یکشنبه, ۹ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 28 April, 2024
مجله ویستا


گریز از حقیقت


گریز از حقیقت
در این مجال در پی آن نیستیم که به تحلیل مفهوم و تعابیر حاصل از این نامه بپردازیم. در خوشبینانه ترین دیدگاه می توان تناقض یادشده را به خطایی سهوی نسبت داد. اما اگر بخواهیم اندکی عمیق تر به مساله بنگریم بهتر است پرسش های دیگری را مطرح کنیم که بیشتر در محدوده مسائل فرهنگی و اجتماعی جامعه می گنجد تا مسائل نظری مطرح در دانش مدیریت. اما چه کنیم که بنیادی ترین مسائل مدیریت (و نه تنها مدیریت که سیاست، حقوق و ... نیز ریشه در فرهنگ و اجتماع ما دارد و تا هنگامی که یک آسیب شناسی اساسی، عقاید و باورهای غالب و فراگیرِ لایه های مختلف جامعه را آشکار نسازد و فریاد نزند که از میان آنها، کدام باورها، هنجارها، خصایص و ویژگی های رایج و متداول، در تضادی بنیادین با مدیریت علمی است؛ سخن از شش سیگما و EFQM و CRM و غیره آب در هاون کوبیدن است. (یکی از دلایل اصلی گرایش بیشتر نشریه به انتشار مباحث مرتبط با تغییر باورها و رفتارها نیز ناشی از ضرورت یادشده است).
یکی از این باورهای رایج و فراگیر، خلاف واقع سخن گفتن است که به زبان، بسیار زشت است و نادرست و به عمل بسیار متداول است و راهگشا. از این پدیده به تعابیر بسیار دیگری چون دروغ مصلحت آمیز، تقیه، پنهان کاری، مصلحت سنجی و ... نیز سخن می گویند. یکی از مشکلات کار آن است که مرز میان دروغ، تحمیق دیگران، تقیه، مصلحت سنجی و سایر ابزارهای این خانواده تاریک و ناپیداست و فراتر از آن گاه آرام آرام قلب ماهیت پدیده های مضموم را نیز شاهدیم چنانچه دروغ ابتدا به تعبیر دوپهلوی دودره بازی و سپس به مفهوم نوعی زرنگیِ ظریفانه و گاه تحسین برانگیز قلمداد می شود.
اکنون پرسش اساسی این است: دلیل گرایش روزافزون اعضای یک جامعه به خلاف واقع سخن گفتن و ریختن قباحت این پدیده مضموم چیست؟ پاسخ را می توان چنین پی گرفت. اگر موقتا از نیازهای سطوح بالاتر بگذریم می توان گفت آدمی پیش از هرچیز در پی رفاه و امنیت است و این دو میسر نمی گردد جز در سایه ثروت و قدرت. حال اگر بخش قابل توجهی از تلاش های سطوح مختلف جامعه را در پی این دو فرض کنیم؛ می توان سایه دو جریان متفاوت را بر پندار، گفتار و کردار مردم مشاهده نمود. جریان هایی که به شیوه ای نادرست ما را به سوی ثروت و قدرت سوق می دهند:
۱) فقدان مجاری شفاف و قانونمند رشد، کامیابی و ثروت اندوزی و نگرانی از آینده: هنگامی که معیار رشد و ارتقاء (و کسب ثروت و قدرت) در سازمان های دولتی و خصوصی، روشن و قابل پیشبینی نباشد و زمانی که راه های ابراز شایستگی ها و توانایی های افراد قانونمند و مدون نباشد؛ جوانان جویای نام و مشتاقان ثروت و کامیابی چون آبی جاری از گوشه و کنار راهی برای اظهار خویشتن و کسب شهرت و رفاه می یابند و به واقع فقدان راه، آنان را به بیراهه می کشاند. از سوی دیگر هنگامی که نتوان رویدادهای آینده را به روشنی پیشبینی نمود (به عنوان مثال نتوانست پیش بینی نمود که آیا به زودی مقام مافوق تغییر می کند و به تبع آن ما نیز به شغلی دیگر گمارده خواهیم شد یا شغل خود را از دست خواهیم داد) یا همواره در هراس وقوع رخدادهایی آزاردهنده و غیرقابل جبران بود (به عنوان نمونه نتوان پیشبینی نمود که افزایش قیمت مسکن در پایان قرارداد اجاره سالانه چه تاثیری بر مبلغ قرارداد سال آینده ما خواهد نهاد) راهی جز بر در و دیوار زدن (و البته گاه خلاف واقع سخن گفتن) برای کسب قدرت و ثروت در مسیر نیل به امنیت و رفاه، یعنی حقوق مسلم افراد، باقی نمی ماند.
۲) عجله و اسرار بر دستیابی هرچه سریعتر به حداقل امنیت و رفاه: تعجیل ما (و به ویژه نسل جوان به پیمودن راه کامیابی و ثروت اندوزی در کوتاه ترین زمان ممکن) که حداقل بخشی از آن برخاسته از همان عدم اطمینان و نگرانی از رویدادهای جبران ناپذیر آینده است؛ محرکی دیگر برای تلاش های روز افزون به شیوه های مختلف برای نیل به امنیت و رفاه است. در این میان اگر حداقل امنیت و رفاه (از دیدگاه ما) بسیار فراتر از ظرفیت مجاری قانونمند موجود باشد؛ چاره ای نیست جز به آب و آتش زدن (و البته خلاف واقع سخن گفتن در صورت اقتضاء) برای بستن باری که چه به بسا در حین بستن دست و پای ما را نیز ببندد.
متاسفانه این دو جریان نهادهای جامعه از خانواده تا سازمان های مختلف دولتی و خصوصی را دربر می گیرد و البته بخش اعظم چاره جویی برای آن از اختیار تک تک افراد خارج است.
نویسنده: دکتر سعید جعفری مقدم
عضو هیئت علمی دانشگاه آزاد اسلامی واحدِ ...
دانشجوی دکترای مدیریت بازرگانی دانشگاهِ ...
منبع : ماهنامه الکترونیکی مدیریت دانش سازمانی


همچنین مشاهده کنید