شنبه, ۸ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 27 April, 2024
مجله ویستا

ایران- آمریکا تقابل یا تعامل


ایران- آمریکا تقابل یا تعامل
اگر موضوع سیاست خارجی ایران و آمریكا در ارتباط با یكدیگر را پس از جنگ جهانی دوم مدنظر قرار دهیم در عصر معادلات ژئواستراتژیك، نظریات «قدرت دریایی ماهان»، «سرزمین قلب مكیندر»، نظریه «ریملند اسپایكمن» و حاكمیت نظام دوقطبی غرب و شرق بر معادلات جهانی حائز توجه است. در این دوره قدرت بحری با كنترل آبراه ها و تنگه های استراتژیك و قدرت بری با سلطه بر سرزمین قلب در عرصه جغرافیایی ریملند یا مناطق حائل با یكدیگر به رقابت برخاسته بودند. در چنین شرایطی سیاست های بین المللی ایالات متحده آمریكا بر كنترل رقیب استوار شد. متاثر از این وضعیت سیاست «نگاه نو» آیزنهاور، «پاسخ انعطاف پذیر» كندی، «سیاست منطقه ای» نیكسون- كیسینجر و «حقوق بشر» كارتر به ترتیب سیاست خارجی ایران را به عنوان كشور حائل به پذیرش نقش «سد نفوذ»، «اصلاحات اقتصادی داخلی»، «نظریه دوستونی و پذیرش ژاندارمی منطقه» و «فضای باز سیاسی» متعهد و ملتزم ساخت.
انقلاب اسلامی كه دارای ماهیتی ضداستعماری و در عین حال ضداستبدادی بود در واقع واكنشی به سیاست های مداخله گرایانه آمریكا در منطقه و به ویژه ایران بود. با سقوط رژیم پهلوی و پیروزی انقلاب اسلامی سیاست خارجی ایران دستخوش تحولی اساسی شد و وارد مرحله جدیدی شد. به عبارت دیگر سیاست انطباق رضایت آمیز كه مبتنی بر همكاری همه جانبه با غرب به ویژه آمریكا بود جای خود را به سیاست انطباق اعتراض آمیز مبنی بر نفی وضع موجود داد. نكته حائز توجه در پیگیری سیاست ریوزیونیستی بعد از پیروزی انقلاب این است كه اگرچه پارادایم كلی حاكم بر سیاست خارجی ایران واكنشی اعتراضی به سیاست های ایالات متحده آمریكا بود اما در عین حال متاثر از نفوذ دیدگاه های تعامل گرایانه برخی نخبگان و جریان های سیاسی ایرانی و مهمتر از آن «ظرفیت اقدام» تحولاتی را به خود دید.
ایالات متحده آمریكا نیز كه خواهان بازگشت به وضعیت پیشین بود جهت گیری مخالفت و مقابله كلی خود با رویكردهای اعتراضی ایران را تعقیب كرد اما در عین حال در این كشور متاثر از تحولات بلوك شرق، حادثه یازده سپتامبر و نفوذ و حاكمیت دیدگاه های متفاوت تعامل گرایانه و تقابل گرایانه نخبگان و دست اندركاران سیاست خارجی آمریكا در گذر زمان فراز و فرودهایی را تجربه كرد كه مجموعاً باعث تطویل اختلافات فیمابین دو كشور شد.
در سال های اخیر تقابل گرایانی همچون كاندولیزا رایس، دونالد رامسفلد، جورج تنت، مایكل روبین، پل برمر، جیمز ولسی، جیمز فیلیپس، پل ولفوویتز، داگلاس فیث، فرانك گاسمی،دیوید فرام، جان بولتون، رابرت بائر، مایكل لدین، تام لانتوس و .... با نگاهی افراطی و بدبینانه نسبت به ایران و طرح اتهاماتی چون تروریسم و حمایت از گروه های تروریستی، مداخله در عراق و افغانستان، تضعیف فرآیند صلح خاورمیانه، نقض حقوق بشر و سركوب آزادی ها و تلاش برای دستیابی به سلاح های كشتارجمعی و به ویژه توان هسته ای از عناوینی چون محور شرارت و دولت یاغی استفاده كرد و خواهان برخورد با ایران با استفاده از روش های قهرآمیز همچون اقدام نظامی به منظور تغییر نظام سیاسی در ایران هستند.
نخبگان فكری و اجرایی دیگری از ایالات متحده برخلاف تقابل گرایان به جای برخورد نظامی و تغییر نظام سیاسی ایران پیشنهاداتی برای تعدیل ایران در عرصه بین الملل ارائه می دهند. افرادی چون جودیت اس یاف، دیوید فیلیپس، جفری كمپ، ای اچ هامیلتون، جان مارسكا، گری سیك، اسكو كرافت، كالین پاول، آنتونی كردزمن و ....
با طرد و نفی سیاست های افراطی تقابل گرایان آمریكایی بر سیاست های سازنده، ایجابی و مثبت بین ایران و ایالات متحده آمریكا اعتقاد دارند. تعامل گرایان ضمن تاكید بر علائق و منافع استراتژیك دوجانبه در عراق، افغانستان، تركیه، آسیای مركزی، امنیت منطقه ای به ویژه خلیج فارس و مسائلی همچون فرآیند صلح خاورمیانه، كنترل تسلیحات و تروریسم، سرمایه گذاری اقتصادی و انرژی بر ضرورت مذاكره با ایران و ایجاد رابطه با این كشور تاكید می ورزند.
پس از پیروزی انقلاب اسلامی در دوره های مختلف متاثر از شرایط بین المللی و غلبه تقابل گرایان یا تعامل گرایان در سیاست و حكومت ایالات متحده آمریكا، داده های سیاست خارجی آمریكا نسبت به ایران تفاوت می یابد.
بلوكه كردن دارایی های ایران، واقعه طبس، حمایت آمریكا از عراق در جریان جنگ تحمیلی، تحریم فروش اسلحه و صدور تكنولوژی با كاربری های دوگانه، حضور نظامی آمریكا در خلیج فارس، حمله به هواپیمای مسافربری ایران، تلاش برای انزوای ایران، سیاست مهار دوجانبه، طرح اتهاماتی نظیر تروریسم، نقض حقوق بشر و دستیابی به سلاح های كشتارجمعی از جمله عوامل و اقداماتی است كه با تعقیب نگاه تقابل گرایی دنبال شده است.
در كنار اقدامات تقابل گرایانه، اقداماتی از جنس تعامل مشاهده می شود. سفر مك فارلین به ایران، رفع ممنوعیت واردات سه كالای ایرانی (فرش، پسته، خاویار)، موضع گیری مادلین آلبرایت وزیر امور خارجه وقت آمریكا در انجمن آسیا در نیویورك (ژوئن ۱۹۸۸) مبنی بر كوتاه كردن دیوار بی اعتمادی بین دو كشور، توقف مخالفت آمریكا با درخواست ایران برای پیوستن به سازمان تجارت جهانی و به طور كلی تلاش تعامل گرایان برای جلوگیری از اجرای نظریات تقابل گرایانه را می توان مثال آورد.
حال سئوالی كه مطرح می شود این است كه جمهوری اسلامی ایران و ایالات متحده آمریكا با كدام رویكرد قادر خواهند بود به بحران موجود در روابط دو كشور پایان دهند؟ اگرچه بعد از فروپاشی شوروی و بلوك شرق، به ویژه حادثه یازدهم سپتامبر و اقدامات آمریكا در افغانستان و عراق زمینه برای پذیرش دیدگاه های تقابل گرایان در آمریكا بیشتر شده است، اما نگاهی به مجموعه اقدامات آمریكا در عرصه سیاست خارجی و با توجه به شرایط حاكم بر نظام بین الملل و موقعیت و جایگاه ایران به نظر می رسد رویكرد تقابل گرایی، رهیافتی غیرواقع بینانه، غیراستراتژیك و غیرعملی است.
مشكلات و تنگناهای سیاست خارجی آمریكا در عراق، افغانستان، فلسطین و به طور كلی در جهان اسلام و همچنین پتانسیل ها، توانمندی ها و نقش و جایگاه ایران در عرصه روابط بین الملل، به ویژه جهان اسلام چنین اجازه ای را به ایالات متحده آمریكا نخواهد داد كه این كشور بتواند با رویكردی تقابل گرا نسبت به موضوع ایران برخورد نماید. با نفی و طرد چنین روشی، تنها گزینه موجود، استفاده از رهیافت تعامل گرایانه است. به نظر می رسد این نگرش واقع بینانه، اصولی و مبتنی بر مبانی استراتژیك است.
در جمهوری اسلامی ایران نیز اگرچه به جای سیاست خارجی طولی، بعضاً سیاست خارجی عرضی مبنای عمل قرار گرفته است، اما به طور كلی در قالب گفتمان اعتراضی سعی بر پیگیری، حفاظت و حراست از منافع ملی ایران بوده است كه در قالب دو نگاه تقابل گرا و تعامل گرا تعقیب و دنبال شده است. صرف نظر از اینكه وزن و میزان اثرگذاری هركدام از این دو جریان فكری در عرصه عمل سیاسی به چه میزان بوده است، باید به این نكته توجه داشت كه در شرایط حساس كنونی، چه رویكردی با مصالح و منافع ملی ایران همخوانی بیشتری دارد؟
اگرچه در شرایط كنونی اصلاح طلبان به عنوان طرفداران سیاست تعامل گرایانه نقشی در عرصه عمل سیاسی ندارند، اما نكته حائز اهمیت آن است كه در جریان فكری حاكم نیز رویكرد یكدستی از تقابل گرایی دیده نمی شود. برخی از تصمیم گیرندگان و مجریان خواهان پیگیری رویكرد تقابل گرا و برخی خواهان تعقیب مشی تعامل گرایانه اند. مهم این است كه در این مقطع نباید منافع ملی را وجه المصالحه رقابت های سیاسی درون گروهی قرار داد. همان گونه كه اصلاح طلبان خارج از حاكمیت با ترجیح مصالح و منافع ملی از نگرش های تعامل گرایانه پشتیبانی و استقبال می كنند، تقابل گرایان حاكم نیز باید با ترجیح مصالح و منافع ملی با حمایت و پشتیبانی از تعامل گرایان اصول گرا در جهت حفظ و حراست از منافع و مصالح ملی گام بردارند.
اصول گرایان تقابل گرا نباید فراموش كنند كه حركت های تقابل گرایانه آنها منجر به تقویت تقابل گرایان آمریكایی خواهد شد و این موضوعی است كه به هیچ وجه با مصالح ملی ما سازگاری ندارد. بنابراین همگی باید بكوشیم به دور از احساسات و با نگاهی عقلانی و خردگرا، تعامل را جایگزین تقابل نماییم و سیاست خارجی ایران اسلامی را از این گردونه تاریخی بر اساس مصالح و منافع ملت بزرگ ایران به سلامت عبور دهیم.
جواد اطاعت
منبع : روزنامه شرق


همچنین مشاهده کنید