یکشنبه, ۹ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 28 April, 2024
مجله ویستا


مروری‌ کوتاه‌ بر غزل‌ امروز


نوشتن‌ از غزل‌ معاصر نوشتن‌ از قداست‌ میراث‌ فرهنگی‌ ایرانی‌ است‌. چونان‌ نوشتن‌ از ستون‌های‌ بلند تخت‌ جمشید و نقش‌ و نگارهای‌ جاودانه‌ قالی‌ و کاشی‌های‌ اصفهان‌. غزل‌ ایرانی‌ به‌ تنهایی‌، خود تاریخ‌ درد و رنج‌ و آینه‌ خواست‌های‌ ملت‌ کهن‌ ایران‌ است‌ و این‌ نگاره‌، آینه‌ تمام‌ نمای‌ آمال‌ و آلام‌ ملت‌ بزرگی‌ است‌ که‌ ققنوس‌ وار از خاکستر رنج‌ زاده‌ است‌. شاعران‌ چه‌ پیر و چه‌ جوان‌ حق‌ دارند این‌ میراث‌ گرانقدر را ارج‌ بنهند و چونان‌ داغ‌ کهنه‌یی‌ آن‌ را به‌ سینه‌ بفشارند. من‌ غزل‌ معاصر را با غزل‌های‌ اجتماعی‌ شفیعی‌ کدکنی‌ شناختم‌، بعد در کوچه‌ باغ‌ غزل‌های‌ سایه‌ و نصرت‌ پرسه‌ زدم‌ و آخر سر به‌ غزل‌های‌ مردانه‌ خانم‌ بهبهانی‌ رسیدم‌، بله‌ به‌ غزل‌ امروز که‌ درد جنگ‌ و دربدری‌ و آزادگی‌ داشت‌ و زخم‌ زمانه‌ ما، زخمی‌ که‌ از طرفی‌ مصادف‌ با دربدری‌ افغان‌ها بود، مردمی‌ که‌ از بد حادثه‌ به‌ ایران‌ پناه‌ آورده‌ بودند. این‌ مهاجران‌، تنها کارگران‌ ساختمانی‌ «مفت‌ مزد» نبودند که‌ بناهای‌ مرتفع‌ برج‌نشین‌ها را ساختند. در بین‌ این‌ گروه‌، شاعران‌ دلسوخته‌ و فهمیده‌یی‌ بودند که‌ همراه‌ با کار، در حوزه‌ و دانشگاه‌ نیز به‌ تحصیل‌ ادامه‌ دادند و آرام‌ آرام‌ ما را به‌ ضیافت‌ شعر آسان‌ مکتب‌ افغان‌ بردند و بنای‌ غزل‌ نو بنیادمان‌ را به‌ عرش‌ رساندند.
این‌ گروه‌ لفظ‌ دری‌ را به‌ همان‌ آسانی‌ که‌ حرف‌ می‌زدند وارد حوزه‌ شعر و غزل‌ کردند و بطور خزنده‌ ما را متوجه‌ نوعی‌ مغازله‌ نمودند که‌ به‌ جای‌ پرداختن‌ به‌ گل‌ و بلبل‌ در قالب‌ غزل‌، از دردهای‌ بی‌شمار انسان‌ می‌گفت‌، از داغ‌ بی‌پناهی‌ و آوارگی‌ و تحقیر و چنین‌ بود که‌ زبان‌ ساده‌ شاعران‌ جوان‌ افغانی‌ وارد حوزه‌ غزل‌ فارسی‌ شد و یکباره‌ مکتب‌ افغان‌ جای‌ سبک‌ هندی‌ و غزل‌ سیاه‌ دهه‌ چهل‌ و پنجاه‌ را گرفت‌. تاثیرپذیری‌ شعرای‌ افغانی‌ از نخستین‌ پیشروان‌ غزل‌ نو فارسی‌ خانم‌ سیمین‌ بهبهانی‌ بارز است‌. او با جسارت‌ تمام‌ دردهای‌ انسان‌ درمانده‌ معاصر را در قالب‌ غزل‌ ریخت‌. نوآوری‌ها کرد و خلاصه‌ با غزل‌ سنتی‌ به‌ نوعی‌ مدارا که‌ دیگر کسی‌ جرات‌ نکرد بگوید غزل‌ ظرفیت‌ بازتاباندن‌ درد امروز را ندارد. او با واژگان‌ روزمره‌ و با نوعی‌ دیالوگ‌ سرزنده‌ از درد روزمره‌ سخن‌ گفت‌ و با غزل‌های‌ مردانه‌ و مکالمه‌ جاندارش‌ در قالب‌ غزل‌ نو، خون‌ تازه‌یی‌ در رگ‌های‌ غزل‌ فارسی‌ جاری‌ ساخت‌ و آهوان‌ تشنه‌ غزل‌ را سیراب‌ کرد. اگر امروز غزل‌ پا به‌ پای‌ شعر امروزمان‌ پیش‌ می‌رود این‌ هنوز از نتایج‌ سحر است‌، باش‌ تا صبح‌ دولتش‌ بدمد. بگذریم‌ از گلوی‌ زخمی‌ تغزل‌، حسین‌ منزوی‌...
نوعی‌ از غزل‌ امروز که‌ به‌ غزل‌ فرم‌، غزل‌ نیمایی‌ و پسا نیمایی‌، غزل‌ مدرن‌ و پست‌ مدرن‌... معروف‌ است‌، چیزی‌ جز غزل‌ آسان‌ نیست‌ که‌ چونان‌ شعر فرانو اگر مختصر غفلتی‌ بکنی‌ فکاهه‌یی‌ بیش‌ نخواهد بود. غزل‌ نو با نوآمدگان‌ رشد کرد و خیلی‌ زود به‌ زبان‌ محاوره‌ در شعر بدل‌ شد. شاعران‌ جوان‌، غزل‌ را طوری‌ رام‌ خود کردند که‌ با وجود وزن‌ و قافیه‌ و ردیف‌ چونان‌ نثری‌ دلنشین‌ بر دل‌ها نشست‌ و توانست‌ در چارچوب‌ خود، بی‌چارچوب‌ عمل‌ کند. «اختیارات‌ پوسیده‌ شاعری‌» شمس‌ قیس‌ رازی‌ را شکست‌. از عیوب‌ قافیه‌ سنتی‌ به‌ محاسن‌ رسید و دریچه‌یی‌ برای‌ تنفس‌ غزل‌ فارسی‌ باز کرد که‌ چشم‌انداز وسیعی‌ را در برداشت‌ و چنین‌ بود که‌ ناقدان‌ نق‌زن‌ انجمن‌های‌ ادبی‌ تعاونی‌ بازنشستگان‌ در برابر کودتای‌ خزنده‌ غزل‌ نو و یورش‌ جانانه‌ غزل‌ پردازان‌ جوان‌ تسلیم‌ شدند و آنها که‌ عاقله‌ مرد بودند به‌ تایید این‌ قافله‌ پرداختند و آنهایی‌ که‌ قداست‌ غزل‌ را در مفاهیم‌ عصر بوق‌ می‌پنداشتند به‌ سکته‌های‌ ملیح‌ دچار شدند!
نوشتن‌ از غزل‌ امروز کمک‌ به‌ رشد غزل‌ معاصر است‌ اما همراه‌ این‌ توصیف‌ و تعریف‌ها باید به‌ کلیه‌ جوانانی‌ که‌ در عرصه‌ غزل‌ گام‌ برمی‌دارند گوشزد کنیم‌ که‌ غزل‌ معاصر و امروز نیز اگر به‌ تکرار بینجامد یا بازی‌های‌ اصولی‌ زبانی‌ جایش‌ را به‌ شعبده‌ بازی‌ بدهد دیری‌ نمی‌پاید که‌ به‌ سرنوشت‌ سبک‌ هندی‌ دچار می‌شود، پس‌، آوردن‌ تکراری‌ «و» در اول‌ و وسط‌ مصراع‌ها، قافیه‌سازی‌های‌ عجیب‌ و غریب‌ با نصفه‌ نیمه‌ کردن‌ کلمات‌ کامل‌ در آخر و اول‌ بیت‌، آوردن‌ تنوین‌ در قافیه‌ و هزاران‌ بازی‌ دیگر بخاطر خوردن‌ مارک‌ منحصر به‌ فردی‌ غزل‌، خود زنگ‌ خطری‌ برای‌ غزل‌ امروز است‌. جوانان‌ ما باید بپذیرند که‌ غزل‌، غزل‌ است‌ با تمام‌ نوآوری‌هایش‌ و چون‌ شاعر مقید به‌ آوردن‌ ردیف‌ و قافیه‌ و وزن‌ مطلوب‌ است‌، باید تمام‌ قواعد بازی‌ را قبول‌ کند. نوآوری‌ در غزل‌ خوب‌ است‌ اما بایستی‌ در بی‌نظمی‌ آن‌ هم‌ نظمی‌ باشد و یک‌ شاعر معتقد به‌ غزل‌ باید به‌ اصول‌ اولیه‌ آن‌ احترام‌ بگذارد.
غزل‌ فارسی‌ روزگار سختی‌ را پشت‌سر گذاشته‌، به‌ جوانان‌ عزیز توصیه‌ می‌کنم‌ سیر تاریخی‌ غزل‌ را از رودکی‌ تا هنوز مطالعه‌ کنند. به‌ دوره‌ بازگشت‌ ادبی‌ با دقت‌ کافی‌ بنگرند و بدانند چرا سبک‌ هندی‌ با آن‌ همه‌ زیبایی‌ و فخامت‌ به‌ معما و چیستان‌ بدل‌ شد و آخر سر به‌ ورطه‌ ابتذال‌ افتاد و این‌ اصل‌ مهم‌ را به‌ یاد داشته‌ باشند که‌ هر زمانه‌یی‌ قالب‌ و محتوای‌ خود را می‌طلبد. اگر نوآوری‌های‌ غزل‌ امروز بتواند مردم‌ را با شعر آشتی‌ دهد کاری‌ کرده‌ است‌ کارستان‌ و در غیر این‌ صورت‌ همان‌ بلایی‌ بر سر غزل‌ معاصر خواهد آمد که‌ بر سر شعر نیمایی‌ آمد. اجازه‌ ندهیم‌ جیغ‌ بنفش‌ها در غزل‌ معاصر، گزلیک‌ دست‌ پیران‌ قبیله‌ غزل‌ بدهد و نگذاریم‌ این‌ نوزاد نو پا رشد نکرده‌ بمیرد و حرف‌ آخر اینکه‌ جوانان‌ ما باید بدانند که‌ احترام‌ بزرگان‌ غزل‌ معاصر بر تک‌ک‌ آنها واجب‌ است‌. هنوز دود غزل‌ از کنده‌ پیران‌ غزل‌ بلند می‌شود و هنوز حافظ‌، حافظه‌ تاریخی‌ ملت‌ ماست‌. پس‌ بیشتر بخوانند و بنویسند و ادعایی‌ نداشته‌ باشند که‌ حق‌ به‌ حقدار خواهد رسید و هر کس‌ به‌ اندازه‌ لیاقت‌ و استعدادش‌ در عرصه‌ غزل‌ و ادبیات‌ ایران‌ زمین‌ نمره‌اش‌ را خواهد گرفت‌.

اکیر اکسیر
منبع : روزنامه اعتماد


همچنین مشاهده کنید