پنجشنبه, ۱۱ بهمن, ۱۴۰۳ / 30 January, 2025
مجله ویستا
نقش بو در شفا بخشی
● سرکوبی بو
زیگموند فروید، پایهگذار روانکاوی مدرن این نظریه را بیان داشته است که به علت پیشینهی تکاملی، آدمیان در بررسی بو، ضعیف عمل میکنند. وقتی انسان حالت راست قامتی به خود گرفت و شروع به راه رفتن کرد، این امر سبب دور شدن وی از زمین و لذت بوهایی شد که با خاکی بودن همراه است. در نهایت چگونگی لذت بردن از بو کردن اجسام را فراموش کردهایم و رایحهها و شمیمها دیگر اهمیت چندانی ندارند. وقتی فروید تاکید میکند که انسان در طول تاریخ تکامل خود نسبت به سکس چموش شده است در واقع نشانهی دیگری از مشکل دو جانبهی حس بویایی را بیان میکند. از آنجا که بو، فعالیت جنسی را تداعی میکند، وقتی سرکوبی امیال جنسی را آغاز میکنیم در واقع بو را نیز با این امیال سرکوبی مینماییم که نتیجهی آن آسیبشناسی در هم پیچیدهی سکس و بو است.
در اوایل دههی ۱۹۰۰، اندکی از روانپزشکان فرویدگرا ارتباطات پیشنهادی فروید میان عملکرد جنسی و بویایی را مورد بررسی قرار دادند. در دورهای مناسب، پژوهشگران نشان دادند که میتوانند با اختلال در بویایی، عملکرد جنسی را دچار اختلال سازند. در بررسیهایی که با استانداردهای امروزی هولناک و مخوف تلقی میشود، یک پژوهشگر به نام Mantegazza، چشمان خرگوشی را درآورد و پی برد که این کار در زاد و ولد این حیوان اختلال ایجاد نمیکند. اما وقتی شیف Schiff، پژوهشگردیگر، اعصاب بویایی را در سگها از بین برد دیگر سگ نر وقت جفتگیری قادر به شناسایی سگ ماده نبود.
در کتابها ومجلات روانپزشکی مواردی که در ارتباط با بو باشد تقریباً و غالباً ذکر نمیشود و بیشتر آشفتگیهای حواس دیگر مانند کوری هیستریک، بیحسی بخش خاصی از بدن یا توهمهای شنیداری یا دیداری ذکر میشود. به سال ۱۹۳۰، A.A.Brill روانکاو با قرائت مقالهای در انجمن روانکاوی آمریکا در آکادمی طب نیویورک با عنوان «حس بویایی در نوروزها و سایکوزها» درمان این حالات را طرحریزی کرد. مقالهی بریل از مدارک کافی برخوردار بود. اگر بتوان به مقالات طبی ارزش و اعتبار داد. این مقاله از دسته مقالات جاوید و ماندگار خواهد بود.
بریل در این مقاله از افرادی Renifleur سخن به میان میآورد یعنی کسانی که از طریق حس بویایی به طور کامل یا ناقص احساس رضایت جنسی میکنند. موارد مورد مطالعهی بریل بیماران معتاد به بو کردن و دستمالی کردن و خوردن مدفوع انسان بودندو یادگار پرستانی Fetishist که با بوی پای عرق کرده مسحور و مجذوب میشدند و افرادی که عاشق بوی تن مردگان بوده و دوست داشتند گوشت اجساد را بخورند. بریل یک بیمار سایکوتیک را شرح میدهد که با دیدن بو به صورت «دود شهوتانگیز» که از بدن معشوق خیالی برمیخاست، تحریک جنسی میشد و نیز پسری ۱۹ ساله که از ادامه تحصیل طفره میرفت زیرا به این پنداره دچار بود که بویی بسیار ناپسند، دائماً از رکتومش متصاعد میشود و هرکسی که نزدیک میشود آن را میفهمد.
بریل معتقد بود وقتی یکی از حسهای جسمی مانند بینایی از بین برود، یکی دیگر از حواس مانند بویایی ممکن است در کوشش برای جبران آن کمبود شدت بگیرید.این امر ممکن است سبب انحراف و تحریف بو شده و به بروز آسیب جنسی منتهی گردد. بریل به عنوان مدرک، بیماری را شرح میدهد که مطمئناً یکی از عجیبترین موارد در تمامی انتشارات روانکاوی است. مردی ۳۲ ساله که تقریباً کور به دنیا آمده و با عمل جراحی در سن ۴ سالگی چشمانش را درآوردهاند، او از نظر آموزشی و هوشی بالاتر از حد متوسط بود و به علت آنکه دچار فکر وسواسی کشتن کسی برای به دست آوردن جسم متعفن مرده شده بود برای درمان مراجعه کرد. این بیمار سایر بوها از جمله عطرها، علف، گلها و خاک را نیز دوست داشت اما این رایحهها اشتهایش را نسبت به جسد میافزودند.
این انحراف بسیار زود آغاز شده بود. وقتی پسری کوچک بود، در جستجوی آشغال، کود و موشهای مرده دزدانه به سردابها سر میکشید. یکی از خیالپردازیهای دوران بزرگسالیاش بهدست آوردن یک مزرعه بود تا تمامی حیوانات را در آنجا گرسنگی بدهد یا بکشد و سپس خود را از نظر جنسی با بقایای اجساد مردگان ارضا کند. اگر او را از این کار بازمیداشتند، او در خیال خود از دادگاه میخواست تا آن شخص را با قرار دادن در کنار جسد مرده تنبیه کند تا او به علت آثار ناراحتکنندهی حاصل از بو بمیرد. این بیمار غالباً پهن اسب و مدفوع خود را میخورد. اما این موارد جانشینهای بیرنگی بودند و میل حقیقیاش به لاشهی مردار انسان بود و هیچ چیز مثل جسد انسان، اشتهایش را ارضا نمیکرد. بریل اظهار میدارد که هر چند که این بیمار به شدت تلاش کرد تا در مدت درمان به عشق طبیعی دست یابد، ولی متاسفانه «منحرف چند شکل» باقی ماند.
بریل حدس میزند که در قریب به تمامی آدمیان، چیزی مرده دوست Necrophiliac وجود دارد و به یادتان میآورد که:
نباید فراموش کنیم که ورزشکارانمان ترجیح میدهند فقط پس از شروع کاهش شدت، بازی خود را آغاز کنند یعنی وقتی که پرها شروع به ریختن میکنند و اینکه اساس با ارزشترین عطرها از همین منشا پست است. عنبر یا شاهبوی از بقایای هضم نشدهی ماهی مرکب و هشتپایی تشکیل شده که در معدهی وال وجود دارند و عدهای هم از غدد جنسی گربه زباد، گاومشک، گوزنمشک و بیدستر بهدست میآید.
نکتهی قابل توجه آنکه هیچکس از بوی خودش بدش نمیآید و این بوی دیگران است که آزارش میدهد.
وقتی لذتهای جنسی و بوهای مربوط به آن مهار شده یا سرکوب شود، ارضا شدن از بو تغییر شکل داده و به سایر زمینههای زندگی شخص منتقل میشود. بریل دو مورد از بیماران دچار ضعف سایق جنسی را شرح میدهد. یکی از این بیماران پرورشدهندهی گل و دیگری عطرساز بود. این هردو مرد نویسندهی حرفهای بودند ولی نمیدانستند چرا این فعالیتهای خاص را برگزیدهاند. یکی از آنان هنر شناس بسیار قوی و دوستدار اسکاروایلد و امیلزولا بود که هر دو به عطر و سایر رایحهها علاقه داشتند. بریل موردی از یک «آهنگساز آنالاروتیک» را گزارش کرده است که وسواس بو داشت. این مرد به بوی پیشاب به عنوان «بوی لذیذ» اشاره داشت و از اینکه «در برابر دوستانش باد در کند» شرمنده نمیشد و بر آهنگ های ساختهی خود نامهای بودار مانند بنفشه،یاس، سوسن و گل سرخ گذاشته بود.
در یک مورد یکی از بیماران بریل یک لغزش بویایی فرویدی (مورد لذت بردن روانکاوان) مرتکب شد و به جای آنکه بگوید «یک رفیق خوب»Smart Fellow گفته بود «بو دهندهی تیز» Fart Smeller .
● اهمیت حس بویائی
در دورهی آموزش، ما پزشکان دربارهی بومطالب اندکی میآموزیم. این امر اشاره به آن دارد که حس بویایی در مقایسه با بینایی، شنوایی یا بساوایی نسبتا بیاهمیت است. معهذا از افرادی که دیگر نمیتوانند بوکنند، داستانهای متفاوتی به دست میآوریم. همان طور که راشل هرتز Rachel S. Hertz استادیار روانشناسی تجربی دانشگاه براون میگوید:
«عدهای در مورد ترس از دست دادن حس بویایی چه به علت بیماری و چه به علت صدمه با من سخن گفتهاند. در ابتدا، کمی پس از این فقدان، بسیاری از این افراد فکر میکردند از دست دادن حس بویایی بر زندگیشان تاثیر اندکی دارد ولی با گذشت زمان غالبا این حالت ناتوانکننده شده بود. تجارب حسی و لذیذ غذا خوردن، مسایل جنسی و حتی لذت قدم زدن در یک صبح بهاری به شدت کاهش مییابد. اما آنچه جالب توجهتر است و نیز سبب دلسردی میشود، آن است که این افراد غالباً تیره شدن و از بین رفتن عمومی و تدریجی زندگی عاطفی را گزارش میکنند که تنها به جنبههای مربوط به بویائی ارتباطی ندارد. به دیگر کلام، افرادی که حس بویایی خود را از دست میدهند ممکن است شدت تجربهی عاطفی را نیز به طور کلی از دست بدهند.»
● نادیده انگاشتن رایحه در آروماتراپی
ما پزشکان به واقع در مورد بو چیز زیادی نمیدانیم. ما آموختهایم که بو را با حالات آسیب شناسیک تداعی کنیم، مثل بوی گند زخم گانگرنی یا آبسه، بوی ستونی دیابت کنترل نشده. این امکان که ممکن است بوی خوش به بروز آثار درمانی منتهی شود، حتی به فکر بسیاری از پزشکان خطور نمیکند. اما باید دید که «بوی خوش» چه میکند؟ این بازخورد برای نظام در حال رشد آروماتراپی در مقابله با پذیرش علمی یک مشکل اساسی ایجاد میکند. بسیاری از حرفهایهای مراقبت بهداشتی از مدارک گستردهی زمینهساز این حوزه آگاهی ندارند. بسیاری از این مدارک در کتاب کوچک آروماتراپی بالینی در پرستاری نوشته Jane Buckle آمده است.
در زیر نمونهای از نحوهی ناآگاهی افراد حرفهای مراقبت بهداشتی نسبت به جنبهی مثبت تاثیرات بو ذکر میشود. پژوهشگران در بهداری پادشاهی آبردین در اسکاتلند یک بررسی دوسوناآگاه و دارای شاهد انجام دادند که با عنوان «کارآزمایی تصادفی شدهی آروماتراپی» به چاپ رسید. این تجربه در مورد آلوپسی آرهآتا انجام شد، یک حالت ریزش مو که در ۱% جمعیت دنیای غرب دیده میشود. آلوپسی از لغت لاتینی Alopekia مشتق میشود که به معنای «گری گرگ» است و آلوپسی آرهآتا به صورت لکههای طاسی با حدود مشخص در سر یا ریش است.
افراد مبتلا غالبا استرس عمیق روانشناسیک را تجربه میکنند و احتمال بیماری روانی در آنان افزایش مییابد. علت این امر ناشناخته است، ولی حدس زده میشود اتیولوژی این بیماری اتوایمون باشد و اعتقاد بر این است که استرس روانشناسیک بر سیر بیماری تاثیر میگذارد. درمان آلوپسی آرهآتا دشوار است، درمانهای متعارف موفقیت محدود داشته و نیز دارای عوارض جانبی سمی میباشند.
هدف این پژوهشگران آزمودن خواص رشد موی اسانسهای چوب درخت سدر، اسطوقدوس، آویشن و اکلیل کوهی بود. داستانهایی از خواص اعادهی موی این مواد آروماتیک بیش از صد سال در دهانها بوده است. این پژوهشگران ۸۶ بیمار مبتلا به آلوپسی آرهآتا را به ۲ گروه تقسیم کردند. در گروه فعال از ماساژ آمیزهای از این اسانسها و روغنهای حامل (ژوژوباو دانهی انگور) روزانه به مدت ۷ ماه استفاده میشد. در گروه شاهد، فقط از روغنهای حامل برای ماساژ روزانه استفاده میشد. نتایج به دست آمده بسیار هیجان انگیز بود. ۱۹ نفر (۴۴%) از ۴۳ بیمار گروه فعال در مقایسه با فقط ۶ نفر (۱۵%) از ۴۱ بیمار گروه شاهد بهبودی یافته بودند.
این پژوهشگران، نتیجه را چگونه تعبیر کردند؟ ایشان حتی این امکان را در نظر نگرفتند که ممکن است بروز این اثردرمانی با شمیم واقعی اسانسها مرتبط باشد و جریانهای فیزیولوژیایی به وجود آمده به علت محرکهای بویایی در این حالات موثر بوده باشند. به جای آن، این پژوهشگران تعبیری براساس جذب احتمالی مواد شیمیایی ناشناس، فرضیهای و رشددهندهی موی یک یا چند اسانس را از طریق پوست انتخاب کردهاند. از این مساله نیز در شگفت میشویم که چرا مصنفان این کار را کارآزمایی آروماتراپی نامیدهاند زیرا ایشان این امکان را که عطرها ممکن است ارزش درمانی داشته باشند، حذف کردهاند. این بررسی که به جز این مورد بسیار عالی است و در درمان آلوپسی آرهآتا سهم واقعی دارد، چگونگی کنار گذاشتن رایحهها را «فقط به خاطر بوی خوش بودن» توسط پزشکان و پژوهشگران به تصویر میکشد.
منبع : هفته نامه پزشکی امروز
ایران مسعود پزشکیان دولت چهاردهم پزشکیان مجلس شورای اسلامی محمدرضا عارف دولت مجلس کابینه دولت چهاردهم اسماعیل هنیه کابینه پزشکیان محمدجواد ظریف
پیاده روی اربعین تهران عراق پلیس تصادف هواشناسی شهرداری تهران سرقت بازنشستگان قتل آموزش و پرورش دستگیری
ایران خودرو خودرو وام قیمت طلا قیمت دلار قیمت خودرو بانک مرکزی برق بازار خودرو بورس بازار سرمایه قیمت سکه
میراث فرهنگی میدان آزادی سینما رهبر انقلاب بیتا فرهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی سینمای ایران تلویزیون کتاب تئاتر موسیقی
وزارت علوم تحقیقات و فناوری آزمون
رژیم صهیونیستی غزه روسیه حماس آمریکا فلسطین جنگ غزه اوکراین حزب الله لبنان دونالد ترامپ طوفان الاقصی ترکیه
پرسپولیس فوتبال ذوب آهن لیگ برتر استقلال لیگ برتر ایران المپیک المپیک 2024 پاریس رئال مادرید لیگ برتر فوتبال ایران مهدی تاج باشگاه پرسپولیس
هوش مصنوعی فناوری سامسونگ ایلان ماسک گوگل تلگرام گوشی ستار هاشمی مریخ روزنامه
فشار خون آلزایمر رژیم غذایی مغز دیابت چاقی افسردگی سلامت پوست