سه شنبه, ۱۱ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 30 April, 2024
مجله ویستا

میانه روی و تامل


میانه روی و تامل
الف) درهم آمیختگی مفهوم <عدالت> و <اعتدال>، دستیابی به اتفاق‌نظر روی ابعاد و حوزه شمول این واژه‌های شریف را در جامعه امروز ما قدری دشوار ساخته، <عدالت> در حالت آرمانی خود ترجمان <حقیقت> است. احقاق حق مستحق، - نه بیش و نه کم؛ پر واضح است که چنین امری در عالم واقع، امکان پذیر نیست.
تاریخ بشری گواه این مدعاست هر چند هدف نهایی ادیان به ویژه توحیدی و آرزوی دیرینه بشر محقق ساختن چنین آرزویی بوده است. ولی <عدالت> همچنان یک آرمان <ذهنی> است و در زندگی طبیعی، انسان‌های حق‌جو حداکثر می‌توانند با تلا‌ش و مجاهده، انتظار تحقق عدالت نسبی و نه تام و تمام را داشته باشند. با این‌حال <عدالت> به عنوان یک هدف متعالی، چراغ راه اخلا‌ق در زندگی بشر بوده و همچنان خواهد بود و <انتظار> دستیابی به آن، انگیزه و علت بسیاری از <بودن‌های بزرگ> است. ‌ اما <اعتدال>، نه یک هدف که روشی برای بهتر زیستن نوع بشر است. <اعتدال> یا <میانه‌روی> فاصله‌ای فراختر از <تندروی> و <کندروی> و مابین هر دو آنهاست؛ <اعتدال> تن دادن به واقعیات زندگی انسان خاکی است و حاصل تجربه تاریخی او. <میانه‌روی> خصیصه‌ای است <عینی> که از تعامل میان حق و باطل، مرگ و زندگی، سیاه و سفید و مانند آن حاصل می‌شود هر چند کشش آن به سمت <حقیقت> بیش از <باطل> است به این آموزه بزرگ دینی دوباره نظر کنیم که <بهترین کارها، میانه‌روی در کارهاست!!>
با میانه‌روی امکان رستگاری و هدایت بیش از <تندروی> است. هر چند در پیمودن مسیر <باطل> هم می‌توان معتدل بود که باز هم زیانش از تندروی در همین مسیر کمتر است. ‌
با این تعاریف <عدالت> به مثابه هدف زندگی بشر و <اعتدال> به مثابه روش مطلوب زیستن او قابل تمیز و تفکیک هستند و هیچگاه نبایست این دو را با هم یکسان پنداشت.
ب< )اعتدال> بسته به مقصود آن تعبیرپذیر است. اگر مقصود از آن تامین <منافع> و به ویژه <منافع فردی> باشد، <میانه روی> به نوعی <محافظه کاری> و <ملا‌حظه‌کاری> خواهد انجامید که در آن دیگران اهمیت چندانی ندارند و حداکثر ابزارهایی هستند برای پیشینه کردن منفعت به گونه‌ای مسالمت‌آمیز. اما در صورتی که هدف <اعتدال>، رسیدن به <عدالت> باشد، آنگاه پای حق به میان کشیده خواهد شد و برای حفظ راه و هدف چاره‌ای جز فهم حقیقت متکثر و متنوع وجود ندارد. ‌
هر چند حقیقت تکثربردار نیست ولی باید جلوه‌گری آن را در تعامل با ناحق پذیرفت همچنان که <سپیدی> و <سیاهی> مطلق در عالم واقع امکان تحقق ندارند؛ <حق> و <باطل> عریان هم در حالت‌های طبیعی بشری امکان وقوع پیدا نمی‌کنند و حتما در این بین ادیان الهی بایستی مستثنا شوند که همین نیز علت پیدایش ایمان می‌شود. به محض آنکه حقیقت، بمانند آینه‌ای که می‌شکند شکسته شود و به تعداد زیادی از قطعات آئینه تبدیل گردد،سخن از حقایق باید گفت هر چند در ماهیت وحدت حکمفرما باشد و از اینجا به بعد <میانه‌روی> برجسته‌تر از تندروی و کندروی می‌شود و معنا می‌یابد. چرا که اعتدال به معدل حقیقت نزدیک‌تر است و پیامد آن نرم‌خویی و انعطاف‌پذیری است.در مقام ارزش‌گزاری نیز باید بین میانه‌روی در عرصه پندار با حوزه گفتار و کردار تفاوت قایل شد. به‌نظر می‌رسد در عرصه اندیشیدن نبایستی به میانه‌روی توصیه کرد، زیرا در این صورت اساسا امکان غلبه بر جهل از بین می‌رود.
اگر بشر توانسته بر نادانی‌های خود غلبه کند، ناشی از جسارت معدود افراد بوده که توانسته‌اند در حوزه تفکر و اندیشه بدون درنظرگرفتن موانع خود ساخته، در دل سیاهی جهل چراغ دانش و معرفت را روشن کنند و این نیز بدان علت است که در محدوده فکر و عقیده، انسان آزاد آزاد آفریده شده و این آزادی نیز تضمین شده است. هیچ اجبار و اکراهی به این عرصه راه ندارد و تاختن در دامنه آن نیز حق هیچ‌کس جز خود اندیشمند نیست و زیانی هم از آن به دیگری نخواهد رسید.
اما همین که از مبدا فکر و اعتقاد به سپهر گفتار و کردار سرازیر شود، مستلزم رعایت همان حقوق متکثر است و اینجاست که <اعتدال> سبب رعایت حقوق دیگران می‌شود و <آسیب‌رساندن و دیدن> را کم می‌کند، پس بهتر آن است که در مقام تفکر و تفقه بی‌مهابا و <تندرو> بود، ولی در مقام <سخن گفتن> و <عمل‌کردن> میانه‌رو خوشتن‌دار.
ج) چرا تاریخ اجتماعی معاصر ما به‌ویژه در حوزه سیاست مملو از افراط و تفریط بوده است؟! و چرا در چرخه فروبسته <نفرت و انتقام> از همدیگر گرفتار شده‌ایم؟! بحق در حوزه امور فردی نیز بسیاری از مشکل تندروی و کندروی رنج می‌برند و تمام اینها در حالی‌است که آموزه‌های فرهنگی و دینی ما - هرچند در مقام اقامه حق سخت و دشوار می‌نماید - در عمل به تساهل و تسامح فرمان می‌دهند.این گره کار فروبسته ماست، بدیهی است که در اینجا هدف تنها طرح مساله است و راه‌حل را باید از برآیند اظهارنظر صاحبنظران و کارشناسان استخراج کرد، ولی مانند روز روشن است که با توصیه، نصیحت و پند و اندرز، مردم <میانه‌رو> نخواهند شد. میانه‌روی حاصل شناخت و تربیت است و با تمرین و ممارست در فرد و به‌تبع آن جامعه نهادینه می‌شود. بنابراین باید برای دستیابی به آن به بیش از یک عامل پرداخت.عواملی که ترکیب آنها مستلزم پیچیدگی‌ها و غوامضی است که به دست یک فرد یک‌شبه قابل گشودن نیستند. <میانه‌روی> راهی است که باید به تدریج در آن قرار گیریم؛ هنجاری است که رعایت آن همت همگانی می‌طلبد؛ روشی است که بدون اصلا‌ح ساختارها قابل تحقق نیست...
رضا حجتی
منبع : روزنامه اعتماد ملی


همچنین مشاهده کنید