شنبه, ۸ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 27 April, 2024
مجله ویستا


نگاهی اجمالی به داستان کوتاه کلیسای جامع ریموند کارور


نگاهی اجمالی به داستان کوتاه کلیسای جامع ریموند کارور
«مرد كوری كه زنش مرده است، میهمان راوی داستان و زنش می شود. راوی از دوستی گذشته زنش و این كه او مدتی منشی مرد كور بوده است، می گوید و ذهن خواننده را با میهمانی كه قرار است به خانه آنها بیاید آشنا می كند. مرد كور به خانه راوی می آید و با آنها شام می خورد، حرف می زند و بعد از مدتی به تماشای!!! تلویزیون كه برنامه ای در مورد كلیساهای جامع است، می نشینند و داستان بدون اتفاقی خاص پایان می گیرد...»
زمانی كه بدترین واقعیت ها در قالب داستان و رمان بیان می شود؛ رئالیسم كثیف آفریده می شود. در واقع آفرینش اینگونه واقعیت ها بازسازی و واگویه كردن بدترین حوادث دنیای بیرون است كه در شكل داستانی نوشته می شود.
نویسندگان این سبك اعتقاد دارند واقعیت ها همیشه زیبا نیست یا بهتر است بگوییم اصلا واقعیت زیبایی وجود ندارد. چرا كه هر واقعیتی آنچنان با دردها و رنج ها (چه مادی و چه معنوی) در هم می آمیزد كه دیگر زیبایی برایش باقی نمی ماند، شاید به همین دلیل است كه آدمی نقب های گوناگونی به سوی شدن ها و بایدها می زند تا خود را از دست واقعیت هایی كه زیبا نیست برهاند. نویسندگان فراوانی این واقعیت ها را بیان كرده اند كه یكی از آنان ریموند كارور است.
كارور نویسنده ای واقعیت گراست كه آنچه را در اطرافش می گذرد به بهترین شیوه بیان می كند. رویكرد كارور به عنوان یك نویسنده واقعیت گرا بیان بدترین چیزها به بهترین شیوه ممكن است؛ شیوه ای كه سبك او را نیز می آفریند.
داستان كوتاه «كلیسای جامع» مانند بسیاری دیگر از داستان های او بیان اتفاقات نه چندان زیبای پیرامون انسان است.
شخصیت های داستان های كارور (همان گونه كه در كلیسای جامع نیز دیده می شود) جز شكست و تباهی در روابط اجتماعی چیزی عایدشان نمی شود. اگر دنیای راوی، مرد كور و زن راوی هر یك جداگانه مورد بررسی قرار گیرند در خواهیم یافت كه جامعه پیرامون نویسنده نه تنها زیبا نیست، بلكه بستری است از مفاهیم ناخوشایند كه هرلحظه آدم ها را چون تمساحی آرام و با اشك و آه می بلعد.
تنهایی، عشق های بی سرانجام، تیرگی روابط بین آدمها همه و همه بیانگر نوعی واماندگی است كه در اجتماع كارور اتفاق می افتد و او به كمك یك رئالیسم داستانی دست به آفرینش و تصویرگری می زند.
در واقع می توان گفت همین واماندگی ها و شكست ها اتفاق بزرگ داستان های كارور محسوب می شوند. هیچگونه اتفاقی در طول داستان رخ نمی دهد و خواننده هر لحظه به دنبال اتفاق و حادثه ای ناگوار داستان را می خواند - اتفاقی كه تا پایان رخ نمی دهد - اما همین تعلیق و جست وجو برای یافتن اتفاقات كه بدون پیچیدگی در داستان بیان شده است، تنها حادثه بزرگ داستان محسوب می شود.
اتفاق داستان كلیت خود داستان است. كلیتی كه به بیان رابطه چند شخصیت داستانی محدود می شود و اتفاقات زندگی آنان را بیان می كند. در واقع تعلیق در خود داستان و ساختار داستان وجود ندارد، بلكه با روایت فضایی معمولی خواننده در تعلیق فضایی وهمناك از روابط انسانی گرفتار می شود و اوج این تعلیق و پا در هوایی زمانی است كه بدون هیچ ضربه ای داستان به پایان می رسد.
ریموند كارور با زبان رك و پوست كنده به بیان واقعیت های دردناك محیط پیرامون خود می پردازد تا اینگونه روایتگر جامعه اطراف خود باشد. جامعه ای كه اتفاقات آن به وضوح باعث جدایی آدم ها از یكدیگر شده است. اگر زبان كارور در بیان این اتفاقات روشن است، از صراحت برخوردهای انسانی اجتماع او نشات گرفته است.
نویسنده در این داستان هراس های پنهانی مرد راوی را آنچنان ملموس پیش پای خواننده می گذارد و او را با خود همراه می كند كه خواننده دچار همان هراس راوی می شود. زنش، مرد كور، رابطه آنان با یكدیگر، حرف های طلبكارانه ای كه زنش به او می زند و چیزهایی كه او با توصیف بدی كه از آدم های كور می كند همه و همه هراس را یكجا در دل راوی و خواننده داستان می گذارد: «زنم بالاخره چشم از مرد كور برداشت و به من نگاه كرد، احساس كردم قیافه ای كه می بیند زیاد باب طبعش نیست. شانه بالا انداختم، تا آن لحظه با هیچ مرد كوری ملاقات نكرده بودم و شخصا آشنا نبودم.»(۱) فضای داستان آنچنان وهمناك است كه گویی نیاز به خورشید برای از بین بردن رازها و تاریكی های روابط بین آدم ها فراوان است. بیان راوی اول شخص با آن صداقت و رك گویی این فضا را تشدید كرده و مخاطب را تا پایان داستان و حتی بعد از آن با سوالات بیشماری همراه می كند. این كه آیا مرد واقعا كور بوده است؟ زن راوی تنها یك رابطه دوستانه سالم با مرد كور داشته است؟ آیا راوی زیادی اهل چشم پوشی است؟ یا نه، همه این اتفاقات در ذهن راوی رخ داده و نوشته شده و به همین اندازه ساده است؟
با این حال هنر كارور در روایت رابطه این سه شخصیت داستانی قابل تامل می نماید. گفت وگو و دیالوگ ها نیز در پیشبرد داستان تاثیر بسزایی داشته است و داستان را به جلو می برد تا جایی كه بیشترین جملات بیانی داستان از همین دیالوگ ها شكل گرفته است. این شیوه دیالوگ نویسی كه پیش از كارور، همینگوی به آن می پرداخت بر جنبه های استتیكی و زیبایی شناختی داستان افزوده است.
بیان واقعیت، رك گویی و صراحت، گفت وگوهای منظم، روایت با توصیف اندك از جمله مولفه هایی است كه كارور را به همینگوی نزدیك می كند. شاید به دلیل همین وجوه مشترك است كه او را ادامه دهنده سبك همینگوی می دانند.
شكست در قالب بیرونی و اجتماعی موضوع اساسی داستان های كارور است. شكست آدم ها در روابط شان، شكست در نوع زندگی فردی كه برخاسته از اجتماع است. آدم های شكست خورده و جدا مانده كه عایدی جز تنهایی نمی یابند و در همین داستان كلیسای جامع مرد كور كه شكست با ندیدن او آغاز می شود و با مرگ همسرش تكمیل می شود، زن راوی كه از شوهر سابق خود كه افسر نیروی هوایی بود طلاق گرفته و حال دلش را به مرد زندگی اش و البته مرد كور خوش كرده است و مرد راوی كه آنچنان از همسرش دور افتاده كه جز رابطه ای قراردادی چیزی میانشان نیست - البته این موضوع آنچنان در داستان بیان نشده اما چه چیزی جز محبت و علاقه زن راوی به مرد كور می تواند غیر از این تصور را در ذهن خواننده بكارد - همه این مباحث از شكست های پرسوناژهای داستان حكایت می كند.
قهرمانان داستان های ریموند كارور و همین سه شخصیت داستان كلیسای جامع در شكست به یكدیگر نزدیك می شوند و بعد درمانده و راهی جز كنار آمدن با آن ندارند و این نه ایراد نویسنده و سبك او كه ایراد جامعه ای است كه نویسنده در آن زندگی می كند و قهرمانان شكست خورده و افراد جامعه خود را آنگونه كه هستند بازمی نمایاند و آیینه ای می شود تمام نما برای نشان دادن و به تصویر كشیدن آدم های اجتماعی خودش؛ آدم هایی كه جز خشونت و سركشی چیزی از اجتماع نصیبشان نشده است.
به هر حال با همه این شكست ها و درماندگی ها قهرمانان كارور دست به اقداماتی نمی زنند كه قهرمانان نویسندگان نهیلیست زده اند، بلكه به تناسب همین شكست ها است كه شخصیت های داستان مقاومت خود را تا پایان داستان نشان می دهند؛ چرا كه راهی جز این برایشان باقی نمی ماند.
«كامیلو خوزه سلا» نویسنده بزرگ اسپانیایی در رمان «خانواده پاسكوآل دوآرته» جمله ای دارد با این مضمون كه آدم ها همیشه به امید از بین رفتن دردها و شكست ها در آینده است كه آن را تحمل می كنند. شاید شخصیت های داستان های كارور به دلیل همین امیدواری است كه هیچگاه دست به كار احمقانه ای نمی زنند.
پی نویس:
۱- كلیسای جامع، ریموند كارور، ترجمه فرزانه ملاهری، نشر نیلوفر، صفحه ۳۱۰.
منبع : روزنامه جوان


همچنین مشاهده کنید