سه شنبه, ۱۱ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 30 April, 2024
مجله ویستا


غدیر لیله المبیت همیشه تاریخ


شاید بتوان گفت _ در صورتی كه به جوابی رسیده باشند ـ پاسخ ها كمابیش در این فضا بوده است كه «برای رسیدن به آینده ای بهتر می بایست از گذشته به خوبی عبور كرد» و یا «این دستور خدا است و دستور خداوند كه گذشته و حال ندارد» و مانند اینها. گویی از نظر بعضی هنوز مسئله جانشینی پیامبر واقعه تاریخی است و تنها مایه عبرت آموزی؛ همین و بس. و یا بعضی دیگر یكی از مهمترین مسائل جهان اسلام را _ همچون مسئله تثلیث در مسیحیت _ تنها «مسئله ای ایمانی» می دانند كه گویا خالی از هر نوع حكمت برای آبادانی دنیا است.اگر چه پاسخ به این پرسش احتیاج به تفصیلی بیشتر دارد، اما ما تلاش كرده ایم در همین مجال كوتاه چند نكته درخور توجه برای دستیابی به پاسخی مناسب را متذكر شویم. اما پیش از ورود به بحث دو تذكر را ضروری می دانیم. اول آنكه ما نیز تلاش كردیم پاسخ را از قرآن _ كلام جاودانه خدا _ استخراج كنیم. البته نه قرآنی كه متاسفانه امروزه در فرهنگ بیشتر مسلمانان به طنینی مناسب با مجالس ختم و ترحیم، كتابی برای آرایش سفره عقد و تنها وسیله ای برای كسب ثواب اخروی بدون فهم ظرایف و لطایف آن مبدل گشته است. دلیل این انقلاب ارزشی برای قرآن در اذهان مسلمین، حذف روح قرآن است. روحی كه حذف آن در دیدگاه پیروان قرآن منجر به بی ثمری آن شده است و ما در این مقال درصدد یافتن آن روحی هستیم كه باعث احیای قرآن نیز می شود. این روح قرآن به نظر همان حقیقتی است كه اگر در كنار قرآن باقی می ماند، اختلاف میان مسلمین را از بین می برد و خود منجر به ایجاد اختلاف نمی شد. این روح همان حقیقتی است كه جلوی تحقق اسلام طالبانی و قرائت خاص آن از قرآن را می گرفت و چهره اسلام را پس از ۱۴۰۰ سال حضور موثر در دنیا به این شدت مخدوش و مكدر نمی كرد. نتیجه دیگر این حبس روح قرآن پدید آمدن قرائت هایی از قرآن است كه نه تنها قرآن را كلامی جاودانه معرفی نمی كند و آن را حاوی دانش نمی داند بلكه آن را آنقدر گنگ و مبهم و متلاطم در سراب فهم های بشری می داند، كه امكان استناد مخاطره آمیز هر زورگو و جاهلی را به آن ممكن می سازد. روشن است كه این قرآن و اسلام برآمده از آن محتاج رشد علوم دیگر است تا شاید با تاویل آیاتش به دانش های روز قدری از آبروی از دست رفته آن را بازگرداند. البته داستان قرآن خود مجالس فراخ تر می طلبد. نكته دوم آنكه ما نیز بحث را از دریچه تاریخ پی خواهیم گرفت. اما این بار برخلاف اندیشمندان مسلمان پیشین به جای بحث بر مناقشات تاریخی پیرامون هر داستان با استناد به اقوالی به تواتر رسیده و یقین آور سعی خواهیم كرد كه روح كلی آن وقایع را استخراج كنیم. چرا كه به نظر ما از چینش بسیاری از این حقایق در كنار هم به این نكته دست می یابیم كه متاسفانه مسیر تاریخ اسلام برخلاف خواست پیامبر و به كژی حركت كرده است و علت این همه ناكامی ها عمل نكردن به قدر متیقن های آیات و مناقشه در بحث های ناسودمند است. ما تلاش كرده ایم كه روشن كنیم با گذشتن از صفحات تاریخ اسلام و انضمام روح فراموش شده آن به روشنی معلوم می شود كه خداوند هدایتگر مهربان به یك شبه و یك باره مسیر رشد و تعالی بشر را تغییر نداده است. خدایی كه انسانی كاملاً بی بدیل را برای سعادت دنیا و آخرت بشر می فرستد و تنها از سر لطف جاهلان را بر سفره علم می نشاند و وحشیان دختر به گوركننده را با نعمت مهر و محبت آشنا می سازد، ناگهان بر مردم قهر و غضب نمی كند و الطافش را منع نمی فرماید و نعمت معلم و مفسر قرآن و هدایت را از انسان ها سلب نمی كند. تمام پافشاری هایی كه اندیشمندان گذشته ما در روشن سازی جانشینی پیامبر داشته اند، تلاشی برای آگاهی از نعمت بی مانند هدایت الهی به وسیله معلمی مهربان و دانا بوده است كه خداوند هرگز بندگانش را تنها نمی گذارد. نعمتی كه تضمین سعادت دو دنیا را نیز در خود داشت و یك بار در تاریخ آزموده شده بود.
• بخش نخست
خداوند سبحان انسان را طی فرآیندی خلق فرمود و به خود آفرین گفت: «پس آفرین باد بر خدا بهترین خلق كنندگان.» آن گاه در كلامش هدف از این خلقت را پرستش خویش مطرح ساخت. «و من خلق نكردم جن و انس را مگر برای اینكه مرا بپرستند.» اما خدای بلندمرتبه از هر كس بهتر می دانست كه این انسان را در حالی به این دنیا سرازیر ساخته است كه هیچ نمی داند: «خارج ساخت شما را از شكم های مادرانتان در حالی كه هیچ نمی دانستید.» او انسان را در حوادث تلخ و شیرین زندگی تنها با یاد خود آشنا كرده بود و با مهربانی هایش، با نعمت هایش، با انسش در تنهایی های انسان و هزاران لطف دیگرش. اما دل انسان به تلاطم پرسشی می افتد! راستی انسان چگونه می تواند سپاسگزار مهر او باشد؟ خشنودی خدا در چیست؟ كدام عبادت سزاوار خداوندی است كه نه به چیزی مانند است و نه چیزی را مانند او توان گفت؟ و... پس آن گاه خداوند نعمتی بی مانند را به سوی بندگان خویش روانه فرمود. اما این نعمت آنقدر گرانسنگ و پرارج بود كه خدایی كه هرگز اعطای هیچ نعمتی را در چشمان بندگانش بزرگ نمی كرد، این نعمت را چون منتی بر آنان یادآور شد. روشن است كه این منت گذاری نه از سر فخر و مباهات است كه فخر خالق بر مخلوق بی معناست. بلكه برای بزرگداشت دو جهت بود. بزرگداشت نعمت یعنی پیامبر و بزرگداشت دریافت كننده نعمت یعنی انسان ها. پس فرمود: «به تاكید خداوند بر مومنان منت نهاد آن هنگام كه از میان ایشان رسولی از ایشان برانگیخت كه برایشان آیاتش را تلاوت كند و ایشان را تزكیه فرماید و به ایشان كتاب و حكمت آموزد و قبل از این (بعثت) در گمراهی آشكار بودند.» پس بدین سان رسولش را عزیز ساخت و مقام رسولش را در كلامش به بندگان یادآور شد. تربیت سترگ او را با خلق عظیم ستود: «تو دارای خلق عظیم می باشی.» لیكن بدین حد بسنده نكرد بلكه او را اسوه ای حسنه معرفی فرمود. «برای شما در رسول الله اسوه ای حسنه می باشد.» پس آن رسول را كه خود مستقیماً تعلیم فرموده بود - «و تو را تعلیم داد آنچه نمی دانستی» - همواره با دو عنصر برای هدایت انسان ها همراه ساخت و آن دو عنصر را در كتابش چنین خواند. «به سوی شما آمده است از جانب پروردگار نوری و كتابی آشكار كننده.» مردم را مكلف به تبعیت از وی گردانید و اطاعت او را قرین به اطاعت خویش: «هر كه رسول را اطاعت كند، خدا را اطاعت كرده است.» از سوی دیگر، برای جذب آدمیان، به پیامبر علم و رحمت فرمان مهر و رحمتی مضاعف ابلاغ می كند آنجا كه می فرماید: «و بال هایت را برای تبعیت كنندگانت از مومنین، بگستران.» همه این نعمت های زیبا برای انسانی كه در دام محبت الاهی اسیر بود كافی بود تا عمرش را در این راه سپری كند. ولی خداوند پیروی از این نعمت زیبا را نیز تضمین كننده آبادانی دنیای ایشان برمی شمارد: «و اگر اهل قریه ها ایمان می آوردند و تقوا پیشه می كردند هر آینه بر آنان بركاتی از آسمان ها و زمین می گشودیم.» و آخرت را تنها از آن ایشان می داند «و عاقبت از آن تقوا پیشگان است.»پس در یك كلام، مكتب پیامبر مدعی است كه با پیروی از فرستاده واقعی خداوند، حتماً می توان به خشنود سازی خدا دست یافت، دنیا را آباد ساخت و در آخرت به نعمت های جاودان الاهی در جوار او دست یافت و این راهی است كه خداوند آن را تضمین كرده است. كه اگر تضمین خداوند برای انسان یقین نیاورد، هرگز هیچ راه دیگری تضمین نخواهد آورد. آخرین سال حیات پیامبر است. او از جانب خدای متعال آگاه گشته است كه حج امسال آخرین حج او خواهد بود. پس در تمام بلاد مسلمانان خبر می شوند كه برای آموزش صحیح فریضه حج و آخرین خاطرات شیرین مصاحبت با رحمت الهی به سفر حج مشرف شوند. او به همراه مسلمین پس از انجام اعمال حج به سوی مدینه مراجعت می كند. در مسیر بازگشت، روز هجدهم ذیحجه در سرزمین «رابغ» در نزدیكی «جحفه» و در نقطه ای به نام «غدیرخم» - كه آبگیری بود _ جبرئیل بر حضرتش فرود آمد و آیه ۶۷ سوره مائده را از سوی پروردگار عرضه كرد. «ای پیامبر، آنچه از پروردگارت به تو نازل شده است برسان كه اگر نكنی، رسالت خویش را نرسانده ای. خداوند تو را از مردم حفظ می كند.» از اینجا به بعد داستان را از زبان برادر محقق و مسلمانمان عبدالفتاح عبدالمقصود سنی مذهب و مصری مدفن در كتاب خاستگاه خلافت صفحات ۹۱ به بعد می خوانیم.... و نیز از پیامبر یا با واسطه از آن حضرت شنیدند كه سوار بر ناقه قصواء در وسط بیابان سرزمین عرفه، در ذیحجه سال دهم هجری، برای حجاج با صدای بلند و رسا سخنرانی كرد. آنان در آن هنگام هزاران نفر حاضر به خدمت بودند و ربیعه بن امیه كلمات را تكرار می كرد تا به گوش تمام كسانی كه در مراسم حج شركت داشته و در آن روز آنجا جمع شده بودند برسد. رسول خدا در مقابل آن موج خروشان جمعیت _ كه پیش رویش به سخنان وی گوش فرا می دادند _ با صدایی كه آهنگ انذار و بیم رسانی داشت، آنان را به این حقیقت متوجه می ساخت: «ای مردم! سخنم را بشنوید... من نمی دانم شاید بعد از امسال دیگر شما را برای ابد در این جایگاه ملاقات نكنم.» گویا پیامبر به این اكتفا نكرد كه فقط حاضران را بیم دهد و آنان را از موضوع سخنرانی خود آگاه كند؛ زیرا می بینیم كه هنوز گفتارش را به آخر نرسانده، فوراً با شتاب آنان را بر خویشتن خود شاهد می گیرد و به طور آشكار اعلام كرده در برابر جمعیت از آنان می پرسد «خداوندا! آیا ابلاغ كردم؟» و از آنان می شنود كه با تاكید می گویند: «آری» بعد پروردگارشان را بر آنان گواه می گیرد و می فرماید: «خداوندا شاهد باش» وقتی از آنان می شنود كه به ابلاغ اقرار كردند، آنان را وادار می كند كه سخنان او را به عنوان امانتی كه از پیامبر به آنها رسیده به تمام كسانی كه از آن جایگاه مهم و ارزشمند غایب اند برسانند و چنین می فرماید: «حاضران شما به افراد غایب برسانند.» و بعد كاروان مومنین به راه می افتد. لكن چیزی نمی گذرد. همان روز بعد از آنكه رسول خدا _ صلوات الله علیه ـ از ابلاغ به مردم فارغ می شود و قدری با ایشان راه می رود، شكل جدیدی می بینیم كه به برخی از جوانب قضای حتمی الهی افزوده می شود و كم و بیش از روی حقیقت پرده برمی دارد. او برای آنها از قرآن مجید (مائده: ۴) تلاوت می فرماید: «امروز دینتان را برایتان كامل كردم و نعمتم را بر شما تمام نمودم و اسلام را برای شما به عنوان دین پسندیدم...»
• خاتمه
خدا، پیامبر، علی، غدیر و امامت داستان همیشه تاریخ است چون پرستش، علم خواهی، عدالت، سعادت تضمین شده دنیا و آخرت و مهربانی داستان همیشه بشریت است. امامت داستان تاریخ مصرف گذشته نیست چون تنها راه تضمین شده برای رسیدن به سعادت دنیا و آخرت راه انبیا است. انسان ها تنها در سایه عمل به خواسته های خداوند می توانند خشنودی او را كسب كنند و مسیر آبادانی دنیا و آخرت را در پیش گیرند. این مسیر را آخرین فرستاده خدا در آخرین روزهای عمرش در غدیر خم برای همیشه تاریخ مشخص ساخت. دوازده فرزند از فرزندانش. آنها را یك به یك نام برد. هر كدام متعلق به یك دوره از تاریخ. پی درپی و بی وقفه. همه آنها از علم الاهی بهره مندند و وارث صفت مهربانی پیامبر. تنها به روش او عمل می كنند و با فروش جان به خدا به راه های خشنودسازی او آگاهی می یابند و تنها به پیروی از او همت می گمارند. بدین سان رافت الاهی را به سوی همگان جلب می كنند. این رحمتی است كه تنها به وسیله جانشینان راستین پیامبر به بشر هدیه می شود.غدیر به یك شرط داستان امروز ما را حیاتی دیگر خواهد بخشید. به شرط آنكه همگان بر سر سفره مصداق زنده آن جمع شویم. همو كه مصداق جان فروشی برای كسب رضایت های الاهی است و پیامبر در خطابه غدیر وعده آمدن او را داد و او را منتسب به خود ساخت. همو كه ۱۱۷۰ سال است برخلاف حاكمان یك شبه زاهدشده در جهان اسلام، به تكرار و تثبیت زهد خویش پرداخته است. همو كه همچو نیایش مهربانی فراوان خدای سبحان را به سوی ما جلب خواهد كرد و آنچه را نشنیده ایم بر ما خواهد خواند و مجال فكر و عمل برای حیات ابدی به ما خواهد داد. او وارث تمام نیكان در نیكویی هایشان است. سلام بر مهدی، وارث علم محمد و علی علیه السلام!
منبع : باشگاه اندیشه


همچنین مشاهده کنید