یکشنبه, ۹ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 28 April, 2024
مجله ویستا

تعامل صدام شیمیایی و عمو سام هسته‌ای


در جنگ سال ۱۹۹۱ خلیج فارس، حتی بعد از بیرون راندن صدام حسین از كویت نیز آمریكا مصمّم به حمله علیه عراق و بركناری صدام از مسند قدرت و رسیدن به اهدافی بود كه امروزه نیز برای رسیدن به آنها تلاش می‌كند. برخورداری صدام از تسلیحات شیمیایی و احتمال توسل صدام به چنین تسلیحاتی در صورت حمله نیروهای آمریكایی علیه بغداد، عاملی بود كه آمریكا را از رسیدن به بعضی اهدافش باز داشته بود. این فرضیه به اعتقاد نگارنده دارای مستندات منطقی خاصی برای وقایع حادث شده است كه حتّی سوابق و مدارك تاریخی ممكن است فاقد چنین مستنداتی باشد. این مستندات تكمیل دكترین هسته‌ای آمریكا از آن زمان به بعد را به بخوبی به تصویر می‌كشد و وقایع مربوط به ایران را نیز آشكارا بیان می‌كند. تاریخ نشان می دهد كه جورج بوش شخصاً تمایلی برای حمله به عراق و بر كناری صدام از مسند قدرت نداشته است. حال باید دید كه چرا بوش چنین تمایلی نداشته است؟ قدرت نظامی صدام در سال ۱۹۹۱ به مراتب از اقتدار او در سال ۲۰۰۳ بیشتر بود و به همین خاطر عراق در سال ۱۹۹۱ تهدید جدی‌تری برای منطقه محسوب می‌شد. اهم دلایل قابل تصوّری كه برای حمله سال ۲۰۰۳ به عراق ارائه شده است نیز در مقایسه با ادّله شروع جنگ خلیج فارس (۱۹۹۱) بسیار ضعیف‌تر بوده است: اهم دلایل شروع این جنگ مواردی نظیر انهدام سلاح‌های كشتار جمعی عراق، برقراری دموكراسی در عراق، انتفاع شركت‌های آمریكایی، كنترل نفت: گسترش سلطه آمریكا، و كاهش تهدیدات موجود علیه اسرائیل بوده است. خطر احتمالی شروع این جنگ نیز به مراتب بیشتر از خطر مشابه برای آغاز جنگ خلیج فارس بوده است (مشكل ثبات عراق، خطر جنگ داخلی و گسترش آن در سطح كشور، فراهم شدن بستر مناسب برای گسترش نفوذ منطقه‌ای ایران از جمله خطرات احتمالی جنگ اخیر بوده است). استفاده صدام از سلاح‌های كشتار جمعی علیه ایران و مردم عراق در اوایل دهه ۱۹۹۰بسیار تازه‌تر و ترساننده‌تر از ابعاد این خاطره در دهه بعد یعنی زمان شروع جنگ اخیر(۲۰۰۳) بود. آمریكا در جنگ خلیج فارس با نیم میلیون نیروی نظامی اقدام صدام در حمله به كویت را دفع كرد و طبعاً مجامع بین‌المللی در زمان جنگ اول خلیج فارس رویكرد و انگیزه بیشتری برای حمایت از خلع صدام حسین داشتند. این رویكرد مجامع بین‌المللی در جنگ اول خلیج فارس از رویكرد مشابه در جنگ دوم خلیج فارس نیز قوی‌تر بود. بدیهی است كه بعد از ۱۲ سال و در اثر تحریم‌های سازمان ملل، عراق به شدّت تضعیف شده است. از طرفی بازرسان سازمان ملل نیز جای جای این كشور را برای یافتن سلاح‌های شیمیایی بازرسی ‌كردند. مهمتر از همه اینكه در خلال سال های بعد از جنگ خلیج فارس صدام حسین عملاً هیچ كشوری را در منطقه تهدید نكرده بود. حتّی بعد از وقوع حملات ۱۱ سپتامبر نیز هیچ مدركی دالّ بر همكاری و ارتباط عملی یا نظری رژیم صدام با القاعده به دست نیامد. پس چرا به جای سال ۱۹۹۱ خلع صدام حسین از مسند قدرت در سال ۲۰۰۳ مطرح شد؟ یكی از پاسخ‌هایی كه برای این سوال ارائه شده است وجود تفاوت‌های شخصیتی بین بوش پدر و جورج بوش پسر است كه البته این استدلال نیز چندان متقاعد كننده نیست. در حقیقت فقط یك تفاوت اساسی بین سال ۱۹۹۱ و ۲۰۰۳ وجود داشت: در سال ۱۹۹۱ صدام سلاح شیمیایی در اختیار داشت. در سال ۲۰۰۳ آمریكا به طور حتم می‌دانست كه صدام حسین هیچگونه سلاح كشتار جمعی برای مقابله با نیروهای آمریكایی مهاجم به كشورش در اختیار ندارد. در حقیقت دولت آمریكا در سال ۱۹۹۱ این مسأله را برای صدام روشن كرد كه هرگونه استفاده از سلاح شیمیایی را با سلاح هسته‌ای پاسخ خواهد گفت واین هشدار، اصلی‌ترین عاملی بود كه صدام حسین را از كاربرد سلاحهای شیمیایی بازداشت. با این حال شكی نیست كه تسلیحات شیمیایی همواره آخرین حربه صدام حسین محسوب می‌شد. كاملاً منطقی بود كه صدام در كویت به چنین سلاح‌هایی متوسل نشود؛ امّا با اینحال آماده بود تا در صورتی كه بقاء دولتش به خطر بیفتد حتی بدون توجه به تهدید هسته‌ای موجود، از سلاح شیمیایی استفاده كند. تسلیحات شیمیایی اساساً ابزاری دفاعی محسوب می‌شوند و صدام حسین نیز در دهه ۱۹۸۰ یعنی در جنگ ایران و عراق از كاربرد آن برای مقابله با حملات ایران، تجارب موفقیت‌آمیزی داشت. اگر در سال ۱۹۹۱ ارتش آمریكا به بغداد حمله می‌كرد و صدام به سلاح شیمیایی متوسل می‌شد، قطعاً هزاران سرباز آمریكایی كشته می‌شدند؛ امّا حتی در چنین حالتی هم، كاربرد سلاح هسته‌ای از سوی آمریكا قطعاً از سوی جهانیان محكوم شمرده می‌شد. آمار و خاطرات واقعه هیروشیما بر هیچكس پوشیده نبوده و نیست. جهان به هیچ وجه گسترش و كاربرد تسلیحات هسته‌ای یك ابر قدرت مهاجم علیه كشور غیر هسته‌ای را نادیده نمی‌گرفت. بنابراین می‌توان گفت كه در آن زمان بیش از آنچه صدام حسین تحت تاثیر بازدارندگی سلاح اتمی آمریكا قرار گرفته باشد، آمریكا متاثر از بازدارندگی سلاح‌های شیمیایی صدام بوده است. ضعف سیاستگزاران و تصمیم‌سازان آمریكایی در آن مقطع زمانی به حدّی فاحش بود كه از آن به بعد سردمداران آمریكایی همواره برای بازیافت و اصلاح این نقص خود در تلاش بوده‌اند. تصور كنید: بزرگترین قدرت نظامی جهان در رسیدن به اهداف نظامی خود مغلوب كشوری شد كه قوای نظامی اندكی در اختیار داشت. این در حالی است كه آمریكا علاوه بر داشتن برترین تسلیحات متعارف نظامی از سلاح اتمی نیز برخوردار بود. مهمتر اینكه صدام حسین برای انجام این مهم نه چیزی گفت و نه اقدامی كرد. شاید صدام حسین تلویحاً به آمریكا فهمانده بود كه در صورت حمله به كشورش از سلاح‌های شیمیایی استفاده خواهد كرد و یا شاید سازمانهای اطلاعاتی آمریكا به این نتیجه رسیده بودند؛ امّا به هر ترتیب این مسأله نقش بسیار مهمی در تصمیم بوش رای حمله نكردن به عراق ایفا كرد. سیاستگزاران و تصمیم‌گیرندگان نظامی آمریكایی از همان سال ۱۹۹۱ تلاش می‌كردند تا قواعد این بازی را اصلاح كنند تا سناریوی به اصطلاح «داوود و جالوت» دیگر هرگز تكرار نشود. اهم تلاش این تصمیم‌گیرندگان را می‌توان به شرح زیر برشمرد:
۱- دولتمردان و مقامات ارشد نظامی از طریق بازرسان سازمان ملل و تحریم‌های اعمالی این مسأله را محرز و قطعی كردند كه عراق همه سلاح‌های كشتار جمعی خود را منهدم كرده است و آمریكا در صورت حمله به عراق با خطری مواجه نخواهد شد و در غیر این صورت باید به دنبال تناقض منطقی دیگری می بود. عراق در حمله علیه كویت از سلاح شیمیایی یا هرگونه سلاح كشتار جمعی دیگری استفاده نكرد. عراق حتّی در جنگ خود با ایران نیز از سلاح شیمیایی فقط با اهداف دفاعی استفاده كرد و به همین خاطر در آن زمان سازمان ملل هیچ تلاشی برای اعمال تحریم علیه این كشور انجام نداد. بنابراین چرا باید تحریم سازمان ملل علیه عراق، انهدام تسلیحاتی باشد كه هیچگونه نقشی در حمله عراق به كویت نداشته‌اند؟ امّا اگر این تسلیحات نقش مهمّی در جنگ خلیج فارس ایفا كرده بود قطعاً در این فرضیه نیز قابلیت تأمل و بررسی بیشتری می‌داشت.۲- سیاستگزاران و تصمیم‌گیرندگان دولت آمریكا هر سال تصویر جدیدتری از مسأله سلاح‌های كشتار جمعی را رقم زده‌اند. به طوری كه این موضوع علاه بر سلاح‌های اتمی و شیمیایی، سایر تسلیحات غیرمتعارف را نیز شامل می‌شود. این در حالی است كه سلاح‌های اتمی، میلیون‌ها بار قوی‌تری از تسلیحات شیمیایی یا هر گونه سلاح دیگری هستند. این تسلیحات (اتمی) در واقع حیات بشریت را تهدید می‌كنند. بنابراین نباید سلاح‌های شیمیایی و هسته‌ای را در یك مقوله دسته‌بندی كرد. البته آمریكا توانسته بود غالب كشورهای جهان را از سال ۱۹۹۱ و با بهره‌گیری از ابزار تبلیغاتی، مجاب كند كه سلاح‌های شیمیایی و هسته‌ای از جهاتی قابل مقایسه هستند. البته هدف اصلی از چنین استدلالی توجیه هر گونه واكنش علیه سلاح‌های شیمیایی (حداقل آمریكا یا چنین سلاح‌هایی نداشته و یا قصد بكارگیری آنها را ندارد) با استفاده از تسلیحات اتمی است.
۳- دولت آمریكا عملاً سعی داشت با غیرقانونی اعلام كردن كاربرد سلاح‌های شیمیایی و میكروبی، به تحكیم و تقویت توافقنامه‌های بین‌المللی كمك كند؛ امّا در این تلاش هیچگاه اشاره‌ای به مسأله تسلیحات هسته‌ای نمی‌كرد (برای اطلاعات بیشتر می‌توان به كنوانسیون تسلیحات شیمیایی و میكروبی رجوع كرد). البته این مسأله عملاً با مفهوم تسلیحات كشتار جمعی مغایرت دارد و به نوعی می‌توان آن را كاملاً ریاكارانه دانست؛ با این حال جهان آن را پذیرفت.
۴- طراحان نظامی آمریكا آستانه استفاده از تسلیحات اتمی را محدودتر كردند. به طوری كه در حال حاضر اسناد سیاسی این كشور مبیّن آن است كه آمریكا برای مقابله علیه هر گونه كاربرد سلاح‌های كشتار جمعی، از تسلیحات اتمی استفاده خواهد كرد و به هیچ وجه مهم نیست كه توسل به سلاح‌های كشتار جمعی ماهیت تدافعی یا تهاجمی داشته باشد. از این گذشته، آمریكا معتقد است كه این كشور همچنین، مستعد حمله اتمی به تسهیلات زیر زمینی و یا مقابله با هر گونه قصد استفاده از تسلیحات كشتار جمعی است. به تعبیری، آمریكا بدون توجه به شرایط و صرفاً با هدف مورد نظر خود برای پایان دادن به جنگ از سلاح اتمی استفاده خواهد كرد. همانطور كه می‌بینیم استفاده از تسلیحات اتمی به عنوان «آخرین حربه» با زمانی كه كاربرد این سلاح فقط منوط به در خطر افتادن بقاء كشور و دول هم‌پیمان آمریكا می‌شد، كاملاً فرق كرده است. امروزه آمریكا، آشكارا از بكارگیری تسلیحات اتمی به عنوان یك «عامل بازدارنده» حمایت می‌كند و معتقد است كه این عامل می‌تواند دیگر كشورها را از هر گونه اقدام علیه آمریكا كه ممكن است به بروز یك جنگ غیر هسته‌ای بیانجامد نیز باز بدارد. با این حال، با وجود همه این تلاشها آخرین راهكار هسته‌ای بازدارنده پنتاگون نیز هنوز تهدید پوچی بیش نیست كه خود آمریكا هم به آن واقف است. در سندی موسوم به «منطق و نیازمندیهای نیروهای هسته‌ای آمریكا و كنترل تسلیحاتی» نیز صریحاً به این مشكل اشاره شده است. گفتنی است كه این سند در «بررسی موضع هسته‌ای آمریكا در سال ۲۰۰۱» به عنوان پیش طرح مورد استفاده قرار گرفت: آیا تهدید متعارف یا هسته‌ای آمریكا از نظر دشمنان این كشور قابل قبول هستند و واقعاً عوامل بازدارنده محسوب می‌شوند؟ آیا مخالفان اینگونه رویكردها، اعتبار سیاست‌های بازدارنده آمریكا را ضعیف ارزیابی نمی‌كنند؟ در واقع در شرایط و بستر عرصه بین‌المللی امروز كه با شفاف‌سازی فزاینده‌ای همراه است، جواب قاطعی برای این سؤالات وجود ندارد. دقیقاً همینطور است. چون بازدارندگی اتمی راهكار مناسبی برای مقابله با كشورهای شرور غیر هسته‌ای نیست، چون هیچكس قبول ندارد كه آمریكا در سناریوهایی كه در طرح‌های نظری و سیاستهای خود تدوین كرده است، از سلاح هسته‌ای استفاده خواهد كرد. سیاستها و كلمات سیاسی این كشور پوچ و بیهوده‌اند و تنها راه اثبات صحت تئوریهای سیاسی آمریكا آن است كه این كشور حداقل یك بار مرتكب چنین اقدامی بشود و نشان بدهد كه آمریكا واقعاً مایل و مستعد كاربرد تسلیحات اتمی علیه كشورهای غیرهسته‌ای هست. در حقیقت آمریكا قصد دارد چنین طرحی را برای اجرا در جنگ احتمالی علیه ایران مهیّا كند. البته در صورت بروز چنین جنگی و بر خلاف جنگ عراق، آمریكا قطعاً یك مإموریت صرفاً هوایی در پیش خواهد داشت كه به صورت عملیات مشتركی با همكاری اسراییل انجام خواهد شد. در این صورت با توجه به اینكه نیروهای آمریكایی مستقر درعراق و شهروندان اسرائیلی در معرض حملات شیمیایی تلافی جویانه ایران قرار خواهند گرفت، طبعاً حمله اتمی اصلی‌ترین راهكار در دكترین آمریكا خواهد بود و این راهكار آمریكا را به یك كشور «شكست‌ناپذیر» و در عین حال «مشروع» مبدّل می‌كند كه می‌تواند تسلیحات اتمی خود را در قالب یك عامل بازدارنده، علیه تأسیسات زیرزمینی سلاح‌های كشتار جمعی و تسهیلات موشكی زیرزمینی ایران به كار بگیرد. وقتی «آستانه هسته‌ای» در قانون حمله علیه یك كشور غیر هسته‌ای پررنگ‌تر شد، یقیناً تردیدی در مورد ارزش «بازدارندگی» زرادخانه اتمی آمریكا برای مقابله با دشمنان احتمالی باقی نخواهد ماند. بنابراین وجود پاسخ‌های قطعی در این زمینه نیز متحمل خواهد بود. از اینرو قدرت‌هایی نظیر صدام حسین هیچگاه نخواهند توانست با بهره‌گیری از تسلیحات شیمیایی یا هر سلاح دیگری مانع از حمله آمریكا بشوند. در واقع قبل از آنكه حتّا تهدید خود را به زبان بیاورند، گرفتار حمله اتمی خواهند شد. میلیاردها دلار سرمایه نقدی و میلیونها ساعت كاری كه صرف ساخت و توسعه زرادخانه هسته‌ای آمریكا شده است هیچگاه از سوی دشمن بلااستفاده تلقّی نخواهد شد. احتمالاً كره شمالی نیز در آینده و بدون واگذاری هرگونه امتیاز از سوی آمریكا، خلع سلاح خواهد شد. از نظر سیاستگزاران و دولتمردان آمریكایی، جهان ما دنیای امن‌تری است. البته نظر مردم معقول و صاحبنظران منطقی درست برعكس است. آمریكا نیز بر این باور است كه تنها عاملی كه ممكن است شوك شدیدی به این كشور وارد كند، انجام حمله اتمی علیه این كشور است. به همین خاطر بسیاری از كشورها احتمالاً در جهت بهره‌گیری از توانمندی هسته‌ای حركت خواهند كرد و به این ترتیب خطر بروز جنگ جهانی اتمی به شدّت افزایش خواهد یافت. بر این اساس تروریست‌هایی كه حامی و همدرد كشورهای قربانی این رویكرد هستند اهم تلاش خود را برای انجام اقدامات تلافی‌جویانه به كار خواهند بست و سرانجام در این كار پیروز خواهند شد.
منبع: Antiwar
منبع:سایت عملیات روانی
نویسنده:جورج هرش
منبع : خبرگزاری فارس


همچنین مشاهده کنید