یکشنبه, ۹ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 28 April, 2024
مجله ویستا


دروغگویی


دروغگویی
«به یكدیگر دروغ نگویید.» فرمان هشتم تورات كه زمانی روی سنگ تراشیده شده، امروز به اندازه كاغذی كه روی آن نوشته می شود ارزش ندارد. هر انسانی دروغ می گوید، با هدف داری، از روی عادت، زیركانه. بله، شما (خواننده عزیز) هم همینطور! می گویید، اینطور نیست؟ پس حتماً در پایان مهمانی قبلی، به میزبان خود با صراحت گفته اید كه چقدر میهمانی اش خسته كننده بوده است!
اینكه فریب و دروغ همراهان دائمی ما هستند، مدت ها است كه به اثبات رسیده است. در سال ۱۹۹۷ گرالد جلیسون، متخصص روانشناسی در دانشگاه كالیفرنیای جنوبی، در یك پروژه تحقیقاتی صحبت های روزانه حدود ۲۰ نفر را در مدتی معین، با روش ضبط گفت وگوهای آنان، زیر نظر گرفت.
• نتیجه:
حتی صادق ترین افراد مورد آزمایش، به طور متوسط هر هشت دقیقه یك بار دروغ گفته بودند. «البته بیشتر آنها دروغ های كوچكی بودند، ولی به هر حال دروغ، دروغ است.» از نظر جلیسون بزرگترین دلیل دروغگویی ما این است كه به دنبال عذری برای رفتاری از خود می گردیم كه در چشم دیگران بد جلوه می كند. مثل وقتی كه برای دیر رسیدن خود، ترافیك را بهانه می آوریم، در حالی كه (خودمانیم!) اصلاً خیال نداشتیم كه به موقع برسیم. در تحقیقات جلیسون، بزرگترین دروغگوها، كسانی بودند كه در اجتماع نسبت به دیگران بیشتر فعال بودند، مثل فروشنده ها، وكیل ها، پزشكان یا خبرنگاران. به گفته پاول اكمن، یكی از پیشقدمان تحقیق درباره دروغگویی، دروغ گفتن چنان بخش مهمی از زندگی ما را تشكیل می دهد كه فهمیدن بهتر این پدیده برای همه جوانب زندگی انسانی می تواند حائز اهمیت باشد. برای این منظور، دانشمندان و متخصصان مغز و اعصاب، در آزمایشگاه از افراد مورد آزمایش، در عین دروغگویی نوار مغزی تهیه می كنند و همینطور فعالیت قسمت های مختلف مغز را نیز اندازه می گیرند. در عین حال، روانشناسان میمیك و حالت صورت این افراد را تحت نظر می گیرند و سعی می كنند رفتار «لودهنده» ما را در دروغگویی بشناسند و همینطور بفهمند كه بچه ها از كی و به چه صورت دروغگویی را می آموزند. شگفت انگیز این است كه نتیجه تحقیقات دانشمندان در این مورد، جنبه منفی دروغگویی را كمرنگ تر می كند. بسیاری از متحققین تكامل (انسان) عقیده دارند كه این استعداد شگرف انسان برای تحریف ظریف كارانه واقعیت، آنقدرها جای تاسف ندارد، چرا كه در بیشتر موارد این دروغگویی ها دلیل بر گرایش ما به بدی نیست، بلكه بیشتر بخشی از هوش اجتماعی ما است. دیوید نایبرگ پروفسور رشته فلسفه و علوم اجتماعی در دانشگاه نیویورك می گوید: «گفتن حقیقت بسیار افراطی اخلاقی شمرده می شود. بدون تحریف واقعیت و دروغگویی رابطه پیچیده اجتماعی انسان اصلاً ممكن نبود.» یك دروغ اضطراری درباره زیبا بودن مدل جدید موی زن همسایه، به ایجاد یك رابطه خوب مطمئناً كمك بیشتری می كند تا گفتن واقعیت بی پرده و همانند این مثال، بسیاری از دروغگویی های ما، نتیجه این خواسته است كه اطرافیان خود را خوشحال كنیم یا اینكه حداقل سعی كنیم آنها را شرم زده یا دلشكسته نكنیم. البته این همیشه منظور ما نیست، دروغگویی در درجه اول برای منافع شخصی و خوشامد گویی دیگران به كار برده می شود: انسان با تحریف ماهرانه حقیقت، رفتار بازی شده دوستانه و صحنه سازی های زیركانه سعی می كند خود را به بهترین وجه ممكن نشان بدهد و حرف خود را پیش ببرد. طبق نتیجه تحقیقات رابرت فلدمن، متخصص روانشناس از دانشگاه ماساچوست، كه در آن ۲۴۲ دانشجوی زن و مرد شركت كرده بودند، این امر بیشتر در مورد مردان صادق است. زنان مورد آزمایش او، بیشتر به این منظور دروغ می گفتند كه احساس خوبی به طرف مقابل بدهند، مردان بیشتر قصد داشتند خود را از زاویه خوبی نمایش بدهند. از نظر متحققین تكامل، زندگی اجتماعی با تمامی طبقه بندی ها و رابطه های پیچیده اش، باعث پدید آمدن دروغ شده است. دروغگویی از روی قصد، تنها در رابطه های جمعی پیچیده توانسته است شكل بگیرد. شامپانزه هایی كه به صورت گروهی زندگی می كنند نیز در كار نقش بازی كردن حرفه ای هستند و با مهارت خاصی در نمایش و گول زدن یكدیگر، بر سر غذا و پارتنر جنسی خود با یكدیگر رقابت می كنند. اگر حقیقت به یك چنین گوهر نایابی تبدیل شده است، این تنها كافی نیست كه خود یك دروغگوی ماهر باشیم. كسی كه نمی خواهد مرتب گول بخورد، باید این توانایی را هم داشته باشد كه دروغ ها و بازی های دیگران را نیز با مهارت كشف كند. متحققین تكامل معتقدند كه دقیقاً همین مسابقه بین دروغگویی هرچه ماهرانه تر و سعی بیشتر بر كشف آن، نیرویی است كه باعث تكامل تاریخی هوش اجتماعی ما یا حتی پیدایش زبان شده است. بعضی از متخصصان تا آنجا پیش می روند كه عقیده دارند حتی رشد بیولوژیك مغز انسان در طول تكامل، در نهایت نتیجه وجود این نیرو بوده است. در تقویت این تئوری باید گفت كه در پس هر دروغی، یك كار شگفت انگیز فكر ما نهفته شده است. چرا كه توانایی پنهان واقعیت و ساختن داستانی ساختگی كه بتواند جایگزین قابل باور آن باشد، نه تنها احتیاج زیادی به نیروی خلاقیت دارد، بلكه لازمه اش این است كه بتوان خود را جای دیگری گذاشت. تنها كسی كه می تواند خود را از دریچه چشم دیگران ببیند، این توانایی را دارد كه نمایش خود را طوری كارگردانی كند كه در چشم دیگری قابل قبول باشد. توانایی تصور اینكه بازی ما چطور در نظر دیگری جلوه می كند، این روش فكر مارپیچی، از خاص ترین توانایی های انسان است. دانیل لانگلبن سعی كرد با آزمایشی توسط دستگاهfMRI قسمت فعال مغز را (كه به خاطر فعالیت بیشتر، خون در آن بیشتر جریان پیدا می كند) در عین دروغگویی شناسایی كند. این آزمایش به این صورت بود كه به شخص مورد آزمایش یك كارت از بین ۳۶ كارت، داخل پاكتی داده می شد و كسی جز خود شخص نمی دانست كه آن كدام كارت است.
بعد از دیدن كارت، شخص در این دستگاه قرار داده می شد و به او همه ۳۶ كارت یكی یكی نشان داده می شد و او باید در مورد تمام آنها به این سئوال جواب منفی می داد كه آیا آن كارت، همان كارت داخل پاكت است یا نه، در نتیجه یكی از ۳۶ جواب او به هر صورت باید دروغ می بود و محققان سعی داشتند كه آن یك دروغ را از روی نمودار كشیده شده به وسیله این دستگاه كشف كنند.حیرت انگیز اینكه در این آزمایش، دروغ یكایك افراد مورد آزمایش كشف شد، به این صورت كه هنگام دروغگویی قسمت های خاصی از مغز فعال می شوند كه در نمودار مشخص می شدند. لانگلبن توضیح می دهد: «اینطور كه به نظر می رسد، قبل از اینكه دروغ بتواند به زبان بیاید، باید در مغز ما چیزی به كنار زده شود كه احتمالاً همان واقعیت است.» نتیجه اینكه در حین دروغ گفتن، مغز ما فعالیت بیشتری نسبت به حالت عادی (یعنی وقتی كه دروغ نمی گوییم) دارد و سعی می كند اول از همه از این جلوگیری كند كه ما حقیقت را به زبان بیاوریم. این خود باعث می شود كه زمان عكس العمل ما هنگام بیان یك پاسخ دروغ، بیشتر از این زمان در مورد پاسخ های راست ما باشد. این سئوال كه چه نشانه های بدنی ای یك دروغگو را «لو می دهد»، سئوالی است كه پاول اكمن را حدود بیست سال به خود مشغول داشته است. یكی از معروف ترین آزمایش های او در این زمینه به این صورت است: به گروهی از كارآموزان رشته پرستاری، فیلمی با صحنه های رقت انگیز از كسانی كه باید دست یا پایشان قطع می شد، نمایش داده شد. بعد از آن، از آنها خواسته شد كه در مصاحبه با یك خبرنگار (كه آن فیلم را ندیده است) به دروغ توضیح بدهند كه چند لحظه پیش فیلمی از صحنه های زیبای طبیعت دیده اند. برای مقایسه، در مرحله دوم، یك فیلم دیگر با صحنه های زیبا نمایش داده می شد كه آنها باید آن فیلم را همانگونه كه دیدند (یعنی با بیان واقعیت) برای خبرنگار وصف می كردند. اكمن از یكایك آنها در حین مصاحبه فیلمبرداری كرد و حالت های صورت آنها را زیر نظر گرفت و به كشف جالبی رسید: حتی ماهرترین دروغگوها نتوانستند احساس درونی خود را كاملاً مخفی كنند. البته فقط برای مدت زمانی كمتر از یك ربع ثانیه این «حالت های صورت ذره بینی» خود را نشان می دهند. در حین این زمان بسیار كوتاه، ماسكی كه بر صورت داشتند به كناری می رفت و احساس واقعی آنها مثل احساس انزجار (خودم: از فیلمی كه دیده بودند) یا دستپاچگی، صاعقه وار خود را نمایش می داد، قبل از اینكه در پشت لبخندی دوباره پنهان شود. اكمن در این مورد توضیح می دهد: «ما قبل از اینكه حس كنیم، فكر نمی كنیم! اگر حسی هم هنوز برایمان آگاهانه نباشد، حالت های صورتمان مطابق آن تغییر می كند.» غیر از حالت های صورت، حركات افشا كننده دیگری هم در این افراد دیده شد، مثل تكان دادن سر یا بالا انداختن شانه. البته همه اینها همانطور كه گفته شد در مدت زمان بسیار كوتاهی و تنها با نمایش آرام فیلم قابل تشخیص بودند. به همین دلیل است كه ما در كشف دروغگویی دیگران معمولاً كارآگاه های خوبی نیستیم، اینطور كه از آزمایش های بلاده پاولو روانشناس دانشگاه ویرجینیا نتیجه گرفته می شود، ما حدوداً ۵۰ درصد از دروغ های دیگران را می توانیم تشخیص دهیم، یعنی احتمال آن از انداختن سكه بیشتر نیست! اما یك دسته خاصی وجود دارند كه دروغ های دیگران را بهتر كشف می كنند، نه، منظور ماموران سازمان سیا نیست! بلكه كسانی كه به دلیل آسیب قسمت چپی مغز، معنای لغات را تك تك درك می كنند، ولی معنای كل جملات را نمی توانند بفهمند (Aphasia). وقتی كه یكی از سخنرانی های رونالد ریگان را به گروهی از آنان نمایش دادند، در بعضی از قسمت های آن، این گروه به شدت به خنده افتادند، چون آن كلمات خاص را به عنوان دروغ درك كرده بودند. بعداً مشخص شد كه آن سخنان واقعاً دروغ بوده است. در طی آزمایش های مختلفی كه با این گروه انجام شده است، آنها توانسته اند حدوداً در ۶۰ درصد موارد، دروغ های دیگران را تشخیص دهند. وقتی كه هنگام پخش ویدیو، صدای آن را قطع می كردند و گروه مورد آزمایش فقط به تصویر توجه می كردند، توانایی تشخیص دروغ در آنها به ۷۵ درصد می رسید. نانسی اكوف، كه به همراه پاول اكمن این آزمایشات را انجام می داد، در این مورد می گوید: «احتمالاً زبان باعث پوشیده شدن فرم های دیگر برقراری ارتباط می شود. اینكه ما به حرف های دیگران گوش می دهیم، باعث می شود كه به نشانه های غیرزبانی دیگر، مثل حالت های مختلف صورت دقت زیادی نداشته باشیم.» اما شاید در پس این ناتوانی ما، یك استراتژی مهم برای ادامه زندگی (اجتماعی) نهفته باشد. در جامعه پر از دروغ انسانی، برای كسی كه روی حقیقت دقت بیش از حدی نشان می دهد، این خطر وجود دارد كه به گوشه ای رانده شود. اینجا و آنجا ندیده گرفتن دروغ های دیگران، جزء ثابتی از راه های ارتباط بین انسان ها است چه ما خوشمان بیاید، چه نیاید. بلا ده پاولو در حین تحقیقات خود در یك دبیرستان آمریكایی مشاهده كرد نوجوانانی كه در برابر دروغ حساسیت زیادی نشان می دهند، در بین دوستان یا حتی معلمان خود به عنوان اشخاص غیراجتماعی شناخته می شوند. اكنون دانشمندان عقیده دارند كه در پس همه دروغ های كوچك روزانه، پروسه های پیچیده فكری نهفته است و بدون آنها زندگی انسان ها در كنار هم اصلاً ممكن نمی بوده است. ولی در مورد دروغ گفتن به قصد جنایت چه می گوییم؟ آیا از اصلی مطلق حرف می زنیم وقتی می گوییم دروغ گفتن جزیی از وجود ما و نشانه هوش اجتماعی ما است؟ مسلماً نه! چون دیگر در آن صورت مسئله فقط بر سر یك دروغ ساده نیست، بلكه سر جنایت و تجاوز به حقوق دیگران است. به هر حال قضاوت اخلاقی در مورد دروغگو را علم هم نمی تواند كنار بزند، همانطور كه نمی تواند تناقض و پارادوكس داستان زاغ دروغگو را حل كند: زاغ دروغگو می گفت، همه زاغ ها همیشه دروغ می گویند!

انتشار: مجله «مغز و روح»، شماره،۱ سال ۲۰۰۳
دكتر اولریش كرافت
ترجمه: شبنم فكری
منبع : روزنامه همشهری


همچنین مشاهده کنید