چهارشنبه, ۱۲ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 1 May, 2024
مجله ویستا

شرایط انفجاری پاکستان


شرایط انفجاری پاکستان
تحولات سیاسی در پاکستان شتاب زیادی بخود گرفته است. ارتش پاکستان وارد عملیات سنگین نظامی علیه «طالبان محلی» در دره سوات- واقع در ایالت شمالی سرحد- شده و خبرها از وارد شدن ضربه سنگین به این گروه شبه نظامی حکایت دارد. همزمان با این مسئله گیلانی نخست وزیر و زرداری رئیس جمهور از شدت عمل ارتش علیه طالبان حمایت کرده اند. این در حالی است که این دو با انعقاد موافقتنامه صلح در تاریخ چهارم اسفندماه گذشته با صوفی محمد رهبر طالبان سوات، حاکمیت قضایی و اداری این گروه را بر سوات پذیرفته بودند.
میان طالبان محلی و دولت زرداری در فاصله ۵/۲ ماه گذشته حادثه مهمی روی نداده است طالبان در همان نقاط قبلی استقرار دارند و حتی بخش هایی از سلاح خود را تحویل داده بودند و به نظر می آمد که دولت توانسته است از طریق یک روند سیاسی مشکل امنیتی آن منطقه را کاهش دهد البته در این بین آمریکایی ها واکنش های تندی نشان داده و وانمود کردند که قرارداد امضا شده میان صوفی محمد و یوسف رضا گیلانی یک دستاورد مهم سیاسی برای طالبان است و آنان را به توسعه عملیات نظامی علیه دولت و ارتش و نیروهای خارجی ترغیب می کند. آمریکایی ها در اسفند ماه فقط به اظهار تأسف از انعقاد موافقتنامه ۴ اسفند اکتفا نکردند بلکه با روی آوردن به عملیات مستقیم نظامی، منطقه خودمختار قبایلی را مورد حمله قرار دادند که منجر به ابراز نارضایتی آصف علی زرداری گردید.
پس از این آمریکایی ها از سقوط قریب الوقوع اسلام آباد بدست طالبان خبر داده و دولت زرداری را محکوم به شکست معرفی کردند. مقامات پاکستان اظهارات مایک مولن رئیس ستاد مشترک ارتش آمریکا و دیوید پترائوس فرمانده نظامی آمریکا در خاورمیانه را دخالت در امور داخلی پاکستان ارزیابی و آن را محکوم کردند ولی این ژست مخالفت به زودی جای خود را به برهم زدن توافقنامه یاد شده و حمایت از حمله به سوات داد.
در خصوص وضع موجود در پاکستان گمانه زنی هایی وجود دارد. بعضی از تحلیلگران معتقدند آمریکایی ها دولت کنونی پاکستان را برای مواجهه با طالبان ضعیف دانسته و در صدد تغییر در کادر سیاسی پاکستان می باشند. پیش بینی این تحلیلگران این است که به زودی دولتی ائتلافی مرکب از یک رده از ارتشی های مخالف دولت زرداری و حزب مسلم لیگ شاخه نواز که از حمایت آمریکا، عربستان و هند برخوردارند، بر سر کار خواهد آمد. عده دیگری از تحلیلگران اعتقاد دارند سطح تغییرات سیاسی در پاکستان از تغییر در کادر سیاسی اسلام آباد فراتر خواهد رفت و به تغییر اساسی در بنیه های حکومت و کشور پاکستان منجر خواهد شد. می توانیم با این نکات به منطق تحولات کنونی و پیامدهای آن نزدیک شویم:
۱) پاکستان کشوری فدرال است و از چهار ایالت کاملاً متفاوت شکل گرفته است. ایالت پنجاب با ۹۰ میلیون نفر، پرجمعیت ترین ایالت است و بیشترین نقش را در سیاست و اقتصاد پاکستان ایفا می کند. ۶۴ درصد مردم این ایالت به زبان پنجابی صحبت می کنند. «سند» دومین ایالت پاکستان و دارای ۳۶ میلیون جمعیت می باشد و مردم آن ترکیبی از سندی ها، پشتون ها و بلوچ ها می باشند و جنبش پرنفوذ قومی مهاجر که هندی تبار و ۸ درصد جمعیت ۱۶۰ میلیونی پاکستان را به خود اختصاص داده، در این ایالت حضور دارد. ایالت «سرحد شمالی» ۲۱ میلیون جمعیت دارد و عمده ساکنان آن را پشتونها تشکیل می دهند. جمعیت پشتونها حدود ۳۰ میلیون نفر و یک ششم جمعیت پاکستان را شامل می شود. اما «بلوچستان» که بزرگترین ایالت به لحاظ وسعت خاک به حساب می آید حدود ۰۰۰/۳۵۰/۱۳ نفر جمیعت دارد که ۶۰ درصد آنان بلوچ و ۴۰ درصد آنها پشتون می باشند. هر چند مهمترین ذخایر نفتی و گازی و منابع مس و اورانیوم پاکستان در این ایالت قرار دارد، بلوچستان فقیرترین ایالت این کشور به حساب می آید. براساس آنچه گفته شد ایالت های پاکستان دارای وضعیت های کاملاً متفاوت می باشند و زمینه های درگیری و تشنج در آنها وجود دارد.
۲) پشتونها که تنها منبع قدرت طالبان به حساب می آیند در ایالات سرحد و بلوچستان تمرکز دارند در این میان پشتونهای ایالت سرحد به دلیل همجواری با افغانستان - کشوری با اکثریت قوم پشتون- و برخورداری از پناهگاههای کوهستانی و موقعیت مساعدتر کشاورزی و دامداری نقش محوری را بعهده دارند و البته در صورتی که فشار بر پشتونهای سرحد زیاد شود، اقلیت پشتون را در بلوچستان به حرکت درمی آورد و در شرایط عادی ارتباط چندانی میان این دو وجود ندارد. طالبان محلی طی ماههای گذشته تلاش کرد تا حساب خود را از طالبان ملی که دنبال تاسیس امارت اسلامی هستند، جدا کنند. توافقنامه سوات و پذیرش ممنوعیت حمل سلاح در منطقه سوات از چنین چیزی حکایت می کرد.
۳) عدم استقبال آمریکا از توافق سوات و همزمان با آن سخن گفتن از افزایش تهدیدات طالبان، نشان داد که آمریکا از آرامش و برقراری امنیت استقبال نمی کند و نمی خواهد شعله های درگیری در پاکستان و افغانستان فروکش کند. حدود ۴ ماه پیش از این رئیس سازمان سیا گفته بود ما برای مهار طالبان نیازی به همراهی حکومت افغانستان و احزاب شکل دهنده حکومت در این کشور نداریم. وی گفته بود مشکل ما فقط طالبان نیست و «باید شعله های درگیری را بالا بکشیم تا مخالفان از مواضع خود خارج شوند و سپس به تسویه حساب با آنان روی آوریم.»
۴) منطقه سوات یکی از ۲۴ ضلع ایالت سرحد پاکستان است و درگیری در آن می تواند یک درگیری عادی به حساب آید بالاخره در دنیای ما قبایل زیادی در کشورهای مختلف با هم درگیرند و هر از گاهی شعله های درگیری میان آنان بالا می آید و پس از مدتی فروکش می کند. عملیات ۴-۵روز گذشته ارتش پاکستان و ضربات سنگینی که به این گروه وارد شد، نشان داد درگیری های سوات نیز از این قاعده مستثنی نیست اما آمریکایی ها با برجسته سازی درگیری های منطقه سوات، ماجرای قبیله ای این منطقه را در اندازه یک مشکل بین المللی بزرگ کردند. در حالیکه می دانند اقدامات بی مهار علیه پشتونهای سوات بقیه پشتونها را -بخصوص در دو ایالت حساس سرحد و بلوچستان- تحریک می کند و بر ابعاد ناامنی ها افزوده می شود. بنابراین به نظر می آید این درگیری ها یک سناریو آمریکایی است که با اقدام بخشی از ارتش و دولت اسلام آباد به اجرا درآمده است.
۵) در مواجهه دولت و ارتش پاکستان در این منطقه نوعی رقابت و همکاری دیده می شود. در حالیکه طبق قانون، ارتش تحت امر نخست وزیر می باشد، درگیری های اخیر ارتش در منطقه کوچک سوات در حالی با شدت شروع شد که یوسف رضا گیلانی در سفر بود و اظهارات اولیه او بوی نارضایتی از اقدام ارتش می داد. در عین حال گیلانی با ورود به پاکستان تغییر موضع داد و علیه طالبان محلی سوات سخن گفت. این نشان می دهد که ارتش در این عملیات از دولت پیشی گرفته و این می تواند یک علامت به حساب آید.
۶) در هفته های اخیر خبرهایی از قطع معنادار سرود ملی پاکستان در بعضی از مدارس ایالت بلوچستان که ۴۰ درصد جمعیت آنان را پشتونها تشکیل می دهند، حکایت می کرد این موضوع یک زنگ هشدار برای استقلال و تمامیت ارضی پاکستان می باشد. بلوچ ها در پاکستان به دلیل احساس محرومیت شدید، در فاصله سالهای ۱۳۲۶-زمان استقلال پاکستان- تاکنون بارها به شورش روی آورده و به جدایی طلبی متهم بوده اند. امروز وضعیت بلوچستان به گونه ای است که باید آن را آبستن حوادث سنگین دانست در واقع آمریکایی ها با فشار بر ارتش و دولت زرداری پاکستان را در آستانه «انفجار بزرگ» قرار داده اند. اما هدف از این انفجار بزرگ چیست؟ آیا فروپاشی پاکستان و تبدیل این کشور به منبع و صدور بی ثباتی مهمترین هدف آمریکا است و یا اینکه آمریکایی ها این کشور را تا آستانه فروپاشی سوق می دهند تا همه نیروهای پاکستان- اعم از لایه های مختلف ارتش، دولت زرداری، طالبان، دو حزب مسلم لیگ نواز و قائد اعظم و گروههای اسلام گرا- و بعضی از کشورهای منطقه- وادار به همراهی با آمریکا در نحوه مدیریت تحولات دو کشور پاکستان و افغانستان شوند؟ -تجربه نشان داده است که آمریکایی ها برای نتیجه حداکثری- در اینجا فروپاشی پاکستان- وارد صحنه می شوند و اگر نتوانند آن را محقق کنند به ناچار به نتیجه متوسط و حتی ضعیف تن می دهند. در این میان بازی طرف مقابل از اهمیت ویژه ای برخوردار است.
سعدالله زارعی
منبع : روزنامه کیهان


همچنین مشاهده کنید