پنجشنبه, ۲۰ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 9 May, 2024
مجله ویستا


نقش زنان درفرهنگ‏پذیری کودکان


نقش زنان درفرهنگ‏پذیری کودکان
تأثیر مادر در تحول روانی كودك در دو بعد «فرهنگ‏پذیری» و «اجتماعی كردن» از جمله آن‏هاست كه مورد تأیید ائمه اطهار علیهم‏السلام نیز می‏باشد. در این رابطه شیوه تأثیرگذاری مادر در سه محور ایجاد انگیزه مناسب در موقعیت‏های گوناگون برای بروز رفتارهای خاص، سرمشق بودن مادر و تشویق رفتارهای مورد تأیید، مطرح و همچنین چگونگی نظارت مادر بر این محورها به طور ملموس با ارائه راه‏كارهایی پیش از تولّد كودك (انتخاب همسر)، و پس از آن در توجه به الگوهای رفتاری كودك، انتخاب همبازی‏ها و همسالان، گزینش مدرسه و مانند آن مورد بررسی قرار گرفته‏اند.
كلید واژه‏ها: زن، مادر، كودك، شخصیت، فرهنگ‏پذیری، اجتماعی‏كردن، الگو.
مقدّمه
تغییرات قانونی، باعث دگرگونی اساسی در وضع زنان شده و زنان به تدریج، در حیطه‏های گوناگون خانواده، شغل و جامعه، دارای حقوقی مشابه با مردها گردیده‏اند. امكان آموزش، ورود به دانشگاه و اشتغال در مشاغلی كه قبلاً خاص مردان بودند، به دست آوردن حق رأی و كسب حق شركت در امور اجتماعی ـ سیاسی كشور از جلوه‏های جدید فعالیت زنان هستند. قوانین كار، حمایت‏های خاص از زن‏ها را مطرح می‏كنند؛ مانند محدودیت در انجام كار شبانه یا زیان‏آور، مرخصی زایمان و ایجاد مهد كودك در محیط كار. قوانین خانواده نیز به زنان مسئولیت و حقوق بیشتری داده‏اند. مهم‏ترین دگرگونی در قرن نوزدهم و اوایل قرن بیستم، جدایی میان محل كار و زندگی زنان از مردان بود. در اثر این جدایی مكانی، زنان نقشی جدید به عنوان زن متأهّل ـ شاغل پیدا كرده‏اند. تغییر موقعیت زن‏ها در خانواده به این نقش جدید وابسته است. این در حالی است كه كار زنان پدیده جدیدی نیست، اما كار زنان از قرن بیستم به بعد شكل خاصی به خود گرفته كه بحث و گفت‏وگوی فراوانی ایجاد كرده است. اما آنچه برای زن امروز واجد ارزش بسیار است، مسئله آشنایی او با فرهنگ جامعه و خانواده است. زن در خانه، فرهنگ را به‏گونه‏ای در نقش همسر و نیز مادر برای كودك نشان می‏دهد و از سوی دیگر، در محیط كار همراه با اجتماع در انتقال فرهنگ و انجام آداب، سنن و باورها و اعتقادات جامعه، رضایت كارفرمای خویش را تأمین می‏نماید. این حركت زن از خانواده تا ظهور در اجتماع است. پیچیدگی‏های این حركت ما را به سوی فرمایش رهبر عظیم‏الشأن انقلاب اسلامی سوق می‏دهد كه فرمودند: «فرهنگ یك كارخانه آدم‏سازی است.»(۲) با توجه به اهمیت موضوع فرهنگ، نقش زنان در انتقال به كودكان توجه بیشتری می‏طلبد.
نقش تربیتی مادر
زن در این نقش، به حقیقت در سمت رهبری كودك قرار می‏گیرد و تربیت از این دید، نوعی هدایت و رهبری است. مادر در این رهبری مسئولیتی عظیم دارد؛ زیرا با القائات خود در افكار و اندیشه‏های او و نیز جهت دادن تمایلات و عقاید او، طرز برخوردها، آرزوها، اهداف و جنبه‏های اخلاقی و اجتماعی آینده او و جامعه را می‏سازد و زمینه را برای اصلاح یا افساد او فراهم می‏سازد. توجه و یا عدم عنایت به رهبری صحیح كودك ممكن است دیدی مثبت یا منفی نسبت به جهان و پدیده‏های آن به كودك بدهد و او را خوش‏بین یا بدبین بار آورد. این بسته به هنر مادر و میزان درك و بینش اوست. هنر مادر این است كه همگام با رشد كودك، پیش از ورود به هر مرحله، آن‏گونه كه ضروری تأمین نیاز اوست، زیر بازوی او را بگیرد و در هر جا كه زمینه را مناسب دید، بذر تربیت را بپاشد. با توجه به اهمیت این رهبری، رهبر فرهنگی كودك نیز مادر است و طفل نخستین گام‏های موافق با فرهنگ خانواده و اجتماع را از مادر می‏آموزد. زبان وسیله بیان اندیشه است و طفل انتخاب كلمات مناسب را از مادر می‏آموزد. به عبارت زیباتر، كودك نخستین كلمات را از مادر می‏آموزد، زبان را، كه وسیله تفهیم و تفاهم است، از او یاد می‏گیرد و از طریق او علم و تجارب را فرا می‏گیرد. در دامان مادر، او جهت فكری خاصی می‏گیرد كه بعدها درصدد دفاع از آن برمی‏آید. به همین دلیل است كه رهبری مادر در دوران كودكی موجب سعادت، و پرورش غلط، موجب اشك و اندوه بعدی اوست. پس از تولّد، او نخستین فرد نزدیك به كودك است كه با كودك تماس مستقیم دارد. در واقع، زندگی كودك با ارتباط زیستی میان او و مادرش آغاز می‏شود. این ارتباط نه فقط در تأمین نیازهای كودك مؤثر است، بلكه بر حالات روانی و عاطفی وی نیز اثر می‏گذارد. رشد طبیعی و روانی كودك در وهله نخست، به وجود مادر وابسته است و تا مدتی طولانی، وی عمده‏ترین نقش را در زندگی كودك ایفا می‏كند. رابطه كودك با مادر نخستین عامل رشد و تكامل وی به شمار می‏رود و در او علاقه به اشخاص دیگر را پس از تماس با مادر و افراد دیگر خانواده (نزدیكان) برقرار می‏سازد. مادر نخستین واسطه بین كودك و زندگی اجتماعی است. از سخنان گران‏مایه پیامبر اكرم صلی‏الله‏علیه‏و‏آله در كتاب المحجّهٔ البیضاء می‏توان چنین استفاده نمود كه مادر بیش از پدر، به ابراز عواطف نسبت به فرزند خود می‏پردازد و درباره رشد و تكامل او بیشتر جدیّت به خرج می‏دهد.(۳) امام زین‏العابدین علیه‏السلام نیز ضمن بیان گوشه‏ای از زحمات طاقت‏فرسای مادر در مسیر رشد و تربیت فرزند، می‏فرماید: «هرگز كسی را به تنهایی یارای سپاس و تقدیر از مادر نیست، مگر اینكه از خداوند توفیق انجام دادن این وظیفه را بطلبد.»(۴) پژوهشگران غربی همچون اسپیتز (Spitz) نیز با انجام تحقیقانی، اهمیت رابطه كودك با مادر را در رشد جسمانی و روانی كودك نشان داده‏اند. اسپیتز پس از بررسی كودكان جدا از مادر و كودكان در كنار مادر، نتیجه می‏گیرد كودكان با مادر، از جنبه‏های رشد بدنی، ادراكی، حافظه، شناخت محیط، هوش و سرانجام، رشد اجتماعی، بر كودكان جدا از مادر برتری دارند.(۵) خانواده به منزله مدرسه تربیت كودك است و ایجاد شرایط مساعد در محیط خانواده به عهده پدر و مادر است. روایات اسلامی پدران و مادران را همواره به مسئولیت عظیم پرورش اطفال متوجه نموده، به آنان اندرزهای لازم داده‏اند. حضرت امام سجّاد علیه‏السلام می‏فرماید: «حق فرزندت بر تو این است كه بدانی وجود او از توست و نیك و بدهای او در این دنیا وابسته به تو هستند؛ بدانی كه در حكومت پدری و سرپرستی او مؤاخذ و مسئولی، موظفی فرزندت را با آداب و اخلاق پسندیده پرورش دهی، او را به خداوند بزرگ راهنمایی كنی و در اطاعت و بندگی پروردگار یاری‏اش نمایی، به رفتار خود در تربیت فرزندت توجه كنی؛ پدری باشی كه به مسئولیت خویش آگاه است، می‏داند اگر نسبت به فرزند خود نیكی نماید در پیشگاه خداوند اجر و پاداش دارد و اگر درباره او بدی كند مستحق مجازات و كیفر خواهد بود.»(۶) بنابراین، مرد و زن یعنی پدر و مادر، هر دو مسئول هستند. اما فرهنگ‏سازی كودك چگونه است؟
فرهنگ‏پذیری كودك
در سال‏های اول زندگی كودك، باید فرهنگ او را فراهم كرد. اساس فرهنگ كودك را شناختِ رابطه او با آنچه دنیای كودكی وی را می‏سازد، تشكیل می‏دهد؛ یعنی: خود او، دست و پای او، مادر او، پدر او،
پس از آن، نان، آب، میوه، جای خواب و ...
بعد خانه، چراغ، بعضی از لوازم خانه و ...
و كم كم مرغ خانه، گربه و ...
و بعدا خاك باغچه، سبزه، پارك اطراف منزل و ...
به تدریج، مسجد محل، شیوه لباس پوشیدن، نوع خوراك، شیوه تناول غذا، روش نظافت و ...
و ... همبازی، همسال، مدرسه، معلم، مدیر، تلویزیون و ...
در مرتبه اول، باید دید در رابطه با خود، كودك كدام را زودتر و كدام را بیشتر فرامی‏گیرد و به كدام دل‏بسته‏تر است.
در مرتبه دوم، باید دید كدام یك از این‏ها در رابطه با كودك می‏تواند بار فرهنگی بیشتری داشته باشد؟
بعد خوب خوردن، تمیز خوردن، خوب جویدن، با ادب خوردن، سپاس خدای مهربان و نیز چیزهای دیگر.در همه این شناخت‏ها، تكیه اصلی بر نقشی است كه آن موجود در دنیای كودك دارد، نه جنبه علّی آن موجود (نه كمیّت، نه كیفیت، نه ساختمان وجودی آن و ...)، بلكه آن وجه از موجود كه وجهی از دنیای كودك را می‏سازد، یا رنگ می‏دهد، یا لطافت می‏دهد یا حركت می‏دهد، از مادر، نگاهش، توازنش، عطوفتش، صمیمیتش و ...
آنچه در این فرهنگ مندرج است، بعدها برای امور انسانی و تربیتی كودك به كار گرفته می‏شود و او باید در عمل آینده و در تماس با آن‏ها و در به كارگیری آن‏ها، فهم عملی و حركت عاطفی و تحوّل قلبی و رشد قلبی كسب كند. از این‏رو، باید خانواده، به ویژه مادر، دقت كند، در اختیار كودك باشد تا فرزند پیش از آنكه بخواهد موجودی را در تصور آورد و امری ذهنی روی دهد، در حضور او باشد و دست او، پای او، چشم او، ادراكات او و بلكه دل و فهم او نیز آن را دریافت نمایند. همه دریافت‏های كودك باید یكدیگر را تصدیق كنند و هیچ ناهماهنگی در این دریافت‏ها مشاهده نشود. تمام وجود كودك باید با هم در رابطه با او وحدت دریافتی پیدا كند و با این وحدت دریافتی، وحدت نفسانی نیز در فرزند مایه و قوام بگیرد.(۷) این وحدت دریافتی و وحدت نفسانی به شكل‏گیری شخصیت كودك می‏انجامد.
تأثیر فرهنگ بر شكل‏گیری شخصیت كودك
شخصیت كودك در خانواده شكل می‏گیرد. شخصیت او را عوامل متعددی همچون وراثت (با تأثیر بر شكل ظاهری و خوی او)، فرهنگ، طبقه اجتماعی و تأثیرات خانوادگی تعیین می‏كند كه با یكدیگر در تعاملند. وراثت محدودیت‏هایی در دامنه رشد فراهم می‏آورد. این محدودیت‏ها با عوامل محیطی تعیین می‏شوند و میزان تأثیرشان را بر ابعاد شخصیتی نشان می‏دهند. وراثت استعدادهایی را در ما به ودیعه می‏گذارد كه محیط ممكن است آن‏ها را تقویت كند و پرورش دهد و یا حتی پرورش ندهد. می‏توان تأثیرات متقابل وراثت و محیط را در هر یك از جنبه‏های مهم شخصیت مشاهده كرد. از دیگر عوامل تأثیرگذار بر شخصیت كودك، «فرهنگ» است. تجارب فرد به عنوان عضو یك فرهنگ حایز اهمیت است. هر فرهنگ، الگوهای رفتاری و شعائر و اعتقادات نهادینه شده و قانونی خاص خود را دارد. نهادینه‏شدن الگوهای رفتار به این معناست كه بیشتر اعضای یك فرهنگ خصوصیات مشتركی را دارا هستند. حتی در یك جامعه پیچیده، كه تعداد الگوهای رفتار ثابت بسیار ناچیز است، اهمیت نیروهای فرهنگی در شكل دادن كنش‏های شخصیتی قابل ملاحظه است. این نیروها بر نیازهای افراد و وسایل ارضای آن‏ها، رابطه افراد با مراجع قدرت (پدر، مادر، مربی و معلم)، خودپنداره فرد، تجربه وی از اشكال عمده اضطراب و تعارض و نحوه مقابله با آن‏ها تأثیر می‏گذارد. عوامل فرهنگی در برداشت هر فرد از غم و شادی، چگونگی كنار آمدن با مرگ و زندگی و دید ما نسبت به سلامت و بیماری اثر می‏گذارد. به گفته یك مردم‏شناس برجسته، زندگی ما را در هر لحظه، فرهنگ ما تعیین می‏كند. از لحظه‏ای كه متولّد می‏شویم تا زمانی كه می‏میریم، فرهنگ وجود دارد.(۸) عقاید و طرز فكرهای غلط، بدسلیقگی‏ها، زندگی تصنّعی ناشی از عوارض صنعت و ماشین، مسئله كمبود موازین و مقرّرات اجتماعی، عامل جمعیت و نداشتن ایمان و اعتقاد به دین جزو عوامل مؤثر بر فرهنگ اجتماعی هستند كه باید پیش از تولّد تحت كنترل درآیند تا بتوان كودك را سالم پرورش داد. گرفتاری‏های جامعه در موارد بسیاری، از خانواده نشأت می‏گیرند. كودكی كه در خانواده نابهنجار، با عقده رشد می‏كند و یا در محیط پر از دعوا و نزاع تربیت می‏یابد، سپس كه وارد اجتماع می‏شود ناقل كدام فرهنگ و راه و رسم است؟ قطعا از دیگران فرا گرفته است و با خود دارد و این به تناسب فرهنگ، آب و هوا، مناطق جغرافیایی و حتی نظامی و اقتصادی در جهان متفاوت است. فرهنگ عامّه ناشی از عوامل مذكور، وظایف و رفتارهای فرد را معلوم می‏كند. بدین‏سان، اصول تربیت، اخلاق، كار، فراغت و آداب زندگی افراد از تولّد تا مرگ، از نظر فرهنگی معنا می‏یابند. میراث اجتماعی و فرهنگی از خانواده به كودك انتقال می‏یابد. بر این اساس، تفاوت‏های قابل ملاحظه میان فرهنگ خانواده‏های شهری، روستایی و ایلی و یا ثروتمند و مستمند دیده می‏شوند و شكل‏گیری شخصیت كودك را می‏توان تابعی از عوامل مذكور برشمرد.
نقش مادر در اجتماعی كردن كودك
به عقیده پارسونز (Parsonz)، جامعه‏شناس مشهور، «اجتماعی‏كردن» كودك یعنی: فراگیری و جذب فرهنگی كه كودك در آن به دنیا می‏آید. به بیان دیگر، «اجتماعی‏كردن» عبارت است از: جریان فراگیری رفتارها و قابلیت لازم برای ایفای یك نقش اجتماعی خاص. تأثیر مادر در فراگیری این ارزش‏ها، رفتارها و نقش‏ها بر فرزندان انكارناپذیر است. زبان‏ها منعكس‏كننده وضع فرهنگی، روانی و اخلاقی جوامعند. آموزش زبان توسط مادر انجام می‏گیرد. زبان ابزاری برای انتقال میراث فرهنگی است. طفل با مادر بر این ابزار مسلّط می‏شود و به توجیه و تشریح مسائل می‏پردازد. از این‏رو، باید از زبان عامیانه پرهیز كرد، از آموزش هجو و هزل بركنار بود، بدگویی، فحش و كلمات ركیك به كار نبرد. دقت در این نكات، زمینه فرهنگی مناسبی برای پرورش اخلاقی كودك فراهم می‏سازد. مادر برای آشنایی كودك با محیط اجتماعی، می‏تواند از مطالعه، تصویر، فیلم و خواندن كتاب كمك بگیرد. مادر باید هنگام برخورد كودك خود با فرهنگ بیگانه، به آرامی برخورد نماید، فورا آن را قبول یا نفی نكند، باید زمینه تعلیمی برای او فراهم سازد. آنچه به كودك آموزش داده می‏شود باید روشن باشد تا نیازی به دوباره‏آموزی نباشد؛ زیرا تجدیدنظر در ساخته‏ها، ویران‏كردن و از نو ساختن كاری دشوار است. راه تربیت همیشه از راه ابراز احساسات نمی‏گذرد. در برخی موارد، لازم است از شگردهای تربیتی و حتی از تحمیل اطلاعات به كودك استفاده كرد. باید هنگام نیاز كودك، اطلاعات مورد لزوم را به هرگونه‏ای كه مناسب اوست، در اختیارش گذاشت. هنگام آشنایی او با محیط جدید پیرامون، باید آرامش و متانت خود را حفظ كرد. وسعت انتقال فرهنگی مادر به كودك بسیار است. مادر انتقال مفاهیم اساسی، اطلاعات تازه، كنترل آداب و سنن مرسوم فرهنگی، مراقبت در اشتغال به مسائل فرهنگی از رسانه‏های جمعی و غیر آن‏ها را در كودك بر عهده دارد و موجب آشنایی كودك با دانستنی‏های جدید از مكان جغرافیایی و پدیده‏های محلی، ادبیات روز، امور روزانه، تشكیلات اجتماعی و آگاهی یافتن از روابط علت و معلول پیرامون می‏شود. جهل و دانش بستگی به محیطی دارند كه طفل در آن رشد و نمو یافته است. جنبه‏های علمی و یا خرافاتی كه مادر در دوران كودكی به ذهن كودك تزریق كرده به سادگی پاك‏شدنی نیستند. دو رقیب عمده در اجتماعی كردن كودك، مدرسه و رسانه‏های جمعی، بخصوص تلویزیون، هستند. در بیشتر منازل، كودكان از سنین پایین جذب برنامه‏های آن می‏شوند. هرچند مدت زمان تماشا ناچیز باشد، كودك هر چه را می‏بیند، بدون چون و چرا قبول می‏كند. در نتیجه، بسیاری از تفكرات، رفتارها و نگرش‏های كودكان ساخته تلویزیون هستند. از سوی دیگر، كودكان ساعات طولانی را در مدرسه می‏گذرانند. مدارس نیز در جامعه‏پذیری كودكان نقش بسیار مؤثری دارند، بخصوص كه یكی از كاركردهای مهم و اعلام شده مدارس انتقال فرهنگ جامعه و فرهنگ‏پذیری دانش‏آموزان است. مادر موظف است با انتخاب برنامه‏های مناسب از رسانه‏ها و انتخاب مدرسه مناسب تأثیر مخرّب این دو رقیب را كاهش دهد یا از بین ببرد؛ چرا كه مادر در تماس مستقیم با كودك، افكار او را شكل می‏دهد. از این‏رو، فرهنگ جامعه تا حد زیادی ساخته مادران و وابسته به نگرش آن‏هاست. مادر با نفوذ و تأثیر خود می‏تواند فكر یا صفتی را در كودك پدید آورد، او را به سوی خیراندیشی یا شرارت سوق دهد و ریشه و زمینه امور صحیح و غلط را در دل او مستقر سازد.مادر به عنوان الگوی كودك
بانوی خانه میزان و الگوی رفتار، برای اتباع خانواده، بخصوص فرزندان، است. از طریق اوست كه شخصیت كودك شكل می‏گیرد و پایه‏های اخلاقی كودك گذارده می‏شود. در خانه‏ای كه مادر، لاابالی، بداخلاق، خشن و غیرقابل تحمّل باشد، امكان داشتن فرزند متعادل بسیار اندك است. او نمونه رفتار و شخصیت است. طرز برخورد، نحوه زندگی، شكل لباس و آرایش، نحوه مصرف، شكل اداره خانه، صبر و حوصله او، شیوه مقابله با اضطراب و هیجان و كنترل احساسات او، ذكر خدا و ایمان به هدایت و عبادت او، همه رفتارها و حالات او، میزان و الگوی فرزند هستند. عبادت و شیوه اجرای آن، اهتمام به اوقات عبادات و توجه به انجام درست آن‏ها، انتخاب مناسب مكان عبادت و سایر موارد این‏چنینی از جمله موارد انتقال فرهنگی دینی به كودكان هستند كه مادر خود به عنوان یك الگو آن‏ها را برای كودك مطرح می‏كند.
نقش مدرسه و همسالان در فرهنگ كودك
نداشتن دوست و هم‏سخن برای طفل یك مصیبت است، ولی مؤانست فرزندان ما با كودكان فاسد و با فرهنگ‏های غیرمتعارف و غیرمرسوم و یا ناشناخته مصیبتی بزرگ‏تر است. از یك سو، دوستان و معاشران كودك را نباید به سادگی از دور و بر او كنار گذاشت و از سوی دیگر، نباید اجازه داد فرزند ما با كودكی فاسد محشور و مأنوس باشد. از مسائل مهمی كه نیاز به نظارت مادر دارد، كنترل دوستان و رفقای كودك است و این امری است كه باید با ملایمت انجام گیرد. اگر فرزند ما از دوستی و رابطه با یكی منع می‏شود باید دلایلش برای او روشن گردند و در ضمن، باید كسانی را كه دوست و معاشر خوبی برای فرزندان ما هستند انتخاب كنیم و یا دست كم سعی كنیم افراد مطمئنی را در سر راه آن‏ها قرار دهیم تا خود به گزینش دوست بپردازند. در همه حال، رفت و آمدها و روابط فیمابین كودكان باید زیرنظر مادر باشد تا عوارضی پدید نیایند. كودكان به نحوی با هم داد و ستد دارند؛ اخلاق و رفتار و نیز اطلاعات مفید و مضر را با همدیگر مبادله می‏كنند و از این طریق، به جلب نظر و عنایت به هم می‏پردازند. مدرسه و معلم نیز از نظر برنامه، روش، ارزیابی و جنبه‏های انضباطی حاكم، می‏توانند برای كودك سرنوشت‏ساز باشند. انتخاب مدرسه برای فرزندان، همانند انتخاب نام مناسب برای كودك، از جمله وظایف والدین و نیازمند دقت مادر است. اسلام از والدین خواسته است كه فرزندان خود را در محل مناسبی به دست افراد شایسته‏ای بسپارند و این حقی برای كودك به حساب می‏آید. والدین، به ویژه مادر، به لحاظ نزدیكی به كودك و تأثیر زیاد بر او و داشتن وقت كافی، باید بدانند كه فرزندان خود را به كدام مدرسه و به دست چه كسانی می‏سپارند. معلمان آن‏ها چه كسانی هستند، حتی مدیر و مستخدم مدرسه چه افرادی هستند. آیا آن‏ها تقویت‏كننده فرهنگ خانواده هستند یا مغایر با آن، یا در مدرسه، فقط انضباط حاكم است؟ مدرسه آزادی مشروط و مفید را به كودك آموزش می‏دهد، اصول و ضوابط كلی حیات را به كودكان می‏آموزد، نوع روابط انسان‏ها را به دانش‏آموزان خود یاد می‏دهد تا آن‏ها بدانند در برابر پدر و مادر، دوستان و معاشران خود چگونه رفتار كنند و برای ادامه حیات شرافتمندانه و سازگارانه چه راهی در پیش بگیرند. مدرسه مفاهیم و مصادیق خوب و بد، زشت و زیبا، و صواب و خطا را به كودكان یاد می‏دهد؛ اینكه چه عملی درست است و چه عملی نادرست. معلمان مدرسه همانند شاگردان آن، مستخدم‏ها و سایر كاركنان دفتری، باید دارای ویژگی‏های برجسته اخلاقی و فرهنگی باشند.
شیوه‏های نظارت مادر بر فرهنگ كودك
تأثیر بسیار مادر بر كودك سه شیوه تعیین‏كننده برای تأثیرگذاری بر فرزندان و بالطبع، نظارت بر فرهنگ او را مطرح می‏سازد:
۱. مادر با رفتارهای خود می‏تواند موقعیت‏هایی ایجاد كند كه رفتارهای خاصی در فرزندان برانگیزد.
۲. مادر با الگوهای رفتاری كه ارائه می‏دهد، سرمشق‏هایی برای همانندسازی كودكان فراهم می‏سازد.
۳. مادر با انتخاب بعضی از رفتارها، كودك را به انجام مجدّد آن رفتارها تشویق می‏نماید.
این محورها نیازمند آگاهی و دقت در عمل مادر هستند، اما موارد ذیل نیز می‏توانند كمك كنند.
اطلاع مادر از روند كارهای كودك، او را در جریان چگونگی مناسبات، زبان محاوره‏ای كودك با دیگران، همسالان و همبازی‏ها و تعامل‏های پیرامون آن قرار می‏دهد. بررسی رفتار منظّم و نامنظم كودك برای شناخت بیشتر وی ضروری است. در هنگام انجام رفتارها می‏توان با هیجانات و انگیزه‏های كودك آشنا شد. و كاهش تأثیر عوامل مخرّب فرهنگی از طریق هم‏اندیشی با كودك، حایز اهمیت بسیار است.
نتیجه‏گیری
زن صرف‏نظر از اشتغال (اعم از كار خارج منزل یا خانه‏داری) وظیفه‏ای بزرگ بر عهده دارد و آن تأثیر بر كودك است. زن، خواه به عنوان مادر و خواه به عنوان معلم و عضو جامعه، در انتقال فرهنگ به كودكان نقش بسزایی دارد. در سایه مطالعات، مشكلات و معضلات اجتماعی از جلوی پای كودك برداشته می‏شوند و كودك به نحوی مطلوب و مناسب، با فرهنگ اسلامی رشد می‏یابد. مادر از یك سو، خود برای كودك الگوست و از سوی دیگر، الگوهای مناسب برای همانندسازی كودك را برای او فراهم می‏آورد. شیوه نظارت نامحسوس و ناملموس كودك در مسائل فرهنگی كودك بر عهده مادر است. كودك به لحاظ تحوّل روانی در هر زمان، نوع خاصی از نظارت را می‏طلبد. مادرِ هوشیار به این آگاهی‏ها دست می‏یابد. بسیاری از مشكلات و مسائل ما از اینجا ناشی می‏شوند كه فراموش می‏كنیم تحت چه شرایطی زندگی می‏كنیم. آیا آنچه تحت عنوان «فرهنگ» به ما منتقل می‏شود، پاك و بی‏آلایش و دور از آلودگی و فساد است؟ و آیا مطابق با موازین شرع اسلام است؟ امروزه پیچیدگی میراث فرهنگی به‏گونه‏ای است كه از هیچ فرهنگی بدون اظهار نظر و ارزیابی نمی‏توان گذشت؛ جنبه‏های مثبت و منفی آن را باید در نظر گرفت، خرافات، موهومات، آموزه‏های فسادانگیز، واردات بدآموز فرهنگ‏های غربی و شرقی را باید از آن بیرون كشید، عقاید و آداب درست را باید احیا كرد و به كودكان منتقل نمود. در این راه، ضرورت دارد مادر خود را نیز اصلاح كند.زن صرف‏نظر از تأثیر بر كودك به عنوان رهبر فرهنگی و الگو برای او، نقش انتقال فرهنگ جامعه به كودك را نیز بر عهده دارد. پارسونز به خاطر «مفهوم نقش‏های خانوادگی بر حسب جنس» شهرت دارد. وی معتقد است: تخصص و تفكیك نقش‏ها به حفظ نظام خانوادگی كمك می‏كنند و بنای آن‏ها اجتماعی كردن كودك است. «تخصص» تفكیك نقش‏های زن و مرد را ایجاب می‏كند. مرد رئیس خانواده است و نقش نان‏آور را در رابطه با جامعه بر عهده دارد، و زن نقش كدبانوی خانه را ایفا می‏كند. نقش اقتصادی مرد و شغل وی قاطع‏ترین و تعیین‏كننده‏ترین پایگاه حقوقی خانواده است. در این نقش، شركت مرد در كار منزل به حداقل می‏رسد و خانه‏داری و بچه‏داری اساسی‏ترین فعالیت‏ها و نقش زن است. زن بیش از مرد به بچه‏ها نزدیك است و فضای زندگی عاطفی خانواده به دست اوست. از نظر پارسونز، ساخت مزبور به تفكیك، بر حسب جنس در شكل‏گیری شخصیت كودك نقشی قاطع دارد. این چنین است كه زحمات مادر در انتقال فرهنگ جامعه و آماده‏سازی كودك برای مواجهه با مناسبات اجتماعی بیش از پدر احساس و بیان می‏شود.
سخن آخر
زن در نقش مادر و مربّی، در مسیر و عمل خود، باید كودك را از نظر فرهنگی با وجدانی بیدار و اندیشه‏ای پرورده، دانشی متعهد، هنری بیدار كننده، ادبیاتی جهت‏یافته و فلسفه‏ای اندیشیده برای حیات پرورش دهد. او باید هدف‏های عالی انسانی را در او زنده نگه دارد و آزاد اندیشیدن را به او بیاموزد، سطح شعور و آگاهی او را بالا ببرد تا خوب بسنجد، نیكو بفهمد و بجا عمل كند و در راه خدا گام بردارد.
۱ كارشناس ارشد روان‏شناسی، عضو هیأت علمی سازمان مطالعه و تدوین كتب علوم انسانی دانشگاه‏ها (سمت).
۲. در دیدار با گروهی از فرهنگیان شهرضا در مورّخ ۲/۳/۵۸.
۳. محسن فیض كاشانی، المحجّهٔ البیضاء، ج ۳، ص ۴۳۵.
۴. محمدمحمّدی ری‏شهری، میزان الحكمهٔ، ج ۳، ص ۷۱۲.
۵. علی مصباح و دیگران، روان‏شناسی رشد با نگرش به منابع اسلامی، سمت، ۱۳۷۴، ج ۲، ص ۸۵۹.
۶. محمّدتقی فلسفی، گفتار فلسفی: كودك از نظر وراثت و تربیت، بخش دوم، چ ۱۸، تهران، هیئت نشر معارف اسلامی، ۱۳۶۷، ص ۳.
۷. رجبعلی مظلومی، گامی در مسیر تربیت اسلامی (مبانی تربیتی)، تهران، آفاق، ۱۳۶۲، ص ۱۸۶.
۸. پرون. م. لارنس اِ، نظریه‏های شخصیت، ترجمه محمدجعفر جوادی و پروین كدیور، چ ۳، تهران، رسا، ۱۳۷۴، ج ۱، ص ۱۳.
منبع:مجله بانوان شیعه، شماره ۳
منبع : خبرگزاری فارس