یکشنبه, ۹ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 28 April, 2024
مجله ویستا

مطالعه خاورمیانه سال ۸۴ در سه سطح


مطالعه خاورمیانه سال ۸۴ در سه سطح
تأكید دولت نومحافظه كار آمریكا بر اجرای طرح خاورمیانه بزرگ، تحركات و به عبارت درست تر، تبعات خود را در صحنه خاورمیانه عربی بر جای گذاشته است.
تحركات تازه به ویژه ناشی از جنس طرحی است كه سبب شده دولت های عرب برای مصون ماندن ازتبعات گریزناپذیر آن به تكاپو افتند و خود به عنوان اقدامی پیشگیرانه دست به اصلاحات دموكراتیك بزنند.مهم ترین خصلت رفتار جدید دولت های عرب اصلاح ساختار قدرت های حاكم بر كشورهایشان بوده است. از این رو تشویق مشاركت های مردمی به عنوان راهكار رفرمیسم حاكم بر حركت های اصلاحی است كه به ویژه از سوی آمریكا برای تحبیب قلوب ملت های خاورمیانه نسبت به هژمونی قدرتش پسندیده شناخته شده است، زیرا به زعم آمریكاییان وضعیت كنونی سیاسی، اقتصادی و اجتماعی - فرهنگی موجود در منطقه، عامل تهدیدهای مستقیم علیه ثبات آن و نیز منافع جهان سرمایه داری است.
بنابراین باید ساختار قدرت در خاورمیانه عربی كه به طور عموم با دولت هایی كه مدرن شناخته می شوند، فاصله ای قابل لمس را حفظ كرده، لازم است دچار تغییر شده و به نفع نوگرایی تغییر شكل دهد. در واقع همین امر اصلی ترین جانمایه نگرانی دولت های عربی را نیز پدید آورده است، زیرا هرگونه تغییر با حفظ آهنگ بطئی فعلی می تواند در بلندمدت به افزایش مطالبات مردمی از دولت های در حال مدرن شدن بینجامد.
در روند تغییرات چند محور حائز توجه قرار دارد:
تغییر در سیستم های آموزشی، برجسته كردن نقش جوانان و تأكید بر قاعده انتخاب برای استوار كردن شكل نوین نظام های سیاسی كه بتواند به طور مستقیم بافت سنتی و بعضاً متفاوت رژیم های سیاسی منطقه با جهان مدرن را اصلاح كند.
همین قضیه خود عامل نگرانی دولت هایی است كه تا پیش از این خود را در معرض آسیب پذیری یا تهدید رژیم های سیاسی متفاوت و ماجراجو مانند رژیم بعث عراق، سوریه، حكومت قذافی یا گرایش های سوسیالیستی مانند یمن جنوبی سابق می یافتند.
جالب اینكه فرآیند دموكراسی تا آن اندازه قادر است دولت های عربی را دچار آسیب كند كه القاعده با همه بزرگی تهدیدهای تروریستی اش مقابل این روند بسی كم رنگ جلوه می كند.جالب اینجاست كه دولت های عربی برخلاف گذشته كه همواره از مشی اروپایی پرهیز می كردند یا می كوشیدند نقش آفرینی اروپاییان را به نفع حضور آمریكا در منطقه خود كم رنگ كنند، حالا متوسل به اتحادیه اروپا برای مقاومت در برابر سیاست یكجانبه گرایی واشنگتن شده اند.
اما راهكار موردنظر دولت های عربی با لحاظ موقعیت كنونی، خصلتی تدافعی و پیشگیرانه دارد از این رو مستمسك های آنها در برابر فرآیند دموكراسی مطابق با آنچه نومحافظه كاران آمریكایی تبلیغ می كنند، چند محور اساسی و قابل تأمل را در بردارد:
نخست، مخالفت با وارداتی بودن هرگونه طرح اصلاحات از خارج، دوم، نامعلوم بودن تبعات تمكین از طرح واشنگتن، سوم، خصلت های بومی منطقه و تفاوت های آن با هنجارهای جهان سكولار، چهارم، عدم شناخت واقعی واشنگتن از ظرفیت مردم و دولت های منطقه برای تحمل اصلاحاتی كه قرار است اجرا شود.
در این حال دولت های عرب نیك می دانند كه قدرت زیادی برای چالش با فرآیند جاری ندارند زیرا اصلاحات جدا از آنچه تحلیل گری واشنگتن محسوب می شود در زمان حاضر گفتمان اصلی در آهنگ تغییرات جاری در جهان، منطقه و مردم سراسر گیتی است.
علاوه بر این منابع مقاومت دولت های عربی بسیار محدود است، به خصوص اینكه اگر میزان قدرت مانور آنها را در كسب تمایل همراهی اتحادیه اروپا بدانیم، بی تردید اعراب بیش از دیگران می دانند كه اتحادیه اروپا چیزی نیست جز اراده دو قطب اصلی؛ یكی محور فرانسه و آلمان و دیگری مجموعه كشورهایی كه اصولاً آنگلوساكسون و هواداران آنها هستند.
محور فرانسه و آلمان تا این زمان تجربه ای از رفتار تسلیم طلبانه را با كمی چاشنی معامله گری به نمایش گذاشته اند و محور دیگر همواره به مسیری گام نهاده اند كه اراده قدرت فائقه خواسته است. در عین حال دولت های عربی به خوبی آگاهی دارند كه اروپا و آمریكا در اصول هیچ اختلاف اساسی برای اجرای اصلاحات در خاورمیانه ندارند بلكه آنچه می تواند وجه افتراق باشد، همانا یكجانبه گرایی سنت شده در رفتار آمریكاییان یا بهانه هایی مثل نادیده گرفتن عنصری به نام اسرائیل است.
بنابراین دولت های عربی در اقدامی پیشگیرانه و در موضع دفاعی خود به ارائه طرح هایی مبادرت ورزیده اند كه سرنوشت و فرجام نهایی آنها را باید در توانایی نهادهایی مانند اتحادیه عرب جست وجو كرد؛ اتحادیه ای كه تا این زمان همیشه منفعل عمل كرده است.
اما آنچه كه عنوان شد و در بالا آمد فقط یك سطح از سطوح تحولات جاری قابل مطالعه در خاورمیانه است كه طی سال گذشته (۱۳۸۴) شاهد آن بودیم، اما این تحولات در دو سطح دیگر نیز قابل مطالعه است: یكی همسویی آمریكا و اروپا در قالب توافق جاری برای تغییر در خاورمیانه و به منظور خدمت به استقرار ایده خاورمیانه بزرگ و دیگری مردم منطقه كه با وجود همه آنچه دولت های عربی و یا غرب در پی آن هستند، مطالباتشان را در قالب نیات خود كه متكی بر خاستگاه ایدئولوژیك آنان است، دنبال می كنند.
پیامدهای اتفاقات و رخدادهای سال گذشته را در سال جاری شاهد خواهیم بود و رهبران اروپا و آمریكا عزم خود را برای ترسیم مجدد نقشه خاورمیانه مطلوب خود جزم كرده اند. این در حالی است كه منظور آمریكا از طرح خاورمیانه بزرگ، نبرد علیه تروریسم است و اروپاییان می خواهند در این طرح مانع جریان مهاجرت های قانونی و غیرقانونی به كشورهای اتحادیه اروپا شوند.
مسلمانان به طور میانگین دست كم ۱۰ درصد از جمعیت بیشتر كشورهای اروپایی را تشكیل می دهند و با توجه به افزایش جمعیت آنان، دولت های اروپایی نگرانی خود را از این مسأله آشكار و ابراز كرده اند. آمریكا و اروپا بر این نظریه اجماع دارند كه بهتر است با دولت های عرب خاورمیانه برای تغییرات مسالمت آمیز و دموكراتیك قاعده ای مبتنی بر همكاری را پیشه كنند تا فردا وادار به رویارویی با انقلاب های خشونت آمیز یا اقدام نظامی در منطقه نشوند.
واقعیت این است كه امنیت اروپا و آمریكا مانند گذشته در تأمین و استمرار جریان نفت یا جلب حمایت دولت های منطقه برای مبارزه با تروریسم نیست و اصلاحات سیاسی به اولویت اصلی آنها تبدیل شده است. غرب برای عملی كردن طرح خاورمیانه بزرگ سه استراتژی را در دستور كار خود دارد:
اول، افزایش حمایت از نیروهای دموكرات در منطقه، دوم، بسترسازی برای رشد و گسترش دموكراسی، سوم، سازماندهی مجدد آمریكا و اروپا برای تعقیب و تداوم سیاست های جانبدارانه از دموكراسی در داخل و خارج.
در استراتژی نخست، آمریكا و اروپا چنین دركی دارند كه تغییرات و اصلاحات باید از بطن منطقه برخیزد وغرب فقط باید نقش حمایتی اش را حفظ و ایفا كند. غرب در زمان حاضر وظیفه خود را ترسیم سیاست هایی برای تقویت نیروهای اصلاح طلب منطقه می داند و به باور غرب باید از این گونه فعالان جانبداری و حمایت كرد.
از همین رو در سالی كه گذشت تصمیم گرفته شد كنفرانسی جدید برگزار شود و كشورهای اروپایی از طریق آن فعالیت های خود را در منطقه هماهنگ كنند. این كنفرانس با عنوان آمریكایی - اروپایی از اواخر بهمن و اسفندماه سال گذشته مورد توجه قرار گرفت و سپس به آن پرداخته شد.در كنار ائتلاف ایجاد شده، مقرر شد كه یك صندوق مالی جدید نیز به منظور كمك اقتصادی به برخی كشورهای راغب به گسترش دموكراسی تأسیس شود و كار آن پاداش دهی به این دسته از دولت ها باشد. در این حال كشورهایی كه علیه این روند عمل كنند بالطبع با مجازات دست به گریبان و از كمك های اقتصادی و تكنولوژیك محروم می شدند.
در استراتژی دوم، آمریكا و اروپا تلاش كردند محیط امنیتی جدیدی را در منطقه خاورمیانه ایجاد كنند تا به این وسیله اهداف آنها با سهولت به اجرا درآید. در این زمینه مسأله فلسطین و رژیم اشغالگر قدس به طریقی باید حل می شد. همچنین به تركیه فرصت داده شد كه خود را به یك دموكراسی قابل قبول نزدیك كرده و امید برای پیوستن به اتحادیه اروپا نیز در آن تقویت شود.
البته در این میان یك نكته قابل تأمل بود و آن اصرار به فشار بر ایران و دور كردن منطقه از گرایش به دموكراسی حاكم بر جمهوری اسلامی بود. اقدام دیگر نیز برجسته كردن الگوی دموكراسی نوپای عراق برای دیگران بود كه این مهم نیز هرگز در سال گذشته محقق نشد و سرخوردگی غرب را به همراه داشت.
از سوی دیگر كوشش شد رژیم امنیتی جدید در منطقه هم نسخه ای مشابه سازمان امنیت و همكاری اروپا شود. ناتو كوشید نقش اصلی را در اجرای این سیاست عهده دار شود، بنابراین در سالی كه گذشت به تقریب شاهد انتشار اخباری از این اتحادیه نظامی درباره تحولات خاورمیانه بودیم.
در سومین استراتژی، غرب خود را برای پرداختن به دلمشغولی چندین ساله در منطقه به منظور ارتقای دموكراسی موردنظر خود آماده كرد. غرب در یك سال گذشته كوشید نسل جدیدی از دیپلمات ها را برای اعزام به خاورمیانه تربیت كند كه با ساختار منطقه از حیث اجتماعی، فرهنگی و هنجاری آشنا باشند.تجربه عراق به غرب و به ویژه آمریكا آموخت كه توانایی آنها برای برخورد با واقعیت های منطقه باید به اندازه ای باشد كه بتواند باور مردم منطقه را نسبت به خود تغییر دهد، البته یك نگرانی بزرگ در جبهه غرب اعم از آمریكایی و اروپایی وجود دارد و آن اینكه هنگام بحث بر سر تغییرات در خاورمیانه، اروپاییان و آمریكاییان استراتژی های متفاوت اتخاذ كنند.
به همین علت است كه آمریكا در سال ۸۴ همه تلاش خود را بر حول این محور قرار داد كه منطقه خاورمیانه فقط به آمریكا تعلق ندارد و در واقع این امر اولویت امنیتی مشترك آمریكا و اروپا محسوب می شود. اماسطح سوم مطالعه خاورمیانه در سال گذشته به رویكرد مردم منطقه به قاعده جدید روند تغییرات مربوط است. مردم منطقه در سالی كه گذشت خبرسازترین ها در میان مردم كشورهایی بودند كه پای صندوق های رأی رفتند و فرصتی برای انتخاب به سنت دموكراتیك یافتند.
هرچند در این میان باید استثناهایی را قائل بود، از آن جمله تجربه طولانی ایرانیان در برپایی انتخابات دموكراتیك و یا مردم تركیه كه به هر حال توانستند بیش از یك دهه تا حدودی دموكراسی انتخاباتی را تجربه كنند. آنچه خاورمیانه را از این نظر (برپایی انتخابات) در سال گذشته برجسته كرد، تجربه ای بود كه گاهی برای نخستین بار در برخی كشورهای عربی شكل گرفت و یا در بعضی دیگر صورتی دموكراتیك یافت.
همچنین نباید از نظر دور داشت كه انتخابات در كشوری مانند افغانستان نیز تا حدود زیادی توانست بر روند دموكراتیزه شدن منطقه بیفزاید. این انتخابات اگرچه به ناامنی ها در این كشور جنگزده پایان نداد، اما به سرعت توانست قاعده معلومی را بر نظام سیاسی این كشور حاكم كند؛ به ویژه كه مشاركت گسترده افغان ها در انتخابات به عقب نشینی طالبان و القاعده انجامید و آنها نیز مجبور شدند خود را با واقعیت تازه روبرو ببینند. در این حال نباید فراموش كرد كه استمرار ناامنی ها و سرخوردگی مردم افغان از كندی تغییرات مثبت در این كشور اوضاع را به گونه ای رقم زده است كه خبرها حكایت از قدرت گیری طالبان در برخی مناطق دارد.
به هر حال به عنوان یك استثنای حائز اهمیت جا دارد كه به نتایج برگزاری انتخابات در این كشور بپردازیم،زیرا تحولات آن تأثیر مستقیم بر خاورمیانه عربی داشته است. نخستین انتخابات پارلمانی و شورای ولایتی افغانستان پس از ۳۰ سال در بیست و هفتم شهریورماه سال گذشته در ۱۴۰ هزار شعبه رأی گیری برگزار شد و جالب اینكه شمار قابل توجه ۵ هزار و هشتصد و پنج نامزد انتخاباتی برای كسب ۲۴۹ كرسی مجلس و ۴۲۰ كرسی شورای ولایتی به رقابت پرداختند.
۱۲ میلیون و ۵۰۰ هزار نفر از جمعیت ۲۵ میلیونی افغانستان واجد شرایط رأی دادن بودند كه از این میان شش میلیون نفر شركت كردند. جنگ سالاران سابق و مجاهدان افغان ۴۰ درصد آرا را به نفع خود كسب كردند. اما مهم تر اینكه ۲۵ درصد از منتخبین نیز زنان و نیروهای مستقل بودند، پشتون ها ۱۰۹ كرسی را از آن خود كردند و پس از آنان به ترتیب تاجیك ها، هزاره ها، ازبك ها و دیگر اقوام بیشترین كرسی های باقیمانده را صاحب شدند. ۱۳ درصد از شیعیان در شمار گروه های منتخب از مجاهدین بودند و بقیه به حنفی مذهب ها تعلق گرفت.
زنان افغان بعد از ۳۰ سال غیبت در صحنه سیاسی افغانستان ۶۸ كرسی را از آن خود كردند و حتی بعضی از بریدگان گروه طالبان مثل «عبدالسلام راكعی»، «محمد اكبری»، «مولوی محمد الله محمدی» و شماری از اعضای رژیم كمونیستی سابق، افراد وابسته به «ظاهرشاه» و مقام های ارشد دولت های افغانستان در ۳۰ سال گذشته نیز موفق شدند به مجلس راه یابند. خلاصه اینكه برای نخستین بار انتخاباتی دموكراتیك با حضور ناظران بین المللی در افغانستان برگزار شد.
در انتخابات ریاست جمهوری این كشور نیز كه پیش تر برگزار شد، «حامد كرزای» توانست با كسب ۵۵ درصد آرا یعنی چهار میلیون و ۴۴۶ هزار و ۲۲۹ رأی بر مسند ریاست جمهوری افغانستان آزاد تكیه زند. دیگر رقیبان وی نیز به ترتیب «یونس قانونی» ۱۶‎/۲ درصد، «محمد محقق» ۱۱‎/۷ درصد و ژنرال «عبدالرشید دوستم» ۱۰‎/۲ درصد آرا را كسب كردند. در این انتخابات ۱۵ نفر نامزد شده بودند.اما در كشورهای عربی روند انتخابات شكل دیگری داشت، این بار همه تلاش این بود كه انتخابات رنگی دموكراتیك به خود بگیرد تا به قولی از قافله عراق و افغانستان جا نماند.
مصر، فلسطین، عربستان، بحرین و كویت از جمله كشورهایی بودند كه انتخاباتی متفاوت را برگزار كردند. اما اهمیت انتخابات لبنان كم از دیگران نبود چون در نوع خود بدیع و حتی شوك آور بود. این انتخابات كه پس از صدور قطعنامه ۱۵۵۹ شورای امنیت سازمان ملل متحد برگزار شد از یك سو شاهد ائتلاف میان دشمنان و رقبای دیرینه برای غلبه با رقیبان تازه بود و از سوی دیگر به پاشیدن رنگ جدید به كشور تازه از جنگ خانگی رسته لبنان انجامید. حزب الله اصلی ترین برنده این انتخابات بود یعنی جریانی كه نه غرب و نه رژیم اسرائیل هرگز حاضر به تحمل آن در صحنه سیاسی لبنان نیستند.
در فلسطین «حماس» بر رقیب قدرتمند خود یعنی «فتح» پیروز شد و در آخرین روزهای سال گذشته «ابراهیم هنیه» اقدام به تشكیل دولت كرد. در عراق ائتلاف یكپارچه عراق به رهبری شیعیان با كسب ۱۲۸ كرسی اصلی ترین برنده انتخابات پارلمانی این كشور شد و «ابراهیم جعفری» با وجود مخالفت غرب و گروه های سكولار توانست دولت خود را تشكیل دهد.
در عربستان، شیعیان در انتخابات شهرداری ها صاحب كرسی شدند و در بحرین شیعیان بیشتر كرسی ها را به دست آوردند. «اخوان المسلمین» اصلی ترین برنده انتخابات پارلمانی اردن بود و در انتخابات اتحادیه های دانشجویان كویت نیز برنده اصلی ائتلاف گرایش های مذهبی بود.
خلاصه اینكه كشورهای عرب خاورمیانه در سال ۸۴ چندین بار انتخاباتی متفاوت با گذشته را تجربه كردند، اما یك نكته مهم در این میان جلب توجه می كرد؛ تأكید گرایش مردم به جریان های مذهبی و اصولگرا كه به طور معلوم با تشویق سكولاریسم غرب مخالف است.
به عبارت دیگر رویكرد مردم خاورمیانه برای انتخابات نمایندگان خود در روند دموكراسی جدید همچنان توجه به اصولی است كه آنان را در ردیف مذهبی ترین مردم جهان معرفی می كند. همین مهم دو سطح دیگر از تحولات خاورمیانه را متأثر از خود می كند؛ دو سطحی كه در بخش های نخست به تفصیل درباره آنها گفتیم.
به این ترتیب خاورمیانه در سال ۸۴ اگرچه روندی دموكراتیك را تجربه كرد، اما به لحاظ ماهیت منتخبین مردم این منطقه هرگز با سكولاریسم مورد علاقه غرب برای ترویج دموكراسی همخوانی نداشت. حال فقط می توان به این جمله بسنده كرد كه خاورمیانه به سوی دموكراسی گام برداشته است، اما آن گونه كه مردمانش براساس باورهای خود پذیرفته اند.
حمید اسماعیلی
منبع : روزنامه ایران


همچنین مشاهده کنید