یکشنبه, ۹ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 28 April, 2024
مجله ویستا

جذابیت پنهان رنج


جذابیت پنهان رنج
● تاملی در زندگی و اندیشه های سیمون وی
«گاهی ارزش چیزی نه به آن است که به چه کار می آید، بلکه به چیزی است که بابت آن پرداخت شده است، یعنی بهای آن برای ما» (نیچه) هرگاه بشود همچون نیچه حقیقت را بر حسب میزان رنجی که فرد می برد سبک و سنگین کرد و نه به عنوان امری ابژکتیو و عینی آنگاه می بایستی تمام حقیقت را به یکباره به سیمون وی تقدیم کرد زیرا وی در تمام زندگی اش خودخواسته رنج غیا به تعبیر خودش، محنت (malheur)ف کشید.سیمون وی (۱۹۴۳- ۱۹۰۹) به رغم آنکه در خانواده یی بورژوا زاده شده بود، خودخواسته به زندگی فقیرانه یی روی آورد تا به حقیقت برسد زیرا بر آن بود که مرگ بهتر است از زندگی تهی از حقیقت و البته حقیقتی که وی به دنبال آن بود ناگزیر از راه رنج و حرمان می گذشت.
وی در سال ۱۹۳۱ از دانشگاه پاریس فارغ التحصیل شد، در دوران دانشجویی انقلابی بود. در فعالیت های سندیکالیستی انقلابی مشارکت داشت و با زحمتکشان و فقرا احساس همدردی عمیقی داشت. در سال ۱۹۳۶ در جنگ های داخلی اسپانیا شرکت کرده و مدتی با جمهوریخواهان بود. قصدش البته آن بود که در نبرد برای عدالت اجتماعی که همواره دغدغه اش بود شرکت کند که بلافاصله به ماهیت نیروهای درگیر پی برد و دریافت که میهن پرستان جمهوریخواه همان کاری را می کنند که سربازان فرانکو یعنی دشمنان آنان انجام می دهند و آن کار عدم احساس گناه همراه با جور و بیداد بود اما با این همه در جنگ دوم جهانی نیز مشارکتی فعال داشت.
به مارسی و حتی انگلستان رفت تا به نهضت مقاومت فرانسه کمک کند و هنوز جنگ کاملاً به پایان نرسیده در ۱۹۴۳ هنگامی که سی و چهار سالش بود در آسایشگاهی انگلیسی چشم از جهان فروبست. او آنقدر به خودش گرسنگی داد تا مرد.از نظر او سال ۱۹۳۸ سال مهم زندگی اش بود. او هفته عید پاک آن سال را در صومعه سولم سپری کرد. به آنجا رفته بود تا آوازهای گرگوریوسی را بشنود که مخصوص آن صومعه بود، اما به یکباره دستخوش جذبه و حالت روحانی شد و به مذهب روی آورد و نسبت به جامعه مدرن بدبین شد.
بسیاری مقطع ۱۹۳۸ را تمایزی میان دو دوره زندگی سیاسی و اجتماعی او تلقی می کنند و اعتقاد دارند که از نظر سیاسی زندگی وی به دوره قبل از ۱۹۳۸ و دوره بعد از ۱۹۳۸ تقسیم می شود اما به نظر می رسد که دغدغه های سیاسی جالب وی که ماهیتی مذهبی- وجودی داشته است اختصاص به قبل از ۱۹۳۸ دارد که روشن است اندیشه معنوی تشکیل دهنده دیدگاه های اجتماعی و سیاسی سیمون وی است.
وی در هر حال دخالت دادن عنصر اخلاق را در امور جاری و عمومی کشوری عین واقعیت و درست تلقی می کند. یکی از کتاب های مهم اش در مورد مسائل سیاسی و اجتماعی «تاملات درباره علل آزادی و بیداد اجتماعی» است که در آن اندیشه اتوپیایی را مطرح کند اگرچه بنا بر سنت مسیحی کاتولیکی که به آن پایبند است این دنیا را به طور کلی «بد» و «شر» قلمداد می کند و امیدی هم به جنبش های انقلابی برای رسیدن به وضع مطلوب ندارد اما داشتن تصوری اتوپیایی را برای کمتر شدن بیداد اجتماعی لازم تلقی می کند.
از نظر سیمون وی اتوپیایی رفتن به وضعیت بهتر نیست بلکه رسیدن به وضعیتی است که آن را «شر کمتر» در نظر می گیرد و البته تنها آن را در این دنیا امکان پذیر و شدنی می داند. به عبارت دیگر از نظر او وضعیت های موجود در جهان بین بد و بدتر است و حرکت درست آن است که به وضعیتی «بد» برسیم تا وضعیتی «بدتر».و این حرکت را هم اصلاح طلبانه و هم حرکتی مسیحی می داند. به نظر او روش کاهش شر معقول ترین و ممکن ترین روش است و اندیشه اتوپیایی در این چارچوب حتماً لازم است تا وضع از آن صورتی که هست بدتر نشود.
اما در همین رابطه است که مفهوم «شرایط وجودی» را که اساس بحث وی است مطرح می کند و بلافاصله مساله آزادی را در رابطه با شرایط وجودی طرح می کند. از نظر او «آزاد کسی است که سرنوشت خود را در دست دارد و شرایط وجودی خود را از طریق عمل فکری رقم می زند.» بنابراین وی آزادی را رابطه یی می داند میان اندیشه و عمل هر فرد به این معنا که هر فرد مجاز باشد اندیشه خود را عملی کند و به عبارتی دیگر عملش ناشی از اندیشه اش شود. پس جامعه آزاد جامعه یی است که در آن هر فرد بتواند کارگزار و مجری اندیشه های خویشتن باشد و به این معنا آزادی ذیل مفهوم شرایط وجودی اهمیت می یابد.
در تعریف دیگری از اتوپیا که با تعریف اولیه وی متفاوت است «اتوپیا را جایی می داند که در آن هر کس براساس اندیشه خود عمل کند.» همین دیدگاه فردی و وجودی را در ارتباط با مساله «حقیقت» ارائه می کند و آن را در ارتباط با جنبه های روانی مخاطب و هر شخص دیگر مورد تامل قرار می دهد که بسط و استنتاج آن به نوعی «آنارشی اگزیستانسیالیستی» می رسد. او در این رابطه می نویسد که «هر حقیقتی خود را فقط به ذهن و جان انسان خاصی عرضه می کند. او (فرد) چگونه آن را با دیگران در میان بگذارد؟
اگر بکوشد آن را شرح دهد هیچ کس گوش نخواهد داد، چون دیگران هرگز چیزی از آن حقیقت خاص نشنیده اند... آنان درنمی یابند که سخن او حقیقی است.»در اینجا آنچه که اهمیت پیدا می کند این است که فرد به جنبه های ماورایی عقلانیت متوسل شود و آن جذب مخاطب با هر نوع احساس غیر از مجاب کردن از طریق منطق است و در واقع وی راه بسط ایده یی را توجه به جنبه های احساسی و روانی و غیرعقلانی در نظر می گیرد «کسی که سخن تازه یی برای گفتن دارد باید از کسانی شروع کند که دوستش می دارند زیرا فقط آنان می توانند به او گوش بسپارند... دوستی، ستایش همدردی یا هر نوع احساس مهر آمیز دیگری آنان را طبعاً مایل به توجه و دقت می کند.»به این ترتیب دیدگاه مسیحی و وجودی در اندیشه های سیمون وی کاملاً بر جنبه های دیگر تفکر و منجمله پوزیتیویستی و پراگماتیستی کاملاً برتری دارد.
مساله فرد و آزادی در همین چارچوب فکری است که در اندیشه سیمون وی اهمیت زیادی می یابد. به عبارت ساده تر فرد آزاد از نظر سیمون وی کسی است که بتواند اندیشه هایش را عملی کند. این سنگ محک است و برای تشخیص جامعه و فرد آزاد از جامعه و فرد غیرآزاد. این چنین است که او بینوایان و به خصوص کارگران را که (آنقدر مورد علاقه اش هستند) در دوره معاصر اساساً آزاد قلمداد نمی کند و آنان را جملگی برده در نظر می گیرد زیرا اعمال آنان آزادانه نیستند، یا تحمیل شده است یا بر سر عادت صورت می گیرد که در هر صورت آزاد به مفهوم مورد نظر سیمون وی نیست و به طور کلی وی جوامع فعلی را جوامع آزاد تلقی نمی کند.
در این رابطه شباهتی میان اندیشه های کاستوریادیس که اندیشمندی چپ و تروتسکیست است با سیمون وی می بینیم. کاستوریادیس که اندیشمندی فرانسوی و یونانی الاصل است و معاصرتر از سیمون وی است نیز اعتقاد دارد که آزادی در جوامع موجود وجود ندارد زیرا آزادی از نظر او موقعی محقق می شود که جوامع و افراد بتوانند آن خوشبختی را داشته باشند که آنگونه که خود می خواهند زندگی کنند و شرایط زیست اجتماعی و سیاسی خود را خود تعیین کنند.
البته کاستوریادیس برخلاف سیمون وی اعتقاد دارد که در دو دوره تاریخی آدمیان آن خوشبختی را داشته اند که ایده های خود را به صورت عینی تحقق ببخشند، آن دو دوره تاریخی یکی دولت شهرهای یونانی و دموکراسی های شکل گرفته در آن در قرون ۴ و ۵ قبل از میلاد بوده و دوم در لحظات انقلابات و به خصوص انقلاب ۱۷۸۹ فرانسه که آدمیان لحظاتی در مقیاس تاریخی خوشبخت زندگی می کردند و خواسته سیاسی و اجتماعی آنان به صورت نهادهایی موقتاً تحقق می پذیرفته است که البته سیمون وی نسبت به جنبش های انقلابی به طور کلی نظری مساعد نداشت.
با این همه سیمون وی آزادی را که مورد نظرش است موقعیتی واقعی و عینی در نظر نمی گیرد و درست بالعکس، نقیض آزادی یعنی سرکوب را وضعیتی واقعی و عینی در نظر می گیرد و وضعیت سرکوب را موقعی در نظر می گیرد که امکان اندیشیدن از افراد سلب شده باشد، یعنی اندیشه یی که صرفاً اندیشه نباشد و بتواند ظهور پیدا کند و وضعیت سرکوب را موقعی در نظر می گیرد که هیچ عمل یا کنشی از فرد ناشی از اندیشه اش نبوده باشد.
به این ترتیب همانطور که گفته شد سرکوب را دارای موقعیتی واقعی و عینی در نظر می گیرد که در عمل به سرکوب هر اراده آزاد و هر اندیشه یی که میل به تحقق داشته باشد منجر می شود.اما با این همه آزادی فرد برای تحقق اندیشه اش از نظر سیمون وی بی حد و مرز نیست و از این نظر با آنارشیسم رادیکال مرزبندی می کند و در این رابطه است که او مساله «سلطه مشروع» را مطرح می کند و آن را متمایز از سرکوب در نظر می گیرد، به این معنا که سلطه مشروع را تمکین کردن به نظم اجتماعی در نظر می گیرد و پذیرش آگاهانه آن در صورتی که سرکوب را سلطه می داند که بر جامعه و افراد اعمال می شود به رغم خواست و میل آنها. «در سرکوب فرمانبرداران دلیل اطاعت خود را نمی دانند، اما در سلطه مشروع می دانند چرا باید فرمان ببرند و در سلطه مشروع علایق مشروع فرمانروایان با حقوق مشروع فرمانبرداران درمی آمیزد و در نتیجه دلیل سلطه و اطاعت معلوم می شود.
پس سلطه مشروع آن است که عقلاً و منطقاً توجیه شود.» ولی او با این همه تحقق سلطه مشروع را هم تقریباًً امکان ناپذیر می دانست مگر با ایجاد نهادها یا سازمان هایی که سرکوبگر نباشند و البته تحقق آن هم دشوار بود به علت آنکه شرایط وجودی توجیه کننده «سرکوب و سلطه» است. به نظر می رسد اندیشه های سیمون وی هم اتوپیایی است و هم ضداتوپیایی. در واقع او موانع تحقق اتوپیا را در این جهان مطرح می کند؛ موانعی که هیچ گاه بر طرف هم نمی شود.
تاکیدی که سیمون وی بر آزادی فرد می کند و اینکه تحقق اندیشه فرد را مهم ترین مساله می داند و جامعه یی را آزاد می داند که فرد در تحقق اندیشه هایش آزاد باشد، از یک طرف مشابهت با اندیشه های رابرت نوزیک اندیشمند دولت ستیز و راستگرای محافظه کار دارد. نوزیک در کتاب «آنارشی ، دولت، اتوپیا» تحقق اتوپیا را در آزادی فرد و دولت حداقل می دانست و البته از طرفی دیگر برخلاف نوزیک برای دولت و هر نهاد دیگری رسالتی اخلاقی قائل می شد که می بایستی دولت ها در عمل وظیفه یی کلیسایی ایفا کنند.
به این ترتیب اندیشه هایش نیز همچون شخصیت اش حاوی تناقض و صفت های گوناگون بود. بیهوده نبوده که «سیمون وی یکی از بحث انگیزترین شخصیت های روزگار ما به صفت های گوناگون توصیف شده است؛ نابغه، قدیس، شهید، ضدیهود، پیامبر اجتماعی، نظریه پرداز سیاسی، آنارشیست انقلابی عارف و قربانی پارانویا» و البته رادیکال که دستمایه یی بود برای حمله هم چپ ها و هم راست ها به او.اما آنچه که در زندگی اش اهمیت داشت آن بود که او «آزاد» بود. به همان مفهومی که او از «آزادی» در ذهن داشت و آنگونه که خود می خواست زندگی کرد و اندیشه اش را تحقق عینی بخشید.
«شیوه زندگی زاهدانه یی در پیش گرفت. سیمون وی در این رابطه می نویسد که نمی تواند به یاد آورد که دمی «بی شبح فقر» سر کرده باشد... عزمش را جزم کرد تا با همان مقدار پول که به عنوان کمک هزینه به کارگران بیکار می پرداختند سر کند. با این کار می توانست تتمه درآمدش را به نیازمندان بخشد.» همه این کارها را آگاهانه انجام می داد به خاطر اینکه به زعم او کار مظهر رنج آ دمی در جهان است و بنابراین فضیلتی روحانی است.
«سورن کی یرکگور وقتی در خیابان افتاد و او را به بیمارستان بردند گفت که می خواهد بمیرد زیرا آرمانی که به خاطرش جنگیده بود نیازمند مرگ او بود.» و این البته در مورد سیمون وی نیز مصداق دارد و سرانجام او آنقدر به خودش گرسنگی داد تا مرد و چه بسا فکر می کرد که مرگش نیز جلوه یی دیگر از آزادی و تحقق عینی افکارش باشد.
نادر شهریوری
منبع : روزنامه اعتماد


همچنین مشاهده کنید