چهارشنبه, ۱۲ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 1 May, 2024
مجله ویستا


جنسیت، ناسیونالیسم و تجدد در ایران


جنسیت، ناسیونالیسم و تجدد در ایران
الف) جنسیت، ناسیونالیسم و تجدد در ایران( دوره ی پهلوی اول)، نوشته ی فاطمه صادقی (۱۳۴۹- )، انتشارات قصیده سرا ، ۱۳۸۴
این کتاب ارزشمند و کم حجم(۱۵۰ صفحه) مشتمل بر شش فصل است
▪ فصل اول: روشنفکران ناسیونالیست و مسئله زنان
▪ فصل دوم: گفتمان ناسیونالیستی در دوره ی پهلوی اول ۱۳۰۴-۱۳۲۰
▪ فصل سوم: گفتمان ناسیونالیستی و زنان
▪ فصل چهارم: روزنامه ی کاوه/۱۳۰۱-۱۳۰۶
▪ فصل پنجم : کسروی و دولت آبادی
▪ فصل ششم: نشریه آینده
ب) نگارنده در مقدمه کتاب بیان میکند که:«دوره ی پهلوی اول(۱۳۰۴-۱۳۲۰) در تاریخ معاصر ایران نقطه ی عطف مهمی به شمار می رود که از هر لحاظ به ویژه از منظر سیاستهای مربوط به جنسیت و زنان و تحولاتی که در این زمینه به وقوع پیوست، در میان دوره های تاریخی ایران حائز اهمیت است…» نویسنده خاطر نشان میکند که بررسی ایده های ناسیونالیستی درباره ی ملیت، هویت ملی و اعتلای گذشته ی باستانی ایران در این دوران از همان ابتدا در خود حامل پیشفرض های جنسیتی است و هر نوع ایده ای در این زمینه، نگرش ها و بالطبع سیاست های خاصی درباره ی زنان را در پی داشته است
ج) از جمله ی نکات جالب توجهی که نویسنده هم در مقدمه و هم در موخره ی کتاب به آن اشاره میکند، اختلاف نسبتا فراوان نظریه پردازی فمینیستی میان دنیای اسلام و ایران و نیز میان زن ایرانی با زنان دیگر در کشورهای اسلامی است. همانطور که در نوشته های قبلی همین وبلاگ ذکر شد(فمینیسم اسلامی) به نظر می رسد که مبارزات زنان در سایر کشورهای اسلامی و عربی بسیار ثمر بخش تر از کشور ما بوده است، در حالیکه به لحاظ سابقه ی مبارزات اختلاف چندانی میان آغاز مبارزات فمینیستی در ایران و سایر کشورهای مسلمان دیده نمی شود. دکتر صادقی در این کتاب به این نکته اشاره میکند که ریشه ی این اختلافات را میتوان در ناسیونالیسم دوره ی پهلوی اول جستجو کرد. به نظر نویسنده کتاب در حالیکه مسئله ی زن و جنسیت برای بسیاری از روشنفکران ناسیونالیست عرب( مانند قاسم امین ؛ نویسنده ی کتاب تحریر المراه که در همان سالها توسط یوسف اعتصامی،پدر پروین اعتصامی به فارسی برگردانده شد) از همان ابتدا با رویکرد به آموزه های اسلامی و تفسیر آنها پیوند خورده، برای روشنفکران ناسیونالیست ایرانی کمتر چنین بوده است. ناسیونالیسم در ایران نوعی بازگشت افراطی یا متعادل به آموزه های ایرانی پیش از اسلام است درحالیکه در جهان عرب، گذشته ی عربی به اندازه ی گذشته ی اسلامی حائز اهمیت است و این دو از هم جدا نیستند
دکتر صادقی میگوید:«ایده های ناسیو نالیستی با نوستالژی برای یک گذشته باستانی و دور، در صدد برآمدند تا خاطره ی تاریخی را از یادآوری هویت اسلامی زدوده، با فرافکنی همه رنج ها و مصیبتها و خرابیها به یک «دیگری عرب» خود را از خاطره ی جمعی اسلامی مبرا کنند»
اندیشه ی ناسیونالیستی در غالب موارد با کنار گذاشتن بحث از اموزه های اسلامی تلویحا به این اندیشه دامن زد که گویا نسبتی میان گذشته ی اسلامی با حقوق بشر و حقوق زنان بر قرار نیست
د) کشف حجاب رضا خانی هم از جمله موضوعات جالبی است که در معرض موشکافی نویسنده قرار گرفته است. او میگوید نتیجه ای که از این گفتمان ناسیونالیسم بدست می آید، علی رغم اعطای برخی آزادیها به زنان ، که به ویژه در قضیه ی کشف حجاب متجلی میشود، تقویت روند ابژه سازی و پیدایش زن تماما جنسی شده ی دوره ی پهلوی دوم است!
در تحمیل اجباری رفع پوشش از زنان، زن بدون پوشش نماد گذار از توحش به تمدن تلقی میشد، نویسنده معتقد است:« گفتمان کشف حجاب موجب ایجاد شکافی در زنان ایرانی شد که هر دو سویه ی این رابطه را به نحوی در معرض انقیاد قرار داد.» خانم صادقی با استناد به شواهد و مدارک تاریخی ادعا میکند که با جدا شدن زنان مذهبی و سنتی از زنان متجدد به همراه سرکوب مستبدانه جنبش های مستقل زنان توسط رضاخان به همراه پذیرش منفعلانه ی سیاستهای رژیم رضا خانی از سوی برخی فعالان زن همچون صدیقه دولت آبادی( هرچند شاید نه چندان ارادی) از عواملی بود که سبب شد مسائل زنان به حجاب به عنوان عمده ترین مانع در راه پیشرفت زنان تقلیل یابد که حاصل آن پیدایش نوع جدیدی از زن بود که می بایست بیشتر هم او مصروف توجه به زیبایی ظاهری، جلوه گری و مقبول افتادن در نظر مردان می شد و در مقابل نگرش منفعلانه در طیف سنتی و مذهبی هم عمدتا زنانی بی توجه، شلخته، بی سواد و نا آزموده بارآورد که با پناه گرفتن پشت مذهب و مردان سنت گرایی که حتی درس خواندن را برای زنان بی عفتی و نانجیبی تلقی می کردند، از خود رفع تکلیف کردند.
درگفتمان کشف حجاب متمایز کردن خود با «زنانه بودن» به معنای مکشوفه بودن، فراگرفتن حقوق مشاطگی،جلوه گری، نوع خاصی از ظرافت رفتاری و ادابی و طنازی و همچنین آمادگی و شور و شوق برای انجام وظایف مادری و همسری و از همه مهمتر پذیرش ساختار سلسله مراتب اجتماعی/جنسیتی مهم بوده است
ه) این کتاب در عین حال به مداقه درباره ی آرا منادیان تجدد و مدرنیته در ایران ، جمع آوری مستندات تاریخی از نشریات علاقمند به موضوعات زنان ( بطور خاص نشریات ایرانشهر،کاوه، آینده ،عالم نسوان، ندای وطن، زبان زنان )و بررسی مقالات تجدد گرایان بنام در آنها و در مقابل، بیانات مذهبیون و سنت گرایان در مسئله ی زنان می پردازد. و ظاهرا به اختلاف قابل ملاحظه ای هم دست نمی یابد! گمان میکنم خواندن اظهارات آنها برای بسیاری از مدعیان سطحی نگر دفاع از فمینیسم و یا علاقمندان به مباحث فمینیستی سودمند باشد. کسانیکه خیال میکنند بدون توجه به فرهنگ بومی، هویت ملی- دینی و صرفا با تکرار شعارهای وارداتی میشود تفکری را که تا بن استخوان یک ملت رسوخ کرده است تغییر داد. کسانیکه همه ی معضلات را تنها از جانب حکومت میدانند و به تغییرات پوسته ای دلخوش هستند درحالیکه هیچ تحلیل صحیحی از وضعیت و سابقه ی فکری- فرهنگی جامعه خود ندارند.
▪ میرزا فتحعلی آخوند زاده: …و مادام که طایفه ی اناث شوهر اختیار نکرده باید گشاده رو شود و بعد از اختیار کردن شوهر حفظ ناموس تقاضا می کند که پرده نشین و مستوره باشد و از اختلاط و ارتباط با بیگانگان احتراز کند…
▪ تقی زاده: جامعه همچون یک ماشین است که هر بخش آن وظیفه ی معینی دارد. زنان وظیفه دارند که از مدنیت،عفت و شکیبایی برخوردار باشند. با رشد زنان مردان نیز اصلاح خواهند شد.زنان خاستگاه بهداشت و نظافت هستند…
▪ روزنامه ی ایرانشهر:…تمجید این روزنامه(ایرانشهر) از حقوق اجتماعی و سیاسی زن غربی به این معنی نیست که زنان ایرانی نیز میتوانند در امور سیاسی و حتی اجتماعی ای غیر از آنچه معطوف به خود زنان است دخالت کنند. بنا نیست زنان در امور سیاسی و اجتماعی تصمیم گیرنده باشند، آنها باید این امور را به مردان بسپارند و فقط سعی کنند که با افزایش آگاهی ، به ویژه در زمینه ی خانواده ، محیط بهتری را برای مردان فراهم کنند
▪ مدرس: درباره ی این موضوع(حق رای زنان) قرآن صراحت دارد، زیرا در قرآن آمده ایتکه الرجال قوامون علی النسا و این بدان معناست که مردان امور زنان را برعهده دارند و زنان بدلیل عدم توانایی طبیعی قادر به رای دادن نیستند
▪ کسروی: گفته ایم و میگوییم، زنان بجز به کارهای زنانه ،نباید برخیزند. اگر زنان، چون مرد نان آوری ندارند ناگزیر از گرفتن پیشه ای می باشند، برای آنها بهتر است که پیشه هایی از خیاطی و جوراب بافی و پیراهن دوزی و مانند اینها بگیرند…اگر ناگزیری نباشد، کار مردانه کردن زنان از یک سو مایه ی تباهی خود زنان گردیده و از سوی دیگر خانه ها را بی آرایش و بی سامان خواهد گذارد. بدتر آنها اینکه عرصه را بر مردان تنگ خواهند ساخت.
…زنان را باید جز درس خانه داری نیاموخت و آنان را از خواندن رمان و افسانه ها باز داشت. شگفتا از کسانی که به دختران جبر و مقابله می آموزند یا با یاد دادن زبانهای اروپایی عمر گرانبهای ایشان را هدر می سازند.
فداییان اسلام(که کسروی به دست آنان ترور شد): روز و شب، مردان و زنان یکدیگر را در خیابانها و… میبینند و احساسات آنها همواره و بدون هیچ حد و مرزی تحریک میشود. این تحریک دائمی امیال جنسی تدریجا سیستم عصبی را به مخاطره می اندازد و سایر حواس مردم را تضعیف میکند…
محمدعلی دولتشاهی و تیمور تاش، از متنفذین دربار و طرفداران جدی مسئله تجدد، که اولی نوه ی خود را بعنوان سومین همسر رضا شاه به عقد او در می آورد(عصمت تاج الملکوک، مادر محمد رضا شاه) و دومی که خود همزمان دارای سه زن بود و مانند آن …
منبع : critic


همچنین مشاهده کنید