شنبه, ۸ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 27 April, 2024
مجله ویستا


حالا از کجا باید شروع کرد؟


حالا از کجا باید شروع کرد؟
درباره شعر دانش آموزی به تنهایی نمی توان سخن گفت؛ باید آن را در یكی از مقوله های آموزش و پرورش در نظر گرفت؛ «شعر سرودن» آیا یكی از اهداف مهارتی درس ادبیات در آموزش و پرورش است یا یك فعالیت «فوق برنامه» و بالتبع زیر مجموعه فعالیت پرورشی است؟ اگر بخواهیم به پاسخ اول بپردازیم، باز باید توانایی «سرودن شعر» را با یك عنوان اعم شناسایی كنیم و آن «توانایی خلاقیت ادبی» است حال چه داستان باشد چه شعر چه قطعه ادبی و چه خاطره، چه سفرنامه باشد چه زندگی نامه و...
طبیعی است كه جای این ماجراها كلاس ادبیات نیست، چرا كه دبیر ادبیات باید در درجه اول و بیش و پیش از هر چیز دیگری كتاب درسی را طبق بودجه بندی مصوب آموزش و پرورش برای هر ترم درسی، تدریس كند، آن هم نه تدریس ذوقی و خلاقانه كه تدریس شرح اللفظی و تبدیل تمام گزاره های شاعرانه كتاب درسی به جمله های صریح و روان و املای آنها به صورت جزوه به دانش آموز و در نهایت امتحان گرفتن از آنها یا مثلا تدریس دستور زبان و سروكله زدن با دانش آموز و فرو كردن مفاهیم خشك دستور زبان توی كله دانش آموز و نمونه تمرین ریاضی وار برای مباحث دستور زبان دادن و حل كردن آنها برای دانش آموز و...
این وظیفه رسمی معلم و دبیر ادبیات است و كسی برای ارزیابی توان این معلم نمی پرسد كه او چند شاعر تربیت كرده است یا چند انشای خلاقانه از زیر قلم دانش آموزان او بیرون آمده است؟ اگر هم معلم بخواهد از این جور سامورایی بازی ها درآورد، احتمالا و علی القاعده به سرنوشت «رابین ویلیامز» در انجمن شاعران مرده گرفتار می آید؛ البته تدریس ذوقی ناممكن نیست و كم نیستند معلمانی كه با وجود همه دست اندازهای نظام آموزشی ای كه هدف غایی آن گذراندن دانش آموز از فیلتر وحشتناكی به نام كنكور است، هم كار رسمی خود را می كنند و هم كار ذوقی، اما با وجود چنین نظامی بازده چقدر است و نیز معلم باید چقدر بین دنیای خلاق ادبیات و دنیای مدرسی و خشك كتاب های ادبیات آموزش و پرورش بندبازی كند؟ و اساسا مگر چند درصد از معلمان ادبیات خودشان هم اهل بخیه هستند؟ و آن درصد باقی مانده ای كه خود اهل كار خلاق هستند، با این معیشت دشوار كه برای معلمان فراهم شده است، چقدر می توانند وقت بگذارند؟ باید معلم انشا بوده باشی تا بفهمی كه یك موضوع انشا، برای یك كلاس سی و چند نفره، مستلزم آن است كه معلم دفترهای انشای بچه ها را بزند زیر بغل و شب كنار سماور و قوری چایی بنشیند و یكی یكی انشاها را بخواند و پای انشاها برای دانش آموزانش نكته بنویسد و... كدام دل فارغ و كدام سر خلوت؟ و تازه مگر درس انشایی باقی مانده است؟ سال هاست كه زنگ املا و انشا به عنوان یك زنگ مستقل از برنامه درسی دبیرستان های كشور حذف شده است. این از نظام آموزشی. اما اگر بخواهیم «شعرسرایی» را به عنوان یك فعالیت فوق برنامه در نظر بگیریم، هزار و یك اما و اگر پیش می آید. اولی آن كه فوق برنامه عنوان دیگری برای اوقات فراغت است. یعنی برنامه ای كه برای اوقات فراغت دانش آموز تدارك دیده می شود اما مگر با نظام كنكور و نظام نمره دهی فعلی آموزش و پرورش ما وقت فراغتی هم برای دانش آموز می ماند؟ دانش آموزی كه باید تعداد زیادی درس اختصاصی و عمومی را _ عملا _ حفظ كند و ملاك ارزشیابی او نمره كتبی چنین امتحان هایی باشد. ثانیا اوقات فراغت فقط در صورتی اوقات فراغت است كه دانش آموز خودش تصمیم بگیرد چگونه آن را پر كند. آیا نهاد تربیتی و اصولا نگاه تربیتی ما به دانش آموز این مقدار آزادی عمل می دهد؟ اگر پاسخ این سئوال را می خواهید، مراجعه كنید به برنامه فوق برنامه [ و چقدر این تركیب پارادوكسیكال است ]مدارس پیشروی تهران. خواهید دید كه فوق برنامه به جای آن كه فرصتی برای رهایی و شكفتن استعدادهای دانش آموز باشد به عنوان تكمله و تتمه برنامه درسی نگریسته می شود: كلاس هایی برای انواع المپیادها [كه البته معمولا المپیاد ادبی چندان جدی گرفته نمی شود چون المپیاد جهانی ندارد]، كلاس های تقویتی، كلاس های آموزش های پیشرفته دروسی مثل كامپیوتر، زبان انگلیسی، الكترونیك و...
در این میان، جای فعالیت های فوق برنامه و خلاق هنری روزبه روز خالی تر می شود. چرا كه مثلا تشكیل یك گروه تئاتر یا گروه سرود یا یك كارگاه شعر یا داستان ، نیاز به رجوع به هنرمند موزیسین یا آوازخوان یا تئاتری حرفه ای یا شاعر و داستان نویس حرفه ای دارد. با كدام بودجه می شود هنرمند حرفه ای یا حداقل نیمه حرفه ای جذب كرد؟ تازه بر فرض جذب چنین هنرمندانی به عنوان استاد و گرداننده كارگاه های هنری مدارس، همه می دانیم كه خلاقیت درختی است كه میوه دهی آن به روندی طولانی نیاز دارد. این روند دانش آموزی را كه با فرض استعداد اولیه جذب كارگاه هنری مربوط شده است، باید در مدتی طولانی با خود درگیر كند تا پس از چند سال یك شاعر دانش آموز یا یك داستان نویس دانش آموز یا یك نوازنده دانش آموز و... تربیت شود. این روند طولانی بعلاوه ذات فعالیت هنری كه رهایی ذهنی و تمركز ذوقی می طلبد با آن اهداف كلیشه ای آموزش و پرورش ما كه پیش از این اشاره شد منافات دارد و اصلا صاحب عزا یعنی ولی دانش آموز توی سر بچه اش می زند اگر بخواهد دست از پا خطا كند (كه البته می كند و كرده است و شده است و معلوم نیست كدام وحی منزل، به اصالت دروس ریاضی و تجربی مهر زده است و چه كسی گفته است كه همه دروس نیاز به تحصیل دانشگاهی و مدرك دارند و...)
همه این تفاصیل برای آن نیامد كه یكسره قلم نامنصفانه ابطال بر چند دهه تجربه و آزمون و خطای كارشناسان و طراحان سیستم آموزش و پرورش (چه در قسمت برنامه و چه فوق برنامه آن) بكشیم. مقصود اشاره به آن است كه شعر دانش آموزی باید اول تعریف شود كه در كجای آموزش و پرورش ما قرار دارد و اصلا آیا رسالت آموزش و پرورش و توانایی های آن در مقطع فعلی این هست كه شاعر تربیت كند یا نه؟ بعد از آن نوبت به بحث های دیگری می رسد كه امروز در این صفحه می خوانید.
زهیر توكلی
منبع : روزنامه همشهری


همچنین مشاهده کنید