شنبه, ۱۷ آذر, ۱۴۰۳ / 7 December, 2024
مجله ویستا

آدم هایی از کهکشانی دیگر


آدم هایی از کهکشانی دیگر
● (نگاهی به فیلم باغ فردوس، پنج بعدازظهر )
در مجموعه سینمای ایران گاهی پیدا می شود فیلمسازانی كه انتظار خاصی از آنها نداری. آنها هر چند سال فیلمی می سازند؛ به جشنواره می رسانند، فیلم آنها بی هیچ بازتابی نمایش داده می شود و معمولاً جایزه ای هم در كار نیست. به قول تورناتوره «همه حالشان خوب است». بی آنكه بخواهم وارد اما و اگرهای این بحث بشوم باید گفت كه حضور فیلم های شایقی در دوره های مختلف جشنواره فیلم فجر همواره برایم حسی شبیه این داشت. اولین فیلمش را دوست داشتم اما فیلم های بعدی اش را نه. جهیزیه برای رباب كه شایقی می گوید دست اندركاران جشنواره در آن سالی كه فیلم در آن به نمایش درآمد می خواستند تقدیرنامه ای به او بدهند ولی ترسیدند (!) كه او مسیر كاری اش را گم كند، فیلم جمع و جوری بود از فیلمساز، نه منتقد تازه نفسی كه وارد گود شده بود اما شایقی دیگر نتوانست به فضای این فیلم بازگردد و در آثار بعدی اش به آدم های طبقه متوسط پرداخت كه دغدغه هایشان معمولاً فقط دغدغه های خودشان است و هیچ ربطی به عموم مخاطبان ندارد. در اینجا یعنی در «باغ فردوس، پنج بعدازظهر» همچنان می توان رگه هایی از این تعلق خاطر را مشاهده كرد. اما سرانجام در فیلم های شایقی اتفاقی رخ داد كه شاید سال ها منتظرش بودیم و آن حدیث همیشگی و پایان ناپذیر یك رابطه عاشقانه است كه در بسیاری موارد در سینمای ایران «جواب داده» است. شایقی پس از سال ها كار در سینما و تلویزیون در واپسین ساخته اش به سراغ مضمونی می رود كه در نگاه اول از كلیشه های جدایی ناپذیر سینمای ایران می توان برشمردش. اما یك كلیت در این فیلم به چشم می خورد كه بر گ برنده آن است. راستش اینجا و آنجا كه می خواندم شایقی به فاصله فیلم و فیلمنامه در این فیلم بسیار تاكید دارد، حسی دوگانه داشتم. احساس می كردم با فیلمسازی روبه رو هستم كه به هر حال مایل است تلاش های او دیده شود از سوی دیگر این احساس با من بود كه شاید دیگر داریم زیاده روی می كنیم. با یك ملودرام روبه روایم كه مثل بسیاری از ملودرام های دیگر قرار است داستانش را سرراست روایت كند. اما پس از تماشای فیلم شاید تا حدودی توانستم تاكید شایقی بر این فاصله را دریابم. برای نمونه باید اشاره كرد به پرفرمانسی كه لادن مستوفی و رضا كیانیان در فیلم اجرا كرده اند. از آنجا كه فیلمنامه شخصیت محور است، پس دو شخصیت اصلی اش حرف های زیادی برای گفتن دارند؛ رویا و دكتر. دو آدمی كه در ظاهر بسیار از هم دور هستند اما در واقع هر دو ساكن یك كهكشان اند. لادن مستوفی از رویا شخصیتی می سازد كه به معنای واقعی كلمه روان پریش نیست. جنس بازی مستوفی كه در این سال ها دارد به بازیگران بزرگ زن در سینمای ایران نزدیك می شود (سوسن تسلیمی را می گویم) در این فیلم به یاری كارگردان آمده است. رویا تند و تند حرف می زند، بسیار فعال است و با همان فعال بودن به دكتر ابراز عشق می كند. پرجنب و جوش بودن رویا در مقابل سنگینی و متانت دكتر (كه محصول اجرای دقیق كیانیان است) توانسته است تركیب دلپذیری از عشق و عاطفه را به فیلم تزریق كند. این درست است كه در بسیاری موارد ژن بازیگری یك بازیگر خود را نشان می دهد و فیلم را همراه نقش از آن خود می كند اما نمی توانیم حضور عنصری به نام كارگردانی را نیز نادیده بگیریم. شایقی موفق می شود كه از بازیگران بزرگ فیلم اش آن چنان بازی بگیرد كه فاصله میان كاغذ و قلم (فیلمنامه) تا جان گرفتن قصه و آدم هایش روی پرده باورپذیر شود. فیلم هیچ ادعایی ندارد. آمده است قصه اش را تعریف كند و بی ادعا هم چنین كرده است.
منبع : سایت خبری ـ تحلیلی سینمای ما