سه شنبه, ۱۱ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 30 April, 2024
مجله ویستا


کابوس‌های غریب دیوید لینچ


کابوس‌های غریب دیوید لینچ
دیوید لینچ کارگردان صاحب سبک و شهیر آمریکایی، از جمله کارگردان های مطرح در سینمای افسار گسیخته و رو به زوال فعلی هالیوود محسوب می شود.
لینچ در ۲۰ ژانویه ۱۹۴۶ در میسولا ، ایالت مونتانای آمریکا متولد می شود . کارگردانی که در کنار افرادی چون هال هارتلی، جیم جارموش، کوئینتین تارانتینو، جوئل کوئن و ...در زمره کارگردان های مستقل سینمای آمریکا طبقه بندی می شود. البته خود لینچ همچون سایر افراد نامبرده هیچگاه مایل نبود نامش در چنین لیستی قرار بگیرد. چون آن را تنها سیاستی هالیوودی جهت جلب تماشاگر و فروش فیلم می داند.
در بررسی آثار لینچ باید به شناختی حداقل از فرم، سبک و اجرا رسید.آثار وی از دیدگاه سبک شناسی به دسته آثار پست مدرن و سورئال تعلق دارند. آثاری که ذهن بیننده را پیشاپیش به سمت لوئیس بونوئل در سینما و سالوادور دالی و رنه مگریت در نقاشی می کشاند. تلفیق طنز و نگاهی بدبینانه به محیط اطرافش خاطره فراموش نشدنی شاهکار های لوئیس بونوئل را در یاد انسان زنده می سازد.
هر چند خودش می گوید فیلم های زیادی از بونوئل ندیده است و چیز کمی از سورئالیسم می داند اما لینچ تلخ اندیش نیز نمی تواند منکر سورئالیسم نهفته در آثارش شود. کارگردانی که دیوانه وار عاشق استنلی کوبریک آخرین پیامبر سینما و نیز بیلی وایلدر فقید بود .فیلم های لینچ از لحاظ بصری به جهت آشنایی او با دو مقوله نقاشی و انیمیشن و اینکه هنر و علاقه اصلی او این دو مورد می باشند، سرشار از صحنه های گرافیکی، جلوه های تصویری و رنگی می باشند. از عالی ترین نمونه های انیمیشن ساخت در آثار وی فیلم های شش شخص بیمار می شوند ، داستان پسربچه و دامبلد هستند.
میزانسن های بسیار قوی در آثاری چون داستان استریت و شاهراه گمشده همراه با استفاده بسیار مناسب از موسیقی تعلیق آور (در تمامی آثار) و نیز کاربرد بجا و عالی از استیدی کم و همراه شدن آن با تکنیک فیلمبرداری آبژه یا P.O.V. (در تمامی آثار) و نهایتا همراه شدن این موارد با کارگردانی بسیار قوی، آثار لینچ را از لحاظ فرم اجرایی در سطح مطلوبی قرار می دهد . اما شاید مهمترین نکته در بین تمامی خصلت ها و تکنیک های کاری یک هنرمند ایده، اندیشه و فکر اثر وی باشد .
لینچ در فیلم هایش دنیای را به تصویر می کشد که آمیزه ای است ناآرام از معصومیت و تباهی، زیبایی و انحطاط، عشق و نفرت و چشم انداز های تیره و تار، که چندان قابل توضیح نیستند. گریز و فرار وی از قدرت و عوامل آن و نیز سیستم های منفعل کننده بشری و هراس و گریز آدم های فیلم هایش از این سیستم ها همواره نکته ای اساسی در آثار وی می باشد.
دست و پای انسان معاصر به واسطه ی سیستم هایی خود ساخته از او بسته و منفعل است و همگی این مسائل یاد آور جملات معروف فریدریش ویلهلم نیچه بزرگمرد تاریخ اندیشه در کتاب غروب بتهاست که می گوید : اگر انسان برای چرای زندگی خود دلیلی بیاورد کم و بیش به هر چگونه ای می سازد. و یا در جایی دیگر : من از همه ی سیستم سازان گریزانم و از آنان روی گردان .سیستم سازی خلاف درست کرداریست.
هراس شخصیت بتی/داین از سیستم هالیوودی گزینش بازیگر در فیلم جاده مالهالند ، هراس شخصیت فرد/پیت از باند تبهکار ساخت فیلم های پورنو در شاهراه گمشده ، هراس دختر و پسر جوان از باندی مرموز و ناشناخته در فیلم مخمل آبی ، هراس پسربچه از سیستم خانواده در داستان پسر بچه ، هراس مرد فرانسوی از کابوها در مرد فرانسوی و کابوها و نهایتا نابود شدن و به عبارتی بهتر تباه شدن انسان های فیلم های وی همراه با آسیب رسانی به محیطشان، بیانگر اساس اندیشه فکری لینچ می باشد. در واقع شخصیت های ساخته و پرداخته ذهن او آدم هایی هستند به شدت آسیب پذیر ، سردرگم و دلزده از روزمرگی.
از نگاه دیگر و بررسی آثار وی از منظر سبک شناسی قدم به حیطه ی سورئالیسم و پست مدرنیسم می گذاریم . علاوه بر این دو مورد، هنر روانشناسی در فیلم های وی نمود روشنی دارند. شاید فلسفه وجودی سینمای لینچ این گفته او باشد : روانشناسی رمز و راز را از بین می برد و کیفیات جادویی ذهن را ویران می سازد .
با روانشناسی ذهن انسان را طبقه بندی می کنند و به تعاریف مشخصی دست می زنند. راز و قدرت ذهنی با روانشناسی از دست می رود و امکان تجربه و جستجوی قلمرو بی پایان در این قلمرو بی انتها از دست می رود. حال قدم به اصلی ترین و برجسته ترین تکنیک کارگردانی دیوید لینچ می شویم و آن چیزی نیست جز : شکست های زمانی پی در پی در پس واقیت و رویا. در واقع لینچ با تقسیم فیلم خود به دو بخش یعنی :
۱) رویا، توهم یا خواب
۲) واقعیت و بخش کردن هر بخش به چندین پاره و نهایتا درآمیزی تکه ها بصورت منطقی و گاها غیر منطقی اثری کاملا گیج کننده ارائه می دهد که شاید با یک یا دو بار دیدن مشکل مفهومی و داستانی بیننده را برطرف نکند. افسردگی انسان ها و بخصوص زنان ، جنون، سادیسم، سکس، خشونت، ذهن بیمار و توهم زا، ناامیدی، عشق و ترس همگی در شخصیت های انسانی لینچ دیده می شوند .
شخصیت هایی بظاهر آرام که در شهر و محیطی آرام تر و صمیمانه تر از هر شهر دیگری در دنیا در کنار هم زندگی می کنند. اما آنچه در دل این شهر می گذرد بسیار دردناکتر و دهشتناکتر از آن است که قابل تصور برای هر کسی باشد حتی برای همان ساکنان آن شهر آرام. تاثیر اندیشه های زیگموند فروید و فریدریش ویلهلم نیچه دو روانکاو و اندیشمند بزرگ تاریخ بشری بر آثار لینچ نیز به روشنی دیده می شوند.
بررسی خودآگاه و ناخودآگاه، تاثیر ایندو برهم، تفکیک شدن و یکی شدن ایندو، جنون ذهن بشری، گریز انسان از واقعیت، گرفتاری در چنگال سیستم ها، قدرت ها و عوامل آن ها نمونه هایی عالی در آثار وی هستند. نمونه هایی که در فیلم هایی چون پرسونا (اینگمار برگمن)، باشگاه مشتزنی (دیوید فینچر)، سگ آندولسی (لوئیس بونوئل) و ...به وضوح دیده می شوند.
● از آثار این کارگردان می توان به موارد زیر اشاره نمود:
▪ فیلم های بلند:
مردکله پاک کنی، الفبا، آدم قطع عضو شده، مادر بزرگ، مرد فیل نما، دون، مخمل آبی، قلبا وحشی، قلل دوگانه، آتش با من گام بردار، لومیر و شرکا، داستان استریت، شاهراه گمشده، جاده مالهالند.
▪ سریال های تلویزیونی:
قلل دوگانه، تاریخچه آمریکایی ها، سمفونی صنعتی شماره یک، رویا های یک قلب شکسته شده، هتل روم.
▪ فیلم های کوتاه:
کابوها و مرد فرانسوی، دامبلد، شش شخص بیمار می شوند، خرگوش ها، اتاق تاریک، رامشتین.
نویسنده بونوئل
منبع : وب سایت سینمائی هنر هفتم


همچنین مشاهده کنید