جمعه, ۱۹ بهمن, ۱۴۰۳ / 7 February, 2025
مجله ویستا
سانسور در سینمای ایران
![سانسور در سینمای ایران](/mag/i/2/0fcek.jpg)
آییننامهی ۱۵ مادهیی سانسور، مصوب خرداد ۱۳۲۹ در نحوهی برخورد فیلمسازان به مسایل اجتماعی وارد نشده بود؛ اما عملاً نمایندگان وزارت کشور، وزارت فرهنگ، شهربانی کل کشور، ادارهی انتشارات و رادیو و سازمان اطلاعات و امنیت کشور (ساواک)، فیلمها را بنا به مصالح سیاسی و احساس خطر، از این جنبه سانسور میکردند.
در بهمنماه ۱۳۳۷ کمیسیون سانسور ادارهی نمایش وزارت کشور طی نامهیی به کلیهی استودیوهای تهیهکنندهی فیلمفارسی هشدار داد: «چنانچه از این پس در فیلمهای فارسی صحنههای نامناسب مشاهده شود، فیلم به سختی سانسور خواهد شد. صحنههای نامناسب عبارتاند از: عملیات گانگستری، زد و خوردها، قتل و جنایت و همچنین زندگی فقیرانهی مردم».
فیلم «جنوب شهر» (۱۳۳۷) به دلیل نمایش محیط زیست واقعی یک محلهی فقیرنشین مورد اعتراض واقع شد و مدتی را در توقیف بهسر برد و بعد با تصحیح به نمایش عمومی درآمد. مرحوم «جلال مقدم» فیلمنامهی جنوب شهر را بر اساس فیلم «محلهی نفرینشده» و داستان «میدان اعدام» نوشته بود. جنوب شهر در ۳۵ محل، ۲۴تای آن در خارج از استودیو، دو صحنه در دکور و ۹ صحنه در محل و ساختمانهای واقعی، فیلمبرداری شده بود. این فیلم، اولین فیلمی بود که در میان مردم فیلمبرداری میشد.
شاه در سوم اردیبهشتماه ۱۳۳۶ خطاب به سناتورهای مجلس سنا گفت: «مفهوم دموکراسی، آزادی مردم در اظهار نظر، عقیده و تشکیل احزاب است و حالا که احزاب داریم پس دموکراسی داریم .
از این پس، هنگامی که فیلمی به گمرک میرسد، رأساً بهوسیلهی مأموران به ادارهی شهربانی آورده شود و در سالن مخصوص به نمایش درآید و بدون حضور صاحب فیلم، نکات و قسمتهای لازم سانسور گردد و بقیهی آن بهطور مستقیم به گمرک فرستاده شده و از آنجا به صاحب فیلم داده میشود».
● بنیادهای سانسور فیلم
اولین پایهها و بنیادهای اساسی سانسور فیلم در سال ۱۳۰۹ (سالی که اولین فیلم تولیدی سینمای ایران به اکران درآمد؛ آبی و رابی) پیریزی شد که به نظامنامهی سینماها در سال ۱۳۱۳ و ۱۳۱۴ رسید و صدور جواز نمایش فیلم را منوط به دیدن نمایندگان شهربانی میکرد.
آییننامهی سانسور در ۱۹ ماده فشار بر آثار سینمایی را افزایش داد؛ به عنوان نمونه مادهی ۹ میگوید: «صحنههایی که حاکی از سوءقصد علیه رییس و اعضای یک دولت بوده و قصد تحرک در آن آشکار باشد باید سانسور شود، مثل انقلابهای سیاسی در کلیهی کشورها که منجر به تغییر رژیم سلطنت گردد». (نقل از مادهی ۱۹ آییننامهی سال ۱۳۲۹)
پس از تشکیل حزب رستاخیز در اسفندماه ۱۳۵۲ توسط شاه، «هاشم خردمند» رییس امور سینمایی کشور اعلام کرد: «هر فیلمی که با قانون اساسی، نظام شاهنشاهی و تمایلات حزب رستاخیز ملت ایران مخالف باشد، اجازهی نمایش نخواهد گرفت در غیر این صورت هیچ سانسوری وجود ندارد». این جمله به این معناست که سانسور سیاسی وجود دارد و سینمای لمپنی و رؤیاپرداز میتواند به حیات خود ادامه دهد.
در سال ۱۳۴۶، ادارهی نگارش که یادگار همان ادارهی انضباطات قبل از مشروطیت است در وزارت فرهنگ و هنر تأسیس شد.
سینمای رؤیاپرداز ایران نتیجهی تمام راهبندانهایی است که بر سر راه این سینما ایجاد شده بود و نیز چکیدهی تحقیق و بررسی سطحی در علایق و خوشایند تماشاگران و بازتاب ظهور نیروهای جدیدی در عرصهی حیات اجتماعی است.
پس از فترت ۱۱ ساله، سینمای ایران با فیلم «توفان زندگی» (۱۳۲۷) حیات دوبارهی خود را آغاز کرد و به زندگی انسانهای طبقهی متوسط و ثروتمند پرداخت و به نوعی زندگیِ احساسی دامن زد و در قالبی ابتدایی سعی در رؤیاپردازی برای مردم حاشیهیی داشت.
فیلم توفان زندگی اولین فیلمی است که پس از دوران فترت حاصل نظارت شدید و سانسور بود و همهی بندهای مادههای آن را رعایت کرده بود.
بعد از توفان زندگی، فیلمهای «ولگرد» (۱۳۳۱) و «آفت زندگی» (۱۳۳۹) حاصل نظارت ادارهی سانسور بوده و بابی شد که بقیهی فیلمها با سانسور به نمایش درمیآمدند. کارگردان سینمای لمپنی، بیخیال و رؤیاپرداز به عنوان جامعهشناسی سوداگر، علایق و کمبودهای اکثریت را در دورهیی که طبقهی کارگر و محرومان اجتماع خود را مطرح میکردند و عامل وجودی خود را به رخ میکشیدند، خیلی خوب دریافت و تغییراتی در نحوهی داستانپردازی به او تحمیل شد.
● سانسور پس از سال ۱۳۴۰ خورشیدی
در سالهای دههی ۱۳۴۰ به دنبال افزایش درآمد قیمت نفت دوران تازهیی از رشد سرمایهداری در ایران آغاز شد و فاصلهی شهر و روستا با تمرکز ثروت در چند شهر بزرگ روزافزون گشت. در آن شرایط جدید، روستاییان به شهرها هجوم بردند و روستاها کمجمعیت و شهرها پرجمعیت شد. از نظر آمار سال ۱۳۴۵ ساکنان شهری کشور ۳۸ درصد کل جمعیت کشور بودند. اما در سالهای دههی سی از ۱۳۲۰ تا ۱۳۳۲ گروهی کوشیدند که سینما را به واقعیتهای زندگی نزدیک کنند اما «سروان محمد درمبخش» از علاقهمندان قدیمی به امور هنری و معاون تبلیغات ژاندارمری با «نقشینه» فیلم «میهنپرست» را در سال ۱۳۳۲ ساخت تا به سینماگران ظاهراً بیاموزد فیلم ملی بسازند!
با رشد بوروکراسی دولتی سازمانها و نهادهای سانسورگر و دارای نظم و برنامهریزی به وجود آمدند. تیمسار «آیرم» خطاب به سینماگران گفت: «چرا از زندگی مردم فیلم میگیرید، بروید از زندگی سعدی و خیام فیلم بگیرید». بررسیهای نظری روی خواستهای مردم به فیلمسازان قبولاند که: «فیلمهای پرشور و زد و خوردی و عشقی و هجوآمیز بیشتر مورد رغبت تماشاگران است».
● سانسور دولتی و جهانی
سانسور در سینمای جهان از آغاز وجود نداشت و از زمان جنگ جهانی اول در اروپا به وجود آمد و دلیل آن این بود که روحیهی سربازان تضعیف نشود و خبرهای خوش به سربازان برسد. اما سانسور در زمان رضاخان بیشتر سیاسی بود. در آن زمان در آمریکا دفتر «ویلیام هس» فیلمها را سانسور میکرد. بعد از سال ۱۳۳۲ قوانین سانسور سختتر شد و به همهی ارکان هنر رسید.
ماحصل سانسور دولتی و خودسانسوری اهالی سینمای ایران فیلمها را آنقدر به سطح نازل و فرومایهیی تنزل داد که در اواخر سال ۱۳۵۶ و اوجگیری انقلاب اسلامی، فیلمها تنها فارسی حرف میزدند و آدمها تنها ایرانی بودند! چون آن سانسور و آن سینما در بهمن ۱۳۵۷ طومارش برچیده شد و سینمای دیگری متولد شد
حسین گیتی
منبع : سورۀ مهر
ایران مسعود پزشکیان دولت چهاردهم پزشکیان مجلس شورای اسلامی محمدرضا عارف دولت مجلس کابینه دولت چهاردهم اسماعیل هنیه کابینه پزشکیان محمدجواد ظریف
پیاده روی اربعین تهران عراق پلیس تصادف هواشناسی شهرداری تهران سرقت بازنشستگان قتل آموزش و پرورش دستگیری
ایران خودرو خودرو وام قیمت طلا قیمت دلار قیمت خودرو بانک مرکزی برق بازار خودرو بورس بازار سرمایه قیمت سکه
میراث فرهنگی میدان آزادی سینما رهبر انقلاب بیتا فرهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی سینمای ایران تلویزیون کتاب تئاتر موسیقی
وزارت علوم تحقیقات و فناوری آزمون
رژیم صهیونیستی غزه روسیه حماس آمریکا فلسطین جنگ غزه اوکراین حزب الله لبنان دونالد ترامپ طوفان الاقصی ترکیه
پرسپولیس فوتبال ذوب آهن لیگ برتر استقلال لیگ برتر ایران المپیک المپیک 2024 پاریس رئال مادرید لیگ برتر فوتبال ایران مهدی تاج باشگاه پرسپولیس
هوش مصنوعی فناوری سامسونگ ایلان ماسک گوگل تلگرام گوشی ستار هاشمی مریخ روزنامه
فشار خون آلزایمر رژیم غذایی مغز دیابت چاقی افسردگی سلامت پوست