یکشنبه, ۱۶ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 5 May, 2024
مجله ویستا

کلیک - CLICK


کلیک - CLICK
سال تولید : ۲۰۰۶
کشور تولیدکننده : آمریکا
محصول : نیل هـ. ماریتس، مارک اوکیف، آدم سندلر و استیو کورن
کارگردان : فرانک کوراسی
فیلمنامه‌نویس : اوکیف و لورن
فیلمبردار : دین سملر
آهنگساز(موسیقی متن) : روپرت گرگسن ویلیامز
هنرپیشگان : سندلر، دیوید هاسلهاف، جوزف کستانن، تاتم مکان، کریستوفر واکن، جولی کاونر، شان استین و کیت بکینسیل
نوع فیلم : رنگی، ۱۰۷ دقیقه


̎مایکل نیومن̎ (سندلر) ظاهراً زندگی ایده‌آلی دارد ولی به خاطر فشارهای رئیس نمک‌نشناس‌اش (هاسلهاف) فرصتی برایش باقی نمی‌ماند تا با همسر دوست‌داشتنی‌اش، ̎دانا̎ (بکینسیل) و دو بچهٔ خوبش، ̎بن̎ (کستانن) و ̎سامانتا̎ (مکان)، بگذراند. یک شب سروکله‌زدن کلافه‌کننده‌اش با دستگاه کنترل از راه دورِ تلویزیون، سروکارش را با شرکت ̎بد، بات و فراسو̎ می‌اندازد و در پستوی شرکت به کارمند عجیب و مخترعی به نام ̎مورتی̎ (واکن) برمی‌خورد که می‌تواند دستگاه کنترل از راه دور مورد نظر ̎مایکل̎ را در اختیارش بگذارد: این‌طور که پیداست، ̎مورتی̎ وسیله‌ای اختراع کرده که نه تنها به ̎مایکل̎ اجازه می‌دهد تلویزیون و دستگاه‌ صوتی‌اش را از راه دور کنترل کند، بلکه این امکان را در اختیارش می‌گذارد که کل زندگی‌اش را به میل خودش عقب و جلو کند یا از حرکت بازایستاند. در حالی‌که ̎مایکل̎ متوجه شده که با دستگاه‌ حیرت‌انگیزش می‌تواند پارس‌های سگ خانواده را خفه کند و با حرکتی به جلو، خود را از شرّ جروبحثی با همسرش راحت کند و حتی به دوره‌های مختلفی از زندگی‌اش عقب یا جلو برود، همین توانائی به ̎پریدن̎ به قسمت‌های خوب زندگی، او را به صرافت می‌اندازد که در واقع دارد کلّ تجربهٔ زندگی‌ را از دست می‌دهد. ̎مایکل̎ متوجه می‌شود که کنترل زندگی‌اش را از دست داده و این در واقع دستگاه است که زندگی او را برنامه‌ریزی کرده و جلو می‌برد، و سرانجام یاد می‌گیرد که زندگی هم تشکیل شده از لحظاتی است که ترجیح می‌دهد فراموششان کند، و هم لحظاتی که هیمشه در یادش خواهند ماند.
● سقوط تدریجی سندلر، با این کمدی که دست‌مایه‌ای هوشمندانه دارد ولی آشکارا فیلمی بی‌مزه از آب درآمده، ادامه پیدا می‌کند. اگرچه معلوم است فیلم طوری تدارک دیده شده که به‌طبع نوجوانان طرفدار سندلر خوش آید ولی به‌جای طنزی پُرمعنا، دست به دامنِ شوخی‌های مبتذل شده است؛ طوری که برخی از تماشاگرانش هوس خواهند کرد که کاش کنترل از راه دور خودشان را می‌داشتند. مشکل فیلم ـ که خیلی هم جدی است ـ این است که برای خنده گرفتن از اشارت‌هائی استفاده کرده که هیچ ربطی به مصالحش ندارند. جالب این‌که شخصیت سندلر در این‌جا بیشتر به شخصیت‌های نسبتاً دوست‌داشتنی و بالغش در فیلم‌هائی مثل مهار کردن خشم (پیتر سیگال، ۲۰۰۳) نزدیک است تا ̎پرسونا̎ی مرد بچه‌صفتِ احمقش، که شهرتش را مدیون آن است. و با آن‌که او در فیلم‌هائی چون عشق پریشان (پل توماس آندرسن، ۲۰۰۲)، ثابت کرد که می‌تواند بازیگر متین و جذابی باشد، این فیلم نیز که در واقع از یک کمدی، به یک درام گزندهٔ خانوادگی تبدیل می‌شود، فرصت داشته تا تماشاگرش را تحت تأثیر قرار دهد و به دنبال خود بکشد حال آن‌که پیش‌پاافتادگی شوخی‌ها آن را از چشم انداخته است.