یکشنبه, ۹ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 28 April, 2024
مجله ویستا

زندگانی‌ حضرت‌ امام‌ صادق‌ ( ع‌ )


زندگانی‌ حضرت‌ امام‌ صادق‌ ( ع‌ )
● امام‌ صادق‌ ( ع‌ )
حضرت‌ امام‌ جعفر صادق‌ علیه‌ السلام‌ رئیس‌ مذهب‌ جعفری‌ ( شیعه‌ ) در روز ۱۷ربیع‌ الاول‌ سال‌ ۸۳ هجری‌ چشم‌ به‌ جهان‌ گشود . پدرش‌ امام‌ محمد باقر ( ع‌ ) و مادرش‌ "ام‌ فروه‌" دختر قاسم‌ بن‌ محمد بن‌ ابی‌ بكر می‌باشد.
كنیه‌ آن‌ حضرت‌ : "ابو عبدالله‌" و لقبش‌ "صادق‌" است‌ . حضرت‌ صادق‌ تا سن‌ ۱۲ سالگی‌ معاصرجد گرامیش‌ حضرت‌ سجاد بود و مسلما تربیت‌ اولیه‌ او تحت‌ نظر آن‌ بزرگوار صورت‌ گرفته‌ و امام‌ ( ع‌ ) از خرمن‌ دانش‌ جدش‌ خوشه‌چینی‌ كرده‌ است‌ .
پس‌ از رحلت‌ امام‌ چهارم‌ مدت‌ ۱۹ سال‌ نیز در خدمت‌ پدر بزرگوارش‌ امام‌ محمد باقر ( ع‌ ) زندگی‌ كرد و با این‌ ترتیب‌ ۳۱ سال‌ از دوران‌ عمر خود را در خدمت‌ جد و پدر بزرگوار خود كه‌ هر یك‌ از آنان‌ در زمان‌ خویش‌ حجت‌ خدا بودند ، و از مبدأ فیض‌ كسب‌ نور می‌نمودند گذرانید .
بنابراین‌ صرف‌ نظر از جنبه‌ الهی‌ و افاضات‌ رحمانی‌ كه‌ هر امامی‌ آن‌ را دار می‌باشد ، بهره‌مندی‌ از محضر پدر و جد بزرگوارش‌ موجب‌ شد كه‌ آن‌ حضرت‌ با استعداد ذاتی‌ و شم‌ علمی‌ و ذكاوت‌ بسیار ، به‌ حد كمال‌ علم‌ و ادب‌ رسید و در عصر خود بزرگترین‌ قهرمان‌ علم‌ و دانش‌ گردید . پس‌ از درگذشت‌ پدر بزرگوارش‌ ۳۴ سال‌ نیز دوره‌ امامت‌ او بود كه‌ در این‌ مدت‌ "مكتب‌ جعفری‌" را پایه‌ریزی‌ فرمود و موجب‌ بازسازی‌ و زنده‌ نگهداشتن‌ شریعت‌ محمدی‌ ( ص‌ ) گردید .
زندگی‌ پر بار امام‌ جعفر صادق‌ ( ع‌ ) مصادف‌ بود با خلافت‌ پنج‌ نفر از بنی‌ امیه‌ ( هشام‌ بن‌عبدالملك‌ - ولید بن‌ یزید - یزید بن‌ ولید - ابراهیم‌ بن‌ ولید - مروان‌ حمار ) كه‌ هر یك‌ به‌ نحوی‌ موجب‌ تألم‌ و تأثر و كدورت‌ روح‌ بلند امام‌ معصوم‌ ( ع‌ ) را فراهم‌ می‌كرده‌اند ، و دو نفر از خلفای‌ عباسی‌ ( سفاح‌ و منصور ) نیز در زمان‌ امام‌ ( ع‌ ) مسند خلافت‌ را تصاحب‌ كردند و نشان‌ دادند كه‌ در بیداد و ستم‌ بر امویان‌ پیشی‌ گرفته‌اند ، چنانكه‌ امام‌ صادق‌ ( ع‌ ) در ۱۰ سال‌ آخر عمر شریفش‌ در ناامنی‌ و ناراحتی‌ بیشتری‌ بسر می‌برد .
● عصر امام‌ صادق‌ ( ع‌ )
عصر امام‌ صادق‌ ( ع‌ ) یكی‌ از طوفانی‌ترین‌ ادوار تاریخ‌ اسلام‌ است‌ كه‌ از یك‌ سواغتشاشها و انقلابهای‌ پیاپی‌ گروههای‌ مختلف‌ ، بویژه‌ از طرف‌ خونخواهان‌ امام‌ حسین‌ ( ع‌ ) رخ‌ می‌داد ، كه‌ انقلاب‌ "ابو سلمه‌" در كوفه‌ و "ابو مسلم‌" در خراسان‌ و ایران‌ از مهمترین‌ آنها بوده‌ است‌ . و همین‌ انقلاب‌ سرانجام‌ حكومت‌ شوم‌ بنی‌ امیه‌ را برانداخت‌ و مردم‌ را از یوغ‌ ستم‌ و بیدادشان‌ رها ساخت‌ . لیكن‌ سرانجام‌ بنی‌ عباس‌ با تردستی‌ و توطئه‌ ، بناحق‌ از انقلاب‌ بهره‌ گرفته‌ و حكومت‌ و خلافت‌ را تصاحب‌ كردند . دوره‌ انتقال‌ حكومت‌ هزار ماهه‌ بنی‌ امیه‌ به‌ بنی‌ عباس‌ طوفانی‌ترین‌ و پر هرج‌ و مرج‌ ترین‌ دورانی‌ بود كه‌ زندگی‌ امام‌ صادق‌ ( ع‌ ) را فراگرفته‌ بود .
و از دیگر سو عصر آن‌ حضرت‌ ، عصر برخورد مكتبها و ایده‌ئولوژیها و عصر تضاد افكار فلسفی‌ و كلامی‌ مختلف‌ بود ، كه‌ از برخورد ملتهای‌ اسلام‌ با مردم‌ كشورهای‌ فتح‌ شده‌ و نیز روابط مراكز اسلامی‌ با دنیای‌ خارج‌ ، به‌ وجود آمده‌ و در مسلمانان‌ نیز شور و هیجانی‌ برای‌ فهمیدن‌ و پژوهش‌ پدید آورده‌ بود . عصری‌ كه‌ كوچكترین‌ كم‌ كاری‌ یا عدم‌ بیداری‌ و تحرك‌ پاسدار راستین‌ اسلام‌ ، یعنی‌ امام‌ ( ع‌ ) ، موجب‌ نابودی‌ دین‌ و پوسیدگی‌ تعلیمات‌ حیات‌بخش‌ اسلام‌ ، هم‌ از درون‌
و هم‌ از بیرون‌ می‌شد . اینجا بود كه‌ امام‌ ( ع‌ ) دشواری‌ فراوان‌ در پیش‌ و مسؤولیت‌ عظیم‌ بر دوش‌ داشت‌ . پیشوای‌ ششم‌ در گیر و دار چنین‌ بحرانی‌ می‌بایست‌ از یك‌ سو به‌ فكر نجات‌ افكار توده‌ مسلمان‌ از الحاد و بی‌دینی‌ و كفر و نیز مانع‌ انحراف‌ اصول‌ و معارف‌ اسلامی‌ از مسیر راستین‌ باشد ، و از توجیهات‌ غلط و وارونه‌ دستورات‌ دین‌ به‌ وسیله‌ خلفای‌ وقت‌ جلوگیری‌ كند .
علاوه‌ بر این‌ ، با نقشه‌ای‌ دقیق‌ و ماهرانه‌ ، شیعه‌ را از اضمحلال‌ و نابودی‌ برهاند ، شیعه‌ای‌ كه‌ در خفقان‌ و شكنجه‌ حكومت‌ پیشین‌ ، آخرین‌ رمقها را می‌گذراند ، و آخرین‌ نفرات‌ خویش‌ را قربانی‌ می‌داد ، و رجال‌ و مردان‌ با ارزش‌ شیعه‌ یا مخفی‌ بودند ، و یا در كر و فر و زرق‌ و برق‌ حكومت‌ غاصب‌ ستمگر ذوب‌ شده‌ بودند ، و جرأت‌ ابراز شخصیت‌ نداشتند ، حكومت‌ جدید هم‌ در كشتار و بی‌عدالتی‌ دست‌ كمی‌ از آنها نداشت‌ و وضع‌ به‌ حدی‌ خفقان‌آور و ناگوار و خطرناك‌ بود كه‌ همگی‌ یاران‌ امام‌ ( ع‌ ) را در معرض‌ خطر مرگ‌ قرار می‌داد ، چنانكه‌ زبده‌هایشان‌ جزو لیست‌ سیاه‌ مرگ‌بودند .
"جابر جعفی‌" یكی‌ از یاران‌ ویژه‌ امام‌ است‌ كه‌ از طرف‌ آن‌ حضرت‌ برای‌ انجام‌ دادن‌ امری‌ به‌ سوی‌ كوفه‌ می‌رفت‌ . در بین‌ راه‌ قاصد تیز پای‌ امام‌ به‌ او رسید و گفت‌ : امام‌ ( ع‌ ) می‌گوید : خودت‌ را به‌ دیوانگی‌ بزن‌ ، همین‌ دستور او را از مرگ‌ نجات‌ داد و حاكم‌ كوفه‌ كه‌ فرمان‌ محرمانه‌ ترور را از طرف‌ خلیفه‌ داشت‌ از قتلش‌ به‌ خاطر دیوانگی‌ منصرف‌ شد . جابر جعفی‌ كه‌ از اصحاب‌ سر امام‌ باقر ( ع‌ ) نیز می‌باشد می‌گوید : امام‌ باقر ( ع‌ ) هفتاد هزار بیت‌ حدیث‌ به‌ من‌ آموخت‌ كه‌ به‌ كسی‌ نگفتم‌ و نخواهم‌ گفت‌ ... او روزی‌ به‌ حضرت‌ عرض‌ كرد مطالبی‌ از اسرار به‌ من‌ گفته‌ای‌ كه‌ سینه‌ام‌ تاب‌ تحمل‌ آن‌ را ندارد و محرمی‌ ندارم‌ تا به‌ او بگویم‌ و نزدیك‌ است‌ دیوانه‌ شوم‌ .
امام‌ فرمود : به‌ كوه‌ و صحرا برو و چاهی‌ بكن‌ و سر در دهانه‌ چاه‌ بگذار و در خلوت‌ چاه‌ بگو : حدثنی‌ محمد بن‌ علی‌ بكذا وكذا ... ، ( یعنی‌ امام‌ باقر ( ع‌ ) به‌ من‌ فلان‌ مطلب‌ را گفت‌ ، یا روایت‌ كرد ) . آری‌ ، شیعه‌ می‌رفت‌ كه‌ نابود شود ، یعنی‌ اسلام‌ راستین‌ به‌ رنگ‌ خلفا درآید ، و به‌ صورت‌ اسلام‌ بنی‌ امیه‌ای‌ یا بنی‌ عباسی‌ خودنمایی‌ كند . در چنین‌ شرایط دشواری‌ ، امام‌ دامن‌ همت‌ به‌ كمر زد و به‌ احیا و بازسازی‌ معارف‌ اسلامی‌ پرداخت‌ و مكتب‌ علمی‌ عظیمی‌ به‌ وجود آورد كه‌ محصول‌ و بازده‌ آن‌ ، چهار هزار شاگرد متخصص‌ ( همانند هشام‌ ، محمد بن‌ مسلم‌ و ... ) در رشته‌های‌ گوناگون‌ علوم‌ بودند ، و اینان‌ در سراسر كشور پهناور اسلامی‌ آن‌ روز پخش‌ شدند . هر یك‌ از اینان‌ از طرفی‌ خود ، بازگوكننده‌ منطق‌ امام‌ كه‌ همان‌ منطق‌ اسلام‌ است‌ و پاسدار میراث‌ دینی‌ و علمی‌ و نگهدارنده‌ تشیع‌ راستین‌ بودند ، و از طرف‌ دیگر مدافع‌ ومانع‌ نفوذ افكار ضد اسلامی‌ و ویرانگر در میان‌ مسلمانان‌ نیز بودند . تأسیس‌ چنین‌ مكتب‌ فكری‌ و این‌ سان‌ نوسازی‌ و احیاگری‌ تعلیمات‌ اسلامی‌ ، سبب‌ شد كه‌ امام‌ صادق‌ ( ع‌ ) به‌ عنوان‌ رئیس‌ مذهب‌ جعفری‌ ( تشیع‌ ) مشهور گردد .
لیكن‌ طولی‌ نكشید كه‌ بنی‌ عباس‌ پس‌ از تحكیم‌ پایه‌های‌ حكومت‌ و نفوذ خود ، همان‌ شیوه‌ ستم‌ و فشار بنی‌ امیه‌ را پیش‌ گرفتند و حتی‌ از آنان‌ هم‌ گوی‌ سبقت‌ را ربودند .
امام‌ صادق‌ ( ع‌ ) كه‌ همواره‌ مبارزی‌ نستوه‌ و خستگی‌ناپذیر و انقلابیی‌ بنیادی‌ در میدان‌ فكر و عمل‌ بوده‌ ، كاری‌ كه‌ امام‌ حسین‌ ( ع‌ ) به‌ صورت‌ قیام‌ خونین‌ انجام‌ داد ، وی‌ قیام‌ خود را در لباس‌ تدریس‌ و تأسیس‌ مكتب‌ و انسان‌ سازی‌ انجام‌ داد و جهادی‌ راستین‌ كرد .
● جنبش‌ علمی‌
اختلافات‌ سیاسی‌ بین‌ امویان‌ و عباسیان‌ و تقسیم‌ شدن‌ اسلام‌ به‌ فرقه‌های‌ مختلف‌و ظ‌هور عقاید مادی‌ و نفوذ فلسفه‌ یونان‌ در كشورهای‌ اسلامی‌ ، موجب‌ پیدایش‌ یك‌ نهضت‌ علمی‌ گردید . نهضتی‌ كه‌ پایه‌های‌ آن‌ بر حقایق‌ مسلم‌ استوار بود . چنین‌ نهضتی‌ لازم‌ بود ، تا هم‌ حقایق‌ دینی‌ را از میان‌ خرافات‌ و موهومات‌ و احادیث‌ جعلی‌ بیرون‌ كشد و هم‌ در برابر زندیقها و مادیها با نیروی‌ منطق‌ و قدرت‌ استدلال‌ مقاومت‌ كند و آرای‌ سست‌ آنها را محكوم‌ سازد .گفتگوهای‌ علمی‌ و مناظ‌رات‌ آن‌ حضرت‌ با افراد دهری‌ و مادی‌ مانند "ابن‌ ابی‌ العوجاء" و "ابو شاكر دیصانی‌" وحتی‌ "ابن‌ مقفع‌" معروف‌ است‌ . به‌ وجود آمدن‌ چنین‌ نهضت‌ علمی‌ در محیط آشفته‌ و تاریك‌ آن‌ عصر ، كار هر كسی‌ نبود ، فقط كسی‌ شایسته‌ این‌ مقام‌ بزرگ‌ بود كه‌ مأموریت‌ الهی‌ داشته‌ باشد و از جانب‌ خداوند پشتیبانی‌ شود ، تا بتواند به‌ نیروی‌ الهام‌ و پاكی‌ نفس‌ و تقوا وجود خود را به‌ مبدأ غیب‌ ارتباط دهد ، حقایق‌ علمی‌ را از دریای‌ بیكران‌ علم‌ الهی‌ به‌ دست‌ آورد ، و در دسترس‌ استفاده‌ گوهرشناسان‌ حقیقت‌ قرار دهد . تنها وجود گرامی‌ حضرت‌ صادق‌ ( ع‌ ) می‌توانست‌ چنین‌ مقامی‌ داشته‌ باشد ، تنهاامام‌ صادق‌ ( ع‌ ) بود كه‌ با كناره‌گیری‌ از سیاست‌ و جنجالهای‌ سیاسی‌ از آغاز امامت‌ در نشر معارف‌ اسلام‌ و گسترش‌ قوانین‌ و احادیث‌ راستین‌ دین‌ مبین‌ و تبلیغ‌ احكام‌ و تعلیم‌ و تربیت‌ مسلمانان‌ كمر همت‌ بر میان‌ بست‌ . زمان‌ امام‌ صادق‌ ( ع‌ ) در حقیقت‌ عصر طلایی‌ دانش‌ و ترویج‌ احكام‌ و تربیت‌ شاگردانی‌ بود كه‌ هر یك‌ مشعل‌ نورانی‌ علم‌ را به‌ گوشه‌ و كنار بردند و در "خودشناسی‌" و "خداشناسی‌" مانند استاد بزرگ‌ و امام‌ بزرگوار خود در هدایت‌ مردم‌ كوشیدند .
در همین‌ دوران‌ درخشان‌ - در برابر فلسفه‌ یونان‌ - كلام‌ و حكمت‌ اسلامی‌ رشد كرد و فلاسفه‌ و حكمای‌ بزرگی‌ در اسلام‌ پرورش‌ یافتند . همزمان‌ با نهضت‌ علمی‌ و پیشرفت‌ دانش‌ بوسیله‌ حضرت‌ صادق‌ ( ع‌ ) در مدینه‌ ، منصور خلیفه‌ عباسی‌ كه‌ از راه‌ كینه‌ و حسد ، به‌ فكر ایجاد مكتب‌ دیگری‌ افتاد كه‌ هم‌ بتواند در برابر مكتب‌ جعفری‌ استقلال‌ علمی‌ داشته‌ باشد و هم‌ مردم‌ را سرگرم‌ نماید و از خوشه‌چینی‌ از محضر امام‌ ( ع‌ ) بازدارد . بدین‌ جهت‌ منصور مدرسه‌ای‌ در محله‌ كرخ‌" بغداد تأسیس‌ نمود . منصور در این‌ مدرسه‌ از وجود ابو حنیفه‌ در مسائل‌ فقهی‌ استفاده‌ مود و كتب‌ علمی‌ و فلسفی‌ را هم‌ دستور داد از هند و یونان‌ آوردند و ترجمه‌ نمودند ، و نیز مالك‌ را - كه‌ رئیس‌ فرقه‌ مالكی‌ است‌ - بر مسند فقه‌ نشاند ، ولی‌ این‌ مكتبها نتوانستند وظ‌یفه‌ ارشاد خود را چنانكه‌ باید انجام‌ دهند . امام‌ صادق‌ ( ع‌ ) مسائل‌ فقهی‌ و علمی‌ و كلامی‌ را كه‌ پراكنده‌ بود ، به‌ صورت‌ منظم‌ درآورد ، و در هر رشته‌ از علوم‌ و فنون‌ شاگردان‌ زیادی‌ تربیت‌ فرمود كه‌ باعث‌ گسترش‌ معارف‌ اسلامی‌ در جهان‌ گردید . دانش‌گستری‌ امام‌ ( ع‌ ) در رشته‌های‌ مختلف‌ فقه‌ ، فلسفه‌ و كلام‌ ، علوم‌ طبیعی‌ و ... آغاز شد . فقه‌ جعفری‌ همان‌ فقه‌ محمدی‌ یا دستورهای‌ دینی‌ است‌ كه‌ از سوی‌ خدا به‌ پیغمبر بزرگوارش‌ از طریق‌ قرآن‌ و وحی‌ رسیده‌ است‌ . بر خلاف‌ سایر فرقه‌ها كه‌ بر مبنای‌ عقیده‌ و رأی‌ و نظر خود مطالبی‌ را كم‌ یا زیاد می‌كردند ، فقه‌ جعفری‌ توضیح‌ و بیان‌ همان‌ اصول‌ و فروعی‌ بود كه‌ در مكتب‌ اسلام‌ از آغاز مطرح‌ بوده‌ است‌ . ابو حنیفه‌ رئیس‌ فرقه‌ حنفی‌ درباره‌ امام‌ صادق‌ ( ع‌ ) گفت‌ : من‌ فقیه‌تر از جعفرالصادق‌ كسی‌ را ندیده‌ام‌ و نمی‌شناسم‌ .
فتوای‌ بزرگترین‌ فقیه‌ جهان‌ تسنن‌ شیخ‌ محمد شلتوت‌ رئیس‌ دانشگاه‌ الازهر مصر كه‌ با كمال‌ صراحت‌ عمل‌ به‌ فقه‌ جعفری‌ را مانند مذاهب‌ دیگر اهل‌ سنت‌ جایز دانست‌ - در روزگار ما - خود اعترافی‌ است‌ بر استواری‌ فقه‌ جعفری‌ و حتی‌ برتری‌ آن‌ بر مذاهب‌ دیگر . و اینها نتیجه‌ كار و عمل‌ آن‌ روز امام‌ صادق‌ ( ع‌ ) است‌ .در رشته‌ فلسفه‌ و حكمت‌ حضرت‌ صادق‌ ( ع‌ ) همیشه‌ با اصحاب‌ و حتی‌ كسانی‌ كه‌ از دین‌ و اعتقاد به‌ خدا دور بودند مناظ‌راتی‌ داشته‌ است‌ . نمونه‌ای‌ از بیانات‌ امام‌ ( ع‌ ) كه‌ در اثبات‌ وجود خداوند حكیم‌ است‌ ، به‌ یكی‌ از شاگردان‌ واصحاب‌ خود به‌ ام‌ "مفضل‌ بن‌ عمر" فرمود كه‌ در كتابی‌ به‌ نام‌ "توحید مفضل‌" هم‌ اكنون‌ در دست‌ است‌ . مناظ‌رات‌ امام‌ صادق‌ ( ع‌ ) با طبیب‌ هندی‌ كه‌ موضوع‌ كتاب‌ "اهلیلجه‌" است‌ نیز نكات‌ حكمت‌آموز بسیاری‌ دارد كه‌ گوشه‌ای‌ از دریای‌ بیكران‌ علم‌ امام‌ صادق‌ ( ع‌ ) است‌ . برای‌ شناسایی‌ استاد معمولا دو راه‌ داریم‌ ، یكی‌ شناختن‌ آثار و كلمات‌ او ، دوم‌ شناختن‌ شاگردان‌ و تربیت‌شدگان‌ مكتبش‌ .
كلمات‌ و آثار و احادیث‌ زیادی‌ از حضرت‌ صادق‌ ( ع‌ ) نقل‌ شده‌ است‌ كه‌ ما حتی‌ قطره‌ای‌ از دریا را نمی‌توانیم‌ به‌ دست‌ دهیم‌ مگر "نمی‌ از یمی‌" . اما شاگردان‌ آن‌ حضرت‌ هم‌ بیش‌ از چهار هزار بوده‌اند ، یكی‌ از آنها "جابر بن‌ حیان‌" است‌ . جابر از مردم‌ خراسان‌ بود . پدرش‌ در طوس‌ به‌ داروفروشی‌ مشغول‌ بود كه‌ به‌ وسیله‌ طرفداران‌ بنی‌ امیه‌ به‌ قتل‌ رسید . جابر بن‌ حیان‌ پس‌ از قتل‌ پدرش‌ به‌ مدینه‌ آمد . ابتدا در نزد امام‌ محمد باقر ( ع‌ ) و سپس‌ در نزد امام‌ صادق‌ ( ع‌ ) شاگردی‌ كرد . جابر یكی‌ از افراد عجیب‌ روزگار و از نوابغ‌ بزرگ‌ جهان‌ اسلام‌ است‌ . در تمام‌ علوم‌ و فنون‌ مخصوصا در علم‌ شیمی‌ تألیفات‌ زیادی‌ دارد ، و در رساله‌های‌ خود همه‌ جا نقل‌ می‌كند كه‌ ( جعفر بن‌ محمد ) به‌ من‌ چنین‌ گفت‌ یا تعلیم‌ داد یا حدیث‌ كرد . از اكتشافات‌ او اسید ازتیك‌ ( تیزآب‌ ) و تیزاب‌ سلطانی‌ و الكل‌ است‌ . وی‌ چند فلز و شبه‌ فلز را در زمان‌ خود كشف‌ كرد . در دوران‌ "رنسانس‌ اروپا" در حدود ۳۰. رساله‌ از جابر به‌ زبان‌ آلمانی‌ چاپ‌ و ترجمه‌ شده‌ كه‌ در
كتابخانه‌های‌ برلین‌ و پاریس‌ ضبط است‌ . حضرت‌ صادق‌ ( ع‌ ) بر اثر توطئه‌های‌ منصور عباسی‌ در سال‌ ۱۴۸ هجری‌ مسموم‌ و در قبرستان‌ بقیع‌ در مدینه‌ مدفون‌ شد . عمر شریفش‌ در این‌ هنگام‌ ۶۵ سال‌ بود . از جهت‌ اینكه‌ عمر بیشتری‌ نصیب‌ ایشان‌ شده‌ است‌ به‌ "شیخ‌ الائمه‌" موسوم‌ است‌ . حضرت‌ امام‌ صادق‌ ( ع‌ ) هفت‌ پسر و سه‌ دختر داشت‌ . پس‌ از حضرت‌ صادق‌ ( ع‌ ) مقام‌ امامت‌ بنا به‌ امر خدا به‌ امام‌ موسی‌ كاظ‌م‌ ( ع‌ ) منتقل‌ گردید .
دیگر از فرزندان‌ آن‌ حضرت‌ اسمعیل‌ است‌ كه‌ بزرگترین‌ فرزند امام‌ بوده‌ و پیش‌ از وفات‌ حضرت‌ صادق‌ ( ع‌ ) از دنیا رفته‌ است‌ . طایفه‌ اسماعیلیه‌ به‌ امامت‌ وی‌ قائلند .
● خلق‌ و خوی‌ حضرت‌ صادق‌ ( ع‌ )
حضرت‌ صادق‌ ( ع‌ ) مانند پدران‌ بزرگوار خود در كلیه‌ صفات‌ نیكو و سجایای‌ اخلاقی‌ سرآمد روزگار بود . حضرت‌ صادق‌ ( ع‌ ) دارای‌ قلبی‌ روشن‌ به‌ نور الهی‌ و در احسان‌ و انفاق‌ به‌ نیازمندان‌ مانند اجداد خود بود . دارای‌ حكمت‌ و علم‌ وسیع‌ و نفوذ كلام‌ و قدرت‌ بیان‌ بود . با كمال‌ تواضع‌ و در عین‌ حال‌ با نهایت‌ مناعت‌ طبع‌ كارهای‌ خود را شخصا انجام‌ می‌داد ، و در برابر آفتاب‌ سوزان‌ حجاز بیل‌ به‌ دست‌ گرفته‌ ، در مزرعه‌ خود كشاورزی‌ می‌كرد و می‌فرمود : اگر در این‌ حال‌ پروردگار خود راملاقات‌ كنم‌ خوشوقت‌ خواهم‌ بود ، زیرا به‌ كد یمین‌ و عرق‌ جبین‌ آذوقه‌ و معیشت‌ خود و خانواده‌ام‌ را تأمین‌ می‌نمایم‌ . ابن‌ خلكان‌ می‌نویسد : امام‌ صادق‌ ( ع‌ ) یكی‌ از ائمه‌ دوازده‌گانه‌ مذهب‌ امامیه‌ و از سادات‌ اهل‌ بیت‌ رسالت‌ است‌ . از این‌ جهت‌ به‌ وی‌ صادق‌ می‌گفتند كه‌ هر چه‌ می‌گفت‌ راست‌ و درست‌ بود و فضیلت‌ او مشهورتر از آن‌ است‌ كه‌ گفته‌ شود . مالك‌ می‌گوید : با حضرت‌ صادق‌ ( ع‌ ) سفری‌ به‌ حج‌ رفتم‌ ، چون‌ شترش‌ به‌ محل‌ احرام‌ رسید ، امام‌ صادق‌ ( ع‌ ) حالش‌ تغییر كرد ، نزدیك‌ بود از مركب‌ بیفتد و هر چه‌ می‌خواست‌ لبیك‌ بگوید ، صدا در گلویش‌ گیر می‌كرد . به‌ او گفتم‌ : ای‌ پسر پیغمبر ، ناچار باید بگویی‌ لبیك‌ ، در جوابم‌ فرمود : چگونه‌ جسارت‌ كنم‌ و بگویم‌ لبیك‌ ، می‌ترسم‌ خداوند در جوابم‌ بگوید : لا لبیك‌ ولا سعدیك‌ .
منبع : سایت اهل بیت


همچنین مشاهده کنید