شنبه, ۸ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 27 April, 2024
مجله ویستا

شب انتخابات


شب انتخابات
«شب انتخابات» نام تکه ای از زمان است که به لحاظ تاریخنگاری سیاسی واجد اهمیت ویژه ای است. تجربه نشان می دهد قبل از هر انتخابات به این مقطع از زمان که می رسیم، باید منتظر اتفاقات ویژه ای بود. شب انتخابات شبی دراز است و چند ماهی طول می کشد. این مدت برای کسانی که می خواهند شناختی کامل و دقیق از واقعیت های جامعه سیاسی، نوع مناسبات بازیگران آن با یکدیگر خصوصا اخلاق حرفه ای کاندیداها و توان آنها برای پیدا کردن راه درست مبارزه انتخاباتی کسب کنند، فرصتی منحصربفرد است. در این مدت -خصوصا هرچه به اواخر این شب نزدیک شویم- همه چیز واقعی تر می شود. کاندیداها و به تبع آنها بقیه جامعه سیاسی هم حرف های زیادی می زنند و هم کارهای فراوانی می کنند. وقتی سیاستمداران گرفتار پرحرفی شوند، امکانی فوق العاده برای شناخت آنها فراهم می شود. کاندیداها در شب انتخابات مجبور به اظهار نظر درباره موضوعات، حضور در مجامع و ملاقات با افراد و محافلی می شوند که شاید در شرایط عادی هرگز زیر بار آن نمی رفتند. عبارت روشن تر این است که فشردگی زمان و حساسیت شرایط موجب می شود افراد خود را -چنان که به واقع هستند، نه چنان که اغلب نمایانده اند- نشان بدهند. دیگر سکوت از کسی پذیرفته نیست. گوشه گیری و اجتناب و انزوا هم همینطور. مردم کسی را به سبب سخن نگفتنش نمی ستایند و جذب او نمی شوند. حداکثر این است که قضاوت درباره او را به زمانی موکول می کنند که زبان گشوده باشد. شب انتخابات «کسی که می خواهد مردم به او توجه کنند» لاجرم باید چیزی بگوید، وعده ای بدهد، نقدی پیش بگذارد و قضاوتی بکند؛ و آن هنگام است که پرده ها کنار می رود، ائتلاف ها و بند و بست ها آشکار می شود و حرف خلوت به جلوت می آید. مرزها از هم تمییز داده می شود و هر کسی مجبور است مشخص کند که در کدام سو ایستاده است. شب انتخابات دیگر وقتی برای تکه پاره کردن تعارفات و پوشاندن حقیقت در پس حجاب های ساختگی و ژست های فضل فروشانه وجود ندارد. وقت اندک، عجله و شتاب می آورد و شتاب در کار سیاسی منجر به حداقلی از صداقت می شود چرا که فرصت فکر کردن و دروغ ساختن از آدمی گرفته شده است و هر کسی باید همان را بر زبان بیاورد که مدت هاست در ذهن داشته، به آن اندیشیده و بلکه با آن زندگی کرده است.
«بی احتیاطی» البته جزو بارزترین مشخصه های آن دورانی است که ما آن را شب انتخابات نامیدیم. برخی کاندیداها در شب انتخابات گاه چنان رفتار می کنند که گویی این شب فردایی ندارد و آفتاب دیگر هرگز طلوع نخواهد کرد. وعده های رنگ رنگ می دهند از آن نوع که اگر در شرایط عادی کسی آن حرف ها را به خودشان می زد، چون سفیهان نگاهش می کردند و به خلوتی حواله اش می دادند تا «کله اش اندکی باد بخورد». تحلیل های عجیب و غریب از پدیده هایی کاملا آشنا عرضه می کنند تا فقط به مردم نشان داده باشند که با آن آقای دیگر «فرق» می کنند، با این تصور که تفاوت، رای ایجاد می کند و غافل از اینکه تفاوت بیش از حد ممکن است آدمی را به جرگه «شذوذات» منتقل کند. با هدف جلب حتی یک رای بیشتر، با کسانی همنشین می شوند که تا دیروز هویت خود را از طریق مرزبندی با آنها تعریف می کردند وبه همین دلیل تبدیل به موجودی متناقض می شوند که هر روز بر تناقضات شخصیتی خود می افزاید به این امید که در حال جذب همگان است، غافل از آنکه در واقع در حال از دست دادن همه است. در جهان واقعی لازم نیست تناقضات حتما حل شوند و اغلب هم نمی شوند، آنچه بیش از هر چیز اتفاق می افتد این است که تناقض را پنهان و به زندگی با آن عادت کنند. شب انتخابات زمانه تناقض هاست. هر کسی مراجعه کرد او را رد نکنید چون «یک رای هم یک رای است»، طرف آدم نچسب و مسئله داری است، اشکالی ندارد، بگذارید باشد فقط بگویید «آفتابی نشود». نمی دانم این جملات برای کسانی از فعالان انتخاباتی آشناست یا نه، ولی هر روز در اردوگاه مدعیان صداقت لااقل چند نوبت تکرار می شود و نشنیده ایم که در جمع مدعیان کسی این روحیه و رویه را مذمت کرده باشد.
علت فراگیر شدن بی احتیاطی در شب انتخاب از یک منظر شاید این است که هنوز اکثر اهل سیاست در جامعه ایرانی موفق به کشف الگوی رفتار سیاسی و انتخاباتی مردم ایران نشده اند و چون نمی دانند مردم چگونه رای می دهند و چطور باید از آنها رای گرفت، دائما در محاسبات خود اشتباه می کنند و چون اشتباه خود را تنها راه درست می پندارند بر آن اصرار می ورزند تا زمانی که دیگر دیر شده است، یعنی زمانی که معلوم شده چه چیز اشتباه بوده و چه چیز درست اما دیگر فرصتی برای اصلاح باقی نمانده است.
۴ سال گذشته درایران الگوی رفتار سیاسی مردم را تا حدود زیادی دگرگون کرده است و بزرگترین چالش برای جامعه سیاسی بویژه آنها که درصدد جلب رای مردم هستند این است که این الگو را درست دریابند و رفتار خود را بر مبنای آن تنظیم کنند. نوع نگاه مردم «به مثابه جمعی از رای دهندگان» - این تعریفی است که شب انتخابات رایج می شود- در این مدت نسبت به وظایف دولت و اخلاق دولتمردان تا حدود زیادی تغییر کرده و انتظارات آنها نیز دگرگون شده است. به تعبیری می توان گفت که اکنون استاندارد ها جابجا شده و مردم معیارهایی جدیدی برای انتخاب دولتمردان و قضاوت درباره آنها به دست آورده اند. می توان دید که برخی هنوز تصور می کنند می شود مردم را در ۱۰-۲۰ روز آخر سورپرایزکرد، به آنها شوک وارد ساخت و رایشان را گرفت. شاید کسانی بر این مبنا حتی در حال برنامه ریزی انتخاباتی هم هستند. اما تحولات این ۴ سال و نوع برخوردی که دولت در عالی ترین سطوح آن با مردم کرده اکنون نگاه آنها نسبت به جامعه سیاسی را چنان عمیق ساخته و رشد داده است که دیگر نمی توان به سناریو سازی و عملیات روانی برای دستکاری الگوهای ذهنی آنها امید بست. هیچ شوکی هرچقدر شدید و هیچ برنامه تبلیغاتی هرچقدر هنرمندانه نمی تواند مردم را از اعمال معیارهایی که در یک دوره زمانی چند ساله به آن باور پیدا کرده و درستی آن را در عمل دیده اند بازبدارد؛ تنها راه این است که طالبان رای کردم خود را با آن معیارها منطبق کنند والا توقع اینکه مردم خود را با بافته های ذهنی آنها که طی چند هفته با شلوغ بازی و از طریق فضای تبلیغاتی و رسانه ای پمپاژ می شود تطبیق دهند، حقیقتا ساده انگاری است.
مردم ایران اکنون به لطف رنج و مشقتی که دولت اصولگرا بر خود تحمیل کرده هم انتخاب خود و هم قضاوت خود درباره عملکرد فردی که انتخاب کرده اند را بر ۳ اصل مبتنی کرده اند. بسیاری از پیمایش های بسیار دقیق و تحلیل های از سر حوصله و دقت که در مدت چند سال اخیر انجام شده، با اطمینان بالایی نشان می دهد که قریب به اتفاق مردم ایران بر سر این ۳ مشخصه به نوعی اجماع عمومی رسیده اند و از این پس آن را ملاک تعامل خود با جامعه سیاسی به طور عام و کاندیداها به طور خاص قرار خواهند داد. به طور بسیار خلاصه آن معیارها چنین است:
۱) مردمی بودن. مردم ایران با قاطعیت دریافته اند که رییسشان باید از جنس خودشان باشد تا بتواند با موفقیت مدیریت و ریاست کند. تافته های جدا بافته، کسانی که سقف آسمان سوراخ شده و یکباره به زمین افتاده اند و آنها که اختلاط با مردم را دون شان خود می دانند و تصور می کنند مسائل خودشان از آنچه عموم مردم آن را «مسئله» می پندارند مهم تر است شانسی برای ورود به یک رقابت موثر نخواهند داشت.
۲) کاری بودن. مردم ایران این را هم با گوشت و پوست خود لمس کرده اند که وقتی رییس جمهور خود را نوکر مردم بداند، برای خدمت به آنها شب از روز نشناسد، بر کارگزارانش سخت گیر و با توده مردم مهربان و خطاپوش باشد و به دولت نه به عنوان تعطیلات و تشریفات بلکه به مثابه فرصتی خداداد برای خدمت نگاه کند، آن وقت محصول کار با همیشه سخت متفاوت خواهد بود.
۳) انقلابی بودن. و آخر از همه، اکنون درکی عمومی در میان مردم ایران وجود دارد که منافع آنها با انقلابی بودن و تلاش برای ایستادگی در مقابل ظلم جاری در صحنه بین المللی و همچنین مقدم داشتن اصول و ارزش ها بر زد و بند با این و آن بهتر تامین می شود تا آن وقتی که دولتیان از بن دندان عقیده ای به آرمان های انقلاب نداشته باشند و دائما پی فرصتی برای معامله بگردند.
هر کدام از کاندیداهای بالقوه و بالفعل انتخابات در ایران باید وضع و حال خود را به این معیارها عرضه کنند و آن گاه بیندیشند که عاقبت کار چگونه خواهد بود. هر فعال سیاسی در ایران اگر به دنبال موفقیت است باید خود را درون این فرمول ها تعریف کند والا غرقه شدن در خیالات ساختارشکنانه و امید بستن به نسخه های خام کسانی که خیال می کنند اینجا کالیفرنیا یا سئول است کاری از پیش نخواهد برد. کاری، مردمی و انقلابی بودن تنها رمز موفقیت در انتخابات آتی است و اگر کسانی به راه دیگر می روند باید بدانند در حال خارج شدن از دایره کاندیداهای مطرح هستند نه بعکس، چنان که دوستان و دوست نمایان هر روز به آنها گزارش می دهند.
مهدی محمدی
منبع : روزنامه کیهان


همچنین مشاهده کنید