شنبه, ۸ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 27 April, 2024
مجله ویستا


به سادگی آداب و رسوم


به سادگی آداب و رسوم
همان‌طور كه هر سازی در موسیقی صدای ویژه‌ای دارد به همان گونه در طراحی و نقاشی نیز هر ابزاری اثر خاصی از خود برجای می‌گذارد و احساس خاصی را برمی‌انگیزد. حریم هر ابزاری را باید همواره محترم شمرد و هیچ‌گاه خللی به آن وارد نكرد. طرحی كه با مداد ایجاد می‌شود یك حس و طرحی كه با قلم فلزی به وجود می‌آید حس دیگری را برمی‌انگیزد. زیاد جالب نخواهد بود اگر با سازی صدای دیگری را ایجاد كنیم.
خطی كه از طریق خراش یا حكاكی به وجود می‌آید با خطی كه مداد روی كاغذ صاف به‌جای می‌گذارد تفاوت دارد و حسی كه هر یك برمی‌انگیزد مشابه نخواهد بود. در یكی از انواع چاپ‌های دستی كه لینولئوم نام دارد، اثر از طریق حكاكی با ابزار فولادی ایجاد می‌شود. لینولئوم صفحه‌ای نرم و پلاستیكی است كه هنرمندان به جای آن گاهی از كف‌پوش گاهی هم از نیم‌تختی كه در كفاشی مصرف دارد استفاده می‌كنند. پس از حكاكی با غلطك مركب چاپ را كه مثل عسل چسبنده است، روی آن انتقال می‌دهند و كاغذی روی آن قرار می‌دهند و با دست یا وسیله دیگری به آن فشار وارد می‌كنند تا طرح روی كاغذ چاپ شود. در این نوع چاپ قسمت‌های حفر شده سفید و قسمت‌های دست نخورده به رنگ سیاه درمی‌آید. یكی از مزایای این نوع چاپ این است كه آن را كه می‌توان روی كاغذ بارها تكثیر نمود و یا به نظر شخص من به كمك آن با گچ یا گل‌رس نقش برجسته ایجاد كرد. احساسی كه این نوع طراحی برمی‌انگیزد ویژه است و با هیچ وسیله‌ی دیگری امكان ندارد.
در این نوع چاپ آنچه در سمت راست لینولئوم حفر شده پس از چاپ به سمت چپ منتقل می‌شود و شكلی كه نگاه به چپ می‌كند پس از چاپ نگاه آن، به راست برمی‌گردد. اگر طرح را پس از چاپ مقابل آینه قرار دهیم جهتش همانی می‌شود كه روی لینوئوم حفر شده است. در این نوع چاپ از خاكستری‌ها خبری نیست. آن چه هست فقط سفید و سیاه است.
ابزاری كه با آن حك می‌كنند مغارهایی فولادی است كه با نیروی چشمگیر دست حركت می‌كند و عمل حكاكی را به كندی انجام می‌دهد.
هنرمند ما آقای بانگیز پس از آشنایی با این نوع چاپ از طریق استاد ماركو گریگوریان، آن را انتخاب و با علاقه به استفاده از آن در راستای كار هنری خود می‌پردازد. دو اثری را كه در این‌جا مشاهده می‌كنید صحنه‌ای از عروسی در روستاست كه قطع هر یك ۸۶×۱۱۰ سانتیمتر است. آن‌چه این اثر را با تكنیك چاپ لینولئوم پدید آمده از سایز آثار تشابه متمایز می‌سازد قطع بزرگ آن و استفاده از بوم به‌جای كاغذ است. این دو اثر یك صحنه را نشان می‌دهند و ترتیب قرار گرفتن آن‌ها طوری است كه بلندی آن ۲۲۰ و عرض آن ۸۶ سانتی‌متر است.
اثری كه شكل‌های ریزتر و در چهار ردیف دارد به قول خودش در بالا و اثر در پایین است. شكل‌ها گاهی به‌صورت سفید و گاهی به صورت سفید وسیاه و گاهی هم همراه بافت از زمینه سیاه و یك دست متمایز می‌شوند. بافت در بعضی جاها ریز و در بعضی جاها درشت است. مسیر نگاه بیننده در این اثر مانند نوشته‌های لاتین با مردی در سمت چپ كه خوانچه بر سر دارد شروع می‌شود ولی در ردیف آخر این نظم گم شده و سه نفری كه خوانچه بر سر دارند در مسیری مخالف بقیه حركت می‌كنند. طراحی در این دو اثر مانند آثار دوران مشروطه بدون تكلف و بدور از واهمه است. زیرا محور اثر، بیان هنرمند است و چیزهایی دیگر نظیر پرسپكتیو و عكاسی گونگی ناچیز به حساب آمده است. آن‌چه در این اثر بیشتر به چشم می‌خورد حركت و ریتم است كه هنرمند به خوبی از عهده‌ نمایش آن برآمده است و حركت زنان، بچه‌ها، موزیسین‌ها و رقاصان با دستمال‌های دستشان چشم‌نواز و صمیمی است. جوش حاكم بر صحنه دلیل بر زلالی آینه‌ی دید هنرمند است.
زمینه در هر دو اثر سیاه یك‌دست و بدون بافت است و هنرمند می‌خواسته با سكون زمینه حركت شكل‌ها را شدت بخشد. حركات حالتی ریتمیك دارند و چشم همواره در سرتاسر اثر به گردش در‌می‌آید و از حركت خود سیر نمی‌شود. هنرمند در همه جای اثر خطوط را با خیال راحت و بدور از شك و تردید حفر كرده است مگر خطوط سرهای دو نوازنده‌ی ردیف سوم كه ابتدا به صورت كلاه بوده و سپس مو به آن‌ها اضافه شده است. ولی با وجود این فی‌البداهگی اثر قابل ستایش است. ریز و درشتی شكل‌ها در ردیف دوم از بالا نیز تنوع دیگری به اثر افزوده است كه در آن برای شكل‌های ریز از بچه‌ها استفاده شده است.
كفش‌ها همه از پهلوست مگر كفش پای راست نفر اول سمت چپ از ردیف سوم و بچه در ردیف دوم و نفر وسط در ردیف سوم كه از روبروست. چهره‌ها نیز بعضی از روبرو و بعضی از نیم‌رخ و بعضی هم از پشت سر است. این دو اثر گرچه هر دو یك صحنه و به هم وابسته هستند اما نمی‌دانیم چرا از نظر كاری اندكی با هم تفاوت دارند، مثلاً شكل‌ها در دومی درشت‌تر از اولی است و حركت نیز در آن كمتر ولی كار پخته‌تر و آرام‌تر است.
با وجود این تفاوت، افراد هر یك سرگرم كار خود هستند و همین ویژگی هماهنگی كلی اثر را فراهم آورده است. خلق چنین اثری به حالتی آسوده و اعتماد به نفسی بالا و به دور از تقلید نیاز دارد. به احتمال زیاد هنرمند موقعی كه غرق در كار بوده هیچ چیز نمی‌توانسته مانع هدف او شود. روانیِ كار، چشم‌گیر است و توجه به زندگی و نمایش آداب و رسوم مردم در آن پیداست. او هنگام كار در بند تقلید از غرب و نگران شماتت خرده‌‌گیران یك بعدی نیست.
توجه به خودانگیختگی از امتیازات اوست. شاید بتوان مسیر كار این هنرمند گرامی را با مسیر كار هنرمند دیگری كه مكزیكی است و پوسارا نام دارد یكی دانست. پوسارا از هنرمندان مردم نگار و برجسته مكزیك است كه به نمایش زندگی مردم عادی و آنچه در بین آن‌ها می‌گذاشته می‌پرداخته است.
البته ذكر این مطلب نباید چنان تلقی شود كه آقای بانگیز از او تاثیر پذیرفته است. آن‌چه این دو هنرمند را در یك مسیر قرار داده همانا اشتراك تصادفی دیدگاه آن‌هاست و نه تأثیرپذیری. ولی این‌كه چرا كار او مثل پوسارا تداوم نداشته و هم‌چنان ادامه نداده جای سؤال است. دست آورد او خوب است. كاشكی جامعه صدای خود را به گوش او می‌رساند و می‌گفت آقای بانگیز باز هم ادامه بده، كارهای شما و امثال شما برای ما آشنا و صمیمی است.
نویسنده : عربعلی شروه
منبع : دوهفته‌نامه هنرهای تجسمی تندیس


همچنین مشاهده کنید