سه شنبه, ۱ خرداد, ۱۴۰۳ / 21 May, 2024
مجله ویستا
دو فرشته
دو فرشته مسافر، برای گذراندن شب، در خانه یك خانواده ثروتمند به زمین فرود آمدند.
این خانواده رفتار نامناسبی داشتند و دو فرشته را به مهمانخانه مجللشان راه ندادند. بلكه زیرزمین سردخانه را در اختیار آنها گذاشتند.
فرشته پیر در دیوار زیرزمین شكافی دید و آن را تعمیر كرد. وقتی كه فرشته جوان از او پرسید چرا چنین كاری كرده، پاسخ داد:(همه امور بدان گونه كه مینمایند، نیستند)!
شب بعد این دو فرشته به منزل یك خانواده فقیر ولی بسیار مهماننواز رفتند. بعد از خوردن غذایی مختصر زن و مرد فقیر، رختخواب خود را اختیار دو فرشته گذاشتند.
صبح روز بعد فرشتگان، زن و مرد فقیر را گریان دیدند، گاو آنها كه شیرش تنها وسیله گذران زندگیشان بود، در مزرعه مرده بود.
فرشته جوان عصبانی شد و از فرشته پیر پرسید: چرا گذاشتی چنین اتفاقی بیفتد؟ خانواده قبلی همه چیز داشتند و با با این حال تو كمكشان كردی، اما این خانواده دارایی اندكی دارند و تو گذاشتی كه گاوشان هم بمیرد!
فرشته پیر پاسخ داد: وقتی در زیرزمین آن خانواده ثروتمند بودیم، دیدم كه در شكاف دیوار كیسهای طلا وجود دارد. از آنجا كه آنان بسیار حریص و بددل بودند، شكاف را بستم و طلاها را از دیدشان مخفی كردم. دیشب وقتی در رختخواب زن و مرد فقیر خوابیده بودیم، فرشته مرگ برای گرفتن جان زن فقیر آمد و من به جایش آن گاو را به او دادم!
همه امور بدان گونه كه نشان میدهند، نیستند و ما گاهی اوقات خیلی دیر به این نكته پی میبریم.
پس به گوش باشید شاید كسی كه زنگ خانه تو را میزند فرشتهای باشد و یا نگاه و لبخندی كه تو بیتفاوت از كنارش میگذری، آنها باشند كه به دیدار اعمال تو آمدهاند!
فـرح بـاقری
این خانواده رفتار نامناسبی داشتند و دو فرشته را به مهمانخانه مجللشان راه ندادند. بلكه زیرزمین سردخانه را در اختیار آنها گذاشتند.
فرشته پیر در دیوار زیرزمین شكافی دید و آن را تعمیر كرد. وقتی كه فرشته جوان از او پرسید چرا چنین كاری كرده، پاسخ داد:(همه امور بدان گونه كه مینمایند، نیستند)!
شب بعد این دو فرشته به منزل یك خانواده فقیر ولی بسیار مهماننواز رفتند. بعد از خوردن غذایی مختصر زن و مرد فقیر، رختخواب خود را اختیار دو فرشته گذاشتند.
صبح روز بعد فرشتگان، زن و مرد فقیر را گریان دیدند، گاو آنها كه شیرش تنها وسیله گذران زندگیشان بود، در مزرعه مرده بود.
فرشته جوان عصبانی شد و از فرشته پیر پرسید: چرا گذاشتی چنین اتفاقی بیفتد؟ خانواده قبلی همه چیز داشتند و با با این حال تو كمكشان كردی، اما این خانواده دارایی اندكی دارند و تو گذاشتی كه گاوشان هم بمیرد!
فرشته پیر پاسخ داد: وقتی در زیرزمین آن خانواده ثروتمند بودیم، دیدم كه در شكاف دیوار كیسهای طلا وجود دارد. از آنجا كه آنان بسیار حریص و بددل بودند، شكاف را بستم و طلاها را از دیدشان مخفی كردم. دیشب وقتی در رختخواب زن و مرد فقیر خوابیده بودیم، فرشته مرگ برای گرفتن جان زن فقیر آمد و من به جایش آن گاو را به او دادم!
همه امور بدان گونه كه نشان میدهند، نیستند و ما گاهی اوقات خیلی دیر به این نكته پی میبریم.
پس به گوش باشید شاید كسی كه زنگ خانه تو را میزند فرشتهای باشد و یا نگاه و لبخندی كه تو بیتفاوت از كنارش میگذری، آنها باشند كه به دیدار اعمال تو آمدهاند!
فـرح بـاقری
منبع : خانواده سبز
نمایندگی زیمنس ایران فروش PLC S71200/300/400/1500 | درایو …
دریافت خدمات پرستاری در منزل
پیچ و مهره پارس سهند
تعمیر جک پارکینگ
خرید بلیط هواپیما
سید ابراهیم رئیسی سیدابراهیم رئیسی رئیس جمهور رئیسی سقوط بالگرد رئیسی ایران شهادت بالگرد تبریز حسین امیرعبداللهیان دولت سیزدهم شهادت رئیسی
تهران کنکور هواشناسی شهرداری تهران شورای شهر تهران تعطیلی مدارس هلال احمر قوه قضاییه پلیس سیل بارش باران آموزش و پرورش
قیمت خودرو قیمت دلار قیمت طلا یارانه بورس خودرو دلار بازار خودرو سایپا حقوق بازنشستگان ایران خودرو بازنشستگان
شهادت رئیس جمهور داریوش ارجمند پیام تسلیت تلویزیون لیلا حاتمی سینمای ایران آیت الله سید ابراهیم رئیسی سینما شعر زری خوشکام رسانه ملی نمایشگاه کتاب
کنکور ۱۴۰۳ دانش بنیان دانشگاه پیام نور تلسکوپ فضایی هابل
رژیم صهیونیستی اسرائیل ترکیه امیرعبداللهیان روسیه غزه فلسطین آمریکا جنگ غزه چین حماس اوکراین
فوتبال پرسپولیس استقلال لیگ برتر باشگاه پرسپولیس لیورپول لیگ برتر ایران لیگ برتر انگلیس فدراسیون فوتبال بازی رئال مادرید منچسترسیتی
هوش مصنوعی مایکروسافت تبلیغات گوگل سامسونگ موبایل اپل اینترنت آیفون فناوری
رژیم غذایی آلزایمر طول عمر سلامت روان کاهش وزن افسردگی مغز انسان