یکشنبه, ۹ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 28 April, 2024
مجله ویستا

فردریش فون هایک


فردریش فون هایک
فردریش فون هایك كه در سال پایانی قرن نوزدهم، در وین به دنیا آمد، در فاصله دو جنگ جهانی یكی از اقتصاددانان سرآمد و پرچمدار مكتب اقتصادی مشهور اتریش شد. در سال ۱۹۳۱ او اگرچه برای ایراد یك سخنرانی به مدرسه اقتصادی لندن رفته بود اما در همان جا ماند و با پذیرفتن تابعیت بریتانیا به تدریس مشغول شد. این فیلسوف زاده اتریش، بدین ترتیب تاثیرگذاری خود را در انگلستان به نمایش گذاشت وقتی مارگارت تاچر نخست وزیر این كشور (۱۹۹۰- ۱۹۷۹) مكرراً به اندیشه های او استناد می كرد. در ۱۹۷۴ جایزه نوبل در اقتصاد به او اعطا شد و پانزده سال پس از آن، آنچه او پیش بینی كرده بود، حادث شد.
فون هایك بیشتر از آن كه به فیلسوفی لیبرال شهرت داشته باشد در انتقاد از سوسیالیسم است كه شناخته شده است و بدین ترتیب در سال ،۱۹۸۹ فروپاشی سوسیالیسم، جایگاه رفیع او را به نمایش گذاشت. فردریش فون هایك منتقد جدی تحلیل اجتماعی برمبنای دیدگاه های جمع گرایانه بود و این آموزه سوسیالیستی را اشتباهی بزرگ می دانست. او معتقد بود این كه كل های اجتماعی را موجودیت هایی مستقیماً قابل مشاهده بدانیم، برآمده از نوعی فضای جمع گرایی است. او جمع و اجتماع را نیز برخاسته از ذهنیات و روابط و تعلقات و عملكرد افراد اجتماعی می دانست و بنابراین فروگذاشتن فردیت به نفع جمع گرایی را غیراصولی می پنداشت. هایك اما اگر از نظم اجتماعی سخن می گفت بر «نظم اجتماعی خودانگیخته» تاكید می كرد. هایك این اصطلاح را نخستین بار در «اساسنامه آزادی» مطرح و البته پس از آن در كتاب «قانون، قانونگذاری و آزادی» به صورت مبسوط تحلیل و تبیین كرد.
او نهادهای اجتماعی مفید را باگذرگاه ها و مسیرهای بكر موجود در طبیعت مقایسه می كرد تا سرانجام به اثبات نظریه «نظم اجتماعی خودانگیخته» دست یابد: «نخست هركس در جست وجوی راهی برمی آید كه به نظرش بهترین گذرگاه است [در طبیعت بكر]. اما این واقعیت كه عبور از گذرگاهی كه یك بار قبلاً از آن استفاده شده، آسان تر است سبب می شود كه دیگران هم از آن گذرگاه استفاده كنند. بدین ترتیب گذرگاه هایی پدید می آید كه راهشان كوبیده شده است و تقریباً پس از آن دیگر همه فقط از همان راه استفاده می كنند و نه از راه های ممكن دیگری كه وجود دارد.»
هایك بدین ترتیب معتقد بود كه نهادهای اجتماعی مفید نیز همچون این گذرگاه ها می توانند بی هیچ سازماندهی كلی و بی هیچ استفاده ای از قدرت یا اقتدار شكل بگیرند و در این صورت است كه آزادی فرد هم البته خدشه دار نمی شود. این اقتصاد دان سیاسی معتقد بود كه پیشرفت را نمی توان از پیش مهندسی و برنامه ریزی كرد و عقل گرایی ساختمانگر به غلط به دنبال برنامه ریزی برای پیشرفت و در جهت ایجاد نظم اجتماعی است.
از نظر هایك پیشرفت جامعه، مبتنی بر وجود آزادی فردی است، آزادی ای كه البته شكل دهنده نظمی خودانگیخته خواهد بود. هایك علاوه بر مثال گذرگاه ها در تبیین این نظم، به «عناصر بلور» نیز اشاره می كند كه این عناصر خارج از قانون و قاعده ای تحمیل شده با همدیگر روابط منظمی را شكل می دهند و در نتیجه بلور را می سازند. هایك اما معتقد است كه در این مدل پیشنهادی او نوعی پیشرفت نیز نهفته است؛ چرا كه با گذشت زمان قواعد موثر و كارآمد حفظ می شوند و قواعد ناكارآمد پس از تجربه ناموفق، پالایش می گردند. او اما اگر مخالف اقتصاد برنامه نویسی شده بود، دلیلی دیگر نیز داشت. از نظر او این اقتصاد برآیند تحلیل عده محدودی برنامه نویس از نیازهای مردم است؛ در حالی كه خود مردم با گستردگی ذهنیتی كه دارند بسیار بهتر می توانند خیر و شرشان را در زندگی روزمره دریابند.
هایك به پیچیدگی اقتصاد اشاره می كند و در عین حال به پراكنده بودن شناخت و دانش در میان افراد مختلف و از همین روی عمل یك برنامه نویس را از ابتدا مبتنی برجهل و نقصان قلمداد می كند. هایك معتقد است كه به جای اقتصاد برنامه نویسی شده باید روی به سمت اقتصاد آزاد یا همان بازار رقابتی كرد، بازاری كه نظم اقتصادی از آن به شیوه ای اكتشافی بیرون خواهد آمد. او می گوید: «واقعیت بازار این است كه در آن هیچ داده ای معلوم نیست، بلكه داده ها را باید كشف كرد و همین است كه بازار را ابزاری بسیار قدرتمند و ارزشمند در جهت پیشبرد رفاه انسانی می كند.»
فون هایك همچنین در مقام یك منتقد سوسیالیسم فقط یك نوع برابری را می پسندید و آن برابری در برابر قانون بود. او با برابری معیشتی مخالف بود چرا كه از نظر او برابری با پیشرفت ناسازگار است. هایك تاكید می كند كه با ورود یك محصول جدید به بازار مسلماً در ابتدا فقط عده كمی منتفع می شوند و زمانی طول می كشد تا عده بیشتری نیز از آن جنس منتفع شوند و از همین روی نابرابری را عاملی در جهت پیشرفت و بالارفتن سطح رفاه جامعه می داند.
این فیلسوف همچنین مخالف بحث از عدالت یا بی عدالتی اجتماعی است؛ چرا كه در مدل نظم اجتماعی خودانگیخته سخن گفتن از عدالت و بی عدالتی در توزیعی كه هیچ كس مسئول به وجود آمدن آن نبوده و از پیش نیز برنامه ریزی نشده است، نوعی اشتباه و خطا به نظر می رسد. او می گوید كه بدین ترتیب سخن گفتن از بی عدالتی اجتماعی همان قدر غیرمنطقی است كه از بی عدالتی در توزیع مخازن و معادن در كشورهای مختلف سخن بگوییم. فیلسوف لیبرال اما اگرچه بدین ترتیب مخالف اقتصاد سوسیالیستی و برابری جویانه است، نیم نگاهی نیز به عقب ماندگان در بازار آزاد دارد و از همین روی است كه ایده حداقل درآمد برای افراد اجتماع را مطرح می كند، چرا كه برای یك لیبرال نیز كاستن از درد و رنج دیگران گویی ضرورت دارد.
رضا پارسا
منبع : روزنامه شرق


همچنین مشاهده کنید