سه شنبه, ۱۱ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 30 April, 2024
مجله ویستا


بازی پنهان شخصیت


بازی پنهان شخصیت
«من معتقدم که خود زندگی همین جور می‌ماند. باز هم سخت اما پر از رمز و شادی خواهد بود. هزار سال بعد هم آدم‌ها آه و ناله می‌کنند که این مشغله زندگی چه سخت است.»/"آنتوان چخوف؛ سه خواهر"
هر چند شخصیت‌پردازی در تمام نمایشنامه‌های چخوف سهم عمده‌ای را بر عهده دارد، اما شاید در هیچ کدام از نمایشنامه‌های او عنصر شخصیت به اندازه نمایشنامه"سه خواهر" حضور پر رنگی نداشته باشد.
اگر در نمایشنامه‌ای همچون"باغ آلبالو" فضا و مکان نقش اصلی را بر عهده می‌گیرد در نمایشنامه"سه خواهر" همانگونه که از نامش برمی‌آید همه چیز پیرامون شخصیت‌ها و بالاخص شخصیت سه خواهر اولگا، ماشا و ایرنا شکل می‌گیرد.
در واقع هیچ حادثه مشخصی در این نمایشنامه وجود ندارد مگر مجموعه‌ای از حوادث جزئی، مکان نیز فقط یک پس زمینه است، همه چیز در این نمایشنامه شخصیت است و تمی که به واسطه این شخصیت‌ها به وجود می‌آید یعنی آرزوی بازگشت به مسکو.
به همین دلیل شخصیت‌های این نمایشنامه کاملاً شخصیت‌هایی تفکیک شده و دارای خطوط هویتی بارز و مجزا هستند و شاید کمتر در تاریخ نمایش بتوانیم شخصیت‌هایی تا این حد زنده و جاندار را سراغ بگیریم.
براساس همین ویژگی است که وقتی نویسنده یونانی تسولاکیدیس سراغ متن چخوف می‌رود تا آن را دستمایه کار خود قرار دهد، قبل و بیش از هر چیز به سراغ شخصیت می‌رود.
در نمایشنامه"آتن ـ مسکو" آن چه که از سه خواهر چخوف باقی می‌ماند همان سه شخصیت اصلی نمایشنامه یعنی اولگا، ماشا و ایرنا است. با همان ویژگی‌ها و خصوصیات چخوفی اما نه با دغدغه‌هایی فارغ از دغدغه‌های قرن نوزدهمی، بلکه با دغدغه‌هایی متعلق به اواخر قرن بیستم یعنی مهاجرت، تروریسم، مواد مخدر، تنهایی آدم‌ها و... اما با همان آرزوی مشترک یعنی بازگشت به مسکو یا بهتر بگوییم به زادگاه.
انگار تسولاکیدیس قصد داشته پیش‌بینی چخوف را در زمانه ما تحقق ببخشد که هنوز زندگی به همان گونه حتی امروز برای سه خواهر ادامه دارد اگر چه با ظاهری متفاوت.
در نمایشنامه"آتن ـ مسکو" اولگا همچنان اولگای چخوف است زنی مدیرمآب، فداکار اما در عین حال مرموز و پنهانکار. ماشا همچنان زنی جسور، بی‌قید و عاشق پیشه و همیشه ناراضی است و ایرنا نیز کماکان همان دخترک معصومی است که در پی کسب یک هویت مستقل برای خویش است. شاید همین معصومیت است که او را بیش از هر کدام از خواهرهایش دلبسته زادگاه ساخته است.
هر چند، شخصیت‌های نمایشنامه"آتن ـ مسکو" به تبعیت از زمانه ما شخصیت‌های پیچیده‌تری هستند و در عین تضادی که با یکدیگر دارند، سرشار از تضادها و کشمکش‌های درونی نیز هستند. از جمله آن که اولگا در عین شخصیت منظم و مدیرمآبانه‌اش، آدمی تنبل و بدقول نشان می‌دهد و ماشا در عین لاقیدی روشنفکرانه‌اش، آدمی است متعهد و زحمتکش که حتی به کلفتی نیز تن درمی‌دهد و ایرنا در عین معصومیت کودکانه‌اش، جنبه‌هایی از موذی‌گری از خود بروز می‌دهد و حتی خواهرهایش را به جان هم می‌اندازد. این خصوصیات باعث می‌شود با شخصیت‌های پیچیده‌تری سر و کار داشته باشیم که جان بخشیدن به آن‌ها بر صحنه دشواری‌های خاص خود را نیز دارد.
هر چند متن تسولاکیدیس یک طنز نرم چخوفی را نیز از نمایشنامه‌های چخوفی وام گرفته است، اما به لحاظ ساختاری نیز تفاوت‌های عمده‌ای با آثار چخوف دارد و مهمتر از همه آن که برعکس آثار چخوف ساختار اوجگاهی در نمایشنامه"آتن ـ مسکو" بسیار پررنگ‌تر از ساختار اوجگاهی نرم و ناملموس چخوف است و رویدادها و رویداد محوری حضوری بارز در نمایشنامه تسولاکیدیس دارد.
اما با تمام این تشابهات و تمایزها آن چه دو نمایشنامه را به هم گره می‌زند، شخصیت‌های هر دو نمایشنامه است.
براساس همین تحلیل است که کتایون فیض‌مرندی نیز در مقام کارگردانی بیش از هر چیز در اجرایش بر عنصر شخصیت تاکید می‌ورزد و این تاکید خود را در عناصر گوناگون اجرا نشان می‌دهد.
۱) اولین گامی که فیض‌مرندی در راستای شخصیت‌پردازی اثرش برمی‌دارد کستینگ به جا و مناسب وی است؛ چنانکه بازیگران چه به لحاظ فیزیکی و چه به لحاظ خطوط چهره در نقش‌ها جا افتاده و برای مخاطب قابل قبول و قابل باور می‌شوند.
۲) نحوه بازی گرفتن از بازیگران کاملاً خصوصیات متضاد آن‌ها را به نمایش می‌گذارد چنان که گاهی این تضاد و تمایز به مرز اغراق کشیده می‌شود و این بالاخص در د‌و شخصیت اولگا و ایرنا نمود برجسته‌تری دارد.
البته این نکته را نمی‌توان فراموش کرد که جنس بازی اغراق‌آمیز دو شخصیت اولگا و ایرنا بازی آن‌ها را به طنز نرم چخوفی و فانتزی پنهانی که در متن هست نزدیک می‌کند اما جنس بازی ماشا که یک بازی درونی و رئالیستیک است تا حدودی باعث ناهمگونی جنس بازی بازیگران می‌شود.
۳) طراحی لباس در این نمایش بر تفاوت میان شخصیت‌ها تاکیدی مضاعف می‌گذارد چنانکه خوش‌پوشی و مرتب بودن اولگا نشان از شخصیت مدیرمآب او و لباس شلخته ماشا بر شخصیت بی‌قید و راحت او و هر دو لباس ایرنا چه لباس راهبه و چه لباس آبی در نیمه دوم نمایش بر معصومیت کودکانه او تاکید دارد.
اما با این همه فیض‌مرندی در این نمایش بیش از آن که در مقام یک کارگردان طراح وارد عمل شود بیشتر او را در مقام یک کارگردان ـ‌ بازیگران می‌بینیم بدین معنی که عمده تلاش او در این نمایش معطوف به بازی بازیگران حس‌ها، نحوه بیان آن‌ها و خصوصیات بازیشان است. حال آن که می‌توانست از جنبه طراحی خطوط، کمپوزسیون و ایجاد ترکیب‌بندی‌های معنادار و خلق تصاویر زیبا نیز بر عناصر شخصیت‌پردازی در اجرایش تاکید کند و از سوی دیگر با توجه به این عناصر اجرایی زیباتر و ماندگارتر و البته تاثیرگذارتر نیز خلق کند.
فیض‌مرندی در این اجرا چنان در جنبه‌های خلق شخصیت توسط بازیگران پیش می‌رود که بسیاری از جنبه‌های مهم و تاثیرگذار اجرایش همچون خلق تصویر را از یاد می‌برد و علی رغم شخصیت‌پردازی خوبش، نمی‌تواند به اجرایی با تاثیرگذاری و ماندگاری طولانی دست یابد.
رحیم‌ عبدالرحیم‌زاده
منبع : ایران تئاتر


همچنین مشاهده کنید