یکشنبه, ۹ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 28 April, 2024
مجله ویستا


توبیاس ربرگر؛ طناب رنگارنگ جامعه هنر


توبیاس ربرگر؛ طناب رنگارنگ جامعه هنر
این جمله توبیاس ربرگر شاید بن‌مایه تمامی آثار هنری او را در خود داشته باشد. توبیارس برگر كه سال ۱۹۶۶ در از لینگن بدنیا آمده است و هم‌اكنون در فرانكفورت زندگی‌ می‌كند هربار با آثار تازه‌اش مخاطبانش را غافلگیر می‌كند.
یك زیر سیگاری آبی و دو دستگاه تلویزیون در داخل یك توپ تنیس بزرگ بالای یك جفت صندلی دسته‌دار زرد آویزان است. این چیدمان كه «نیازی نیست بر سر كانال تلویزیونی با هم دعوا كنیم. با هم لم بدهیم» نام دارد. بخشی از اثر چیدمان توبیاس ربرگر موسوم به «بخش‌هایی از فضای دلپذیر آن‌ها (از دیدگاه مورد نظر من) » اثر سال ۱۹۹۶ است.
این اثر حاصل زمانیست كه هنرمند نظر دوستانش درمورد نهایت آسایش در طراحی داخلی را خواست، ربرگر سپس پاسخ‌ها را با توجه به دیدگاه خود ترجمه كرد. این اثر نمونه‌ای از راهبردهای كلیدی اوست: همكاری، كاری در رابطه با فضا، زیر سوال بردن مرزهای هنر، ساخت و طراحی. و از طرفی كلیشه‌ها و انتظارات نیز به طرز زیركانه‌ای مورد تردید واقع می‌شوند.
در سال ۱۹۹۷، او یك آگهی برای یكی از گالری‌ها‌ی برلین طراحی كرد كه در مجله هنر چاپ شد. وی سپس این آگهی را به یك بافنده داد. بافنده از آن برای پارچه‌هایی استفاده كرد كه توسط كاركنان گالری در طول یك نمایشگاه بافته شده بود. بعد از آن، این گالری را به عنوان مدلی برای نمایشگاه برانكوزی مورد استفاده قرار داد. چیدمانی دو بعدی كه تبدیل به سطوح سه بعدی شده بود. این‌ها می‌توانستند به عنوان وسایلی با سبك دهه ۱۹۷۰ و در عین طرح‌های مجسمه‌سازی مستقل تلقی شوند. در این اثر سه‌تایی، ربرگر آفرینش خود را نفی كرده و مانند یك مدیر در هماهنگ سازی فرایندهای مختلف تمركز می‌كند و به این ترتیب سلسله مراتبی شامل موارد میان هنرمند و واسطه را كاهش می‌دهد.
و ا ز طرفی شیوه‌ای برای معرفی روابط ناآشنا ارائه می‌دهد كه نشان دهنده‌ی آزادی همكاران او در بیان تفاسیر خود می‌باشد: آنچه پیداست آگهی برای طراحی یك نمایشگاه و نیز الگوی بافندگی به یك اندازه نامناسب است.
رویكرد كلی توبیاس ربرگر به هنر خود، در بر دارنده‌ی كاركنان موزه، سازمان دهنده‌های یك نمایشگاه،«Curators»، گالری داران و دوستان در فرآیند آفرینش هنری است.برخی از آثار او تنها برای ارضای نیازهای فیزیكی اعضای گالری (مانند پیشنهاد برای سقف یك اتاق مشترك)، ۱۹۹۷، طراحی شده‌اند. یا ناشی از پیشنهادات مربوط به وسایل راحتی هستند.
در نتیجه یك تحقیق انجام شده در نمایشگاه فرانكفورت، او سفارش داد درها به دستگیره‌های جدید مجهز شوند سپس در توالت‌ها روزنامه گذاشت، برای فضای نمایشگاه دستورالعمل‌هایی ارایه داد تا در كف آن الوار رنگی نصب كنند و یك چیدمان اتاق نشیمن به سبك دهه ۱۹۷۰ طراحی كرد.
بدون تردید شرح راحتی او (لم دادن از تنبلی، تكان نخوردن حتی برای تلویزیون، شیرینی، كوكاكولا و وازلین) با صحنه‌پردازی ارتباط دارد، جایی كه طراحی استراحتگاه‌ها و محل خنك شدن اغلب از طراحی داخلی دهه ۱۹۷۰ الهام می‌گیرد. بدین ترتیب روش كاری فراگیر ربرگر اغلب شامل انتقال واقعی تولید آثار می‌شود و به همین خاطر او طراحی دو اتومبیل را كه مردان در رویای آن هستند، بر عهده گرفت ـ پورشه ۹۱۱ و مك لارن ـ این اتومبیل‌ها با هزینه اندك و با استفاده از طرح‌هایی كه او از روی حافظه خود رسم كرده بود، ساخته شدند.
ربرگر، گالری‌ها را به عنوان مشتری تلقی می‌كند از سویی مكانیزم‌هایی از خدمات صنعتی را ارایه می‌دهد و از سویی دیگر نیروی تولید مشتری‌ها را نیز تایید كرده و به كار می‌برد. در اثری به نام شركت بیندن (Gmbh & co,۲۰۰۰) كه در نمایشگاه كونستال Kunsthalle ـ در هامبورگ به نمایش گذاشته شد، میان كار موزه‌ها و تجارت ارتباط برقرار كرد. این اثر كه شامل دو لامپ است كه با دست دمیده شده‌اند، به محض آن‌كه مردم وارد اتاق ملاقات آژانس در ساختمان اداری آن طرف خیابان می‌شوند، به طور خودكار روشن می‌شوند.
از طرفی می‌توان گفت توبیاس ربرگر اعلامیه مدرنیست را به روز می‌كند تا اشیایی هم زیبا و هم كاربردی خلق كند و آثار مبلمان و مجسمه‌سازی، باغ‌های عمومی و پوسترهای او اغلب تعبیر زیركانه‌ای از آثار كلاسیك و طراحی مدرن است كه به منظور تاكید بر ارتباطات و به حداكثر رساندن ارزش عمومی دچار تغییر شده‌اند بسیاری از پروژه‌های ربرگر به مشكلات خاص طراحی پاسخ می‌دهند (اگر چه به شیوه‌ای متفاوت) برای یكی از نمایشگاه‌های سال ۱۹۹۶ و ۱۹۹۷ پورتیكوس واقع در فرانكفورت، ربرگر پیشنهادات مربوط به ایجاد تغییرات عملی معماری از جانب باز دیدكنندگان دو نمایشگاه قبلی را پذیرفت. در این‌گونه پروژه‌ها هنرمند، اغلب نقش همكار را دارد، مانند پروژه‌ اولیه‌ای كه نجاران آفریقایی برای آن كپی‌های دستی مبلمان مدرن كلاسیك را براساس رسم‌ها‌ی ربرگر خلق كردند (اشیای حاصله، از دو فرهنگی كه قرار بود نماینده آن باشند، دور بودند) یا پروژه او برای بی‌ینال ونیز ۲۰۰۳ كه هنرمندان و صنعت‌كاران دورانویك در این اثر قایقی شیشه‌ای ساختند كه نور را منكسر می‌كرد.
در اثری به نام (امور خصوصی، ۲۰۰۴) در موزه‌ای در گالری واتیچپل لندن، ربرگر تناسبات پنجره و درب‌ها را در استودیوی خود در آلمان تبدیل به سازه‌هایی برای بازدید كنندگان از نمایشگاه خود كرد تا آن‌ها با آن به تقابل بپردازند و یك فضای بسته برای زندگی خلق كرد كه در آن یك لامپ طراحی شده توسط مردی در آلمان كنترل می‌شد كه هم اسم هنرمند بود. ربرگر در این اثر ماهرانه هنر و طراحی، شخص و جامعه و زیبایی و كاربرد را به هم پیوند می‌زند.
در اثر دیگر در گالری باربل گراسلین (Barbel Grasslin)، بخشی دیگر از اثر «بخشهایی از فضای دلپذیر آن‌ها «از دیدگاه موردنظر من» نمایش داده شده در گالری دارای یك مبدا خاص است. توبیاس ربرگر از پنج تن از دوستان خود پرسید كه محل سخت و محل راحت را چگونه تعریف می‌كنند، بعد از دریافت پاسخ آن‌ها، او پنج دست مبلمان درست كرد كه با دقت فراوان طراحی شده بودند و شامل یك قسمت نشیمن و نیز یك پایه چوبی بود كه می‌شد حین ظرف شستن، از روی آن اخبار را راحت در تلویزیون تماشا كرد كه الهام گرفته از مكتب دادائیسم بود. یك كار دیگر یك سكوی بالشتك هوا بود كه روی یك فرش قرار گرفته بود. در این‌جا می‌شد راحت لم داد و حتی برای تماشای تلویزیون، كوكاكولا خوردن و برداشتن وازلین تكان هم نخورد. ربرگر ظاهراً نه تنها از دهه‌های ۱۹۶۰ و ۱۹۷۰ بلكه از طراحان معاصر مد مانند هلوت لانگ نیز الهام گرفته است.
این اثر همواره با اشارات خود به مدل لباس‌های دهه ۱۹۶۰ و رنگ‌های دهه ۱۹۷۰ بیانگر یك وحدت نوستالژیك است. در واقع این نمایشگاه، به روز شده‌ی نمایشگاهی بود كه ربرگر تحت همان نام در سه سال قبل برگزار كرده بود و در عین حال كه او همان توضیحاتی را به كار برد كه از پنج تن از دوستان خود دریافت كرده بود، درك هنرمند از ایده‌های آنان تغییر كرده بود. به عنوان مثال اشیاء جدید ربرگر از لحاظ رنگی او كم سر و صداتر هستند.
توبیاس ربرگر نه تنها در كشور خود آلمان ناشناخته نیست كه آثار مشترك او شامل نقاشی، طراحی و مجسمه‌سازی و چیدمان كه همواره یادآور آثار دهه‌های ۱۹۶۰ و ۱۹۷۰ میلادی می‌باشد. در سراسر دنیا به نمایش در می‌آیند. هنرمندی كه با نمایشگاه‌هایی چون «Backstage» و «Manifestai» همكاری كرده است و در نمایشگاه «Skulpturenprojekte Munster» شركت داشته است.با این همه جالب‌ توجه‌ترین نمایشگاه او در سال ۱۹۹۵ بود كه توجه همگان را به خود جلب كرد. این نمایشگاه انفرادی شامل نه گلدان بود كه او طراحی كرد تا به نُه هنرمند گالری اشاره كند. گلدان ولفگانگ تیلمانز، نشان دهنده هنرمند عكاسی است كه با موم، دست به زیبایی آفرینی می‌زند اما در عین حال بیانگر فضای سفید عكس‌های تیلمانز از گروه‌های جوانان كلیسا نیز می‌باشد. گلدان جرج پاردو ، ۱۹۹۵، دارای طراحی مینیمال می‌باشد و رنگ‌های آن نزدیك به كارهای اوست. سطح منعكس كننده‌ی تیره شارون لوكهارت Sharonl ockhart، به اندازه عكس‌های هنرمند اسرار آمیز می‌نماید. برای مراسم افتتاحیه نمایشگاه‌ ربرگر از این هنرمندان نمایش داده شده خواست تا چیدمان‌هایی را برای گلدان‌های خود بفرستند، نكته ارزشمند این كه دسته گل‌هایی كه آن‌ها انتخاب كرده بودند به شكل قابل توجهی زیبنده گلدان‌ها بودند.ژست نه چندان جدی ربرگر به شكلی موفقیت‌آمیز و خلاصه هنرمندان گالری را به یك تند نویسی رنگ و فرم تنزل داد و باعث شد تا خود گالری به یك گل فروشی كوچك تبدیل شود.
در این اثر روش توام با همكاری ربرگر اگرچه در فرآیند خود زیركانه است ویژگی‌های خاص هنرمندان را به نمایش می‌گذارد و به عبارت سبك امضای حالتی طنزآمیز، نیمه واقعی و نیمه مجازی می‌دهد. تغییرات نهادی ربرگر در حالی‌كه به وضوح از میراث آثار كسانی چون مایكل اشر و دانیل بورن استفاده می‌كند، فضاهای جدیدی ایجاد می‌‌كند كه اغلب یادآور فضای طراحی دهه‌های ۱۹۶۰ و ۱۹۷۰ است. با استفاده از ویژگی‌های فرمی این عناصر بی‌ارزش، ربرگر در آن واحد كمال‌گرایی این دوره و تطبیق آن به‌وسیله جامعه مشتریان را نقل می‌كند در حالی‌كه به سبك و ذائقه شخصی نیز توجه دارد.
اگر علاقه‌ی او به طراحی و چهارچوب‌های هنری، در ابتدا شبیه علایق آندره زیتل و ریركریت تیراوانیا Rirkrit Tiravania باشد، او به طور كلی به اشیایی كه از كاركرد خود دور افتاده باشند، علایق بیشتری دارد. همانگونه كه در فرانكفورت در «پریتكوس» كف ساختمان را تغییر داد، طوری كه تبدیل به آمپلی‌فایر صدا شود. نشانه‌های جهت‌دار بنا كرد و دیوارهای حایل میان توالت‌ها را به دیوارهای قفسه‌دار تبدیل كرد كه این پاسخی بود به پرسش‌های توزیع شده در دو نمایشگاه قبلی در مورد این‌كه چگونه می‌تواند فضای نمایشگاه را بهبود بخشد. فراتر از عناصری همچون طراحی و مد در متن تولید اثر هنری، آثار دستی ربرگر به قیاس میان مشتری و سبك‌های هنری و تاریخی دست می‌زنند. نمایشگاهی را در نظر بگیرید كه مركب از هفت اثر كوچك از مجسمه‌سازی و نیز دو اثر مینیاتور از ربرگر است. هنرمند اطلاعات مربوط به این‌كه كدام‌یك از آن‌ها نسخه‌های حقیقی هستند، پیش خود نگه داشت. واقعاً سخت بود كه بتوان دریافت كدام اثر به اشخاص حقیقی مانند هنری مور یا ماكس بیل اشاره دارد و كدام‌یك حاصل تخیل ربرگر است، چون همه این آثار مجسمه‌سازی یك سبك هنری غالب را نمایش می‌دهند.
ربرگر در نمایش ۳۶ مجسمه آفریقایی از یك چنین راهبرد مشابهی استفاده كرد كه ۷ عدد از این ۳۶ مجسمه حاصل تخیل او در مورد ماهیت و چیستی مجسمه‌سازی آفریقایی بودند.
تقریباً تمام پروژه‌های ربرگر همراه با كتاب‌های هنرمند هستند (كه این شباهت آشكار به معلم وی مارتین كیپنبرگر است كه كاتالوگ‌های وی بخش لاینفك مجموعه آثار او بودند.) علاقه‌ی او به تولید و انتشار اسناد تاریخی- هنری در این كاتالوگ‌های كوتاه بسیار روشن و بدیهی است. وی در اظهار نظری طعنه‌آمیز در جهانی سازی هنر معاصر متنی را به مناسبت نمایشگاه موزه Friedericianum در كسل آلمان، از آلمانی به انگلیسی، از انگلیسی به فرانسه و سپس به یونانی و چندین زبان دیگر ترجمه كرد. حاصل این اثر سرانجام بدون اشاره به متن اصلی منتشر شد.
در آخر می‌توان گفت ژست‌های توام با بی‌خیالی ظاهری ربرگر با سبك حسابگرانه و طنز نهفته‌اش خود مانند یك نوع دام پیچیده عمل می‌كند. همین‌كه دعوت ربرگر را قبول می‌كنید، موضوعات مطرح شده توسط همه آثار بیش از پیش گیرا و محكم می‌شوند: نوعی اغوا گری بصری كه درآن قدرتی انعكاسی وجود دارد.
مترجم : ثمره هدایت
منابع:
Art Forvm, son ۱۹۹۷
Art Forum, son ۱۹۹۹
Art now edited by uta Grosehick& Burkhard Riemsch neider koln&Belin may ۲۰۰۲
- Art at The turn of the Miliennivm editedby Burkard Riems chneider, uta Grosenick, Koln, ۱۹۹۹
- Ar now voll. edited by uta Grosenick, koln autmn ۲۰۰۵
منبع : دوهفته‌نامه هنرهای تجسمی تندیس


همچنین مشاهده کنید