شنبه, ۸ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 27 April, 2024
مجله ویستا

کدام راست نو ؟!


کدام راست نو ؟!
برخی اصطلاحات و واژه ها معناهایی بسیار متفاوت و گاهی نیز متضاد دارند. یکی از این واژه های عجیب الخلقه، واژه «نو» است. «نو» وقتی پسوند یک مفهومی می شود، بسیاری از تعاریف ذهنی را متغییر می سازد. بدین معنی که وقتی پسوند«نو» به یک مفهوم سیاسی اضافه می شود بسیاری تفاوتها با مفهوم اولیه دارد.
به فرض وقتی می گوئیم «راست نو»، بایستی تغییر و تحولاتی که در این جریان سیاسی به وجود آمده را ذکر کنیم. نمی توان صفت «نو» بودن را به خاطر این که چند نفری دور هم جمع شدند را به یک جریان سیاسی چسباند.
آیا در مقاله «ظهور راست نو» ویژگیهای جریان «راست نو» که مسلماً باید متفاوت از راست باشد برشمرده شده است؟ یا صرفاً موجی که به یک باره در کشور به علت انتخابات مجلس شروع شده و مسلماً با پایان یافتن این انتخابات فروکش می کند، می تواند بهانه ای قوی برای ایجاد یک جریان «نو» به نام «راست نو» باشد؟
آیا آن سه تنی که در مقاله «ظهور راست نو» بانی آیا در مقاله «ظهور راست نو» ویژگیهای جریان «راست نو» که مسلماً باید متفاوت از راست باشد برشمرده شده است؟ یا صرفاً موجی که به یک باره در کشور به علت انتخابات مجلس شروع شده و مسلماً با پایان یافتن این انتخابات فروکش می کند، می تواند بهانه ای قوی برای ایجاد یک جریان «نو» به نام «راست نو» باشد؟ و باعث «راست نو» هستند تعریفی از این جریان داشته اند؟ هویت این جریان چیست؟
دوستی کودکی داشت، این کودک هر که نمی شناخت از او می پرسید «تو کی هستی؟» حالا می خواهیم ببینیم آیا در مقاله «ظهور راست نو» این «کی هستی» تعریف شده است؟ یا خیر!
آقای دکتر جلالی آب پاکی را بر روی پرسش ما می ریزند و می گویند که در کشورهای جهان سوم اساسنامه سازمان و مانیفست حزب هیچ است و هرچه هست در اشخاص است. یا می توان به این عبارت گفت که اگر شخصی دلش از یک حزبی زده شد، یا فکر کرد که خود حرفی برای گفتن دارد، با فراهم نمودن اسپانسرهایی، که اغلب در قدرت سیاسیون است را با خود همراه کنند.
و این اسپانسرها نیز از آنجائی که بتوانند دستی هم در مسائل سیاسی داشته باشند با سیاسیون همراه می شوند، حزبی را تشکیل می دهد. اینگونه حزب سازیها نه تنها تاثیر گذار نیستند، بلکه با کمی سخت شدن اوضاع به حاشیه و سایه رانده می شوند. اسماً حزب هست، حتی اساسنامه های آنچنانی نیز برایش نوشته می شود اما این نمی تواند دلیل مناسبی باشد که فقط به اشخاص پرداخت. آن سه تنی که دکتر جلالی ازشان نام میبرد فقط در انتخابات مجلس هشتم به دور هم جمع شده اند و مسلماً بعد از آن هیچ کاری با هم نخواهند داشت(البته در قالب حزبی با نام «راست نو»).
پرداختن تنها به اشخاص دلیل نمی شود که برای یک اجتماعی مفهومی را پیشنهاد داد که در علوم سیاسی دارای سبقه ای تاریخی است. درایران تعریفی از هیچ گرایشی وجود ندارد. نه راست و نه چپ. حال چسباندن صفت «نو» به آنها که سابقه فعالیت آنچنانی ندارند بیش از حد گام را بلند برداشتن است. آیا تعریفی از گرایش راست در ایران هست که صحبت از «راست نو» عقلگرا یعنی چه؟ نوگرا به چه کسانی گفته می شود؟ عملگرایی چه حکایتی دارد؟ بحث این است که از اینان تعریفی وجود ندارد(حداقل در مقاله ظهور راست نو) نه تعریف آکادمیک یا از منظر علوم سیاسی، بلکه تعریفی تک خطی که بدانیم از نوگرایی چه منظوری می رود. می شود؟ یا همین طور چپ. این دلیل نمی شود که به خاطر ایجاد موجی کف آلود، نه شفاف، صفتی را که دارای معنایی عمیق هست را به آن بخشید.
شخصاً نمی توانم استدلال آقای دکتر جلالی را در پاراگراف چهام بپذیرم. عقلگرا یعنی چه؟ نوگرا به چه کسانی گفته می شود؟ عملگرایی چه حکایتی دارد؟ بحث این است که از اینان
تعریفی وجود ندارد(حداقل در مقاله ظهور راست نو) نه تعریف آکادمیک یا از منظر علوم سیاسی، بلکه تعریفی تک خطی که بدانیم از نوگرایی چه منظوری می رود.
آیا فقط راستها می توانند نو گرا باشند، یا چپ ها نیز نوگرا هستند؟ آیا نو بودن به معنای دور انداختن هرچه کهنه است؟ این کهنه ها را چه کسی و چگونه تشخیص می دهد؟ آیا جامعه این جریان را می طلبد؟
راست نو در چه چیزهایی نوگرا و عقلگرا میشود؟ بگذریم که هرچه فکر کردم به عقل ناقصم نرسید که عملگرا یعنی چه؟
آقای دکتر جلالی رد صلاحیت اصلاح طلبان یا همان چپی ها (در ایران کسی دوست ندارد خود را چپی بخواند، به خاطر تکفیر مارکس در ایران!!!) را عامل و زمینه ایجاد جریان راست نو می شناسد.
پس پرسش این است آیا آن سه تنی که دکتر جلالی نام می برد از قصد و نیت قبلی به تشکیل جلساتی پرداخته اند که جریان جدیدی را بوجود آورند؟ شخصاً با پیگیری اخبار و شناخت حداقلی از این افراد از این قصد و نیت هیچ بویی به مشامم نرسید. شاید واقعاً پشت پرده خبرهایی هست که مشام من و امثال من قدرت درک آنرا ندارد.
استدلال پارگراف ششم آقای دکتر جلالی متناقض با تفکرات آن سه تن است (البته تا آن جائی که من می دانم از برخی پشت پرده ها خبر ندارم) این قالیباف با برخوردهای سیاستمدارانه اش در شهرداری تهران، رضایی با سکوت و بخصوص با تاثیری که بر برخی از سایتهای خبرپراکنی دارد از دولت تلویحاً انتقاد می کند. لاریجانی نیز اختلاف ریشه ای و با سابقه ای با دولت نهم دارد. چگونه است که این سه تن دلسوز دولت می شوند تا مجلس هشتم نیز همسو با دولت گردد. سه تن هیچ ارتباط حسنه ای با دولت نهم ندارند، حتی گاهی منتقد اصلی و سو دهنده به انتقادها بودند. قالیباف با برخوردهای سیاستمدارانه اش در شهرداری تهران، رضایی با سکوت و بخصوص با تاثیری که بر برخی از سایتهای خبرپراکنی دارد از دولت تلویحاً انتقاد می کند. لاریجانی نیز اختلاف ریشه ای و با سابقه ای با دولت نهم دارد. چگونه است که این سه تن دلسوز دولت می شوند تا مجلس هشتم نیز همسو با دولت گردد. شاید این سه تن می خواهند که مجلس هشتم با دولت دهم (احتمالاً یکی از این سه تن در مبارزه انتخاباتی ریاست جمهوری پیروز خواهد شد) همسو گردد.
آقای دکتر جلالی این نکته مهم را فراموش نموده اند که این اتفاق و هم نشینی این سه تن آیا در انتخابات ریاست جمهوری نیز تکرار می شود؟
آقای دکتر جلالی راست نو را به اصلاح طلبان نزدیک می سازد و تلویحاً این انتقاد را بر دولت نهم وارد می سازد که منافع ملی واجب تر از منافع ایدئولوژیک است. این اعتقاد آقای دکتر جلالی حقیقتاً پذیرفتنی و بهترین سخن است. اما نکته این است که هدفی این گونه در نشست این سه تن وجود ندارد. این سه تن براساس منافع خودشان، (۱) عدم ورود اصلاح طلبان به مجلس و (۲) ارائه لیستی مردم پسندانه و جمع رای ملت. من هرچه گشتم در این برنامه هدف ملی را پیدا کنم، نکردم.
سخن آقای دکتر جلالی کاملا درست است که باید ایدئولوژی را بر اساس منافع ملی پایه گذاری کنیم نه منافع ملی را بر اساس ایدئولوژی. اینجا نه ایدئولوژی فراموش می شود نه منافع ملی و هر کدام جایگاه و ارزش خود را دارد. اما این اعتقاد دکتر جلالی است، آیا اعتقاد لاریجانی و قالیباف و رضایی هم هست؟ راست نو از این جهت پسندیده است، اما فعلاً در حد تئوری دکتر جلالی .آیا در عمل هم این گونه می تواند باشد؟
وحید اسلام زاده
منبع : پایگاه خبری ـ تحلیلی فرارو


همچنین مشاهده کنید