چهارشنبه, ۱۲ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 1 May, 2024
مجله ویستا

المپیا - Olympia


المپیا - Olympia
سال تولید : ۱۹۳۸
کشور تولیدکننده : آلمان
محصول : توبیس سینما
کارگردان : لنی ریفنشتال.
فیلمنامه‌نویس : لنی ریفنشتال.
فیلمبردار : آرتور کیکه‌بوش، رودولف فیختنر، کنستانتین بوئنیش، ویلی تسیلکه و چهل و دو فیلم‌بردار دیگر.
آهنگساز(موسیقی متن) : هربرت وینت.
نوع فیلم : سیاه و سفید. ۱۰۰ دقیقه. (قسمت اول) و ۱۰۵ دقیقه (قسمت دوم).


لنی ریفنشتال پس از پیروزی اراده (۱۹۳۵)، طرح بلند پروازانه‌ترین فیلم مستند تاریخ را در برنامه کارش قرار داد. برلین، میزبان یازدهمین دور مسابقات المپیک در سال ۱۹۳۶ بود و از طرفی تا پیش از آن، هیچ‌گاه به مستندهای ورزشی بهائی داده نمی‌شود و حتی درباره رویدادهای المپیک‌ها فیلم‌هائی در خور ساخته نشده بود (جای شگفتی است که هالیوود در سال ۱۹۳۲ به مسابقات المپیک، که در شهر لس آنجلس برگزار می‌شد، توجهی نشان نداد). از طرف دیگر نازی‌ها تسلیح مجدد ارتش آلمان را آغاز کرده بودند و آدولف هیتلر با برگزاری مسابقات المپیک در نظر داشت چهره‌ای انسانی از حکومت رایش سوم به نمایش بگذارد. بنابراین طرح ریفنشتال با استقبال مقامات دولتی روبه‌رو شد. اکثر امکانات را در اختیارش گذاشتند و با اعطای اختیارات کامل، اجازه دادند المپیا را آن‌طور که می‌خواهد بسازد.
ریفنشتال با این‌که ورزش دوست نبود (مثل پیروزی اراده که در آن نازی دوست نبود) به تدارکی وسیع دست زد. با کمیته ملی المپیک آلمان و بقیه کمیته‌های المپیک کشورهای شرکت کننده هماهنگی کرد. با مطالعاتی که درباره چگونگی ورزش‌های مختلف انجام داده بود، درباره محل و زمان برگزاری مسابقات، نیاز داشت که صحنه‌ها مطابق میل او چیده شودند و ورزشکاران / بازیگران به‌دستور او عملیات / بازی‌های‌شان را عرضه بدارند. به‌عبارت دیگر (باز مثل پیروزی اراده) کوشید واقعیتی را بازبیافریند که سرشار از فانتزی بود. در کوشش‌های ریفنشتال، لشکری از افراد فنی همراهی‌اش کردند. فیلم‌برداران او در ورزشگاه‌ها با سواری‌ها، قایق‌ها، هواپیماها و... بالن‌ها حاضر شدند. بیش از چهارصد هزار متر فیلم گرفتند (گه نمایش تمام آن حدود ۱۲۰۰۰ دقیقه به طول می‌انجامید). استاد نیز پس از ۱۸ ماه کار مداوم، المپیای ۲۰۵ دقیقه‌ای را از میان این انبوه فیلم تدوین کرد. المپیا برای نمایش در جشن تولد چهل و نه سالگی هیتلر آماده شد. ماه‌ها از برگزاری مسابقات گذشته بود و کسی تصور نمی‌کرد که مستندی درباره آن رویداد برای تماشاگران جذابیتی داشته باشد. اما ریفنشتال، مثل همیشه، رویدادی واقعی را به رویدادی هنری بدل ساخته بود. رویدادی هنری که منتزع از واقعیت، در هر دوره‌ای می‌شود تماشا و تحسین‌اش کرد. المپیا، فقط، در سال‌های اول نمایش (تا سال ۱۹۴۳) بیش از ۱۰ میلیون مارک سود نصیب تهیه‌کنندگانش کرد (که البته هنوز معلوم نیست تهیه‌کننده، دولت آلمان بوده است یا "المپیا فیلم" که خود ریفنشتال تأسیس کرده بود) و تا به امروز، سال‌های آخر دهه ۱۹۹۰، هنوز بهترین فیلم مستند / ورزشی به‌شمار می‌آید. در زمان تماشای المپیا، به‌دلیل مجموعه‌ای از نشانه‌ها (مثل تصویر هیتلر یا پرچم‌های منقوش به صلیب شکسته) باید متوجه باشیم که تصاویری از اردوگاه‌های مرگ نازی‌ەا را با تصاویر فیلم، در ذهن خود برهم‌نمائی نکنیم. این درست است که ورزشکاران / بازیگران المپیا سه سالی پس از المپیک در جنگ رودروی یکدیگر قرار گرفتند و ده سالی بعد، چهار و نیم میلیون نفر کشته به جا گذاشتند، اما از هنرمند نیز انتظار یک پیش‌گو را نیاید داشته باشیم. به قول خود ریفنشتال در آن دوره، مردم به زیبائی و صلح معتقد بودند و هیچ‌کس تصور حوادثی را که در پیش بود به ذهن راه نمی‌داد. پس چرا، حالا، توقع داریم که پیش‌گوی استثنائی قرن می‌توانست ریفنشتال باشد و نه سیاست‌مداری مثل وینستن چرچیل؟ ریفنشتال با المپیا قالبی برای فیلم‌برداری از رویدادهای ورزشی ساخت و پرداخت که پیش رفت تکنولوژی و نسل‌های بعد نتوانستند تغییری در شکل آن ایجاد کنند؛ حداکثر صیقلش دادند. اما نتوانستند چشم‌انداز جدیدی از ورزش‌ و دنیای ورزشکاران بگشایند. خود ریفنشتال در اغلب المپیک‌های پس از برلین به‌عنوان مهمان یا عکاس حاضر شد و ناظر ناکامی‌‌ها اخلافش بود: ناکامی‌های کن ایچیکاوای ژاپنی، مای زترلینگ سوئدی، آرتور پن آمریکائی، جان شلهظزینجر انگلیسی....