سه شنبه, ۱۶ بهمن, ۱۴۰۳ / 4 February, 2025
مجله ویستا

زندگی نامه علامه امینی‏


زندگی نامه علامه امینی‏
● میلاد نور
زمین و آسمان تبریز نورباران بود. بوی گل محمّدی در فضای شهر پیچیده بود. بوی بهار می‏آمد. تبریز در شبی رؤیایی به سر می‏برد. صدای حمد و تهلیل و تکبیر از همه جا بلند بود. علی‏علیه‏السلام آن شاهکار آفرینش از خدای کعبه مولودی خواسته بود، خجسته، تا یاد حماسه بزرگ غدیر را زنده کند.
باغبان آفرینش، ندای علی‏علیه‏السلام را چگونه بی‏پاسخ می‏گذاشت؟
علی‏علیه‏السلام نور خدا، امید امّت، فیض حق بود. دعایش مستجاب می‏گردید. خطه شیران، تبریز به امید طلوع بامدادی بود که ناگه بانگ تکبیر مؤذن، شب را شکست و از نور خبر داد.
هزار و سیصد و بیست سال از هجرت رسول اکرم‏صلی الله وعلیه وآله، از مکه به مدینه می‏گذشت که «آقا میرزا احمد» صاحب پسر شد. سر به خاک سائید و طلوع آفتاب زندگی در خانه‏اش را سپاس نهاد. در کنار بستر کودک جای گرفت، بغل کرد، بوسید و بوئیدش. اشک شوق از دیدگانش بسان مرواریدی بر گونه کودک غلطید. سیمای طفل با جذبه و نوری که در آن بود. پدر را از خود برده بود. چشم از رخ فرزند برنمی‏داشت. پدر نام فرزندش را «عبدالحسین» نامید تا در سیر امامت و شهادت و حماسه و ایثار گام نهد و بدین صورت عشق وافر خود به پیشوای سوم شیعیان را از خود متبلور ساخت.
● سوره تربیت‏
روزها گذشت. فرزند به دوره‏ای از زندگی رسید که می‏توانست تعالیم پدر را به جان بپذیرد. او دیگر به بازی کم توجه شده بود و در عالم خیال سیر می‏کرد. می‏خواست بداند بیاموزد و در هستی اندیشه کند. نخست آموزه‏های مادر را فراگرفت. آیات قرآنی و سوره‏های کوتاهی که با اوزان مخصوص جان او را صیقلی می‏داد. تا نوبت به تعالیم پدر شد. آقا میرزا احمد از دانشمندان نامی تبریز که در سال ۱۲۸۷ هجری قمری در قریه «سَرَدها» از نواحی تبریز متولد شده بود. از سال ۱۳۰۴ برای ادامه تحصیل به شهر آمده و بعد از فراگیری مقدمات، در محضر درس علامه بزرگوار مرحوم حاج میرزا اسداللَّه حضور یافت. و به مرتبه‏ای از دانش پژوهی رسید که صلاحیت علمی آن بزرگ از طرف زعیم بزرگوار حضرت آیةاللَّه میرزا علی آقای شیرازی و فقیه برجسته حاج میرزا علی ایروانی مورد تأیید واقع شد.
علم و عمل از وی شخصیتی برجسته ساخته بود. حُسن سیرت، آراستگی طبیعت و پرهیزکاری وی زبانزد خاص و عام بود.[۱]
وی اکنون تربیت فرزند خویش را بر عهده می‏گرفت تابه نیکی به بار آید و با دین محمّدی و آئین علوی آشنا گردد. عبدالحسین به چنین پدری افتخار می‏کرد و خدای را سپاس می‏گفت که در خانه علم و تقوا تولد یافته و تربیت می‏شود.
آموزش علوم توسط پدر شروع شد و در طی سالها آموزش ادبیات فارسی و عربی، منطق، فقه و اصول انجام گرفت. عبدالحسین همانگونه که دروس متداول حوزه‏های علمیه را فرا می‏گرفت و به حفظ اشعاری چون «الفیه ابن مالک» در علم نحو می‏پرداخت، در سایه هدایت پدر، اشعاری هم از بزرگان دین حفظ کرد.
از اولین شعرهایی که پدر، فرزند و شاگردش را به آموختن و حفظ آن تشویق کرد، شعری از حضرت علی علیه‏السلام بود.[۲]
او می‏دانست همانگونه که برای علم نحو ابیاتی قرار داده شده است تا با حفظ آنها اصول آن علم به آسانی در دست باشد، باید اصول اعتقادات را هم از این طریق به شاگردان مکتب توحید آموخت.
عبدالحسین کتابهای مختلفی در حدیث و اعتقادات را نزد پدر خواند و از آنها بهره برد. و مسایل مشکل را با استاد در میان نهاد و به حلّ آنها پرداخت. اهتمام به قرآن و حدیث، به خصوص به نهج البلاغه، وی را عاشق امام علی‏علیه‏السلام کرد. چه نیک به یاد داشت آن سخن گرانمایه را که: «هیچ آیه‏ای در قرآن کریم نیست که اوّل آن «یا ایّها الذّین آمنوا» باشد، مگر آنکه علی‏ابن ابیطالب‏علیه‏السلام سردار مخاطبان آن آیه و امیر و شریف و اوّل ایشان است».[۳]
قرآن و نهج‏البلاغه دو کتاب گرانقدر برای این محصّل جوان بود. وی این دو کتاب را بارها مطالعه کرده و در معانی آن دقیق شده بود. گاهی در مطالعه این دو کتاب می‏گریست و نم‏نم اشک برگونه‏اش جاری می‏شد و چون درّی گرانمایه در سینه وی نهان می‏گردید.
جدّ وی «مولی نجفعلی» مشهور به «امین‏الشرع» از اهالی آذربایجان بود که سال ۱۲۷۵ هجری قمری متولد شده و خویشتن را به علم و ادب و پاکی و پرهیزکاری آراسته بود. آن بزرگ شیفته جمع آثار ائمه اطهارعلیهم‏السلام بود و از آنجا که از ادب فارسی و ترکی بهره وافر برده بود، قصایدی چند به این دو زبان داشت. خانواده عبدالحسین به مناسبت شهرت جدّش به «امینی» معروف شده بود.[۴] عبدالحسین هم راهی را در پیش گرفته بود که امین شرع و مدافع اسلام ناب محمّدی و علوی باشد.
● قیام سرو
عبدالحسین چهارده ساله بود که شیخ محمّد خیابانی بر ضد استعمار شوم انگلستان قیام نمود. پیش از نهضت خیابانی، انقلاب مشروطیت روی داده بود، انقلابی که مردم تبریز در آن نقش مهمی بر عهده داشت. اینک خیابانی به پاس حرمت خون شهیدان، با قیامی دیگر می‏خواست با کج‏روی‏ها مقابله نماید. لذا شانزدهم رجب ۱۳۳۸ هجری قمری برابر هفدهم فروردین ۱۲۹۹ هجری شمسی بر ضد دولت ارتجاعی وثوق الدوله و امپریالیستهای انگلیسی قیام کرد. این قیام به شهرهای دیگر آذربایجان هم سرایت نمود و ادارات دولتی یکی پس از دیگری به تصرف انقلابیون درآمد. شش ماه اداره شهر بر عهده کمیته ملی به رهبری خیابانی بود. مبارزی که با انگلیس، روس، آلمان و عثمانی مقابله کرده و از استقلال موضع برخوردار بود.
با سقوط وثوق الدوله، مشیر الدوله پیرنیا به نخست وزیری رسید و حاجی مخبر السلطنه هدایت را به تبریز فرستاد تا آن مجاهد خستگی ناپذیر را دفع نماید. عصر بیست و هشتم ذیحجة الحرام مرکز انقلابیون از بین رفت و بعد از سه روز وی را در خانه شیخ حسن میانجی به شهادت رساندند.
عبدالحسین که با سخنان شیخ و اندیشه و افکار متعالی وی آشنایی داشت، چون دیگر دوستدارانش عزا گرفت و از پدر آموخت که باید پس از قیام و شهادت با مکتب دعا، فرهنگ سیاسی اجتماعی اسلام را در جامعه نشر داد.
● هجرت عشق‏
سال ۱۳۴۲ هجری بود. عبدالحسین بیست و دو سال در کنار پدر با نشست و برخاست او و درسهای علمی و عملی‏اش، با اسلام و قرآن آشنا شده بود و از محضر بزرگان دیگری چون جناب حاج سیّد محمّد مؤلف «مصباح السالکین» مشهور به «مولانا» و جناب حاج سیّد مرتضی خسروشاهی صاحب «اهداء الحقیر در معنی حدیث غدیر» و جناب شیخ حسین مؤلف «هدیة الانام» بهره‏های علمی برده بود.
عشق به امام علی‏علیه‏السلام و علاقه به تحصیلات عالی وی را به کوی عشق هدایت کرد. «نجف اشرف»، شهری که سابقه تاریخی آن بر همگان روشن است. حوزه علمیه نجف از دیرباز جایگاهی برای رشد و تعالی دانشجویان علوم اسلامی بود و اینک مسافر عاشق می‏خواست به شهر علم وارد شود.
عبدالحسین داستان هجرت با پدر در میان نهاد. پدر بر قامت برومند فرزند نظری انداخت و با دیدگانی اشکبار بر هجرت فرزند پاسخ مثبت داد. پدر از ندای امام آگاه بود و از جاذبه علی‏علیه‏السلام حکایات فراوانی به خاطر داشت. چگونه می‏توانست عاشق را از معشوق دور نگاه دارد؟ که او بی عشق افسرده می‏شد و این بر پدر سخت گران بود. پدر لذت دیدار و همنوایی با فرزند را از دامن شست و وی را به امام علی‏علیه‏السلام بخشید و فرزندش امام حسین‏علیه‏السلام. همانگونه که فرزند از لذات مادی به حیات جاوید رو آورده بود.
امینی هوا خواه علی‏علیه‏السلام بود و خود می‏دانست که علی‏علیه‏السلام او را به شهر خویش فرا خوانده است از اینرو ملامت سرزنشگران و کوردلان را به هیچ انگاشت و زیر لب زمزمه می‏نمود:
ملک در سجده آدم، زمین بوس تو نیّت کرد
که در حصن تو لطفی دید بیش از حدّ انسانی‏
شهر نجف با سابقه دیرینه، از عصر شیخ طوسی مهد علم و تقوی و فضیلت بود و بزرگ دانشگاه عالم تشیع محسوب می‏گشت و با آشفته بازاری که در ایران - در آغاز کودتا و سپس سلطنت رضاخان - به وجود آمده بود، محل مناسبی برای تحصیل به شمار می‏رفت.
و امینی در صدد بود با تحصیل در عتبات به جهاد علمی پردازد، عالمی فریادگر شود و مسیر حق را تداوم بخشد. وی با هجرت به نجف در صدر تکمیل معارف الهی بود. از اینرو در مکتب درس حضرات آیات سیّد محمّد فیروز آبادی - متوفی ۱۳۴۵ هجری قمری - و سید ابوتراب خوانساری - متوفی ۱۳۴۶ هجری قمری - حاضر شد.
● سپاه شقایق‏
شیخ مصلح سرزمین عشق، امینی در روزگاری به شهر علی ابن ابیطالب علیه‏السلام وارد شده بود که با از هم پاشیدن امپراطوری عثمانی، عراق به دست انگلیسی های ناپاک افتاده بود.
وی هنوز شهدای انقلاب مشروطیت را به خاطر داشت که با مظلومیتی دیگر مواجه شد و در صدد برآمد تا با یاد شهیدان راه فضیلت، امت متفرق اسلامی را به وحدت و اخوت اسلامی دعوت نماید. چرا که خون شهیدان رایج‏ترین سکه تاریخ بشریت در راه آزادی و استقلال و امت اسلامی است. و این سکه طلائی نه در ضرابخانه‏های آزادیخواهان، بلکه در ضرابخانه‏های مستبدان به نفع امّت اسلام زده شده است.
علامه امینی زندگی شهدای راه حق و فضیلت را اوّلین تألیف خویش قرار داد تا با جمع آوری گلهای بوستان فضیلت امّت اسلامی را به بزرگ آرمان الهی سوق دهد. آرمان والایی که برای تحقق آن رادمردان بسیاری وضوی خون ساخته بودند و درمحراب عشق به نماز ایستادند.
علامه امینی در اوّلین تألیف خویش ابداع و ابتکاری به کار برد که پیش از آن کسی به انجامش موفق نشده بود. با تألیف گرانبهای «شهداء الفضیلة» گوی سبقت را از همگان ربوده و بر گذشتگان و معاصران خویش برتری یافت. از کتابهای قدیمی که در معرض نابودی و فراموشی بود گزارشاتی درباره علمای گذشته و قریب العهد فراهم آورده و به جاودانگی رساند.
بدین منظور بار سفر بسته و کشورها پیمود تا با رنج بسیار، که برای هر کس تحمل پذیر نیست، این مجموعه از شرح حال را گرد آورد. کتابخانه‏های ایران و عراق را زیر پا گذاشته و در کتابهای خطی کمیاب به دنبال مردانی گشته که به راه حق شهید گشته‏اند، وی پس از صرف سالها و ماهها این مهم را به انجام رساند.[۵] و پس از این تألیف به عنوان مجاهدی نستوه زبانزد خاص و عام شد.
برخی از دانشمندان اسلامی که با تقریظهای خود این اثر جاودانه را ستودند، عبارت‏اند از:
۱) بزرگ‏مرجع شیعه آیةاللَّه سید ابوالحسن اصفهانی.
۲) آیةاللَّه العظمی حاج آقا حسین طباطبائی قمی.
۳) آیةاللَّه شیخ محمد حسین غروی اصفهانی.
۴) علامه محقق شیخ آقا بزرگ تهرانی.
به این ترتیب علامه امینی، با «شهداء الفضیلة» مواضع صد و سی تن از علمای دین و پیروان علی‏علیه‏السلام و آل علی‏علیه‏السلام را از قرن چهارم تا چهاردهم به رشته تحریر درآورد. تا امت اسلامی همچنان سرفراز و استوار در مقابل فتنه‏های دشمنان ایستادگی نمایند.
زمانی که استعمارگران با ترتیب دادن جنگهای جهانی در صدد برآمدند تا ملل اسلامی را مورد تجاوز قرار داده و جزو مستعمرات خویش درآورند. امینی با تألیف کتاب شریف شهداء الفضیلة بزرگ اسوه‏های شجاعت و ایثار را در مقابل مردم غیور مسلمان سامان داد و آنان را به پایداری و استقامت فرا خواند.
در این دوره است که مجتهد مجاهد تبریز، آقا میرزا صادق تبریزی (۱۲۷۴ - ۱۳۵۱) علیه فساد و استبداد رضاخانی نهضت را شکل می‏دهد و آیةاللَّه العظمی حاج آقا حسین قمی (۱۲۸۲ - ۱۳۶۶) نهضت خراسان را رهبری می‏نماید[۶] و آیةاللَّه کاشانی که تازه از عراق و جبهه جنگ علیه انگلیس به ایران آمده است، حرکت سیاسی خود را در مقابل استبداد رضاخانی آغاز نموده است.
● غوّاص بحر معانی‏
علامه امینی به عنوان محدّث، مفسر، فیلسوف و متکلم و فقیه دست به تحقیقات دامنه داری می‏زند. شیخ بزرگوار در صدد است فلسفه سیاسی اسلام را در هر صورت ممکن برای مردم کوچه و بازار هم قابل فهم نماید. هرچند که بعضی از بزرگان علم هم از آن غافل مانده‏اند.
با تحقیق و تعلیق بر کتاب «کامل الزیارات» ابن قولویه قمی که از مشایخ شیعه محسوب می‏گردد، معتبرترین متون زیارات را در اختیار امّت اسلامی قرار می‏دهد و با تألیف «اَدَبُ الزّائر لِمَنْ یَمُمُّ الحائر» که شرح آداب زیارت حضرت امام حسین‏علیه‏السلام است، فلسفه زیارت را بیان می‏دارد.
در این باره شیخ مصلح، عبدالحسین امینی سالهاست که در پای مکتب درس اساتید بزرگی نشسته و فقه و اصول و فلسفه و کلام اسلامی را فرا گرفته است. از این رو «ثمرات الاسفار» را در دو جلد فراهم می‏آورد و بر «رسائل» و «مکاسب» شیخ اعظم انصاری حاشیه می‏نویسد.
همچنین رساله‏ای درباره «نیّت» می‏نگارد و رساله‏ای در بیان «حقیقت زیارت»، تا به علمای پاکستان پاسخ داده باشد و «رساله‏ای در علم «درایة الحدیث».
علامه امینی با تألیفات گرانقدر خویش بنیه علمی و نهاد وقّاد خود را در معرض معاصران قرار می‏دهد واز حضرت آیةاللَّه العظمی سید ابوالحسن اصفهانی و حضرت آیةاللَّه علامه حاج میرزا محمد حسین نائینی و حضرت آیةاللَّه العظمی شیخ عبد الکریم حائری و حضرت آیةاللَّه شیخ محمد حسین کمپانی اصفهانی، اجازه اجتهاد دریافت می‏دارد. و به زادگاه خویش تبریز باز می‏گردد تا امین الشرع دیار خویش باشد. امّا دل او دیگر بار آهنگ نجف می‏کند.
اینک او رو به قرآن کریم آورده است تا برنامه زندگی بشر و سعادت و خوشبختی و کام روائی وی را از کتاب الهی استخراج نماید. شاگرد مکتب وحی آیاتی از کتاب مبین را برمی‏گزیند و به تفسیر آن می‏نشیند.
- سوره اعراف، آیه ۱۷۲، «میثاق الاول»
- سوره اعراف، آیه ۱۸۰
- سوره واقعه، آیه ۷
- سوره مؤمن، آیه ۱۱
آنگاه «اَلْعِترَةُ الطّاهِرَةُ فی‏ الکتابِ العزیز» را می‏نگارد و حق اولویّت و مولویّت خاندان رسالت را تبیین می‏نماید.
● شهر آرمانی غدیر
تألیف رسالات گوناگون، جان شیفته وی را خوشنود نساخت. لذا بر آن شد، مدینه فاضله اسلامی را به صورت منقحی امّت اسلامی عرضه دارد و داستان سال دهم هجرت را در خاطره‏ها زنده کند و آن زمانی است که استعمارگران با حیله‏های خاص خود امپراطوری عثمانی را از بین برده‏اند و در عرصه عقیدتی دولت سنی مذهبی را که به عنوان حکومت اسلامی بر سرزمین پهناوری حکومت می‏کرد، از صحنه خارج ساخته‏اند. علامه امینی به عنوان آسیب شناس اجتماعی، اینگونه تشخیص داد که با زوال دولت عثمانی نباید به دولتهای استعمارگر اجازه داد، تا جایگزین دولت ولو ظاهر اسلامی شوند.
از دیدگاه او، امت اسلام که با زوال دولت ۶۲۳ ساله عثمانی روبرو گشته است، و تلخی‏های بسیار چشیده، بهتر است، نظام مدینه فاضله اسلامی را که در آن اصل بنیادی غدیر مطرح است، تجربه نماید. نظامی که پیامبر جز به آن سفارش نفرموده است.
علامه امینی با تألیف «الغدیر» خاطرات عصر نبوی را تجدید می‏کند، عصری که سروری از آن امت قرآنی است و رسول اکرم‏صلی الله وعلیه وآله رهبری آن را بر عهده دارد و بعد از خود، ولایت علی بن ابی‏طالب‏علیه‏السلام را معرفی کرده است.
امینی، احیاگر سنت نبوی، با «الغدیر» جلوه‏های شوکت و عظمت امت اسلامی را در خاطره‏ها زنده می‏دارد و اصل اصیل و محور حکومت قرآنی، جریان غدیرخم را یادآور می‏شود.
امینی در عصری زندگی می‏کند که شکست دولت عثمانی روی داده است. شکستی که اگر «اصل غدیر» و رهبری امت آنگونه که پیامبر اسلام و قرآن کریم فرموده، اجرا می‏گردید، روی نمی‏داد و انگلیس را جرأت آن نبود که عراق را جزء مستعمرات خویش درآورد.
امینی احیاگر مدینه فاضله قرآنی، با قرآن و حدیث و شعر و حماسه، مبانی فلسفه سیاسی اسلام را به جهانیان ابلاغ نمود. وی علاوه بر اینکه با رجوع به قرآن و سنت و رعایت موازین «سندشناسی» و «نقد حدیث» حقائق غیر قابل انکاری را پیش چشم امت اسلامی نهاد و مسأله اختلاف اهل یک کتاب و قبله را از میان برداشت. جهانیان را به این مسأله واقف ساخت که فلسفه امامت و رهبری از اصول شناخته شده تشیع، از مبانی اصیل اسلامی است که با رعایت آن حکومت اسلامی برقرار می‏گردد، آنگونه که در صدر اسلام رسول اعظم الهی و امیرمؤمنان با تکیه به این اصل، حکومت اسلامی را بنیاد نهاده و حیات سیاسی اسلام رإ؛ استمرار بخشیدند.
علامه مصلح با نقد آثار و تألیفات کسانی چون «ابن تیمیه»، «آلوسی»، «قصیمی» و «رشید رضا» در صدد برآمد وحدت و اخوت اسلامی را در جهان اسلام بگستراند و تخمهای نفاق و تفرقه را بخشکاند. وی در پی اسناد حدیث غدیر، بیست و چهار کتاب تاریخی، بیست و هفت محدث و چهارده مفسر قرآن و هفت متکلم اسلامی را می‏یابد که به نقد حدیث غدیر پرداخته‏اند. آنگاه راویان حدیث غدیر از صحابه پیامبرصلی الله وعلیه وآله را به ترتیب حروف الفبا ذکر می‏کند.
وی یکصد و ده تن از اصحاب را نام می‏برد که حدیث غدیر را روایت کرده‏اند و به نام هشتاد و چهار تابعی اشاره می‏نماید. سپس طبقات راویان حدیث غدیر از علما را بر می‏شمارد از علمای قرن دوّم هجری تا قرن چهاردهم سیصد و شصت تن را ذکر می‏کند که به نقل از حدیث شریف غدیر موفق شده‏اند و علّامه مجاهد برای یافتن مدارک معتبر بارها به اقصی نقاط جهان مسافرت می‏نماید تا آنچه را که از دین الهی در مورد خلافت کبری‏ فرود آمده، به امت اسلام برساند. وی نخست در کتاب گرانقدر الغدیر به آیاتی که در خصوص امیر مؤمنان علی علیه‏السلام فرود آمده، می‏پردازد، برخی از این آیات نورانی عبارتند از:
▪ آیه تبلیغ،[۷]
▪ آیه اکمال دین[۸]
▪ آیات سوره معارج[۹]
▪ آیه ولایت سوره هل اتی.
همچنین احادیث نبوی و سخنان پیامبرصلی الله وعلیه وآله را با آمیختگی شگرفی در آغاز و انجام سخن و یا در مقام استدلال و تأیید و تضمین یادآور می‏شود که بعضی از این احادیث به قرار زیر می‏باشند:
حدیث غدیر و ولایت، حدیث أخاء، حدیث منزلت، حدیث ثقلین، حدیث علیّ مع الحقّ و الحقّ مع علیّ، حدیث تبلیغ، حدیث انذار العشیرة، حدیث اِنَّ علیاً اوّل من اسلم و آمن و صلّی، حدیث ردّ الشمس، حدیث سد الابواب، و صدها حدیث دیگر که در فضل و بزرگی وصی برحق حضرت رسول اکرم‏صلی الله وعلیه وآله، بر زبان پیامبر اسلام جاری گشته است.
دکتر سید جعفر شهیدی که خود در نجف و تهران از یاران آن فرزانه بود، نقل می‏کند که روزی علامه امینی به من گفت:
«برای تألیف «الغدیر» ده هزار جلد کتاب خوانده‏ام».
وی در ادامه سخن می‏گوید:
«او مردی گزافه گو نبود. وقتی می‏گفت کتابی را خوانده‏ام، بدرستی خوانده و در ذهن سپرده و از آن یادداشت برداشته بود».[۱۰]
علامه نستوه پس از بررسی اسناد حدیث غدیر و اثبات واقعه مهم عصر نبوی، شاعران چهارده قرن را که از سفره قرآن توشه برداشته بودند، به شهادت آورد. تا هم یادی از نام‏آوران و مبارزان مکتب ارجمند علوی کرده باشد و هم فضایل امام علی‏علیه‏السلام، وصی حضرت رسول اکرم‏صلی الله وعلیه وآله را به اثبات رساند. وی ادب متعهد شیعی را یکی دیگر از حجتهای واقعه غدیر دانست و برای فراهم آوردن شعر بزرگ مردان فضیلت سالها تلاش پیگیر نمود. تا علاوه بر گردآوری شعر حماسه سرایان غدیر، اشتباهات عمدی محققین مغرض را برملا سازد.
سال ۱۳۲۴/۱۳۶۴ چاپ اوّل کتاب الغدیر در نجف آغاز می‏شود و تا نه جلد آن به طبع رسیده و در سراسر ممالک اسلامی و غیر آن منتشر می‏گردد. با انتشار کتاب گرانمایه «الغدیر» سیل نامه‏ها و ستایشها به دانشمند فرزانه و علامه خبیر ارسال می‏شود. این تقریظها گاه از دانشمندان بزرگ شیعه و اهل‏سنت است و گاه از پادشاهان کشورهای اسلامی.
نکته واحدی که در تمام ستایشها به چشم می‏خورد. پذیرش غدیر است به عنوان محور حرکت اسلامی و بنیان حکومت دینی و مذهبی اسلام. پادشاهان فرصت طلب درصدد هستند تا این جنبش دینی را به نفع خود به پایان رسانند ولی دانشمندان از جایگاهی بی‏غرضانه به مسأله می‏اندیشند و در حقیقت زنجیر متصل به وحی را بعد از قرنها به راهنمایی مصلح بزرگ حضرت علامه امینی می‏یابند.
شیخ محمّد سعید دحدوح از دانشمندان متتبع و امام جمعه و جماعت «اریحا» از نواحی حلب نامه‏ای ادیبانه به مؤلف «الغدیر» نگاشته و در آن اینگونه می‏گوید:
«آقای من، کتاب، «الغدیر» را دریافت کردم و آنرا مورد مطالعه قرار دادم... قبل از آنکه در امواج انبوه معانی آن وارد شوم نیروی فکر و اندیشه‏ام در آن شناور گشت و شمه‏ای از آن را با ذائقه روحی خویش چشیدم. احساس نمودم که این همان یگانه سرچشمه و منبع آب گوارائی‏است که هرگز دگرگون نشود. این منبع جوشان معانی از آب باران صاف تر و گواراتر و از مشک خوشبوتر است...».[۱۱]
بوستان هدایت‏
صاحب الغدیر سال ۱۳۷۳ هجری قمری، هشت سال پس از انتشار نخستین جلد «الغدیر» به تأسیس کتابخانه‏ای اقدام نمود که نام آن را «مکتبة الامام امیرالمؤمنین‏علیه‏السلام» نهاد و در روز عید غدیر افتتاح کرد.
آغاز فعالیت این کتابخانه با ۴۲۰۰۰ جلد کتاب خطی و چاپی بود. در تأسیس این کتابخانه نسخه‏های خطی از کتابخانه‏های معتبری تهیه شد که شماری از آنها به قرار زیر می‏باشند:
▪ کتابخانه ناصریه، ۳۰/۰۰۰ جلد کتاب، لکنهو
▪ کتابخانه‏مدرسةالواعظین،۲۰/۰۰۰جلدکتاب،لکنهو
▪ کتابخانه‏سلطان‏المدارس،۵/۰۰۰جلدکتاب،لکنهو
▪ کتابخانه معتاز العلماء، ۱۸/۰۰۰ جلد کتاب، لکنهو
▪ کتابخانه فرنگی محل، ۹/۰۰۰ جلد کتاب، لکنهو
▪ کتابخانه نَدْوَةُ العلماء، ۶۰/۰۰۰ جلد کتاب، لکنهو
▪ کتابخانه امیرالدولة، ۱۱۰/۰۰۰ جلد کتاب، لکنهو
▪ کتابخانه دانشگاه‏اسلامی علیگره، ۵۰۰/۰۰۰ جلد کتاب، علیگره‏
▪ کتابخانه عمومی رظلا، رامپور
▪ کتابخانه خدابخش، ۵۰/۰۰۰ جلد کتاب، پتنه‏
▪ کتابخانه عمومی دانشگاه عثمانی، ۱۱۱/۰۰۰ جلد کتاب، حیدرآباد
▪ کتابخانه عمومی آصفیه، ۱۲۵/۰۰۰ جلد کتاب، حیدرآباد
▪ کتابخانه‏سالارجنگ،۵۲/۰۰۰جلدکتاب،حیدرآباد
و این غیر از آن کتابخانه‏های خصوصی و عمومی است که در ایران و عراق دیده و استفاده شده بود.
● بایست‏های جهان تشیع‏
علامه مصلح در طی سالهای متمادی با جهان تشیع و تاریخ پرفراز و نشیب آن آشنائی کامل داشت. او به مقدار هر حرفی از کتاب الغدیر تجربه اندوخته بود و نانوشته‏هایی داشت که باید در جامعه پیاده می‏شد، تا نظام اجتماعی، نظام الهی گردد.
زمانی که علامه امینی از - دارالتبلیغ‏قم - دیدن کرد و برنامه‏های آن مؤسسه در اختیار ایشان قرار گرفت، فرمودند:
باید درسی تحت عنوان «ولایت» غیر از آنچه که در تدریس علم کلام و اعتقادات مطرح می‏شود، به طلاب آموزش داده شود».[۱۲]
این جز از ژرف نگری مصلح اجتماعی چیز دیگری نیست. علامه امینی برای احیای بنیان فلسفه سیاسی اسلام تدریس مبحث ولایت را امری ضروری تشخیص داده بود و آموزش آن در محدوده کتب کلامی و اعتقادی را کافی و وافی نمی‏دانست.
وی با مشکلات تألیف و نشر کتاب آشنا بود و در این اندیشه بود تا با تأسیس «دارالتألیف» -خانه نویسندگان- رفاه مورد نیاز محققین را در این مکان فراهم آورده و نویسندگان بدون هیچ آشفتگی خیال به تحقیق و تألیف مشغول شوند و اگر تألیف مناسب حوزه کار گردانندگان آن بود، خود به چاپ و نشر آن اقدام نمایند.
از طرفی دیگر در طی تألیف الغدیر به نشریات بسیاری در اقصی نقاط جهان برخورد نموده بود که درباره اسلام سخنی داشتند. علامه در صدد بود مجمعی تأسیس نماید تا این نشریات گردآوری شده و مورد ارزیابی قرار گیرد. مباحثی که درباره اسلام، فرق اسلام، تاریخ، جغرافیا، فلسفه، کلام، ادبیات، اخلاق، حقوق، اقتصاد، تفسیر قرآن کریم، سیاست و حکومت و دیگر علوم و صنایع اسلامی و... می‏شود به دقّت مورد مطالعه قرار گیرد و سره از ناسره شناخته گردد.
حضرت علامه امینی با مطرح نمودن ولایت و امامت و بحثهای عمیق علمی و کاوشگرانه پیرامون آن از نخستین متفکران اسلامی بود که به «ولایت فقیه» در عصر غیبت رسید و بحث و درس اختصاصی پیرامون آن را امری لازم و ضروری دانست. حکومت را از آن ولی فقیه به حساب آورد و گفت:
«دیگران غاصبند و این مقام، حقّ مسلّم آن فریادگر است.»[۱۳]
و در جای دیگر به صراحت هرچه تمام‏تر ندا برداشت:
«الامام الخمینی ذخیرة اللَّه للشیعة».
«امام خمینی ذخیره خدا برای جهان تشیع است.»
چه او از طلوع فجر صادق خبر داشت و رسالتی که بر دوش مجدّد قرن نهاده شده بود. از این رو شاگردی تربیت کرد چونان حضرت نواب صفوی تا حکومت علوی را فریاد زند و با یاران خویش پایه‏های حکومت غاصبان را به لرزه افکند.
● نماز آخر
تلاش بی‏پایان، معمار مدینه غدیر را دچار فتور جسمی کرد و بیمار شد. بیماری اندک اندک رو به فزونی گرفت. وی از کار باز ماند. کتاب از جلو دیدگانش دور شد و قلم از حرکت ایستاد. بیماری و بستری شدن علامه حدود دو سال به طول انجامید و معالجات خارج از کشور هم مفید واقع نشد تا اینکه آیتی از آیات الهی و عاشقی از عاشقان ولایت و مجاهدی نستوه روز جمعه ۱۲ تیرماه ۱۳۴۹ برابر ۲۸ ربیع الثانی ۱۳۹۰ هجری قمری نزدیک ظهر بدرود جهان گفت. وی که همواره در نماز بود و جز به عبادت خدای کعبه و خدمت به مولود آن کاری دیگر نداشت، در شصت و هشت سالگی از دنیا رفت و جهانی را در غم ارتحال خویش فرو برد.
الغدیر وی چراغ خانه دلهای باصفا شد و مشعل هدایت امت اسلامی.
سیّد علی رضا سیّد کباری‏
پی نوشت:
[۱] الغدیر، علامه امینی، ج‏۱، ص‏۱۵۶، ترجمه، مقدمه.
[۲] ر.ک: همان، ج‏۲، ص‏۲۵؛ ترجمه ج‏۳، ص‏۴۳ - ۴۴
[۳] اعتقادات، شیخ صدوق، ص‏۱۱۰.
[۴] الغدیر، ج‏۱، ص‏۱۵۴ ترجمه؛ شهداء الفضیلة، علامه امینی، ص‏۷.
[۵] شهداء الفضیلة، مقدمه، استاد دانشمند شیخ محمد خلیل الزین عاملی، ص‏۴.
[۶] اندیشه اصلاحی در نهضتهای اسلامی، محمد جواد صاحبی،ص‏۲۰۹ ۲۰۸.
[۷] ‏ مائده، ۶۷.
[۸] مائده، ۵
[۹] معارج، ۳ - ۱.
[۱۰] حماسه غدیر، محمد رضا حکیمی، ص P ۴۸۰
[۱۱] الغدیر، ج‏۱، ترجمه ص‏۱۶ و ۱۷.
[۱۲] به نقل از استاد جواد محدثی از حضرت آیةاللَّه مکارم شیرازی.
[۱۳] فریاد روزها، محمد رضا حکیمی، ص‏۲۴.
منبع : پژوهه دین