علمی است و نمی توان مستقل از اعتقاد به نگاه علمی، سخنی از پیشرفت به میان آورد. او اما پس از طبقه بندی علوم و بررسی ارتباط آنها با یكدیگر، جامعه شناسی یا فیزیك اجتماعی را اوج تكامل علم و خدمت خاص مرحله اثباتی به پیشرفت فكری انسان توصیف می كند. كنت پس از این اما جامعه شناسی را به دو مرحله «ایستایی شناسی اجتماعی» استاتیك و «پویایی شناسی اجتماعی» دینامیك تقسیم می كند. مطابق با این تقسیم بندی، ایستایی شناسی اجتماعی قوانین كلی زندگی و شرایط همبستگی اجتماعی را كه در میان تمام جوامع انسانی نیز مشترك است به بررسی می گذارد و پویایی شناسی اجتماعی نیز به دنبال درك قوانین حركت یا تكامل و پیشرفت اجتماعی در یك جامعه خاص است. ایستایی شناسی اجتماعی در تفكر «كنت»، اساس جامعه را در طبیعت انسان و طبیعت انسان را نیز موجودی اجتماعی می شناسد و بنابراین اصول كلی و ضروریات و ماهیات حكومت ها را تشریح می كند. ایستایی شناسی اجتماعی، با این توضیح به دنبال برقراری نظم است اما از آن روی كه مقدس شمردن نظم و تفسیرهای آرمان گرایانه از نظم می تواند راهی به عقب داشته باشد، كنت از پویایی شناسی اجتماعی به عنوان مكملی بر ایستایی شناسی اجتماعی یاد می كند، تا در كنار نظم از اندیشه و مدلی برای پیشرفت نیز سخن گفته باشد. كنت اما تصریح دارد كه پویایی شناسی اجتماعی نیز بدون ایستایی شناسی اجتماعی معادل اعتقاد به تغییر بدون نظم است و نتیجه این اندیشه نیز جز هرج و مرج نخواهد بود.
او معتقد بود كه جامعه را كسانی باید سازمان دهند كه از شناخت واقعی برخوردارند و از قضا در این نظرگاه، با افلاطون هم عقیده بود. او می گفت كه اگر مردم سالاری به معنای حاكمیت اراده مردم تحت هر شرایطی باشد، اعتنایی به مردم سالاری ندارد و از همین روی، حكومت پدرسالارانه را با مصلحت عموم در تناسب می دید و از شهروندان در یك «نظام اثباتی» انتظار داشت كه به اصول تدوین شده توسط نخبگان عصر اثباتی و «اثباتی مذهب»، پایبند باشند. گویی آگوست كنت به رغم آنكه دوران اثباتی را جایگزین دوران قرون وسطی و مابعدالطبیعی می دانست، همچنان از آن اعصار دل نكنده بود و در اندیشه خود، دانشمندان و فیلسوفان اثباتی را بر صندلی پاپ و اسقف ها نشانده بود. اینچنین بود كه چهره هایی همچون «جان استوارت میل» نیز اگرچه با نگرش كلی اثبات گرایانه «آگوست كنت» هم نظر بودند اما نسبت به اندیشه سیاسی او كه به انقیاد مردم در قید نخبگانی خاص می انجامید، نگاهی به شدت انتقادی داشتند.
«میل» اما این اعتقاد را نیز داشت كه این نظام سیاسی و دین اثبات گرای «كنت»، ارتباط وثیقی نیز با تفكر فلسفی او ندارد و در حقیقت، افزوده ای نالازم و ناسازگار بر آن اندیشه است. اعتقاد كنت به حكومت نخبگان از آن روی بود كه او معتقد به روندی تكاملی بود و از همین روی هم نظر با چهره هایی همچون كارل ماركس به نظر می آمد، با این تفاوت كه ماركس به حكومت طبقه كارگر اعتقاد داشت و «كنت» به حكومت طبقه «اعیان»، حكومتی كه در آن مسائل سیاسی در انحصار یك شورای عالی سه نفره قرار می گیرد كه از میان ۳۰ بانكدار انتخاب شده اند. «كنت» یك جمهوری خواه بود و از همین روی حمایت چهره هایی همچون جان استوارت میل را نیز به همراه داشت، اما تقدیر بر آن بود كه اعتقاد دگماتیك به جمهوری خواهی او را به سوی نگاه های پدرسالارانه، نخبه گرایانه و استبدادی رهنمون سازد.
رضا پارسا
منبع : روزنامه شرق


همچنین مشاهده کنید