یکشنبه, ۹ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 28 April, 2024
مجله ویستا


سنت و تجدد


سنت و تجدد
● نگاهی به فیلم مربای شیرین كار مرضیه برومند
از همان ۶-۵ سال پیش كه خبر ساخت فیلمی از روی یكی از داستان های هوشنگ مرادی كرمانی توسط مرضیه برومند مطرح شد، این پرسش در اذهان زیادی به وجود آمد كه چگونه چنین محصولی از جانب دو هنرمند كه شیوه و اسلوب های متفاوت با یكدیگر دارند قرار است تولید شود. هوشنگ مرادی كرمانی نویسنده ای است كه سبكی كم و بیش واقعگرایانه دارد و عمدتاً در محورهای مربوط به فقر داستان می نویسد و اگرچه لحن قلمش طنزآمیز است، اما این طنز ریشه در رئالیسم دارد و در بستر تعامل های شخصیت داستان با موقعیت های پیرامونی اش ایجاد می شود. آثاری نیز كه از او تا به حال مورد اقتباس سینمایی قرار گرفته است از همین حال و هوا تبعیت می كند: چكمه، قصه های مجید، موشو، مهمان مامان و... اما حوزه كاری مرضیه برومند وضعیت دیگری دارد. او با پیشینه ای نسبتاً پررنگ در كانون پرورش فكری كودكان و نوجوانان و همچنین گروه های نمایشی تلویزیونی، رفته رفته عمده كارهای هنری خود را در قالب نمایش های عروسكی برای كودكان (دیو چو بیرون رود، مدرسه موش ها، خونه مادربزرگ،قصه های تابه تا) و سریال های تلویزیونی طنز (هتل، آرایشگاه زیبا، خودرو تهران۱۱ و كارآگاه شمسی و مادام) متمركز ساخت و در حیطه سینما نیز تابه حال فقط ۳ فیلم ساخته است كه هر ۳ متعلق به سینمای كودك و نوجوان است: شهر موش ها (۱۳۶۴)، الو الو من جوجوام (۱۳۷۳) و مربای شیرین (۱۳۸۰). البته وی در مقام مشاور كارگردان، بازیگردان، نویسنده، بازیگر، تهیه كننده، مجری طرح و حتی سراینده شعر نیز در حوزه سینما كار كرده است.
اما سبك برومند بیشتر حال و هوای سرخوشانه دارد و طنزی كه از درون كارهایش می جوشد، متفاوت از طنز متعلق به آثار امثال مرادی كرمانی است. این دو هنرمند اگر چه هر دو عمدتاً با مخاطبان كودك و نوجوان روبرو هستند، ولی یكی شان جنبه های جدی آن ها را مورد نظر قرار می دهد و با استفاده از تضادهای موقعیتی طنز می آفریند، در حالی كه دیگری بیشتر ابعاد فانتزی قضیه را مدنظر قرار می دهد و شاید از همین روست كه بیشتر كارهای مربوط به كودك او، قالب عروسكی دارد. این نكته البته به دو پیامد متفاوت از یكدیگر نیز منجر می شود و آن عبارت از بازخورد این آثار بین مخاطبان است. عمده آثار مرادی كرمانی كه به وادی سینما راه پیدا كرده اند چندان پرفروش نبوده اند (غیر از مهمان مامان كه البته تحلیل دیگری می طلبد) و اصلاً بنا نیز بر استقبال زیاد مخاطبان نبوده است، ولی برومند هنرمندی است كه جلب نظر مخاطب برایش اهمیت زیادی دارد و فراموش نكنیم كه شهر موش های او یكی از پرفروش ترین های سینمای ایران است، ضمن آن كه اغلب سریال های تلویزیونی اش چه در حوزه بزرگسال و چه در حوزه كودك جزو برنامه های پرمخاطب تلویزیون بوده است.
این نقاط مغایر، وضعیت ساخت مربای شیرین را همان طور كه بسیاری از قبل، پیش بینی می كردند با مشكل مواجه ساخت و همكاری برومند و مرادی كرمانی منجر به استفاده برومند از یك فیلمنامه نویس دیگر (فرهاد توحیدی) گردید. بدین ترتیب داستان مربای شیرین در فرایند تبدیلش به فیلم سینمایی تا حدی زیاد دچار تغییر و تحول شد و مایه هایی كه برای جذب تماشاگر بدان افزوده شد، سبك و سیاق روایی و ایدئولوژیكش را عوض كرد. این نكته ای است كه البته هم برومند و هم مرادی كرمانی بدان اشاره كرده اند. برومند در یادداشتی كه برای نمایش فیلمش در بیستمین جشنواره فیلم فجر در ماهنامه سینمای فیلم (شماره ،۲۸۱ ص۲۸) نوشت صراحتاً عنوان كرد: «قصه مربای شیرین بر خلاف سایر آثار آقای مرادی كرمانی بی مزه و نچسب است و صرفنظر از گره اصلی قصه، یعنی باز نشدن در شیشه مربا كه نظر مرا تا حدودی جلب كرد، انگیزه زیادی در من برای ساختنش به وجود نیاورد.
شاید هم درست به همین دلیل این قصه پس از چهار پنج سال دست به دست شدن نصیب من شد. به هر حال فیلمنامه ای كه آقای توحیدی با نظر و سلیقه من نوشته با قصه اصلی تفاوت های اساسی بویژه در نتیجه گیری نهایی دارد.» از سوی دیگر مرادی كرمانی نیز در مصاحبه ای با همین نشریه (شماره ،۳۳۲ ص۵۵) نسبت به فیلم انتقاد كرد: «در فیلم مورد نظر بچه فقیر داستان كه مشكلات فراوانی دارد تبدیل شده به یك بچه اعیان كه هیچ مشكلی ندارد پس انگیزه هایش برای كاری كه می كند باورپذیر نیست اما كارگردان معتقد بود به هیچ عنوان حاضر نیست سراغ یتیم بازی و این قبیل مسائل برود. در كار من غم و طنز شانه به شانه هم پیش می روند و این جا یكی از دو سمت قضیه حذف شده بود.... دیگر این كه قصه های من روایت های ساده دارند. از اولش شروع می كنید و می روید تا به ته اش می رسید. اگر بخواهی جلو و عقب بروی و قضیه را بپیچانی خوب از كار درنمی آید. آنهایی كه چنین كاری را با این داستان ها كرده اند، به نظر نتیجه خوبی نگرفته اند.... من حتی فیلمنامه فیلمی را كه این طوری با كتابم برخورد كرده بود خواندم و چیز زیادی نفهمیدم. فكر می كنم بیننده هم نفهمیده باشد.»
مربای شیرین، اما با وجود اختلاف نظر بین كارگردان و نویسنده منبع اصلی فیلمنامه و همچنین باوجود مشكلات مالی كه برای تهیه كننده (شركت وراهنر) پیش آمد و فیلم آن سان كه مد نظر اولیه كارگردان بود پیش نرفت و حتی اكرانش هم به همین دلیل معضلات مالی حدود ۵ سال به تأخیر افتاد، اثر بدی نشده است.
فیلم با این كه ابعاد موزیكالش به لحاظ اجرا دارای مشكل است و حركات موزون بازیگران و تنظیم آن با ریتم موسیقی و آواز جور نیست و بسیار خام طراحی شده است (كه البته به دلیل آن كه جزو تجربه های نخستین دراین گونه در سینمای ایران است تا حدی طبیعی به نظر می آید. مثلاً فیلم مكس ساخته سامان مقدم كه چند ماه پیش اكران شد از این لحاظ حرفه ای تر بود) اما در هر حال توانسته است ایده خود را بخوبی پیش ببرد و گسترش بخشد. این ایده عبارت است از تقابل و دوگانگی كه بین دو قطب شخصیتی و موقعیتی اثر حاصل آمده است. یك قطب عبارت است از جلال و دوستانش كه جزو جامعه تحت سیطره محسوب می شوند و قطب دیگر شامل مدیران كارخانه است كه از موضع استیلا و آواره گری محصولات تولیدی شان را به مصرف كننده می دهند.
اینكه چرا از این عبارات خاص برای رابطه به ظاهر ساده آدم های فیلم استفاده شده است، علتش برمی گردد به سطوح نمادینی كه در فیلم وجود دارد. در واقع مهمترین تفاوت فیلم مرضیه برومند و كتاب هوشنگ مرادی كرمانی به همین نكته مربوط می شود. فیلم با استفاده از این سطوح نمادین، تفسیر ساده داستان را به سوی عمق بیشتری هدایت كرده است. مثلاً اگر دقت كنیم، در اولین كلیپی كه جلال در راه مدرسه می خواند، قضیه صرفاً محدود به باز نشدن در شیشه مربا باقی نمی ماند و سایر معضلات اجتماعی كه در شهر وجود دارد بعضاً مورد انتقاد قرار می گیرند. این نشان می دهد برخلاف كتاب، در فیلم شیشه مربا یك ابزار است برای وسعت بخشیدن به دایره معنایی اثر و حتی این وسعت گاه چندان صورت می پذیرد كه در آن لایه های سیاسی نیز شكل می گیرند.
در فیلم ارباب سرمایه با استفاده از ناآگاهی توده مردم به صورتی استثماروار از آنها بهره كشی به عمل می آورند و تحت پوشش تبلیغات دیداری و شنیداری و حتی استفاده از مسابقات ورزشی، مصرف زدگی كالایی بی ارزش را رواج می دهند. آنها به جای یافتن حل مشكل و برطرف ساختن آن، در پی معطوف ساختن توجه توده مردم به یك پدیده كاذب برمی آیند و در این میان تلاش یك نفر از بین توده مردم كه به خود آگاهی عمومی منجر می شود. این استیلای مبتنی بر آوازه گری های تحمیق كننده رادر هم می شكند. فیلم البته پایانی تلخ دارد و اگر چه اتفاقاتی نصرالدین قندچی (با بازی محمدرضا شریفی نیا) را در پشت شیشه در محصور نگه می دارد و شمس الدین قندچی (امیر حسین صدیق) را داخل پاتیل مربا می افكند، ولی نهایتاً روند استیلای ارباب سرمایه را تداوم دار معرفی می كند، منتها این روند در كنارش اعتراض پابرجای بچه ها را هم حفظ می كند و آن خودآگاهی خودانگیخته را به عنوان شمشیری كه بر بالای سر این استیلا قرار دارد مطرح می سازد.
اما نكته قابل تأمل این جاست كه فیلمساز، سرمایه سالاری را در كنار تجدد گرایی قرار می دهد و بدین ترتیب، قبل از آن كه نفس سرمایه داری را تقبیح كند، مظاهر ناشی از مدرنیسم و زندگی نوین را مورد اشاره انگشت انتقاد قرار می دهد. بوروكراسی اداری، تبلیغات پرزرق و برق وسایل ارتباط جمعی، استفاده از شیوه های متجدد در تولید كالا و... از جمله نمونه هایی هستند كه در فیلم نسبت به آنها با بدبینی نگریسته می شود و همگی نیز ریشه در مدرنیسم دارند. برعكس روندهای سنتی بعضاً با حس خوشبینی مطرح می شوند و در این میان حتی حاجی قندچی هم كه جزو صاحبان كارخانه است، آن ابعادی از زندگی و رویه اش كه با امور سنتی عجین شده است واجد نگرش انتقادی از سوی فیلمساز نیست.
مربای شیرین، از درون تضاد سلیقه نویسنده داستان و فیلمساز، به صورتی دیالكتیك وار، شكل سنتز شده ای را ارائه می دهد كه اگر چه نه مثل اصل داستان است و نه مثل ساخته های قبلی برومند، اما در حد و حدود خود اثر قابل قبولی است. دست كم بین سه اثری كه تا به حال برومند در حوزه سینما ساخته است، بهترین است.
مهرزاد دانش
منبع : روزنامه ایران


همچنین مشاهده کنید